همان موقع که حسی به همه ارادتمندان سیدالشهدا (ع) میگفت: «یا راهی کربلا شوند یا دیگران را راهی کنند.» جوانان مسجد امام رضا (ع) دارالشهدای تهران فکر بکری کردند که با حمایت خیران، موکبی متفاوت راهاندازی کنند و عاشقان امام حسین (ع) که وضعیت مالی مناسبی ندارند، راهی سفر زیارتی کنند. چه فرصتی بهتر از اربعین. نام موکبشان را گذاشتند، «موکب ویزا».
عنوانی که با نامهای رایج و مرسوم فرق داشت. خیران پای کار آمدند تا هزینه ویزا و بیمه زائرانی را که آنها تعیین میکردند، تأمین کنند. در این موکب مرسوم است، کاروان زائران که راهی شد، چند روز مانده به اربعین اعضای موکب هم راهی میشوند. خودشان به این رفتن میگویند: «میرویم تا ته دیگ زیارت اربعین به ما هم برسد» و منظورشان رزق معنوی است. طعم دندانگیر این کار خیر، چهار سال است حالشان را خوب کرده و دلشان را هوایی حرم.
موکبی متفاوت برای زیارت
این روزها گوشه گوشه کشورمان هیأتها، مساجد و حسینیهها رختِ نو پوشیدهاند؛ «موکب». موکبهای ایرانی هم به خیل موکبداران عراقی پیوستهاند تا از گردونه خدمت در این ایام و این دستگاه بیبهره نمانند. هر کس هر کاری که در توان دارد، انجام میدهد. پزشکی طبابت صلواتی و خیاطی، رفوگری مجانی. پیرزنی یک بسته خرما میفرستد و تاجری یک نخلستان خرما. برای اربابِ کرم هم فرقی بین این و آن نیست. خلوص و نیّت است که بهای خدمت خادمان را امضا میکند.
با این حال، اما ثواب فرستادن آنانی که حسرت زیارت کربلا به دل دارند و توانش را نه! گویی در این دستگاه پرکششتر است. همان کشش و مغناطیسی که خلاقیت بسیجیان مسجد امام رضا (ع) دارالشهدای تهران را پای کار آورد؛ «موکب ویزا». موکبی که با راهاندازی آن حسرت زیارت در دل ارادتمندان امام حسین (ع)، جای خود را به حلقه اشکی داد که موقع دیدن بین الحرمین و لمس کاشیهای حرم زیرِ پایشان، توی چشمشان تاب و روی گونه غلت میخورد و پایین میافتاد. اسماعیلی، یکی از اعضای اتاق فکر و شورای ایده پایگاه بسیج مسجد امام رضا (ع)، از مساجد فعال جنوبغرب تهران است و خودش را اینطور معرفی میکند: «بنویسید خادمالحسین (ع)»
رونق #ایده_ مسجدی
از روز نخستی میگوید که این تصمیم گرفته شد: «چهار سال است این کار را شروع کردهایم. کار را برای افرادی که قصد و علاقه عزیمت به کربلا دارند، آسان میکنیم. اطلاعیه و تبلیغات برنامه در کانال مسجد و فضای مجازی منتشر میشود. خوشبختانه امسال نیازی به ویزا نیست، اما سه سال گذشته به مدت دو هفته هر شب، ساعت مشخصی چندتایی از ما بعد از نماز مغرب و عشاء مدارک هویتی شامل گذرنامه و مدارک لازم برای بیمهٔ سفر خارج از کشور را جمعآوری میکردیم. بعد هرچند روز یک بار به سفارت ایران و عراق میرفتیم و طبق هماهنگی و رایزنیهایی که قبلاً انجام داده بودیم و البته همکاری خوب سفارت عراق، طی دو ساعت ویزای سفر و بقیه کارهای اداری مربوط به اعزام زائران اربعین را به صورت گروهی انجام میدادیم. در صورتی که انجام این کار برای هر زائر دست کم ۱۰ ساعت زمان میبرد.»
لزوماً نیازمندان از خدمات آنها بهرهمند نشدهاند و خیرشان به بقیه نمازگزاران هم رسیده: «بعضی افراد شکرخدا، اوضاع مالی مناسبی داشتند، اما به هرحال انجام کارهای اداری اینچنین حوصله و زمان میبرد. نوزاد، فرد سالمند یا بیمار در خانه دارند و آرزو میکنند بتوانند در زمان صرفهجویی کنند و به بقیه کارهای سفر برسند. هم مدارکشان را به ما میرساندند و کارشان انجام میشد. در صورتی که این افراد بنابه احتیاط نمیتوانند به هر گروهی اعتماد کنند و مدارکشان را به دست کس دیگری بسپرند. خدمات اجرایی ما رایگان است. شاید همین باعث شد از این #ایده_مسجدی استقبال شود. ما هم به اندازهای شناخت از آنها داریم و کارها با اطمینان بیشتری پیش میرود.»
حال خوشِ پیرمرد کفاش
جوانان این مسجد معمولاً شاغل هستند و مشغله خود را دارند، اما اینکه چه دلیلی سبب میشود، چشم روی چرخش ساعت ببندند و هر روز چند ساعت در مسجد یا راهروهای سفارتخانه برای سفر زیارتی دیگران وقت بگذارند یا کارهای سماحشان را در سامانه اینترنتی انجام دهند را اسماعیلی اینطور توضیح میدهد: «امسال که شکرخدا نیازی به ویزا نیست و فقط باید کارهای مربوط به «سماح» انجام میشد. البته ما برای هر تمام زائران تک به تک این ثبت اینترنتی را انجام دادیم. نیاز به حوصله داشت و در تعداد بالا واقعاً کلافه کننده بود، اما وقتی فکر میکنیم یک زیارت اولی یا یک زائر نیازمند چشمش به جمال گنبد و بارگاه حرمها روشن میشود، حاضر بودیم کارهای سختتر از این را هم انجام دهیم.»
درست میگوید، حال شیرینی است مثل حال خوش آن پیرمرد تنگدست کفاش که وقتی پایش به حرم رسید هقهق اشک امانش را برید، رو به حرم امام حسین (ع) کرد و گفت: «فکر میکردم آرزوی زیارتتان را به گور ببرم. ممنونم که مرا خجالتزده همسرم و آرزو به دل نگذاشتید و ما هم راهی شدیم. آقاجان! دستم از مال دنیا کوتاه باشد، عیبی ندارد، اما از دامن و شفاعتتان نه!» همان پیرمرد با معرفتی که رو به حرم حضرت عباس (ع) کرد و گفت: «آقای بابالحوائجم! چه کسی گفته شما دست نداری، دستگیر این همه زائر شدن پس چیست؟ آقاجان! خیّرها دست ما را گرفتند تا پایمان به حرمتان برسد من که چیزی ندارم، اجرشان با شما...»
این هدیه یادگاری است
زیارت کربلا برای کاروانی که به همت خیران و جوانان خوشفکر مسجد امام رضا (ع) راهی زیارت میشوند، یادگاری و خاطره کم ندارد، اما بانیان سعی کردهاند هر سال یک یادگاری کوچک به زائران این موکب هدیه دهند. خادم حسینی این موکب میگوید: «هر سال کمک هزینه ویزا و عوارض خروج از کشور و بیمه زائران تأمین میشد. یک هدیه کوچک هم پیش ما داشتند به علاوه یک بسته فرهنگی. برای مثال یک سال کفش پیادهروی، سال بعد کوله سفر یا حتی مبلغی دینار بهعنوان کمک هزینه سفر و خرید سوغاتی.» خبرخوشی هم دارد و میگوید: «امسال که نیازی به ویزا نیست و فقط باید کارهای سماح انجام شود. آن هم هزینه تردد ندارد و در پایگاه اینترنتی قابل انجام است، تعداد زائران و مشتاقان سفر بیشتر شده، خدا کمک کند تعداد زائرها امسال بیشتر است.»
حواسشان هست حتی در عراق
روال راهی کردن زائران تنگدست و نیازمند هم جزئیات جالبی دارد که اسماعیلی میگوید: «هر سال به صورت میانگین بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ زائر داریم. امسال هزینه مدارک هویتی فقط مربوط به سماح؛ همان بیمه سفر و ۲۲ هزار تومان است. سال قبل با هزینه ویزا به طور کلی هر مسافر باید مبلغ ۳۲۰ هزارتومان پول پرداخت میکرد. خیران ما ۲۷۰ هزارتومان از این مبلغ را تقبل میکردند. باقی هزینه به عهده خود زائران بود. برای بعضی زائران که تمام هزینهها و کمک خرج سفر به طور کامل توسط خیران انجام میشد. ناگفته نماند، چند سال است علاوه بر اربعین خانوادههای محروم منطقه به همت خیران طعم خوش سفر زیارتی امام رضا (ع) در اقامتگاهی مناسب با بهترین قطار را هم میچشند. سفرهای زیارتی و سیاحتی دیگری هم داریم.» دست حمایتشان فقط تا لب مرز، بدرقهگر زائران اربعین حسینی نیست در عراق هم خدمت میکنند: «از قبل هماهنگی کردهایم تا زائران بدون موکب نمانند. هر گروه که برسد جای اقامت و استراحت موقت مناسب دارد.»
تا صبح روی بام لرزیدیم
راهی کردن زائران به این سفر معنوی کاری است که از دست آنها بر میآید و زائران هم البته بیسوغات بر نمیگردند. خاصیت این سفر این است که دوستیها جان و جلای بیشتری بگیرد و ریشه بدواند. هم مسجدیها و هممحلهایها اول هم کاروانی و هممسیر میشوند بعد همدل و دوست. جوان عضو فعال موکب ویزا میگوید: «بعد از سفر به صرف یک چای و روضه، محفل خاطره گویی داریم.» چه خاطرهای بشود خاطره آنهایی که فکرش را نمیکردند که روزی دستشان به دامن دیدار یار برسد و کربلایی شدند، اسماعیلی میگوید: «قبل از سفر سفارشهایمان را کردهایم. خاطره باید جذاب، غیر تکراری و آموزنده باشد. تنوع خاطرات هم آزاد است، حال میخواهد خاطره شیرین باشد یا غمگین. این خاطرهگوییها را ثبت میکنیم و به بهترینش جایزه میدهیم.» خودش هم خاطره جالبی دارد: «نیمه شب اربعین آن سالهایی که هوا سرد بود و زمستان همراه دوستان در موکب استراحت میکردیم که مردی همراه همسرش که باردار بود، از راه رسید. برای اینکه معذب نشود، همه ما رفتیم روی بام و موکب دربست در اختیارشان بود. تا خود صبح لرزیدیم اماغیرت جوانهای شیعه و بچه مسجدیها را خیلی دوست داشتم.» جملهای از خاطرهاش جاافتاده و باتاکید آن را اضافه میکند: «هر کسی گفته اربعین و کربلا جای خانمها و بچهها نیست هنوز غیرت بچه شیعه را نشناخته است.»
النگویی شکست تا دلی نشکند
وقتی صحبت از راهی کردن ۳۰۰ زائر یا تعداد بیشتر به کربلا میشود، آن هم در این اوضاع اقتصادی و تورم چرتکهها میگویند که وضع مالی خیران حتماً باید خوب باشد که حاتموار میبخشند. چرتکهها، اما همیشه درست نمیگویند. اینجا در منطقهای از تهران که برای گذران امور خود نیاز به «معین» دارد و بودجه مناطق شمال باید پشتوانه باشد تا دخل و خرج امورات این منطقه بگذرد. در منطقهای که بافت آن در نگاه اول حاکی از آن که اوضاع مالی ساکنانش متوسط است و خانوادههای محروم آبرومند کم ندارد، خیرهایش هم فرق میکند و حکایت شیرینی پیدا میکند. این را فقط میتوان با حرفهای اسماعیلی بهتر متوجه شد: «مسجد ما خیر میلیاردر یا کارخانهدار ندارد. یکی از خیرهایمان خانمی بود که مثل دوره دفاع مقدس النگوهایش را شکست و فروخت تا خرج سفر چند نفر دیگر تأمین شود. ما جوانی را داریم که دل از ماشین شاسیبلندش کند تا بتواند به هزینه ساخت مقبره شهدای منطقه کمک کند. پیرمردی هست که خودش جانباز اعصاب است و حقوق بگیر، هزینه داروهایش هم که الی ماشاءالله بالا، اما اینجا دست شیطان کوتاه و ناتوان است از بستن دست خیرخواه. نیکوکاری داریم که یک سال از همان درآمد معمولیاش پسانداز میکند تا اربعین پیش آقا روسپید باشد. اینجا شاید دستها و جیبها تنگ باشد، اما دلها بزرگ است. اصلاً قشنگی کار هم به همین است. ناگفته نماند خیری هم داشتیم که یک سال تقریباً به تنهایی بیشتر هزینهها را پرداخت. به طور میانگین برای این سفر هر سال ۴ تا ۱۰ خیر اصلی داریم.»
--------------------------------------------------------------------
میگم که اربعین...
این قسمت از گزارش در قالب #میگن_که و #میگم_که داغ این روزهای فضای مجازی درباره سفر اربعین است. ما حرفهای رایج فضای مجازی که این روزها درباره این سفر مذهبی رایج است را در قالب «میگن که» پرسیدهایم و اسماعیلی با عنوان «میگم که»، پاسخ داده.
ـ میگن که: امسال اربعین خلوتتر از سالهای قبل است. تکراری شده و اوضاع اقتصادی خیلیها را منصرف کرده از رفتن.
+میگم که: شک نداریم دستهای کثیف بنیامیه از آستین طاغوت زمان بیرون آمده و این شایعهها از دهان آنها بیرون میآید. عکسها و فیلمهای راهپیمایی میلیونی اربعین تا چند روز دیگر بهترین پاسخ است.
ـ میگن که: خرج اربعین میتواند مشکلات ازدواج بسیاری از جوانها، مشکلات اقتصادی بیکارها و مردم را حل کند.
+میگم که: ازدواج جوانان، صدر همه حوائج است. اتفاقاً همین اربعینیها خیلیها را راهی خانه بخت کردند. نشان به آن نشان که خیّرهای این مسجد و این سفر همیشه در این مسیرها هستند.
ـ میگن که: این پیادهروی یک فستیوال مذهبی و شوآف است.
+میگم که: هر کاری به تبلیغ نیاز دارد. ابهت دین خدا هم با این حضور بیشتر به چشم میآید. اربعین، گردهمایی عظیمی است که هر کس از هر ملیّتی خودش را به آن میرساند.
ـ میگن که: پیادهروی اربعین صرفاً شور مذهبی است، شعور مذهبی مهمتر است و باید آن را تقویت کرد.
+میگم که: از شور هم به شعور میتوان رسید، اما اینجا فرق دارد. شما بگویید برای شور مذهبی، رنج سفر توجیهِ دارد یا شعور مذهبی؟
ـ میگن که: پیادهروی اربعین، جای سفر خانوادگی نیست و باید تنها رفت.
+میگم که: به دلیل شایعههای کثیف دشمن که حرمت بانوان راهتک میکند و پایین میآورد و به زائران تهمت ناروا میزند باید خانوادگی رفت تا زبانی که به هرز میچرخد بفهمد خانواده برای شیعه مقدس است.
منبع: فارس
انتهای پیام/
ما که جا ماندیم