سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

اظهارات عجیب کار چاق‌کن آلبانیایی منافقین که نعش‌کشی هم می‌کند/ اینجا بزرگترین گورستان نوچه‌های مسعود رجوی است! + تصاویر

متن زیر روایتی واقعی از زبان یک شهروند آلبانیایی است که مشاهده می‌کنید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شهروند آلبانیایی:من یکی از اهالی روستای مانز (manez) هستم که در نزدیکی تیرانا پایتخت آلبانی به همراه خانواده کشاورزم زندگی می‌کنم. چند سال قبل که بخشی از زمین‌های کشاورزی را از مردم اینجا خریدند و مشغول ساخت کمپ مجاهدین شدند، کسی از اهالی شناختی از وضعیت ساکنین جدید آنجا نداشت، ولی حالا که این زنان و مردان سالخورده در کنار روستای مانز ساکن شده اند شرایط برای ما کمی فرق کرده. البته برای من که بهتر شده، چون به خاطر داشتن یک وانت و یک مغازه کوچک مواد غذایی، کار‌ها و خدمات متنوعی به مجاهدین می‌دهم و برای همین درآمدم بیشتر شده است مثلا برای آن‌ها مواد غذایی یا مصالح و ابزارآلات می‌برم، گاهی هم آن‌ها را پشت وانتم سوار می‌کنم و در مسافت‌های کوتاه بین کمپ و شهر جابجا می‌کنم. به خاطر همین رفت و آمد‌ها یک جور دوستی بین ما ایجاد شده و آن ترس و ابهام قبل از بین رفته و من حتی توانستم کمی زبان فارسی را هم یاد بگیرم؛ البته اون اوائل بیشتر جوک و شوخی و فحش‌های فارسی یاد گرفتم، ولی حالا بعضی اصطلاحاتشان را هم بلد شدم.

الان وقتی که با همشهری‌های خودم توی مغازه یا بازار و ... صحبت از این مهمان‌های ناخوانده می‌کنیم من از چیز‌های عجیب و غریبی که دیدم براشون تعریف می‌کنم مثل اینکه توی کمپ هیچ کس موبایل ندارد، تلویزیون تماشا نمی‌کنند، روزنامه نمی‌خوانند، همسران از همدیگر جدا زندگی می‌کنند، کسی به تنهایی اجازه خروج ندارد و اصلا هیچ بچه‌ای در میان آن‌ها نیست.

نبود حتی یک بچه، چوپان محلی مانز را که آدم بی سواد و خیلی ساده‌ای است مدت‌ها گیج کرده بود. اون می‌گفت گلّه من هر سال ۳۰ تا بزغاله و بره اضافه می‌کند، ولی این‌ها چرا مقطوع النسل هستند؟

مدت‌ها قبل زمانی که داشتم از ساحل دریا به روستا برمی گشتم، بین راه چند خانم مسن را دیدم که لنگ لنگان مشغول راه رفتن بودند کمی نزدیکتر که شدم از وضع ظاهری و قیافه‌های آن‌ها متوجه شدم که مجاهدین هستند. ایستادم تا کمکشان کنم. آن‌ها که حسابی خسته شده بودند، خوشحال شده و با اشتیاق به سمت وانت آمدند. ۲ تا از خانم‌ها که مسن‌تر بودند جلو نشستند و بقیه رفتند پشت وانت و سوار شدند.

از آنان پرسیدم کجا بودید و چرا پیاده برمی گردید؟ جواب دادند که دسته جمعی به ساحل رفته بودند تا کمی تفریح کنند، ولی پول کافی برای اینکه هر دفعه ماشین بگیرند و چیزی بخرند ندارند.

بعد از سوارشدنشان به آرامی راه افتادم و سر صحبت را با آن‌ها باز کردم. اول کمی شوخی در مورد بچه دار شدن و شوهرداری کردم که حسابی با اخم و غیظ جواب دادند. بعد به آنان گفتم چرا به کشور خودتان بر نمی‌گردید؟ آنجا خانواده و اقوام شما منتظرتان نیستند؟ یکی از پیرزن‌ها که شاید ۶۵ ساله بود با طمانینه لبخندی زد و گفت به زودی رژیم سرنگون است! پیروزی نزدیکه! ما با خواهر و برادر بازخواهیم گشت!

پرسیدم: یعنی خواهر و برادرتون هم اینجا با شما هستند؟ خانم دیگری که کنارش نشسته بود خیلی جدی گفت: نه منظورش خواهر مریم و برادر مسعود است این‌ها آرمان‌های ما هستند.

من بلافاصله متوجه اشتباه خودم شدم؛ آخر، این ۲ نفر برای افراد کمپ مثل خدا می‌مانند و نبایستی با آن‌ها شوخی کنم یا حرف نامربوطی بزنم.

پیرزن اولی که کنار پنجره وانت نشسته بود، دوباره گفت: تو می‌گویی که برگردیم ایران؟  اون‌ها حتی اجازه نمی‌دهند که ما به مرده‌های خودمان هم سر بزنیم یا برایشان شمع روشن کنیم در حالیکه ما عاشق آن‌ها هستیم.

بالاخره تا به در کَمپ برسیم، این دو تا خانم آنقدر در مورد مرده و قبر صحبت کردند که من گمان کردم مجاهدین مرده‌های خودشان را مثل یک قدیس یا فراعنه مومیایی می‌کنند که تا ابد باقی بماند.

دو روز بعد موبایلم زنگ خورد، تقریبا ۳ ساعت به غروب مانده بود. پشت خط، دوستم حمید از مجاهدین کمپ بود. به من گفت فوری وانت را بردار و بیار. جواب دادم بنزین ندارم. دوباره با یک هیجانی گفت زود بنزین بزن و بیا، هزینه اش هرچه شود بهت می‌دهیم.

با اینکه خسته بودم راهی شدم و بعد از بنزین زدن جلوی کمپ رفتم. این دفعه برخلاف دفعات قبل که هماهنگی‌ها طول می‌کشید سریع اجازه ورود دادند و حمید به اتفاق یک مرد میانسال سوار ماشین شدند. حمید با دست مسیر را نشانم داد و بعد از ۱۵۰ متر جلوی یک خوابگاه ایستادیم. ایرانی‌ها به سرعت وارد خوابگاه شدند و همان لحظه پزشک محلی ما از درب سالن خارج شد. با او سلام و احوالپرسی کردم و علت حضورش را در این ساعت و آنجا پرسیدم. گفت یکی از این ایرانی‌ها چند ساعت پیش مرده و من آمدم تا گواهی فوتش را صادر کنم.

بعد از این جمله، دکتر سوار ماشینش شد و رفت، ولی من هنوز هم نمی‌دانستم برای چه به من زنگ زده اند. مدت زیادی نگذشت که دیدم چند نفر از افراد میانسال یک تابوت را از خوابگاه خارج کردند. با اینکه در آن سالن چند صد نفر از مجاهدین استراحت می‌کردند، ولی مشایعت کنندگان این جنازه انگشت شمار بودند.

آن‌ها از من خواستند تا پشت وانت را برای حمل جنازه باز کنم، ولی من با تعجب گفتم این کار غیرقانونی است و شما باید با مسئولین مانز هماهنگی کنید. حمید جلو آمد و کمی پول توی جیبم گذاشت و گفت: هماهنگ کردیم خیالت راحت باشد. ضمنا ما نمی‌تونیم که این جنازه را اینجا نگه داریم. زودتر باید دفن شود! قبول کردم و به سمت قبرستان مانز حرکت کردیم.

حالا دیگر هوا رو به تاریکی می‌رفت. حمید جلو نشست و ۳-۴ نفر از مرد‌های مجاهدین هم پیش تابوت عقب وانت نشستند. با دلواپسی وارد قبرستان شدم و دیدم که گورکن محلی، قبری را آماده کرده و منتظر ماست. با سرعت و عجله جنازه را از پشت وانت برداشتند و بدون هیچگونه تشریفات خاص وارد قبر کردند. گورکن هم سریع خاک‌ها را رویش ریخت و پولش را گرفت و رفت و ما هم به سرعت برگشتیم. شاید کل این خاکسپاری ۱۵ دقیقه هم نشد!

هوا دیگر تاریک شده بود و من در راه بازگشت به حمید گفتم: حمید آقا! من پولم را می‌گیرم و کاری به چیزی ندارم، ولی چند روز قبل که چند تا از خواهران مجاهد را سوار کرده بودم به من می‌گفتند: حکومت ایران با مرده‌های ما رفتار مناسبی ندارد و اگر ما ایران بودیم خیلی حرمت به قبر مجاهدین می‌گذاشتیم و برای آن‌ها مراسم‌های باشکوه می‌گرفتیم و جایگاه ویژه می‌ساختیم و ..، ولی من علت این کار امشب شما را نمی‌فهمم؟! مگه اون مُرده دوست شما نبود؟ چرا نسبت بهش آنقدر بی تفاوت و سرد برخورد کردید؟ این‌ها اکثرا افراد مسن و از کار افتاده‌ای هستند؛ فکر نمی‌کنی این کار‌ها به روحیه آن‌ها آسیب بزند؟

حمید که انگار پس از دفن آن جنازه، خیالش راحت شده بود با دست عرق‌های پیشانی اش را پاک کرد و با چهره‌ای متفکر، لحظه‌ای به من نگاه کرد، بعد به جاده اشاره کرد و گفت:

«تو حالا برو، بعدا برمی گردیم و درستش می‌کنیم ... آره اون همرزم ما بود، ولی سطح تشکیلاتی اش بالا نبود. بیچاره این مرحوم، چند سال آخر عمرش را خیلی بیماری و سختی کشید بیشتر هم مشکلات روحی داشت، ولی حالا دیگه راحت شد».

حمید بعد از مکث کوتاهی دوباره به صورتم نگاه کرد و گفت: تو می‌دانی سازمان چقدر باید هزینه کنه برای پوشاک و خورد و خوراک و دوا و درمان و کفن و دفن اینها؟

از آن شب شغل نعش‌کشی هم به سایر کار‌ها و خدمات من به مجاهدین اضافه شد. شاید ۱۰ روز از این ماجرا نگذشته بود که دوباره حمید مجاهد به موبایل من زنگ زد و خواست که فوری به کمپ بروم. من هم فوری راه افتادم و وارد کمپ شدم. داستان نعش کشی چند روز قبل دوباره تکرار شد اینبار البته مُرده یک خانم بود و ما جنازه را با تعداد اندکی از زنان و مردان مجاهد به قبرستان بردیم. چند شاخه گل و یک قاب عکس هم این بار در دست همراهان جنازه بود.

یکی از خانم‌هایی که جلوی وانت نشسته بود با حالتی محزون و غمگین و در حالی که نمی‌دانست من تا حدودی فارسی را می‌فهمم به دوستش می‌گفت:

«راضیه سال‌ها سرطان داشت و خیلی از این بیماری درد کشید. او آرزو داشت که تهران را فتح کنه، اما نشد».

خانم دیگر کمی جدی جواب داد:

«راضیه، خواهر خوبی بود، ولی این اواخر خیلی بهانه می‌گرفت و حرف‌های نامربوطی هم می‌زد. شاید از فشار مریضی اش بود، ولی به هرحال اگر بیشتر زنده می‌موند شاید دردسر درست می‌کرد».

این جنازه را هم با همان سرعت در کنار قبر قبلی خاک کردیم. در انتهای کار، خانم‌هایی که همراه ما بودند گل‌ها را روی خاک ریختند و با نگاهی خیره و مبهوت به قبر نگاه می‌کردند گویا در فضای ساکت و ترس آلود قبرستان، خودشان را مُرده بعدی می‌دانستند که به زودی در اینجا دفن خواهند شد.

فردا صبح موضوع را برای چندتا از دوستان و اهالی مانز تعریف کردم، اما مدتی طول نکشید که خبر در بین اهالی روستا پیچید و عده‌ای با بیل و کلنگ سمت قبرستان رفتند. پدر مقدس که سردسته این افراد بود می‌گفت: «مجاهدین تروریست داعشی هستند و حق ندارند مرده‌های خودشان را در قبرستان ما دفن کنند».

به هرحال این جریان که داشت به یک غائله بزرگ منتهی می‌شد با پادرمیانی چند خانم مسن از مجاهدین و پلیس محلی و شورای روستای مانز با مصالحه به اتمام رسید. مثل اینکه مجاهدین با پرداخت پول قابل توجهی، مقداری از زمین‌های قبرستان را برای دفن مرده‌های خودشان خریداری کردند. با این حال تعدادی از ساکنین محلی که گاهی برای خواندن دعا در قبرستان مانز حاضر می‌شدند سنگ قبر مجاهدین را خراب کرده یا می‌شکستند.

با شغل جدید نعش کشی مجاهدین در آلبانی که در همه ساعات شبانه‌روز و در همه ایام هفته انجام می‌دادم، درآمدم بیشتر شد خصوصا که خدماتی مثل تهیه تابوت و سنگ قبر و دسته گل و ... هم پول بیشتری نصیبم می‌کرد. به هرحال این خاکسپاری‌های بی سر و صدا و خاموش و حتی بدون برگزاری یک مراسم ساده آنقدر در طول این ماه‌ها ادامه یافت که تقریبا زمین خریداری شده مجاهدین در قبرستان مانز پر شد.

این اواخر که مرده‌های مجاهدین را به گورستان منتقل می‌کردم متوجه شدم که قبرکن محلی، مجددا یکی از قبر‌های قدیمی را که هنوز سنگ آن کار گذاشته نشده بود را شکافته و منتظر ما ایستاده است.

با زبان محلی از او پرسیدم چرا این کار را کردی؟ آنجا که قبلا یک نفر را خاک کرده بودیم؟ او هم جواب داد: از این‌ها بپرس. مثل اینکه می‌خواهند در یک قبر چند تابوت بگذارند. دیروز به من زنگ زدند و گفتند قبر‌ها را عمیقتر و چند طبقه بکنم.

بعد از جواب قبرکَن به نظرم رسید که شاید مجاهدین نمی‌خواهند به این سرعت زمین قبرستانشان پر بشود و یا مردم آلبانی از این همه مرگ و میر شوکه بشوند.

با این حال این مرگ‌های پیاپی باعث شیوع بعضی شایعات در میان ساکنین روستای مانز و اطراف شده به نحوی که بعضی از اهالی می‌گویند کمپ مجاهدین و کسانی که در آن زندگی می‌کنند آلوده به نوعی ویروس کشنده هستند.

حرف‌هایی که از پرستاران و پزشکان درمانگاه مانز هم شنیده شده به این شایعات بیشتر دامن زده است آن‌ها مدعی اند بیشتر زنان مجاهدین که برای درمان به بیمارستان‌های شهر و یا همین درمانگاه کوچک روستا مراجعه می‌کنند یا اصلا رحم ندارند و یا اینکه بیماری‌های بدخیم و مزمن زنان را سال هاست که با خود همراه دارند.

یکی از دوستانم که از او چوب و تخته برای تابوت می‌خرم با خنده به من می‌گفت: اگر وضع همینطور ادامه داشته باشد ما باید همه درختان اطراف را برای ساخت تابوت ببریم و آن وقت بزرگترین خانه سالمندان جهان به بزرگترین قبرستان مجاهدین تبدیل خواهد شد.

منبع: فارس

انتهای پیام/

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۶۴
در انتظار بررسی: ۰
مهدی مظفری
۱۳:۳۶ ۰۹ تير ۱۴۰۲
خدا لعنتشون کنه چه مادر هایی که داغدار نکردن مثل سگ میمیرن این وعده ای که خداوند داده به دست خودشون نابود میشن و از بین میرن خودشون بلای جون خودشونن لعنت به مریم و مسعود رجوی
مهدی علوی
۲۱:۴۶ ۲۴ تير ۱۳۹۹
مکافات را در همین دنیا تجربه نمودند. خیانت به انقلاب نتیجه ای جز این در بر ندارد.
داود
۱۵:۰۶ ۱۰ مهر ۱۳۹۸
به جهنم، این وطن فروشها لیاقتی بیش از این نداشتند
یا حسین
۰۸:۴۹ ۱۰ مهر ۱۳۹۸
سلام نظرتان خوندم واقعا چقدر مطالب جالبی نوشتید و میرسونه خیلی آگاهی دارید
ناشناس
۲۳:۴۹ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
جالب بود. درود و سلام خداوند و رسول بر شهدا و جانبازان و ایثارگران و خانواده های محترم آنان. مرگ و نفرین بر منافقین خائن. هر وقت حالی دارم برای دعا، لعنت و نفرین را روانۀ شان می کنم. خدایا راحت نمیرند، عذاب بکشند ان شاء الله.
ناشناس
۲۳:۴۵ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
لعنت بر وطن فروش
ناشناس
۲۳:۱۵ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
اینا وطن فروق وخائن بودن باید به درک واصل شوند
ناشناس
۲۱:۴۹ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
دعا کنیم هیچ انسانی دچار تباهی نشه یک عمر گمراهی و ظلم به دیگران و خود اخر سر مرگ در حسرت عمر تباه شده با سرابی پوچ!
ناشناس
۲۱:۰۲ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
این ها مصداق بارز خسران دنیا و آخرت هستند.
ناشناس
۲۰:۴۸ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
کسی که گول شیطان را بخورد و در توهم زندگی کند .
و خیانت و جنایت کرده باشد. حالشان از این هم بدتر خواهد شد .
ویسکرمی
۲۰:۳۶ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
خیانت به کشور و جاسوسی برای عراق و به طبع لو رفتن عملیات و شهید شدن رزمندگان عزیز مان از جمله گناهان نابخشودنی این گروهک خاعن هست
رضا
۲۰:۲۶ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
هیشگی از اینا خوشش نمی آد
محمد از گلستان
۲۰:۱۶ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
این ها رو طوری شستشوی مغزی داده اند که هنوز هم به فکر این هستند که روزی تهران را فتح کنند.
ناشناس
۲۰:۰۵ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
درود بر جمهوری اسلامی ایران و ملت بزرگ آن هر گاه مرگ بر صدام و منافقین و آمریکا و اسرائیل در این 40 سال توسط ملت رشید ایران گفته شود یکی ویکی یا انجام شود یا در حال انجام شدن است صدام رفت منافقین به یاری خداوند از بین می روند اسرائیل نیز از بین به یاری خداوند تا 25 سال دیگر وجود ندارد آمریکا در حال خاموش شدن است و این شاءلله تا انقلاب مهدی و ظهور امام زمان عج سایه رهبر معظم روی سر ملت ایران است و پرچم ایران را به دست صاحب انقلاب اسلامی خواهد داد و این شاءلله مرگ یکی یکی ضد ولایت فقیه هم فرا خواهد رسید درود بر ملت ایران درود بر شهیدان درود بر امام خمینی و خامنه ای خداوند را شکر می کنیم که همیشه دست این ملت را می گیرد
ناشناس
۱۹:۵۷ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
اینها هنوز منقرض نشدن
ناشناس
۱۹:۵۳ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
به جهنم و درک واصل میشوند .همشون عجوزه ایند
ناشناس
۱۹:۴۴ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
عاقبت گمراهي و وطن فروشي ...
سمیه
۱۹:۳۸ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
لعنت به گور رجوی
ناشناس
۱۸:۴۷ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
اینا چقدر بدبخت بودن که عقل خودشونو دادن دست مسعودرجوی خاک برسرشون واقعا اینا چقدر ابله هستن که فکر فتح ایران هستن ایرانی که امروز ابرقدرتی شده که از لبنان تا سوریه عراق یمن افغانستان پاکستان هند کشمیر و مردمان آزدی خواه بقیه کشورها حمایتش میکنند درود بر ایران قدرتمند و قهرمان نابود باد دشمنان و بدخواهش
Mohamad
۱۸:۲۲ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
این است چوب خدا این عذاب الهی این است خون های به ناحق ریخته ملت ایران در دهه ۶۰این است عاقبت منافقین مردن در غربت و با خواری به گور سپردن
ali
۱۸:۰۲ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
گروه تروریستی منافقین خاک کشور آلبانی اشغال کردن
ناشناس
۱۷:۵۴ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
به موتورخونه جهنم که آخرین طبقه بالا تراز آن است خوش آمدید.
بهزاد
۱۷:۲۵ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
مرگبر منافق
سامان
۱۶:۲۸ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
نفرین شدن این ها .وقتی با صدام همکاری کردن مورد نفرین مردم ایران قرار گرفتن .هیچ ادم بی شرفی نمیاد با دشمن خودش همکاری کنه این ها کردن .
رامین
۱۶:۱۸ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
وعده الهی حق است. ببینید در خاک غربت و با چه وضعی بدست خودشون کشته میشوند. این بدبخت ها همونهای هستند که بچه های بسیجی و مردم بیگناه را با شکنجه در پستوهای خلوت می کشتند و دفن میکردند و الان همون اتفاق برای خودشون می افته. الله اکبر
Hs
۱۶:۰۳ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
زیاد تاریخ مطالعه کردم
در طول تاریخ گروه یا فرقه یا افرادی که این چنین به ملت و مردم خود خیانت کنند پیدا نکردم.
کجای دنیا سراغ دارید دشمنی به سرزمینت خیانت کند و تجاوز بعد عده ای از همان کشور در کنارشان بجنگند با ملت خویش؟؟؟
لعنت خدا بر جنایتگاران و خیانتکاران تاریخ
ناشناس
۱۵:۴۸ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
خخخخ آرزوی فتح ایران را داشتن در غربت وفلاکت به رهبرشون ملحق میشن
علی
۱۵:۴۲ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
هرکس غیر خدا را عبادت وفرمانبرداری کند در دنیا ذلت ودر اخرت عذاب خواهد دید از اینگونه زندگی ها که دردنیا با خواری ودریوزگی افراد پست زندگی ودر اخرت هم با معصیت ونافرمانی خداوند با اوملاقات کنیم باید به خداوند پناه بریم این سرنوشت قاتلان وخیانتکاران به مومنین ومتدینین این کشور است
علی
۱۵:۴۲ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
هرکس غیر خدا را عبادت وفرمانبرداری کند در دنیا ذلت ودر اخرت عذاب خواهد دید از اینگونه زندگی ها که دردنیا با خواری ودریوزگی افراد پست زندگی ودر اخرت هم با معصیت ونافرمانی خداوند با اوملاقات کنیم باید به خداوند پناه بریم این سرنوشت قاتلان وخیانتکاران به مومنین ومتدینین این کشور است
علی
۱۵:۳۸ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
به خداوند پناه اوریم از شر شیاطین وعوامل انها این بدبختها عمری را در نفاق بسر بردند واخرت انها نیز اینگونه شد لعنت خداوند بر مردم فریبان دروغگو وبر نادانهایی که چشمان خود را روی حقیقت بسته اند
اری اینگونه منافقین به خذلان وتباهی وخواری وذلت می افتند بهترین دعا برای هر مومنی اخرت به خیری است
ناشناس
۱۵:۳۶ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
بدبخت ها به خیال خودتون دارید انقلاب می کنید نه گو که شکم عجوزه مریم را دارید پر می کنید . ایشون در حال خوشگذرانی و شما سرباز پوشالی مریم خانم. بیچاره ها همون جا بمونید وبمیرید.
ناشناس
۱۵:۱۲ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
خسرالدنیا والاخره
ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار و عذاب القبر
ناشناس
۱۵:۰۸ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
#پوشک_بزرگسال
بیشترین خریدشون از فروشگاه های اطراف پوشک بزرگسالان هست
طاهاشفیعی
۱۵:۰۷ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
گورستان منافقین نیست،جهنم منافقینه خبیثه...
تو کز محنت دیگران بی غمی
۱۵:۰۳ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
قابل توجه اون دانشجویانی که فکر میکنند وقتی وارد دانشگاه شدند، بزرگ شدند و حالا باید کارهای سیاسی انجام دهند.
عمری که تباه میشه و خانواده‌هایی که داغدار میشن.
جوگیری بعضی وقتها جبران ناپذیره.
علیرضاباطنی
۱۴:۵۸ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
گروهک تروریستی منافقین
فرقه ضاله و مضله رجوی جنایت کار
ناشناس
۱۴:۵۰ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
وطن فروشهای بی دین عاقبت شما همینه که مثل سگ بمیرید. و برگشت به ایران را همه به گور می برید انشا الله
رض
۱۴:۴۹ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
ازهمه بدتر اینها هستن اینها انسانهای فاسد وخائنی هستند وباید بهشان گفت که هیچ جایگاهی در درون ملت ندارن
ساسان اقتداری
۱۴:۴۴ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
بله آخر عاقبت وطن فروشی همینه دیگه .خدا همرو به راه راست هدایت کنه.
ناشناس
۱۴:۳۰ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
راستی میخان با این مرده ها لشکر درست کنند...
ناشناس
۱۴:۲۳ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
این دنیاشان وآخرتشان بمراتب بدترازاین.
ناشناس
۱۴:۲۰ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
خخخخ. فتح تهران. واقعا چه فکری میکنند. البته فکر که دیگه برایشان نمانده. کلا رد دادند. یک مشت حیوان هستند. و مثل یک مشت حیوان میمیرند.خائنین وطن فروش. بی شرف بجای اشرف.
مرتضی حیدری
۱۴:۰۳ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
به نام خدا : واقعا خدا جای حق نشسته ، منافقین باید هم در غربت و خواری و خفت روزگار را با توهم فتح تهران بسر ببرند و با اوج درماندگی و فلاکت به خاک سپرده شوند !! این تروریست های پست فطرتی که دستشان تا مرفق به خون هزاران ایرانی و غیر ایرانی آلوده است چگونه به خود اجازه می دهند از بازگشت به وطن دم بزنند !! آیا آنان وطنی برای خود متصور هستند و وفادار به آن ؟!! این جلادان وطن فروش ضد دین هم در این دنیا روسیاه هستند و هم در آخرت در قعر جهنم معذب به عذاب الهی خواهند بود و خسارت دنیا و آخرت نصیب آنان است و بس !!
ناشناس
۱۴:۰۲ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
ای بابا اینا ابروی ایران و ایرانی رو هم می برند تو کشورها .خجالت داره چه توصیری از ایران تو ذهن دیگران جا میدند
علیرضا
۱۳:۴۸ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
سرنوشت وحشتناک با مرگی درد آور در سکوت و غربت کمترین دست آورد یک منافق و خائن به کشورش میباشد
ناشناس
۱۳:۴۰ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
حداقل عذاب دنیوی شونه.
ناشناس
۱۳:۳۴ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
این آقای آلبانیایی قطعا فقط با آن عده از سران نفاق آشنا شده که اجازه خروج از کمپ را دارند، یعنی با کله خر ترینشان، وگرنه در داخل اکثریت ساکنین بنا به دلایل مختلفی به اجبار آنجا گذران عمر میکنند. خدا لعنت کنه رجوی و آل سعود و صهیونیسم را. ضمنا از روی برخورد آنها با این جنازه ها میتوان تشخیص داد کدامهاشان مسئله دار و احتمالا یدست خود منافقین کشته شده لند.
فتاحی
۱۳:۲۷ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
عاقبت خفت بار و ذلالت بار این کرکسها و خوکهای کثیف همینه تا اخر عمرشون توی حسرت .توهم .جنایت .و ....سپری میشه و خب توی کشوری غریب میمیرن و بدون هیچ تشریفاتی مثل یک حیوان دفن میشن .البته خب مشخصه عاقبت منافق مردندر خوک دانی خواهد بود .جانم فدای رهبرم سید علی
علی
۱۳:۲۲ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
عاقبت منافقین همین است .مرگ بر مسعود مرگ بر مریم مرگ بر منافقین هرزه زناکار ایدزی. برید به جهنم. یقیناً عذاب جهنم که همیشگی است شاید برای اعمال کثیف و نجستان کافی باشد.مرگتان باد
فردین
۱۳:۱۷ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
بیچاره ها زندگی سگ ولگزد از شماها بهترهههههههههههههههههه بسوزین
حسینی
۱۳:۱۶ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
خسردنیاوالاخره
روحی
۱۳:۱۲ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
این عذاب هائی که در این دنیا می کشند، فقط گوشه ای از وعده های حتمی خداوند هست، خدا رو شکر که عاقبت منافقین خون آشام رو دیدیم، خداوند برا عذابشان بیفزاید
ناشناس
۱۳:۰۴ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
جالب بود، منافقین تروریست کارشون خیلی وقته تموم شده اینا ته مونده هاشونن
ناشناس
۱۷:۰۱ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
انشالله. تا ابد مورد لعن خداوند هستند.
شکارچی
۱۲:۴۹ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
گورستان اشرف
ناشناس
۱۵:۰۶ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
گورستان تیرانا
ناشناس
۱۲:۳۳ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
غذای مار و مور میشید و‌فتح تهران رو ب گور میبرید
ناشناس
۱۲:۱۰ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
این دنیاشان بودو...فردایشان بدترازامروزشان...وجهنم بئس المصیر
ناشناس
۱۱:۵۱ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
مطلب مصور و جالبی بود از شما ممنونم
رضا
۱۰:۰۵ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
وطن فروشان بدبخت . اون زمانی که جوان بودید و تمام دنیا حامی و پشتیبان شما بود نتوانستید هیچ غلطی بکنید حالا که یک مشت پیر و پاتال هستید و جنازه متحرکی که هر لحظه عزرائیل در تعقیب شماست و دنیا شما را به عنوان تروریست میشناسد میخواهید تهران را فتح کنید؟ هرچقدر صدام و داعش و آمریکا و اسرائیل توانستند ایران را فتح کنند شما هم میتوانید
ناشناس
۱۸:۴۱ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
دمتگرم
ناشناس
۱۰:۰۰ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
عجب !!!
ناشناس
۰۹:۳۴ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
خود رجوی نمیخواد بمیره
ناشناس
۰۸:۴۴ ۰۹ مهر ۱۳۹۸
خسره الدنیا و الاخره