به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، به تازگی به اردوی تیم ملی دعوت شده و قرار بود دو روز دیگر راهی آبادان شود و در مسابقات کشوری بوکس شرکت کند، اما تصادف مرگبار باعث شد داستان این قهرمان بوکس کشور تمام شود و با اهدای اعضای بدنش، او قهرمان زندگی شود.
نیمههای شب پنجم مهرماه امسال، تلفن خانه خانواده تکلو به صدا در آمد، وقتی پدر خانواده گوشی تلفن را برداشت صدای پسرجوانی را شنید که با گریه میگفت: نوید تصادف کرده و حالش خوب نیست، ما الان در بیمارستان طالقانی هستیم.
پدر خانواده با شنیدن این خبر شال و کلاه کرد و خودش را به بیمارستان طالقانی شهرشان کرمانشاه رساند، آن شب خانواده نوید تلخترین ساعات عمرشان را پشت سرگذاشتند، پسر ۲۲ ساله آنها روی تخت بیمارستان بود.
معاینات پزشکان حاکی از آن بود که ضربه شدیدی به سرش وارد شده و امیدی به بازگشت او به زندگی نیست، این دومین خبر تلخی بود که خانواده تکلو آن شب شنید، تا چند ساعت قبل پسرشان زنده بود و از اینکه قرار است دو روز دیگر در مسابقات بوکس کشوری شرکت کند در پوست خودش نمیگنجید، اما حالا انگار همه چیز تمام شده و تمام آرزوهایی که برای پسرش داشت، به باد رفته بود.
هادی رستگاری؛ دایی نوید درباره حادثهای که باعث شد خواهرزادهاش راهی بیمارستان شود اینطور میگوید: آن شب نوید و دوستانش برای تفریح سوار موتورهایشان شده و از خانه بیرون رفته بودند، حدود ساعت دو نیمه شب بود که وقتی درحال برگشت به خانه بودند به خاطر شنهای ریخته شده روی آسفالت، نوید تعادل موتور را از دست داده و به زمین خورده بود، متأسفانه در آن لحظه دوستش که پشت سر نوید بود از راه رسیده و با موتور از روی سرش رد شده بود.
فقط یک روزنه کوچک امید وجود داشت تا نوید دوباره به زندگی بازگردد، اما پس از گذشت چند روز و با توجه به اینکه پزشکان بیمارستان طالقانی کرمانشاه تمام تلاش خود را به کار بستند تا پسر جوان دوباره سلامتیاش را به دست بیاورد نوید به دلیل شدت صدمه به سرش دچار مرگ مغزی شد.
با اعلام مرگ مغزی بیمار، تلاشها برای گرفتن رضایت خانواده بیمار برای اهدای اعضای بدن او به چند بیمار نیازمند آغاز شد.
دایی نوید میگوید: وقتی درجریان ماجرای مرگ مغزی او قرار گرفتیم و توسط بیمارستان پیشنهاد دادند که اعضای بدن او را به چند بیمار نیازمند اهدا کنیم ماجرا را با خواهرم و همسرش درمیان گذاشتم، همسر خواهرم از همان ابتدا رضایت خودش را اعلام کرد و گفت من رضایت میدهم، اما تصمیم نهایی با همسرم است.
وی ادامه میدهد: برای یک مادر دل کندن از فرزند سخت است، حدوداً پنج ساعت با خواهرم صحبت کردم و در نهایت او نیز قبول کرد رضایت بدهد، وقتی خواهرم برای اهدای اعضای نوید رضایت داد درحالیکه اشک میریخت و بیقرار بود گفت: چند وقت پیش در خانه مشغول تماشای تلوزیون بودیم، برنامهای درباره اهدای عضو در حال نمایش بود، نوید با دیدن این برنامه رو به من کرد و گفت مادر قول بده اگر یک روز دچار مرگ مغزی شدم حتماً اعضای بدنم را اهدا کنید، امروز وقتی مرگ مغزی او را اعلام کردند و گفتند بهتر است اعضای بدنش را اهدا کنیم به یاد حرفهای آن روزش افتادم و حالا که واقعاً او دیگر به زندگی برنمیگردد بهتر است به خواسته پسرم عمل کنم.
به این ترتیب با همکاری واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بیمارستان آیتالله طالقانی کرمانشاه رضایت خانواده بیمار مرگ مغزی گرفته و عملیات انتقال بیمار برای پیوند اعضای او به چند بیمار نیازمند آغاز شد.
دکتر کریمی؛ رئیس واحد فراهمآوری اعضای پیوندی بیمارستان آیتالله طالقانی کرمانشاه در این باره میگوید: این رضایتگیری برای اهدای اعضای بدن بیمار مرگ مغزی در کمتر از پنج ساعت صورت گرفت و در نهایت با اعلام رضایت خانواده بیمار، هماهنگیهای لازم برای انتقال بیمار از بیمارستان طالقانی کرمانشاه به بیمارستان امام خمینی (ره) تهران انجام و بیمار با آمبولانس مخصوص و یک تیم عملیاتی از کرمانشاه رهسپار تهران شد.
وی تصریح کرد: در طول یک سال گذشته خوشبختانه تیم واحد پیوند اعضا در کرمانشاه تلاشهای زیادی برای اخذ رضایت خانواده بیماران مرگ مغزی انجام داد و نتیجه این تلاش، موفقیت در زمینه رضایتگیری ۱۱ بیمار مرگ مغزی بوده است.
منبع: رکنا
انتهای پیام/
خداوند به خانواده اش صبر و اجر دهد.
داغ جوان برای پدر و مادر خیلی سخته
سخت ترین داغ.خدا صبرشون بده