سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

باشگاه خبرنگاران جوان گزارش می‌دهد؛

حسینی که سردار سلیمانی از او گفت، که بود؟! + فیلم و تصاویر

فرمانده نیروی قدس سپاه در توصیف این شهید گفت که دوست دارم تا مرا در پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید. 

به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، دو شب گذشته بود که سردار قاسم سلیمانی در گفت‌‎وگو با پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری به سردار شهید حسین یوسف الهی که یکی از شهدای دوران دفاع مقدس اشاره کرد. 

سردار سلیمانی درباره نحوه شهادت او می‌گوید هنگامی که آنها در اتاق عملیات بودند دشمن در عملیات والفجر هشت دست به حمله شیمیایی می‌زند، او یاران خود را از سنگر خارج کرد و خود به شهادت رسید.

او در ادامه و در توصیف این شهید گفت که دوست دارم تا مرا در پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید. 

متن سخنان سرلشکر سلیمانی درباره شهید یوسف الهی چنین می‌گوید؛

ما خیلی از این صحنه‌ها را در دفاع مقدس خودمان دیده بودیم و من همیشه می‌گویم که از عوامل بر حق بودن خودمان در جنگ، آن روحیاتی بود که از رزمندگانمان بروز می‌کرد و بیشتر شباهت داشت به حالت سیر و سلوک و برداشته شدن حجاب‌ها؛ از ورای حجاب‌ها و ورای پرده‌ها سخن می‌گفتند. یکوقت - شاید یک سال و نیم قبل از عملیات کربلای پنج - ما در شلمچه بودیم و می‌خواستیم آنجا عملیات بکنیم و برای اینکه دشمن متوجه ما نشود، نیرو‌های اطلاعات عملیاتمان را مستقر کرده بودیم. مقابل ما آب بود و آن روز دو نفر از بچه‌های ما به نام حسین صادقی و اکبر موسایی‌پور به شناسایی رفتند، اما برنگشتند. یک برادری ما داشتیم که خیلی عارف بود؛ نوجوان مدرسه‌ای بود، دانش‌آموز بود، اما خیلی عارف بود. یعنی شاید در عرفان عملی، کم مثل او پیدا می‌شد؛ به درجه‌ای رسیده بود که بعضی از اولیا و بزرگان عرفان، بعد از مدت طولانی مثلاً هفتاد هشتاد سال می‌رسیدند. من در اهواز بودم که این برادر نوجوان ما با بیسیم راکال با من تماس گرفت و گفت «بیا اینجا». من رفتم آنجا. آن برادر ما گفت «اکبر موسایی‌پور و صادقی برنگشتند.» خیلی ناراحت شدم و گفتم «ما هنوز شروع نکردیم، دشمن از ما اسیر گرفت و این عملیات لو رفت» و با عصبانیت این حرف را بیان کردم.

من یک روز آنجا ماندم و بعد برگشتم، چراکه جبهه‌های متعددی داشتیم. دو روز بعد دوباره آن برادر ما با من تماس گرفت و گفت بیا؛ من هم رفتم. آن برادر ما که اسمش حسین بود، به من گفت که فردا اکبر موسایی‌پور برمی‌گردد. به او گفتم حسین! چه می‌گویی؟ حسین، یک خنده‌ی خیلی ظریفی آن گوشه‌ی لبش را باز کرد و گفت «حسین پسر غلامحسین این را می‌گوید.» اسم پدرش غلامحسین بود؛ او هم دبیر خیلی ارزشمندی بود، مادرش هم دبیر بود. حسین معلم‌زاده بود از پدر و مادر. اصلاً واقعاً به سن نوجوانی معلم بود. وقتی اسم «حسین آقا» را می‌بردند، یک حسین آقا بیشتر نداشتیم؛ شاید صد‌ها حسین در آنجا بودند، اما فقط یک «حسین آقا» بود. گفتم «حسین! چه شده؟» گفت «فردا اکبر موسایی‌پور برمی‌گردد و بعدش صادقی برمی‌گردد.» گفتم «از کجا می‌گویی؟» گفت «شما فقط بمانید اینجا.» من ماندم. ما یک دوربین خرگوشی داشتیم که دورش را گونی چیده بودیم و دژ درست کرده بودیم. برادر‌های اطلاعات که پشت دوربین بودند، نزدیک ساعت یک بعدازظهر بود که گفتند یک سیاهی روی آب است. من آمدم بالا دیدم درست است؛ یک سیاهی روی آب خوابیده بود. بچه‌ها رفتند داخل آب و دیدند که اکبر موسایی‌پور است. روز بعدش هم حسین صادقی آمد. عجیب این بود که آن آب با همه‌ی تلاطماتی که داشته، این‌ها را به همان نقطه‌ی عزیمتشان برگردانده بود. هر دو در آب شهید شده بودند. خیلی عجیب بود. من به حسین گفتم «حسین! از کجا این را فهمیدی؟» گفت «من دیشب اکبر موسایی‌پور را در خواب دیدم که به من گفت: حسین! ما اسیر نشدیم، ما شهید شدیم. من فردا این ساعت برمی‌گردم و صادقی روز بعدش برمی‌گردد.» بعد حسین به من جمله‌ای گفت که خیلی مهم است. گفت «می‌دانی چرا اکبر موسایی‌پور با من حرف زد؟» گفتم نه. گفت «اکبر موسایی‌پور دو تا فضیلت داشت: یکی اینکه ازدواج کرده بود، دو اینکه نماز شب او در آب قطع نشد. این فضیلت او بود که او آمد من را مطلع کرد.» حسین بعدها شهید شد. من می‌خواستم به این نکته برگردم که در آن کوران حوادث که خیلی سخت بود.

زندگی‌نامه

او سردار شهید محمدحسین یوسف الهی بود که در سال ۱۳۴۰ در خانواده‌ای مذهبی و متدین در کرمان متولد شد. پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می‌کرد. محیط خانواده کاملا فرهنگی باعث شد تا همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا  شدند.

علاقه زیاد و ارتباط عمیق محمد حسین با نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران دارد. در روز‌های انقلاب محمد حسین دبیرستانی بود و حضوری فعال داشت و یکی از عاملان حرکت‌های دانش آموزان در شهر کرمان بود. با وقوع انقلاب اسلامی به خیل سپاهیان اسلام درآمد و لباس مقدس پاسداری را به تن کرد. 

او با آغاز جنگ عراق علیه ایران در واحد اطلاعات و عملیات لشکر ۴۱ ثارالله به فعالیت خود ادامه داد و بعد‌ها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. در طول جنگ پنج مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر هشت به دلیل مصدومیت حاصل از بمب‌های شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت رسید.

خاطرات

افراد زیادی خاطراتی را از این شهید بزرگوار نقل کرده‌اند که بخشی از این خاطرات در ادامه آمده است؛

سرلشکر قاسم سلیمانی که در هنگام فرماندهی بر لشکر ۴۱ ثارالله (ع) کرمان با شهید یوسف الهی همرزم بود این خاطره را از او نقل می‌کند؛

یک روز با حسین به سمت آبادان می‌رفتیم. عملیات بزرگی درپیش داشتیم. چندتا از کار‌های قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود واز طرفی اخرین عملیاتمان هم لغو شده بود. من خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم:چندتا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام انطور که بایدموفقیت امیزنبود. این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمی‌دهد. گفت:برای چی. گفتم:چون این عملیات خیلی سخته وبعید میدانم موفق بشویم. گفت:اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم.

گفتم: حسین دیوانه شده ای. در عملیات‌هایی که به آن اسانی بود وهیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم انوقت دراین یکی که کلا وضع فرق میکنه واز همه سخت‌تر است. موفق میشویم. خنده‌ای کرد وبا همانتکه کلام همیشگی اش گفت:حسین پسر غلامحسین به تو می‌گویم که ما در این عملیات پیروزیم. میدانستم که او بی حساب حفی را نمی‌زند. حتما از طریقی چیزی که می‌گوید ایمان واطمینان دارد. گفتم: یعنی چه از کجا می‌گویی گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم:کی به تو گفت جواب داد: حضرت زینب (س) دوباره سوال کردم.

در خواب گفت یا در بیداری. با خنده جواب داد: تو چه کار داری. فقط بدان بی بی به گفت که شما دراین عملیات پیروزخواهید شد. و من به همین دلیل می‌گویم که قطعا موفق می‌شویم. هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیاز هم نبود توضیح بیشتری بدهد. اطمینان او برایم کافی بود. همان طور که گفتم همیشه به حرفی که می‌زد، ایمان داشتم. وقتی که عملیات با موفقیت تمام به انجام رسید. یاد حرف آن روز حسین افتادم و به ایمان و قاطعیتی که در کلامش بود. و هرگز از این اطمینان به او پشیمان نشدم.

وصف سردار سلیمانی از سردار شهید یوسف الهی در روز تشییع جنازه شهید

پدر شهید یوسف اللهی نیز با ذکر خاطره‌ای از شب ولادت او می‌گوید؛

روز‌های بهار سال ۱۳۴۰ که با ماه مبارک رمضان مقارن شده بود. شب احیا بود ومردم برای مناجات به مساجد می‌رفتند. اما من به خاطر حاج خانم که باردار بود می‌بایستی در خانه بمانم آسمان پوشیده از ابر بود و همه جا ظلمات محض وهوا بارانی بود و به شدت می‌بارید نیمه‌های شب صدای مادر حسین را از داخل اتاق شنیدم مرا صدا کرد بالای سرش رفتم. گفت: حاج آقا تمام خانه روشن شده است بلند شو ببین کیه. نگاهی به اطراف انداختم همه جا تاریک بود. گفتم: چیزی نیست همه جا تاریک است. گفت: نه همین چند لحظه پیش تمام خانه عین روز روشن شده بود. برای اطمینان بیشتر بلند شدم و نگاهی هم به داخل حیاط انداختم. کسی نبود. برگشتم و گفتم: خیال می‌کنی. بگیر بخواب چیزی نیست. گفت: خیال نمی‌کنم خودم دیدم. گفتم خیلی خوب حالا شما استراحت کن من بیدارم اگه چیزی بود متوجه می‌شوم.

دوباره خوابید می‌دانستم قبول نکرده است که آنچه دیده است خیال بوده باشد، اما دیگه چیزی نگفت. دوباره به سر جای خودم برگشتم. سخنانش فکرم را مشغول کرده بود. همانطورکه گفته بودم نخوابیدم. ده دقیقه‌ای نگذشته بود که دوباره صدایم کرد. گفتم حتما دوباره چیزی دیده است. با عجله بالای سرش رفتم. گفت آثار حمل پیدا شده. برید دنبال ماما. بدون اینکه حرفی بزنم باعجله لباس پوشیدم وبه داخل حیاط دویدم. باران همچنان شدید می‌بارید دوچرخه را برداشتم و زیر شرشر باران راه افتادم. خانه ماما را بلد بودم. به همین خاطر خیلی زود توانستم برگردم. تمام وسایل را آماده کردم. ماما مشغول کارش شود. من هم نشستم و قرآن را باز کردم و شروع به خواندن سوره مریم کردم. قرآن که تمام شد صدای گریه بچه هم بلند شده بود. ماما در اتاق را باز کرد و گفت بچه بدنیا آمد پسر است. خدا را شکر کردم وهمان لحظه نامش را انتخاب کردم. از قبل با خدا عهد کرده بودم که هر پسری خدا به من اعطا کرد. اسمش را محمد بگذارم. چهار پسر قبلی ام محمد علی، محمدشریف، محمدمهدی و محمدرضا بودند. و اینک پنجمین پسرم متولد شده بود. همان لحظه نام حسین در ذهنم برقی زد و گذشت.

وصیت شهید

سردار شهید محمدحسین یوسف الهی در وصیتنامه خود با لحنی عاجزانه از زحمات پدر و مادرش قدردانی کرده و از آنها طلب عفو کرده است، متن کامل وصیتنامه شهید در ادامه آمده است؛

بسم الله الرحمن الرحیم
مادر عزیزم خجالت میکشم که چیزی بنویسم و خود را فرزندت بدانم، زیرا کاریکه شایسته و بایسته یک فرزند بوده انجام نداده ام. مادریکه شب تا صبح بر بالین من می‌نشستی و خواب را از چشمان خود می‌گرفتی و به من آموختنی‌هایی آموختی، مرا ببخش و...

همچنین از شما پدرم که با کمک مادرم تمام زندگیتان را صرف بچه هایتان کردید خداوند اجرتان را به شما عطا کند و درجات شما را متعالی کند و بهشت را جایگاهتان قرار دهد.‌ای پدر و مادر عزیز و گرامی چه خوب به وظیفه خود عمل کردید و من چقدر فرزند بدی برای شما بودم. شما فرزند خود را برای خدا بزرگ کردید و برای خدا هم او را به جبهه فرستادید و در راه خدا اگر سعادت باشد می‌رود.

از خواهران و برادران خود که در رشد من سهم به سزایی داشتند تشکر می‌کنم و از خداوند متعال پیروزی، سعادت و سلامت را برای ایشان خواستارم و‌ ای پدر و مادر و‌ ای خوهران و برادران عزیزم این رسالت را شما باید زینب وار به دوش کشید و از عهده آن به خوبی بر میائید و می‌توانید، چون پتک بر سر دشمنان داخلی و خارجی فرود آئید و خون ما را هم، چون رود سازید تا هرچه بر سر راه دارد بردارد تا به دریای حکومت حضرت محمد (ص) برگردد.

امیدورام که خداوند عمر رهبر عزیزمان را تا انقلاب مهدی طولانی بگرداند و ظهور حضرت مهدی (عج) را نزدیک بگرداند تا مستضعفین جهان به نوائی برسند و صالحین وارثین زمین شوند.‌ای مردم بدانید تا وقتی که از رهبری اطاعت کنید، مسلمان، مومن و پیروزید وگرنه هرکدام راهی به غیر از این دارید آب را به آسیاب دشمن میریزید، همچنان تا کنون بوده اید باشید تا مانند گذشته پیروز باشید و این میسر نیست به جز یاری خواستن از خدا و دعا کردن.

امیدوارم که خداوند متعال به حق پنج تن آل محمد (ص) و به حق آقا امام زمان (عج) ایران را از دست شیاطین و به خصوص شیطان بزرگ نجات دهد و از این وضع بیرون بیاورد که بدون خدا هیچ چیز نمی‌تواند وجود داشته باشد. به امید اینکه تمام دوستان گناهان مرا ببخشند، التماس دعای عاجزانه را از همگی دارم.

محمدحسین یوسف الهی

پایان...

دوران دفاع مقدس که می‌توان آن را پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از مقاطع باشکوه تاریخ ایران قلمداد کرد، کم از این ستارگان به خود ندیده است. هر کدام از این ستارگان در اوج قله شکوه قراردارند به نحوی که با مرور رشادت‌های هرکدام از شهدا انسان بیشتر به عظمت روح آنها پی می‌برد. سردار شهید یوسف الهی هم یکی از این ستارگان بود. البته اکثر این شهدا گمنام هستند و با گذشت چندین سال از دوران دفاع مقدس هم بسیاری از آنها گمنام مانده‌اند.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۵۳
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۱:۴۹ ۰۵ دی ۱۴۰۰
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيم
مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا 23 در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.
حجت توفیق
۱۳:۵۷ ۱۳ بهمن ۱۳۹۸
خوش ب سعادت شهدا...جای پر نشدنی سردار دلها شهید حاج قاسم سلیانی..روحتان شاد قلب همه ما از زود اسمانی شدنتان ب درد امد کاش اندکی دیگر سایه تان را حس میکردیم..
مرضيه حسين پور
۰۸:۴۶ ۱۰ بهمن ۱۳۹۸
اونا کی بودن!
من بدبخت کی هستم!
ط سجادی
۱۶:۳۴ ۲۹ دی ۱۳۹۸
خوشا به حال مادران شما با چنین فرزندانی تو را به خدا دعا کنین برای فرزندانم بشن ...الهی نظری به فرزندانم بینداز
جلال
۲۳:۵۸ ۱۵ دی ۱۳۹۸
ننگ بر خیانتگران اونایی که دم از امریکا میزنن ومیگن مذاکره واقعا هرکی مذاکره بکند مصداق اشکار جاسوسیس
محمد
۰۱:۱۲ ۱۵ دی ۱۳۹۸
خوش بسعادتتان.برای همه ما هم دعا کنید
نازنین
۲۱:۰۶ ۱۳ دی ۱۳۹۸
خیلی دلم سوخت براش
امید نیازی
۱۷:۱۷ ۰۲ آذر ۱۳۹۸
خوشا ب حال شهیدان که لایق بودند و مردانه رفتندو شرم بر اشرار و اغتشاشگران وطنی که خون شهیدان رو لگدمال کردند. روح شهدای عزیزمون شاد و منور ب انوار الهی. "مطیع رهبریم"
ناشناس
۱۹:۱۰ ۲۲ مهر ۱۳۹۸
ممنون از روایت زیبای شهدا
ناشناس
۲۱:۳۴ ۱۳ مهر ۱۳۹۸
‌من به حال شما سردار بزرگ حاج قاسم غبطه می خورم و از راه دور دست شما را می بوسم . ان شا الله خدا توفیق دهد شرمنده شهیدان و مجاهدان در راه خدا نشویم .
محسن
۲۲:۵۳ ۱۲ مهر ۱۳۹۸
سلام خدا بر سردار سلیمانی. شهید زنده.
ناشناس
۱۰:۲۴ ۱۲ مهر ۱۳۹۸
با سلام شهیدانی داشتیم که اویل جنگ چه رشادت هایی از خود نشان دادند افسوس که هیچگاه ندیدم حرفی از آنان در هیچ جا زده بشه وای بر ما که که بعد از آنان کاری نکردیم و همیشه شرمنده آنانیم
ناشناس
۱۰:۲۴ ۱۲ مهر ۱۳۹۸
با سلام شهیدانی داشتیم که اویل جنگ چه رشادت های از خود نشان دادن افسوس که هیچگاه ندیدم حرفی از انان در هیچ جا زده بشه وای بر ما که که بعد از انان کاری نکردیم و همیشه شرمنده انانیم
مصطفی از زابل
۰۸:۲۲ ۱۲ مهر ۱۳۹۸
سلام سرداردلها خداوند همه مارو آن شاءالله عاقبت بخیرکند وان شاء الله در دنیا و آخرت با شهدا محشور شویم
سردار از شهید عالی بیشتر بگید هیچ جایی مفصل از شهید عالی شهید هراتی شهید خلبان محمد میر از ارتش و شهید خلبان علی شهرکی صحبت نشده
شهدا شناسنامه ماهستن ما باید این شناسنامه هارو بشناسیم
علیف
۰۸:۰۱ ۱۲ مهر ۱۳۹۸
فقط میتونم بگم خدا از عمر من کم کنه به عمر شما اضافه کنه خدا شما را حفظ کنه افتخار ایران و ایرانی
ناشناس
۰۶:۰۸ ۱۲ مهر ۱۳۹۸
شادی روح شهدا و سلامتی رهبر معظم انقلاب و سردار سلیمانی صلوات
بی نام
۰۳:۴۳ ۱۲ مهر ۱۳۹۸
درود خدا بر شهیدان...واقعا جوانان و انسانهای متعالی را در این جنگ از دست دادیم..خوشا به سعادتشون که کاری حسینی کردند اما ما نتوانستیم کاری زینبی کنیم
هاشمی
۰۱:۲۴ ۱۲ مهر ۱۳۹۸
شفیع ما شوید ای نفس های مطمئنه .
یا زهرا
۰۰:۲۸ ۱۲ مهر ۱۳۹۸
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ناشناس
۰۰:۰۸ ۱۲ مهر ۱۳۹۸
آدم این متونو میخونه، خیلی افسوس میخوره!
ما کجاییم و اولیاء الله کجان؟
ناشناس
۲۱:۰۵ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
سردار عزیز دوستت داریم کاش خدا از عمر امثال من کم میکرد و به عمر شما اضافه میکرد
ناشناس
۲۰:۵۱ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
شهدا انسانهایی با شرف هستند که بدون هیچ منتی همه چیز خود را فدای دین و ملت خود کردند.
reza
۲۰:۲۷ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
شهدا چگونه کارکردندوماچگونه ؟
هموطن
۱۹:۴۵ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
خداوند امثال سردار قاسم سلیمانی را برای اسلام و مسلمین حفظ کند و شر دشمنان اسلام و مسلمین کم کند .
محمد روحانی
۱۷:۵۹ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
دورود خدا بر شهداء و رزمندگان دفاع مقدس و شهداء و رزمندگان مدافع حرم و دورد خدا بر رهبر عزیز مان.
انشاء الله ما هم از رهروان امام عصر باشیم و در رکاب آن امام شهید بشیم...ان شاء الله
علیرضا
۱۷:۴۵ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
الهم العجل الولیک الفرج. خدایا این بزرگان کجا و ما کجا ....انشاله هممون عاقبت بخیر بشیم و با شهدا محشور ...خداوند این سردار بزرگوار رو هم برای همه عاشقان ولایت و امام زمان عجل اله حفظ کنه ..
ناشناس
۱۶:۲۶ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
من هم چند سال قبل وقتی کتاب شهید یوسف الهی رو خوندم عاشقش شدم.
ناشناس
۱۶:۱۹ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
اسم سردار مرا یاد سلمان فارسی می اندازد مخصوصا خاطره ای که از جنگ 33 روزه تعریف کرد احساس کردم که مانند سلمان که در کنار پیامبر بود و باعث پیروزی جنگ احزاب شد او نیز در کنار سید مقاومت نصرالله باعث پیروزی او شد
محمد دیناد
۱۶:۰۶ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
ای سردار آزاده آمادهایم آماده
ناشناس
۱۵:۴۷ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
سردار سلیمانی مرد خداست و خالص برای خدا جهاد می کند
محمد رضا
۱۴:۴۱ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
خدایا لذت شهادت رو از ما نگیر.الهی آمین
ناشناس
۱۴:۲۳ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
اللهم صل علی محمد وآل محمد.ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون.شهید محمد حسین کمکم کن.برام دعا کن.
ناشناس
۱۲:۴۳ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
سلام خدا بر شهیدان
مجتبی
۱۲:۴۰ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
خوش به احوالتان
ناشناس
۱۲:۰۹ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
با تمام وجود به این مخلوق آسمانی غبطه که نه ، حسادتم شد، خدایا ما را در پناه عنایت خودت قرار بده که بدجوری محتاج هدایتیم، روح این شهید وارسته و عارف شاد. آنها که هنوز بعد از سالها نام و مرام و مقامشان تلنگر سختی به غفلت زدگانی همجون من میباشد.
ناشناس
۱۲:۰۸ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
درود خدا و ملائک بر شهدای اسلام. خیلی ممنون از شما
دهه هشتادی
۱۱:۵۳ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
کتاب نخل سوخته سرگذشت شهید حسین لطف الهی
ناشناس
۱۱:۵۳ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
کشور در زمینه اقتصاد و سیاست به افرادی همچون سردار عزیز نیاز بسیار زیاد دارد.
محمد
۱۱:۴۶ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
گاهی انسان میمونه در وصف این جوانان چیزی بگه ما کجاییم و اینها کجا بودن مگه اینکه همین شهدا ما رو شفاعت مکنن
ناشناس
۱۱:۴۵ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
افتخار می کنم که هموطن سرداری رشید و انسانیت پیشه و شجاع از دیدار دفاع مقدس ام.
خداوند پیروز و منصورش نماید و بر تاییداتش بیافزاید
ناشناس
۱۱:۴۳ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
خدا انشالله به ما هم کمک کند زنده شویم
ناشناس
۱۱:۲۹ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
خداوندرحمت کندتمام شهدای ایران اسلامی هیچ فرقی نداردشهداارتش قهرمان سپاه دلاوروناجاعزیزانشاالله بهشت برین جایگاه این شهداپاک میباشدجهت شادی روح تمام شهداجنگ تحمیلی ومدافعان حرم شب جمعه است فاتحه قرائت فرمائید
فتاحی
۱۱:۱۲ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
وای بر ما .شهدا شرمنده ایم .جانم فدای رهبرم سید علی علی
فاطمه
۱۰:۵۴ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
سلام
امروز وقتی چهره حسین آقا را دیدم بغضی عجیب مرا گرفت بی هیچ مکثی درد دل کردم باهاش.

گفتم: حسین، فرزند غلامحسین! میشه برامون دعا کنی و به امام حسین بگی مشکل ما را هم حل کنه دیگه کم آوردم.

انشاالله شهدا نیم نگاهی به ماکنند.

ما هرچه داریم به آبروی خون همین شهداست.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

یاعلی
سید جلال موسوی
۱۰:۱۱ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
کجایید ای شهیدان خدایی .
روح شهید آیت اللهی و همه شهدای راه اسلام و انقلاب اسلامی ایران شاد به برکت اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ناشناس
۱۰:۰۷ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
شهدا زنده اند الله اکبر
حسين
۱۰:۰۲ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
سردار سليمانی سرباز فرستاده امام زمان است که با قدرتی فراتر از يک انسان معمولی ايفای نقش می کند.
با شنيدن صدايشان احساس غرور کرديم.
از سردار خواهشمنديم که جلسات بيشتری برای سخنرانی تدارک ببینن
رضا حیدری سیستانی
۱۵:۱۵ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
باسلام افتخار ما (سیستانی ها)این است که در چه در ابتدا اسلام وفاداری خودمان را اثبات کردیم و هم در جنگ سرداران رشیدی را به اسلام هدیه نمودی که سردار حاج اقا میرحسینی جانشین لشکر41 ثارالله و دانش اموزانی چون شهید حسینعلی عالی .رضا راستگور را داشته ایم
ناشناس
۰۹:۴۵ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
خدایا پروردگارا قلب پاک شهدا را از ما راضی بفرما و ما را هدایت فرما آنچنان که مانند شهدا از ما خشنود و راضی شوی و مابقی عمر ما را که هدیه توست به عمر امام خامنه ای بیفزا و عاقبت ما را ختم به خیر و مشمول دعای پاکان و صالحان و در صدر آن امام زمان عج بفرما خدایا پدر و مادر ما را از ما راضی بفرما و ما را ببخش بخاطر همه ی کوتاهی...
عبدالله
۰۹:۳۵ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اینکه امروز هم الحمد لله دشمنان حریف ملت مسلمان ما نمی شوند، نتیجه اخلاص و رشادت های همین شهدا و رزمندگان و رهبری صحیح ولی فقیه چه در آن زمان و چه در این زمان است.
ناشناس
۰۹:۱۸ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
شهدا شرمنده ایم
محمد دیناد
۱۵:۳۷ ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰
سردار اگر بدلیل جانبازی خانه نشین نبودم تا الان صدها بار فدایت می شودم
ناشناس
۰۸:۲۲ ۱۱ مهر ۱۳۹۸
اونایکه به مملکت خیانت میکنید شرمتان باد