سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

باشگاه خبرنگاران جوان گزارش می‌دهد؛

سانسورچی‌هایی که مدعی کشف حقیقت هستند/ پسری که سوخت اما دیده نشد

با وجود اینکه پسر ۶ ساله‌ای در ورزشگاه آزادی جان باخت، اما رسانه‌های آن ور آب و سلبریتی‌های وطن فروش همچنان در فکر دختر آبی هستند.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، می‌خواست کمی کمک حال پدر باشد. لباس ورزشی پوشیده بود. پدر قول داده بود که او را با خود به استادیوم ببرد. شاید اینگونه کمی پسر بیشتر دلخوش بود. پدری که روز به روز برای شاد بودن و بزرگ شدن پسر تلاش می‌کرد و پسری که می‌خواست از همین سن و سال عصای دست پدر باشد. شاید آمدن به ورزشگاه بهانه‌ای بود که پسر کمی به پدرش کمک کند و وقتی او شب به خانه می‌آید، این قدر قهرمان زندگی اش را خسته نبیند. آهنی که اتصالی داشت، اتصال بین پدر و پسر را از بین برد. کودک ۶ ساله‌ای که می‌خواست آزادی را محل بازی‌های کودکانه اش کند، آنجا را قربانگاهی برای دور شدن از پدر دید. مرگ دردناک کودک، بسیاری را شوک کرد، اما یک عده‌ای را نه. دقیقاً چند ماه پیش همانجا یعنی استادیوم آزادی شاهد حضور دختری بود که خود را شبیه پسر به استادیوم کرده بود. درگیری با پلیس و کشیده شدن کار این دختر به دادگاه سرانجام خود سوزی و مرگ را به همراه داشت.

دختر آبی و پسر ۶ ساله، هر دو در یک جا یعنی استادیوم آزادی حاشیه ساز شدند. هر دو سوختند، یکی در آتش و دیگری بر اثر برق گرفتگی؛ اما چه چیز باعث شد، هر ثانیه روی صفحه گوشی‌ها خبری از دختر آبی باشد و رأس اخبار بسیاری از خبرگزاری‌های مختلف قرار بگیرد، اما کودک ۶ ساله فقط در برخی رسانه‌ها آن هم به شکل محدود، مورد بررسی قرار بگیرد. موضوع از چه قرار است.

وقتی دختر آبی با پلیس و انتظامات استادیوم درگیر شد، بسیاری به حمایت از این دختر پرداختند. او نماد آزادی بانوان لقب گرفت و پس از مرگش سلبریتی‌ها او را به یک قهرمان تبدیل کردند. دختری که بر خلاف قانون عمل کرده بود و با ماموران قانون درگیر شده بود. رسانه‌های آن ور آب دختر آبی را هرچه توانستند بزرگ کردند. با مسیح علینژاد مصاحبه کردند و اتفاق به وجود آمده را سیاسی دانستند. راه ندادن بانوان به استادیوم را ابزاری برای زیر سوال بردن ساختار نظام سیاسی ایران معرفی کردند. آزادی زنان و ورود آن‌ها به استادیوم الان از هر چیزی مهمتر بود. بی بی سی مدام می‌گوید ایران کشوری است که با آزادی زنان مبارزه می‌کند. مرگ دختر آبی بهترین بهانه برای بیان این موضوع بود.

حالا پسر ۶ ساله مرده است. پسری که ده دقیقه صورتش به میله چسبیده بود و جان می‌داد. کسی متوجه این شرایط نشد و پسر بعد از ۱۰ دقیقه درگذشت. حالا فقط برخی رسانه‌های داخلی از مرگ این پسر خبر دادند. بقیه همه سکوت اختیار کردند. سکوت‌هایی که زمان کشته شدن چند روحانی در خیابان نیز اتفاق افتاده بود. سکوت‌هایی که به ضرر سیاست‌های ضد ایرانی سلبریتی‌ها و رسانه‌های آن ور آبی است. سکوت‌هایی که باید به آن عادت کنیم. پس از مرگ پسر ۶ ساله که چند هفته پس از دختر آبی اتفاق افتاد، بازهم بی بی سی فارسی گزارشی درباره این دختر منتشر کرد. تیتر خبر این بود؛ برد تیم ملی در آتش سحر سوخت (!) در ادامه بخش‌هایی از گزارش بی بی سی در تاریخ ۲۶ شهریور را می خوانید.

«رقابتی که از ساعت‌ها قبل، تحت‌الشعاع خودسوزی و مرگ سحر خدایاری هوادار تیم فوتبال استقلال قرار گرفته بود. دختری که عزم او برای تماشای بازی تیم محبوبش، به مرگش انجامید. اتفاقات پیرامونی بازی ایران و هنگ کنگ، شباهتی به دیدار‌های رسمی سالیان اخیر نداشت. شبکه‌های اجتماعی به جای واکنش‌ها در قبال وقایع و نتیجه بازی، در تصرف خیل کاربرانی بود که از مرگ "دختر آبی" متاثر بودند. نقد فنی بازی، شرح گل‌ها، آرایش تیم ملی، چگونگی روند مسابقه و اوضاع حاکم بر سایر بازی‌ها در گروه‌های مختلف، لا به لای حجم سنگین واکنش‌ها به مرگ سحر نادیده ماند.

جالب اینکه فدراسیون فوتبال ایران قبل از سفر به هنگ کنگ از آنچه ناامنی در این کشور خواند، ابراز نگرانی کرده بود و با ارسال نامه به فیفا خواهان تغییر میزبانی و برگزاری بازی در زمین بی طرف شد. اما در عمل و در پایان بازی، این طرفداران تیم ملی هنگ کنگ بودند که با در دست داشتن پلاکارد‌هایی به نشانه احترام به دختر آبی، نگرانی خود را از ناامنی برای هواداران زن فوتبال در ایران ابراز کردند. پیروزی ایران بر هنگ کنگ در آتش سحر سوخت. چه بسا شعله‌هایی که قلب بسیاری از مردم ایران و حتی چهره‌های سرشناس فوتبال جهان را جریحه‌دار کرد، دامن فدراسیون فوتبال ایران را هم بگیرد.

از گری لینه‌کر تا پل پوگبا و کاپیتان تیم ملی زنان سوئد، از بارسلونا تا آس رم و فدراسیون جهانی فوتبال، همدردی و اعتراض جهانی به مرگ دختر آبی، پررنگ و گسترده بود. در ایران هم باشگاه‌هایی نظیر پرسپولیس و تراکتور نسبت به این حادثه بی تفاوت نبودند. علی کریمی در اینستاگرام نوشت: «تا اطلاع ثانوی استادیوم ممنوع. مسعود شجاعی کاپیتان تیم ملی نوشت: "تیم ملی برد، اما باخت. ننگ بر کسانی که بدیهی‌ترین حق سحر را گرفتند. جواد نکونام و وریا غفوری هم ساکت نماندند. بازیکنان استقلال در نقش صاحب عزا، پیش از دیدار در برابر نفت مسجدسلیمان از لیگ برتر، با پوشیدن لباسی که روی آن به دو زبان فارسی و انگلیسی "دختر آبی" همراه با قلبی به رنگ آبی نقش بسته بود، به سحر خدایاری ادای احترام کردند.»

اگر به بار معنایی برخی جملات بی بی سی دقت کنید متوجه می‌شوید که منظور از این گزارش ها چیست. مثلا در بخشی از این گزارش نوشته شده است: «رقابتی که از ساعت‌ها قبل، تحت‌الشعاع خودسوزی و مرگ سحر خدایاری هوادار تیم فوتبال استقلال قرار گرفته بود».

چرا بی بی سی فقط یکسری اتفاقات خاص را مورد بررسی قرار می‌دهد. چرا سانسور‌های بی بی سی و فعالیت‌های سلبریتی‌ها در فضای مجازی مجدد سانسور می‌شود و بسیاری متوجه چنین مسئله‌ای نیستند. چرا دیگر در فضای مجازی خبری از ابراز تاسف و ناراحتی برای مرگ پسر ۶ ساله نیست. این مرگ جهتی که آن‌ها می‌خواهند را نداشته که از آن ابراز تاسف نمی‌کنند؟ مشکل سیاستشان است. سیاستی که با آن مخاطبانشان را گول می زنند و مدعی می شوند که مشغول کشف حقیقتند. آسمان ریسمان را به هم می بافند که به خواسته خود برسند. خواسته شان چیزی جز تغییر شرایط به نفع خودشان نیست.

انتهای پیام/

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.