سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

«مختارنامه» تمرینِ «سلمان» بود

در هفته‌هایی که گذشت، سریال باشکوه «مختارنامه» به کارگردانی آقای داوود میرباقری از چند شبکه سیما پخش شد و هنوزهم ادامه دارد. «مختارنامه» در بخش‌های مختلفی مثال‌زدنی است؛ اما قطعا یکی از این بخش‌ها مربوط به صحنه‌های اکشن و بدلکاری است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، فیلمنامه، کارگردانی، بازیگری و تقریبا تمام بخش‌های سریال آقای داوود میرباقری آنقدر حرفه‌ای است که می‌توان آن را استانداردی برای سینما و تلویزیون ایران دانست. در این پروژه سخت، اتفاقات جدید زیادی به‌لحاظ تکنیکی رخ داد. یکی از بخش‌های موفق این پروژه که اتفاقا به جذابیت بیشتر کار کمک کرد، طراحی و اجرای صحنه‌های جنگی و درگیری است. طراحی و اجرای این صحنه‌ها را تیم ایرانی «خیبر» به‌طور‌کامل انجام داده است. تیم خیبر در پروژه‌های دیگری مثل «رستاخیز» به کارگردانی آقای احمدرضا درویش، «محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم)» به کارگردانی آقای مجید مجیدی، «در چشم باد» با کارگردانی آقای مسعود جعفری‌جوزانی و... هم حضور داشته است. گروه خیبر برای طراحی و اجرای پروژه عظیم «سلمان فارسی» هم با این گروه قرارداد بسته است. حالا با‌توجه‌به پخش «مختارنامه» از تلویزیون، با اعضای اصلی این گروه به گفتگو نشسته‌ایم. در این نشست، آقایان علی‌رضا فتحی، مدیر و طراح گروه بدلکاران «خیبر» و رییس انجمن بدلکاران کشور، آقای عباس اصانلو، بدلکار نقش مختار و آقای مهدی جوزی، بدلکار نقش ابراهیم اشتر، حضور داشتند. برای مشخص‌بودن پاسخ‌دهنده به سوالات، نام هر فرد مشخص شده است.



«خیبر» از کجا شکل گرفت؟ آیا شروع آن با «مختارنامه» بود؟
علی‌رضا فتحی: درواقع، شکل‌گیری این گروه از سریال «در چشم باد» اتفاق افتاد. در شهر تالش به‌همراه آقایان اصانلو و جوزی سر پروژه «در چشم باد» بودیم. باهم درباره آغاز به‌کار این گروه صحبت کردیم و همانجا آغاز کار رقم خورد. مدتی بعد از ارشاد مجوز کار گرفتیم و درواقع اولین گروهی شدیم که از وزارت ارشاد مجوز گرفت. برای سریال «مختارنامه» از حدود ۴۰۰ نفر گزینش کردیم که نهایتا ۵۰ نفر را انتخاب کردیم.

عباس اصانلو: آقای فتحی قبل از اینکه برای این گروه مجوز بگیرند، نام «خیبر» را به‌نیت امیرالمؤمنین برگزیده بود. برای کار در سریال «در چشم باد» گروه‌های مختلفی آمده بودند. تقریبا هریک از ما یک گروه داشتیم. وقتی درکنار هم مشغول گپ‌زدن بودیم، تصمیم گرفتیم در یک گروه جمع شویم.

چه چیزی باعث شد زیر پرچم یک گروه جمع شوید؟
عباس اصانلو: به‌نظرم قبل از هرچیزی نیاز است. به‌قول قدیمی‌ها، آب خودش مسیرش را پیدا می‌کند. ما کشتی‌کج کار می‌کردیم و مربی‌مان خودش از کارمندان تلویزیون بود. این ماجرا مصادف شد با سریال امام علی؟ ع؟ و از ما برای همکاری دعوت شد. هرکسی به‌دنبال تخلیه انرژی است. یکی کفترباز و یکی مثل ما ورزشکار می‌شود. طراحی تمام سکانس‌های اکشن سریال «در چشم باد» مثل سکانس‌های درگیری در جنگل کار استاد فتحی است.

علی‌رضا فتحی: البته کار محدود به سکانس‌های جنگل نبود و از ابتدا تا انتهای سریال «در چشم باد» با ما بود؛ حتی فصل آزادسازی خرمشهر هم با ما بود.

کیفیت خروجی کار شما چقدرش به کارگردانی که با او کار می‌کنید بستگی دارد؟
مهدی جوزی: بدلکار کار‌های سخت را به جان می‌خرد. او کار‌هایی انجام می‌دهد که بازیگر توان اجرای آن را ندارد؛ مثلا اگر قرار باشد بازیگر از اسب بیفتد و این قضیه منجر به آسیب‌دیدنش شود، ممکن است کل پروژه تعطیل شود. پس لازمه کار این است که اولا بدلکار فردی ورزیده باشد. خدا را شکر تمام دوستانی که زیرنظر آقای فتحی آموزش دیده‌اند، تمام دوره‌های لازم را گذرانده‌اند. بنده به‌عنوان مربی تکواندو دوره‌های مختلف، چتربازی، غواصی، راپل و... را گذرانده‌ام. خروجی کار بدلکار می‌تواند به پرمخاطب‌شدن آن فیلم یا سریال منجر شود. در پروژه «محمد؟ ص؟» آقای مجیدی هم استاد فتحی حضور داشتند و با گروه حرفه‌ای ایتالیایی کار را انجام دادیم. در آن فیلم، در بین گروه‌های مختلف بدلکاری که وجود دارد، آقای مجیدی گروه «خیبر» را برای همکاری انتخاب کردند. پروژه‌های دیگری مثل «مختارنامه»، «در چشم باد»، «بادیگارد» و... را هم ما افتخار انجام امور بدلکاری را داشتیم.

برای طراحی صحنه‌های اکشن از چه چیز‌هایی الگو و ایده می‌گیرید؟
علی‌رضا فتحی: برای متخصص‌شدن در هر کاری نیاز به مطالعه است. ما هم در حرفه خودمان باید فیلم ببینیم و مطالعه کنیم تا به‌روز باشیم. همیشه می‌گویم در هیچ‌کجای دنیا مثل ایران این جوانان پرانرژی را نداریم. اگر نیمی از تجهیزات موجود در کشور‌های دیگر داشته باشیم، کار‌های بسیار بزرگی را انجام خواهیم داد. برای مثال، ماشین‌هایی که الان دراختیار ما گذاشته می‌شود تا با آن‌ها بدلکاری کنیم، اگر به بدلکار حرفه‌ای هالیوودی سپرده شود، قطعا او با این ماشین کار نخواهد کرد. الان برای آتش‌زدن بدلکار از مواد دست‌ساز خودمان استفاده می‌کنیم. در الجزایر مشغول انجام کار بودم که برای آتش‌زدن بدلکاران به مواد نیاز داشتیم. شبانه صورت نیاز مواد و وسایل را دادم. اول صبح تمام آن‌ها مهیا شده بود.

این کمبود تجهیزات به‌دلیل تحریم‌هاست یا اولویت‌نداشتن برای مدیران؟
علی‌رضا فتحی: در سینمای ما متأسفانه به بخش بدلکاری اهمیت داده نمی‌شود. دلیلش این است که این کار را به عنوان حرفه تخصصی نشناخته‌اند. من تشک ایربگ درخواست کردم. ارشاد به شرکت تجهیزات فارابی ارجاع داد و نهایتا این درخواست برآورده نشد. متأسفانه شرکت‌های خصوصی هم به‌دلیل شناخت‌نداشتن از کار ما و نبود تبلیغات درست در‌این‌زمینه، وارد این عرصه نشده‌اند. بدلکاری حرفه مظلومی است که اولویت کاری آدم‌هایش مسائل مالی نیست.

برسیم به بحث «مختارنامه». به‌نظرتان چرا پس از گذشت چند سال و بار‌ها بازپخش، بازهم مردم این سریال را تماشا می‌کنند؟
علی‌رضا فتحی: نوه خودم سریال‌های روز دنیا را نگاه می‌کند؛ اما رأس ساعت پخش «مختارنامه» حتما پای تلویزیون است. همه از آقای داوود میرباقری شناخت کافی دارند. او وقتی به شما نزدیک می‌شود که کارتان را بلد باشید. ما با شناخت کامل از آقای میرباقری جلو رفتیم و تمام انرژی خودمان را گذاشتیم تا خروجی کار موفق باشد. داوود میرباقری در دیالوگ‌ها از یک واو نمی‌گذرد. در صحنه‌های اکشن هم دقیقا همین‌طور بود و او از هیچ‌چیز نمی‌گذشت. در سکانس آتش‌زدن کعبه، ما ۴۰ شب در آن سرمای کشنده احمدآباد مستوفی کار کردیم. با آن سرما باید بدلکاران را با آب خیس می‌کردیم و سپس با استفاده از بنزین آن‌ها را آتش می‌زدیم. تمام این زحمات انجام شد و خدا را شاکرم که خروجی مناسب بود. آقای میرباقری از کسی سر صحنه تشکر نمی‌کند؛ اما به‌یاد دارم در روز‌های آخر «مختارنامه»، وقتی سکانس کاروان اسرا را می‌گرفتیم، آقای میرباقری دستی به روی شانه من گذاشت و بابت کار‌های انجام‌شده تشکر کرد. خستگی چند سال کار ما با این تشکر به‌در شد. وقتی بابت مراسم تقدیر به صداوسیما رفته بودم، آقای ضرغامی هم برای صحنه‌های اکشن «مختارنامه» تشکر کردند.

تقسیم کار بین تیم بدلکاران در «مختارنامه» چگونه بود؟
عباس اصانلو: تمام طراحی‌ها به‌عهده فتحی بود. ورود من به این پروژه به‌دعوت او بود. گفته بود کسی را می‌خواهیم که هم سوارکاری بلد باشد و هم چهره‌اش به نقش اول نزدیک باشد. من به‌طور اختصاصی بدلکار نقش مختار بودم. وقتی تست گریم و سوارکاری انجام شد، آقای میرباقری بالای سر من آمد. در سال ۱۳۷۴ کاری را در خدمت او بودم و وقتی مرا دید، شناخت.

سکانس جنگ سپاه مکه با سپاه شام و آن خیز معروف مختار را شما انجام دادید؟
عباس اصانلو: بله کار‌های سخت را ما انجام می‌دادیم. البته برخی از سوارکاری‌ها را خود بازیگران هم حضور داشتند. نخستین سکانس ورود من یک روز جمعه بود. آن سکانسی بود که آقای حامد حدادی بسکتبالیست حضور داشت. یک خاطره تکراری را برایتان می‌گویم. مرحوم عظیم جوانروح فیلمبردار کار بودند. وقتی با گریم در لوکیشن حاضر شدم، بین آقایان شفیعی و رویگری ایستاده بودم. آقای فریبرز عرب‌نیا در هیچ شرایطی روز جمعه سرکار نمی‌آمد. ناگهان رضا رویگری رو به من گفت: دیدی فریبرز! بالاخره داوود تو را هم روز جمعه آورد سرکار! من گفتم زور آقای میرباقری چربیده است دیگر! رویگری با تعجب گفت تو کی هستی؟ گفتم عباس‌شان هستم. یعنی تا آن لحظه حتی این بازیگران هم تشخیص نداده بودند که من بدل مختارم.

همه بدلکاران به طور اختصاصی بدلکار یک نقش خاص بودند؟
مهدی جوزی: شخصا تلاش زیادی انجام دادم تا کارم موفق باشد. من در چند شخصیت بیشتر حضور داشتم. برای مثال، به‌عنوان بدل ابراهیم اشتر در بخش‌هایی مشغول بودم.

آیا سکانسی بود که بابت انجام آن نگران باشید؟
عباس اصانلو: در کشورمان به‌لحاظ نیروی انسانی ظرفیت زیادی وجود دارد؛ اما به لحاظ تخصصی چند بعد وجود دارد: تاریخی، روز و هوایی. بدلکاری مثل ساختمان‌سازی مهندسی نیاز دارد. بعد از نگارش فیلمنامه، برای سکانس‌های اکشن صحبت و سپس سناریو چیده می‌شود. تازه بعد از آن باید وسایل موردنیاز را خودمان بسازیم. همان ژل آتش که دوستان گفتند، برای هر پک نزدیک به ۵۰ میلیون تومان قیمت دارد. برای برنامه «عصرجدید» یکی از دوستان برنامه آتش‌زدن داشت که برای زمان کار او چندمیلیون تومان هزینه برای خرید ژل نیاز بود. در هر پروژه که نیاز به آتش‌زدن است، باید هزینه خرید مواد را جداگانه اعلام کنیم. حالا با این همه پیچیدگی‌ها، موردی وجود داشته به بچه‌های تدارکات گفته‌اند کار بدلکار را انجام دهند! خوشحالم که امروز تیم «خیبر» توانایی انجام تمام بدلکاری‌های سینمایی را دارد.

سکانس سخت و پراسترس را نگفتید؟
مهدی جوزی: سکانسی که مرا به‌شدت خسته کرد و بعد از آن حتی توان پریدن از جوی آب را هم نداشتم، سکانسی بود که مختار و ابراهیم اشتر درکنار رود بهمنشیر باهم تاخت می‌کنند. آن تاخت خیلی زیبا شد. آن سکانس را با آقای اصانلو انجام دادیم.

عباس اصانلو: آن سکانسی است که ابراهیم و مختار باهم قول‌و‌قرار قیام را می‌گذارند.

مهدی جوزی: آنجا اسبی به‌نام «بادپا» را دراختیار من گذاشته بودند. اسب ابراهیم بود که بسیار نافرمان و تندرو بود. آن تاخت را بار‌ها تکرار کردیم تا رضایت کارگردان به‌دست بیاید. آقای میرباقری به‌سادگی از صحنه‌ها نمی‌گذشت. این پلان بیش از ۶ بار تکرار شد تا بالاخره کار انجام شد. آنقدر از من انرژی رفته بود که در آخر کار حتی توانایی نداشتم با دستانم اسب را مهار بکنم. آب دهنم خشک شده بود و هیچ توانی نداشتم.

علی‌رضا فتحی: سکانس‌های جنگی مرا اذیت می‌کرد؛ خصوصا آن صحنه‌هایی که ده‌ها نفر در آن حضور داشتند. به‌خوبی سختگیری آقای میرباقری را می‌دانستیم و برای همین با تک‌تک بدلکار‌ها صحبت می‌کردیم. به آن‌ها می‌گفتم فکر کنید جنگ واقعی است. وقتی دو لشکر به‌هم می‌رسیدند و بدلکاران مشغول می‌شدند، احساس خطر زیادی می‌کردم. نگران سلامتی بچه‌ها بودم. مرحوم آشتیانی که در مقطعی مدیرتولید سریال بود، روزی به من گفت باید تمام خسارت‌ها را بدهید! بچه‌ها شمشیر فولادی را شکسته بودند! برایش سوال شده بود بچه‌ها مگر چگونه می‌جنگند که شمشیر فولادی شکسته است. خدا را شاکرم که به‌جز آسیب‌های سطحی، مشکل جدی در طول پروژه «مختارنامه» پیش نیامد. اینکه گفتم سکانس‌های جنگی برایم استرس داشت، به این خاطر است که کار از دست من خارج بود. وقتی کار تمام می‌شد و از سلامتی بچه‌ها آگاه می‌شدم، خیالم راحت می‌شد. سکانس‌ها و پلان‌ها تک‌نفره اصلا برای ما سخت نبود و خیال‌مان راحت بود.

عباس اصانلو: دو سکانس بود که برایم سخت‌تر از بقیه بود: اولی همان سکانسی است که آقای جوزی گفت و درکنار رود بهمن‌شیر بود؛ دیگری مربوط به تاخت مختار پس از نفی بلد بود. اسب مختار اذیت می‌کرد. یکی از چشم‌هایم را هم بسته بودند. هرچه حیوان را هی کردم، به دور خودش چرخید. ازآنجا‌که یک چشمم بسته بود، سر اسب را گم کردم. کله اسب به سرم برخورد کرد و طوری شد که انگار با پتک به سرم زده‌اند. از اسب پایین آمدم و به بچه‌ها گفتم چه چیزی به سرم خورد؟ گفتند سر اسب بود. سپس با تغییر اسب سکانس را ادامه دادیم. به‌دلیل بسته‌بودنم چشمم، در آخر مسیر به دیوار کانال رسیدم و به زمین خوردم.

به‌عنوان بدل شخصیت مختار آیا با فریبرز عرب‌نیا هم برخورد نزدیکی داشتید؟
عباس اصانلو: بله، مراوده داشتیم. گاهی باهم بااحترام صحبت می‌کردیم و البته قاعدتا این ارتباط بیش‌ازاین نبود.

با بالارفتن سن آیا انجام اجرای بدلکاری برایتان سخت نشده است؟ همچنان کار‌های فیزیکی را خودتان انجام می‌دهید یا صرفا طراحی؟
مهدی جوزی: شکر خدا هنوز توانایی کار اجرایی را دارم. بدلکاری عشق ماست و به آن علاقه داریم. تاجایی‌که امکان داشته باشیم، آن را ادامه خواهیم داد. اگر خدا بخواهد، الان در حال آماده‌شدن برای پروژه «سلمان فارسی» هستیم. استاد فتحی قرارداد این سریال را بسته‌اند و به امید خدا زیرنظر آقای میرباقری کار خواهیم کرد. آقای فتحی وظایف همه ما را در این پروژه مشخص کرده است. فیلمنامه را هم مطالعه کرده‌ایم.

علی‌رضا فتحی: پروژه سلمان قرار بود اول مهر آغاز شود که به‌خاطر مشکلاتی اتفاق نیفتاد و به امید خدا زمستان شروع خواهد شد. قرار بود لوکیشن‌های ابتدایی کرمان باشد که به گمانم از قشم کار را شروع کنیم و سپس به ترکیه خواهیم رفت. بدلکار شخصیت اصلی را هنوز مشخص نکرده‌ایم. در آخرین جلسه‌ای که با آقای میرباقری برگزار کردیم، به ما گفت «مختارنامه» برایتان تمرین بود.

آیا به فیلم‌های روز دنیا توجه می‌کنید یا ترجیح می‌دهید بدون پیش‌زمینه صحنه‌های اکشن را طراحی کنید؟
علی‌رضا فتحی: شخصا ترجیح می‌دهم وقتی قرار است صحنه تصادف خودرو با عابر را طراحی کنم، هربار متفاوت از قبل باشد. دوست ندارم یک چیز را تکرار کنم. الگوبرداری تا جایی خوب است که به کارت لطمه نزند. در «مختارنامه» در سنگلاخ‌های شاهرود ۲۶۲ بار سقوط از اسب داشتیم. از بینی هیچ‌کس خون نیامد. به‌جرأت می‌گویم هیچ‌یک تکراری نیستند. پس باید سعی کنیم از فکر خودمان استفاده کنیم و کپی‌برداری نکنیم. آقای میرباقری از سال قبل که برای «سلمان» با من جلسه گذاشته است، حرفش این بوده که چیز جدیدی می‌خواهد.

در سینمای امروز کار بدلکاری با جلوه‌های ویژه رایانه‌ای نزدیکی زیادی پیدا کرده است. آیا شما هم به این سمت رفته‌اید؟
علی‌رضا فتحی: در کار‌های روز این زیاد اتفاق می‌افتد. اخیرا با آقای پیله‌ور همکاری کرده‌ایم. با او صحبت و برای صحنه سقوط ماشین در دره تعامل می‌کردیم. در کار‌های تاریخی کمی مسأله متفاوت است. در «مختارنامه» استفاده زیادی از جلوه‌های ویژه نداشتیم؛ مگر موارد خاص. به‌جز آثار تاریخی، نزدیک به ۱۸۰ فیلم و سریال معاصر هم انجام داده‌ایم. امروز ممکن است پای یک کار تاریخی باشیم و فردا سر صحنه یک فیلم روز!

عباس اصانلو: البته ناگفته نماند در فیلم‌های تاریخی مطالعات زیادی می‌کنیم. اسناد مربوط به آن دوره تاریخی و جنگ‌هایش را می‌خوانیم. اصولا پادشاهی ساسانی در جنگ با هر قومی سبک و سیاق و شیوه خودش را داشته است. با روم، اعراب، روس و... درگیر بوده است. نمی‌شود همه این درگیری‌ها را به‌شیوه فیلم «تروی» انجام دهیم. این، یعنی ما به تاریخ خودمان لطمه زده‌ایم. شاید بیننده عادی خوشش بیاید؛ ولی اگر اهل‌فن آن را ببینند، متوجه اشتباهات خواهند شد.

هم روز جمعه آورد سرکار! من گفتم زور آقای میرباقری چربیده است دیگر! رویگری با تعجب گفت تو کی هستی؟ گفتم عباس‌شان هستم. یعنی تا آن لحظه حتی این بازیگران هم تشخیص نداده بودند که من بدل مختارم.

همه بدلکاران به طور اختصاصی بدلکار یک نقش خاص بودند؟
مهدی جوزی: شخصا تلاش زیادی انجام دادم تا کارم موفق باشد. من در چند شخصیت بیشتر حضور داشتم. برای مثال، به‌عنوان بدل ابراهیم اشتر در بخش‌هایی مشغول بودم.

آیا سکانسی بود که بابت انجام آن نگران باشید؟
عباس اصانلو: در کشورمان به‌لحاظ نیروی انسانی ظرفیت زیادی وجود دارد؛ اما به لحاظ تخصصی چند بعد وجود دارد: تاریخی، روز و هوایی. بدلکاری مثل ساختمان‌سازی مهندسی نیاز دارد. بعد از نگارش فیلمنامه، برای سکانس‌های اکشن صحبت و سپس سناریو چیده می‌شود. تازه بعد از آن باید وسایل موردنیاز را خودمان بسازیم. همان ژل آتش که دوستان گفتند، برای هر پک نزدیک به ۵۰ میلیون تومان قیمت دارد. برای برنامه «عصرجدید» یکی از دوستان برنامه آتش‌زدن داشت که برای زمان کار او چندمیلیون تومان هزینه برای خرید ژل نیاز بود. در هر پروژه که نیاز به آتش‌زدن است، باید هزینه خرید مواد را جداگانه اعلام کنیم. حالا با این همه پیچیدگی‌ها، موردی وجود داشته به بچه‌های تدارکات گفته‌اند کار بدلکار را انجام دهند! خوشحالم که امروز تیم «خیبر» توانایی انجام تمام بدلکاری‌های سینمایی را دارد.

سکانس سخت و پراسترس را نگفتید؟
مهدی جوزی: سکانسی که مرا به‌شدت خسته کرد و بعد از آن حتی توان پریدن از جوی آب را هم نداشتم، سکانسی بود که مختار و ابراهیم اشتر درکنار رود بهمنشیر باهم تاخت می‌کنند. آن تاخت خیلی زیبا شد. آن سکانس را با آقای اصانلو انجام دادیم.

عباس اصانلو: آن سکانسی است که ابراهیم و مختار باهم قول‌و‌قرار قیام را می‌گذارند.

مهدی جوزی: آنجا اسبی به‌نام «بادپا» را دراختیار من گذاشته بودند. اسب ابراهیم بود که بسیار نافرمان و تندرو بود. آن تاخت را بار‌ها تکرار کردیم تا رضایت کارگردان به‌دست بیاید. آقای میرباقری به‌سادگی از صحنه‌ها نمی‌گذشت. این پلان بیش از ۶ بار تکرار شد تا بالاخره کار انجام شد. آنقدر از من انرژی رفته بود که در آخر کار حتی توانایی نداشتم با دستانم اسب را مهار بکنم. آب دهنم خشک شده بود و هیچ توانی نداشتم.

علی‌رضا فتحی: سکانس‌های جنگی مرا اذیت می‌کرد؛ خصوصا آن صحنه‌هایی که ده‌ها نفر در آن حضور داشتند. به‌خوبی سختگیری آقای میرباقری را می‌دانستیم و برای همین با تک‌تک بدلکار‌ها صحبت می‌کردیم. به آن‌ها می‌گفتم فکر کنید جنگ واقعی است. وقتی دو لشکر به‌هم می‌رسیدند و بدلکاران مشغول می‌شدند، احساس خطر زیادی می‌کردم. نگران سلامتی بچه‌ها بودم. مرحوم آشتیانی که در مقطعی مدیرتولید سریال بود، روزی به من گفت باید تمام خسارت‌ها را بدهید! بچه‌ها شمشیر فولادی را شکسته بودند! برایش سوال شده بود بچه‌ها مگر چگونه می‌جنگند که شمشیر فولادی شکسته است. خدا را شاکرم که به‌جز آسیب‌های سطحی، مشکل جدی در طول پروژه «مختارنامه» پیش نیامد. اینکه گفتم سکانس‌های جنگی برایم استرس داشت، به این خاطر است که کار از دست من خارج بود. وقتی کار تمام می‌شد و از سلامتی بچه‌ها آگاه می‌شدم، خیالم راحت می‌شد. سکانس‌ها و پلان‌ها تک‌نفره اصلا برای ما سخت نبود و خیال‌مان راحت بود.

عباس اصانلو: دو سکانس بود که برایم سخت‌تر از بقیه بود: اولی همان سکانسی است که آقای جوزی گفت و درکنار رود بهمن‌شیر بود؛ دیگری مربوط به تاخت مختار پس از نفی بلد بود. اسب مختار اذیت می‌کرد. یکی از چشم‌هایم را هم بسته بودند. هرچه حیوان را هی کردم، به دور خودش چرخید. ازآنجا‌که یک چشمم بسته بود، سر اسب را گم کردم. کله اسب به سرم برخورد کرد و طوری شد که انگار با پتک به سرم زده‌اند. از اسب پایین آمدم و به بچه‌ها گفتم چه چیزی به سرم خورد؟ گفتند سر اسب بود. سپس با تغییر اسب سکانس را ادامه دادیم. به‌دلیل بسته‌بودنم چشمم، در آخر مسیر به دیوار کانال رسیدم و به زمین خوردم.

به‌عنوان بدل شخصیت مختار آیا با فریبرز عرب‌نیا هم برخورد نزدیکی داشتید؟
عباس اصانلو: بله، مراوده داشتیم. گاهی باهم بااحترام صحبت می‌کردیم و البته قاعدتا این ارتباط بیش‌ازاین نبود.

با بالارفتن سن آیا انجام اجرای بدلکاری برایتان سخت نشده است؟ همچنان کار‌های فیزیکی را خودتان انجام می‌دهید یا صرفا طراحی؟
مهدی جوزی: شکر خدا هنوز توانایی کار اجرایی را دارم. بدلکاری عشق ماست و به آن علاقه داریم. تاجایی‌که امکان داشته باشیم، آن را ادامه خواهیم داد. اگر خدا بخواهد، الان در حال آماده‌شدن برای پروژه «سلمان فارسی» هستیم. استاد فتحی قرارداد این سریال را بسته‌اند و به امید خدا زیرنظر آقای میرباقری کار خواهیم کرد. آقای فتحی وظایف همه ما را در این پروژه مشخص کرده است. فیلمنامه را هم مطالعه کرده‌ایم.

علی‌رضا فتحی: پروژه سلمان قرار بود اول مهر آغاز شود که به‌خاطر مشکلاتی اتفاق نیفتاد و به امید خدا زمستان شروع خواهد شد. قرار بود لوکیشن‌های ابتدایی کرمان باشد که به گمانم از قشم کار را شروع کنیم و سپس به ترکیه خواهیم رفت. بدلکار شخصیت اصلی را هنوز مشخص نکرده‌ایم. در آخرین جلسه‌ای که با آقای میرباقری برگزار کردیم، به ما گفت «مختارنامه» برایتان تمرین بود.

آیا به فیلم‌های روز دنیا توجه می‌کنید یا ترجیح می‌دهید بدون پیش‌زمینه صحنه‌های اکشن را طراحی کنید؟
علی‌رضا فتحی: شخصا ترجیح می‌دهم وقتی قرار است صحنه تصادف خودرو با عابر را طراحی کنم، هربار متفاوت از قبل باشد. دوست ندارم یک چیز را تکرار کنم. الگوبرداری تا جایی خوب است که به کارت لطمه نزند. در «مختارنامه» در سنگلاخ‌های شاهرود ۲۶۲ بار سقوط از اسب داشتیم. از بینی هیچ‌کس خون نیامد. به‌جرأت می‌گویم هیچ‌یک تکراری نیستند. پس باید سعی کنیم از فکر خودمان استفاده کنیم و کپی‌برداری نکنیم. آقای میرباقری از سال قبل که برای «سلمان» با من جلسه گذاشته است، حرفش این بوده که چیز جدیدی می‌خواهد.

در سینمای امروز کار بدلکاری با جلوه‌های ویژه رایانه‌ای نزدیکی زیادی پیدا کرده است. آیا شما هم به این سمت رفته‌اید؟
علی‌رضا فتحی: در کار‌های روز این زیاد اتفاق می‌افتد. اخیرا با آقای پیله‌ور همکاری کرده‌ایم. با او صحبت و برای صحنه سقوط ماشین در دره تعامل می‌کردیم. در کار‌های تاریخی کمی مسأله متفاوت است. در «مختارنامه» استفاده زیادی از جلوه‌های ویژه نداشتیم؛ مگر موارد خاص. به‌جز آثار تاریخی، نزدیک به ۱۸۰ فیلم و سریال معاصر هم انجام داده‌ایم. امروز ممکن است پای یک کار تاریخی باشیم و فردا سر صحنه یک فیلم روز!

عباس اصانلو: البته ناگفته نماند در فیلم‌های تاریخی مطالعات زیادی می‌کنیم. اسناد مربوط به آن دوره تاریخی و جنگ‌هایش را می‌خوانیم. اصولا پادشاهی ساسانی در جنگ با هر قومی سبک و سیاق و شیوه خودش را داشته است. با روم، اعراب، روس و... درگیر بوده است. نمی‌شود همه این درگیری‌ها را به‌شیوه فیلم «تروی» انجام دهیم. این، یعنی ما به تاریخ خودمان لطمه زده‌ایم. شاید بیننده عادی خوشش بیاید؛ ولی اگر اهل‌فن آن را ببینند، متوجه اشتباهات خواهند شد.

منبع: صبح نو

انتهای پیام/

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۲۲:۴۹ ۰۶ مهر ۱۳۹۸
متشکرم.