من از همسر و پسرم خواسته بودم دست از سرم بردارند، اما آنها رهایم نمیکردند. پسرم مدتی بود با خانوادهاش اختلاف داشت و خانه اش را ترک کرده و به خانه ما آمده بود. از وقتی حجت به خانهمان آمده بود به من فشار میآورد تا اعتیادم را کنار بگذارم. مدتی قبل از این ماجرا پسرم با همدستی مادرش مرا به زور سوار خودرو کرد تا به کمپ ترک اعتیاد ببرد، اما من در بین راه فرار کردم و حجت مرا گرفت و به شدت کتکم زد. من مدتی طولانی در کمپ بستری بودم، اما وقتی بیرون آمدم دوباره مواد را شروع کردم. وی ادامه داد: آخرین بار پسرم سراغم آمد و مرا تهدید کرد.
او میگفت با اعتیادم زندگی خودم و آنها را سیاه کردم و باید هر طور شده مواد را ترک کنم. من که از برخوردهای بد پسر و همسرم عصبانی شده بودم گالن بنزینی را که در زیرزمین داشتیم بیرون آوردم و روی فرش ریختم. پارچهای را آتش زدم و قصد ترساندن حجت و همسرم را داشتم، اما چون بنزین به همه جا سرایت کرده بود خانه شعله ور شد و پسرم در آتش سوخت. ما او را به بیمارستان رساندیم، اما کار از کار گذشته بود. مرتضی در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت:باور کنید من پسرم را دوست داشتم و هرگز نمیخواستم او را بکشم. بعد از مرگ پسرم همسرم هم از من جدا شد و مرا رها کرد. من حالا تنها مانده ام و از قضات دادگاه تقاضای کمک دارم. در پایان جلسه، قضات با توجه به این که پسر قربانی هنوز به سن قانونی نرسیده است و حکم رشد ندارد جلسه را به چند ماه بعد موکول کردند. قرار شد با پایان ۱۸ سالگی پسر قربانی، وی بار دیگر در دادگاه حاضر شود و درخواست اش را مطرح کند تا قضات درباره این پرونده حکم صادر کنند.
منبع: خراسان
انتهای پیام/