سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ناگفته‌های مدیر آموزش و پرورش عشایر خوزستان از خانواده یک شهید

مدیر آموزش و پرورش عشایر خوزستان، ملاقات با یک خانواده شهید در یکی از مناطق عشایری و صعب العبور استان را تشریح کرد.

حمید قنبری مدیر آموزش و پرورش عشایر خوزستان در گفت‌وگو با خبرنگار گروه استان‌های باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، گفت: در امتداد تلاش برای انسداد مبادی بیسوادی و پوشش تحصیلی کودکان لازم التعلیم در ماموریت دشوار به اتفاق جمعی از همکاران و مدیر کل امور عشایر رهسپار منطقه‌ صعب العبور عشایری به نام مودو_ آرپناه از توابع شهرستان دزفول شدیم.

او افزود: پس از طی کردن مسافتی حدود ۱۰ ساعته با وسیله نقلیه و بیش از ۱۰ ساعت پیاده روی و سوار بر چهارپا بالاخره به منطقه‌ای بکر که تاکنون هیچگونه خدمات زیر ساختی و عمرانی در حوزه‌های مختلف به خود ندیده بود و تنها سال گذشته از طرف آموزش و پرورش عشایر چند معلم به آن منطقه اعزام شده بود رسیدیم و با تاریکی شب مهمان اولین خانه‌های عشایری شدیم.

قنبری با اشاره به سختی راه و مشکلات مسیر به خاطر نبودن ساده جاده برای رفت و آمد بیان داشت: اعزام معلم به منطقه چنان شور و شعفی میان کوه‌های سر به فلک کشیده زاگرس ایجاد کرده بود که سختی راه فراموشمان شده بود و گرم صحبت با مردم شدیم، صبح روز بعد به رسم ادب و مهمان‌نوازی برای قدردانی به پای صحبت میزبان نشستیم، در خانه سنگی و گلی آن‌ها با سقفی از چوب بلوط آنچنان صفا و صمیمت وجود داشت که در هیچ کجای دنیا نظیر آن پیدا نمی‌شد، اما گویی مادر خانواده حرفی در دل دارد که به اصرار و سبک سنگین کردن حرف حرف دلش را زد و حرف دلش را تنها در یک جمله زد و اشک از چشمانش جاری شد.

خون شهید من بود که شما را به اینجا کشاند

این مقام مسئول ادامه داد: آن شیر زن با روحیه شجاعانه از سرگذشت خود گفت: سرگذشتی پر از فراز و نشیب پر از درد مقاومت و صبوری او زنی مقاوم و متین بود و پرده از رازی برداشت که قلب همه شنوندگان و بینندگان حاضر در صحنه را منقلب کرد او سرگذشت زندگی ۵۵ ساله اش را اینگونه آغاز کرد که یک خواهر و یک برادر بودیم که پدر و مادر خود را در کودکی از دست دادیم به دلیل جبر روزگار سرنوشت تداوم زندگی را به عموی خود سپردیم عمو هم با محبت ما را بزرگ کرد و در سن نوجوانی ازدواج کردم و در این منطقه بسیار دوردست ماندگار شدند.

او افزود:، اما برادرم پس از ازدواج من به جبهه رفت و در همان سال‌های اول جنگ به شهادت رسید و تنها خبر شهادتش را به ما رسانده اند دیگر هیچگاه هیچ خبری هیچ عکسی و هیچ تصویری از او، از زمان و مکان شهادتش به دستمان رسید.

قنبری اذعان داشت: این زن با بغض فرو خورده و دلی پر از درد ادامه داد؛ چشم و چراغ زندگیم بود او هم ناباورانه به خدای خود پیوست من مانده ام و غمی به بزرگی دنیا و گفت مطمئن هستم خون برادر شهیدم پای شما را به منطق شاد تا به مردم مظلومی منطقه خدمات رسانی کنید

او در پایان سخنان خود با او ادامه داد پاره تنم بود، ولی با افتخار آن را به جمهوری اسلامی و رهبر معظم تقدیم کرده ام هیچ ادعا و توقع ندارم.

براساس این گزارش؛ برادر شهید او به نام امیرهوشنگ تاجمیری پس از حضور در جبهه به اسارت نیرو‌های بعثی درآمد و زیر بار شکنجه در اسارت به شهادت رسیده است و هیچگاه جسد او به دست خانواده نرسید و پس از شهادتش هیچ خبری بجز اینکه تنها در سال ۱۳۸۴ یک اعلامیه بزرگداشت در شهرستان الیگودرز برای آن و شهدای همراهش صادر گردید، نشد.

انتهای پیام/گ

برچسب ها: شهدا ، اخبار فرهنگی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.