سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

دختر خاخام یهودی، رهیافته‌ای که مسلمان شد/فرزندانم می گویند تو مایه‌ی افتخار ما هستی

همسایه روبرویی که نماز می‌خواند او هم ملحفه تختش را دولا می‌کرد و بر سر می‌گذاشت به رکوع می‌رفت، خم می‌شد به سجد می‌رفت، چون او ...

به گزارش  خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد، همسایه روبرویی که نماز می‌خواند او هم ملحفه تختش را دولا می‌کرد و بر سر می‌گذاشت به رکوع می‌رفت، خم می‌شد به سجد می‌رفت، چون او عمل می‌کرد، اما ذکری بلد نبود. معلم دینی که به کلاس می‌آمد دانش آموزان یهودی از کلاس خارج می‌شدند و در حیاط به بازی مشغول می‌شدند، اما یاسمین با التماس از معلم سر کلاس می‌نشست البته تقاضای همیشگی اش این بود که خانواده اش مطلع نشوند.

این‌ها خاطرات مریم دردشتی است؛ او حالا مادر و مادربزرگی شده است که پدرش خاخام یهودی کلیسای محل شان بود و حالا یکی از اعضای انجمن شهید ادواردو آنیلی و موسسه رهیافتگان است که با هدف حمایت از تازه مسلمان‌ها تاسیس شده است.
 
گفت و گوی مختصری با بانوی مسلمان شده یهودی را در ذیل مشاهده می کنید.
 

متولد کجا هستید و چطور شد که به دین اسلام وارد شدید


مریم دردشتی در گفت و گو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد، گفت: در تهران متولد شدم و اینقدر به دین اسلام علاقه داشتم که درهمان بچگی سخنان آقای کافی را گوش می‌دادم. ماه رمضان که می‌شد روزه می‌گرفتم البته نمی‌دانستم روزه چیست فقط می‌دانستم که نباید آب و غذا بخورم. چیز‌هایی در دین اسلام می‌دیدم که در یهود نبود خیلی پیگیر بودم.

چطور در مورد اسلام تحقیق کردید؟

او تصریح کرد: بر خلاف خیلی‌ها که قبل از مسلمان شدن تحقیق می‌کنند من بعد از اینکه مسلمان شدم تحقیق را شروع کردم. پیش از انقلاب بود و به سختی مسلمان می‌شدند پس از مسلمان شدنم از حوزه علمیه قم آمدند از من خواستند هر چه می‌خواهم بگویم تا از لحاظ مالی یا معنوی برایم تهیه کنند و من فقط قرآنی خواستم که ترجمه داشته باشد گفتند فقط همین؟ گفتم بله.
 
مریم دردشتی گفت: وقتی که آن‌ها رفتند خانواده شوهرم با من دعوا کردند چرا تو خانه و ماشین نخواستی ما یک قرآن برایت می‌خریدیم. شب‌ها ساعت‌ها می‌نشستم و فقط ترجمه قرآن را می‌خواندم و می‌گفتم خدایا می‌شود من امشب بخوابم و صبح بلد باشم قرآن بخونم. پس از آن به دنبال کلاس‌های تفسیر و قرآن رفتم و خدا را شکر الان با افتخار قرآن می‌خوانم.

آیا خانواده تان با تشرف شما به دین اسلام مشکلی نداشتند؟

او تصریح کرد: خانواده ام شکایت کردند. کار به دادگاه رسید. ارتباطم با خانواده ام قطع شد. سه سال تمام رابطه نداشتند و من فقط موقعی که پدرم به کلیسا می‌رفت پشت در می‌ایستادم و پدرم را می‌دیدم و وقتی فرزند اولم متولد شد پدرم کمی نرم شد و پیغام فرستاد بچه را بیاورید تا من ببینم وقتی او را دیدم دست و پایش را بوسیدم گفت قسمتت این بوده و پذیرفت و ما هر چه خدا صلاح بداند بر روی حرف او حرف نمی‌زنیم و پس از آن فقط پدرم پذیرای من بود.

از ارتباط تان با خانواده بگویید؟

مریم دردشتی گفت: ارتباط با خانواده ام قطع بود تا سال ۵۷ که آن‌ها به اصرار مادرم به اسرائیل رفتند، چون معتقد بودند به دلیل مسلمان شدن من کسی با خواهر کوچک ترم ازدواج نمی‌کند و ما باید به جایی برویم که کسی ما رانشناسد بنابراین آن‌ها رفتند.

پشیمان نیستید؟

اصلا از مسلمان شدنم پشیمان نیستم من به دنبال یک دست آویز می‌گشتم و خدا خیر بدهد پدر همسر و همسرم را که خیلی در این مسیر به من کمک کردند.

نظر فرزندان تان در مورد شما چیست؟

فرزندانم می گویند تو مایه‌ی افتخار ما هستی و من با پذیرفتن دین اسلام به آرامش رسیدم.
 
 
انتهای پیام//ج.ر
 
 

داستان مسلمان شدن بانوی یهودی

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.