شاعر جوان کشورمان از اهمیت وجود جهان بینی درست در شعر جوانان امروز گفت.
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، میلاد عرفان پور از شاعران جوان و نامی کشورمان است که آثار بسیاری از جمله «پاییز بهاری است که عاشق شده است»، «از آخر مجلس»، «از شرم برادرم» را در کارنامه خود دارد. به مناسبت هفته شعر و ادب فارسی به سراغ این شاعر نامی رفته ایم تا گفت و گویی با او داشته باشیم.
فکر میکنم دوازده ساله بودم که اولین شعرم را سرودم؛ غزلی بود متاثر از اشعار حافظ که شاید اولین شعری بود که قاعدهمند سرودم. پیش از آن در دوران کودکی نیز شعرهای کودکانه سروده بودم که در قالبهای معمول شعر فارسی نبود. به مروز زمان با شاعران مختلفی آشنا شدم و همین سبب شد تا مطالعاتم گستردهتر شود.
شعر و ادبیات فارسی با اصالتترین و مهمترین هنر ایرانیها از دیرباز تا امروز بوده است و اثری که شعر فارسی در فرهنگ مردم ایران و فارسی زبانان داشته، بر کسی پوشیده نیست. در طول تاریخ مردم ما با شعر فارسی میانه و نسبت بسیار مشخص و تثبیت شدهای داشتند که میتوان گفت این نسبت با دیگر کشورها قابل مقایسه نیست؛ زیرا مردم ما با شعر زندگی و در همه شئون اجتماعی با آن پیوند و نسبت برقرار کرده اند. در طول تاریخ کشور حاکمانی داشتیم که با شعر نسبتی مستقیم داشتند و شاعران از نزدیکان دربار پادشاه بودند. در شرایطی که با هجوم رسانههای مختلف مواجه هستیم و شاید احساس شود جایی برای شعر نیست؛ هنوز علاقه مردم ایران نسبت به شعر وجود دارد و مردم ما جای این هنر اصیل را با هنری دیگر پر نمیکنند.
میبینیم که هنوز شعر فارسی در رسانههای مختلف بروز و ظهور دارد و در همه شئون هنری رد پا و تاثیرات شعر و خلاقیات ادبی را میتوان به وضوح دید. اگر بخواهیم درباره وضعیت شعر فارسی سخن بگوییم، باید وضعیت شعر فارسی در زمان انقلاب اسلامی را نیز در نظر گرفت. به جرات میتوان گفت که شعر انقلاب اسلامی فقط مربوط به دوران انقلاب اسلامی نیست و معنای گفتمانی دارد. پسوند انقلاب اسلامی برای شعر انقلابی، پسوندی گفتمانی و به معنای شعری است که در چارچوب گفتمان انقلاب و در فضای مردم دوران انقلاب سروده شده است. شعری که با شکوفایی ها، موفقیتها و نگرشهای نوآورانه بسیاری همراه بوده است.
همان اوایل انقلاب میبینیم که شاعران به برخی معانی مغفول توجه کرده اند که پیش از انقلاب و به خصوص در دوران قاجار و پهلوی کمتر به آن توجه میشد. معانی اصیل عرفانی و توجه به انسان، معنویت، خدا و توجه به مفاهیم قدسی و رحمانی در شعر انقلاب و شعر فارسی بعد از انقلاب قوت میگیرد و ما شاهد دوران تازهای هستیم که این دوران را اگر از حیث کیفی بررسی کنیم به نکات مثبتی میرسیم و اگر از حیث زبانی، ساختاری و محتوایی بررسی کنیم، میتوان درباره شعر انقلاب اسلامی بسیار سخن گفت.
ما در زمانی هستیم که گرایش به سمت اشعار کوتاه نسبت به اشعار بلند بیشتر شده است. در این زمان شعر کوتاه و رباعی جایگاه ویژه تری یافته و حوصله مخاطب بیشتر با قالبهای کوتاه تناسب دارد و در هنرهای دیگر نیز این موضوع را میبینیم. برای نمونه فیلم و داستان کوتاه رایج شده و شاید یکی از دلایل آن تناسب با قالب و محتوایی است که رسانههای جدید مانند تلفن همراه و شبکههای اجتماعی ایجاب میکنند تا آثار در قالبهای کوتاه تری ساخته شود. البته پیش رفتن به سوی قالبهای کوتاه به منزله انکار و طرد قالبهای بلند و منظومهها نیست و قالبهای بلند همچنان کارکردمتمایز خود را دارند و ما نمیتوانیم خواندن رباعی را جایگزین شاهنامه خوانی کنیم؛ زیرا لذتی که از خواندن شاهنامه به مخاطب دست میدهد هیچگاه در خواندن رباعی وجود ندارد و اعتقاد دارم که خواندن شعر بلند هنوز وجود دارد و البته مورد نیاز جامعه است؛ اما اگر بخواهیم از ظرفیت رسانهای زمان خود استفاده کنیم، میتوانیم نگاه جدی تری به شعر کوتاه داشته باشیم و نباید این نگاه ویژه سبب انکار شعر بلند همچون مثنویها و منظومهها و قصیدهها شود.
نمیتوانم قضاوت کنم آنهایی که اشعار بلند میسرودند، امروز کم کار شدند. این دست از شاعران، شاعرانی نیستند که ارتباط روزمرهای با شبکههای مجازی داشته باشند و معمولا در خلوت خود اهل مطالعه و تامل هستند. بعید است که در شرایط رسانهای جدید بتوان آنها را کم کارتر دانست؛ این احتمال وجود دارد که شعرهایشان تناسبی با شرایط رسانهای جدید ندارد و این مسئله سبب کمتر دیده و خوانده شدن مطالب آنها شود و کمتر به شاعران بزرگوار فرصت داده شود تا قصیدهها و شعرهای بلندشان را بخوانند. حتی در شب شعرهایی که برگزار میشود شاعری که شعر بلند دارد ممکن است از خواندن آن خودداری کند تا فرصت به دیگران برسد. اقتضای شب شعر این است که شعری بیش از ۱۰ الی ۲۰ بیت خوانده نشود. از این جهت شعرهای بلند شعرهای محفلی نیستند و بیشتر در فضای مکتوب خوانده میشوند.
اگر آمار چاپ و انتشار کتاب را بررسی کنید، میبینید که هر سال چند هزار کتاب شعر جدید منتشر میشود و از این کتابها حداقل یک الی دو هزار کتاب متعلق به شاعران جوانی است که اولین کتاب خود را منتشر کرده اند. در این شرایط با بازاری مواجه هستید که اکثر آثار، کیفی نیست و جایگاه ادبیات فارسی را حفظ نمیکند. طبیعتا این بازار ذائقه و طبع کسی که برای خرید کالای مورد نیاز خود حضور دارد را تغییر و تقلیل میدهد و مخاطب به اشعاری که ارزش ادبی ندارند، قانع میشود. این دست از اشعار ارزش چند بار خوانده شدن را ندارند و شعری نیست که در جان مخاطب رسوخ کند. گاه حتی به نظر من این نوع آثار ارزش منتشر شدن ندارند و علاوه بر اسرافی که در کاغذ میشود، مهمترین آسیبی که مجوز گرفتن اشعار ضعیف دارد این است که ذائقه مخاطب را تغییر میدهد. شاعران جوان و تازه کار امروز، بیشتر آثار شاعران نه چندان شاخص را مطالعه میکنند و این نوع مطالعه و چاپ کتاب کارشناسی نشده به بدنه شعر حرفهای ما لطمه میزند.
طبیعتا این اتفاق ممکن است و ما هم در برگزاری دورههای آموزشی از ابتدا هدف تربیت نسل جدیدی را داشتیم که آینده شعر فارسی باشند. از سال ۱۳۸۹ به بعد نزدیک به ۹۰۰ نفر شاعر جوان آموزش دیدند و امروز شاهد هستیم که تعدادی از آنها دبیر جشنوارههای شعر در استانهای خود هستند و تعدادی نیز با انتشار کتابهای خوب جوایز ملی دریافت کردند و تعدادی هم در محفل شعری کشور شعر میخوانند و دیده میشوند و هر سال هم شاعران جدیدی به این قافله اضافه میشوند. برای فراخوان دوره هشتم آفتابگردانها بیش از ۱۰۰۰ شاعر جوان و نوجوان شرکت کردند و نسبت به سال گذشته این تعداد دو برابر بود. این موضوع برای ما ثابت شده که تعداد شاعران نه تنها کم نمیشود بلکه رو به فزونی است و این خود جای امیدواری برای آینده ادبیات فارسی را باقی میگذارد. البته این نسل جوان نیاز به جهت دهی و آموزش و پرورش دارند. ما میبینیم که محافل و مکاتب بررسی شعر وجود دارد و اساتیدی بر شعر شاعران جوان نظارت دارند. این محافل از مهمترین عواملی است که شعر شاعران را رشد میدهد.
در دهه اخیر، شعر ما نقاط مثبتی نسبت به دهه گذشته داشته است. دهه گذشته شاعران جوان به سمت آزمون و خطا درباره برخی فضاها، سبک ها، زبانهای جدید و مهندسی کلمات و ساختار شعر رفتند. در آن دوره تجارب زیادی کسب شد، اما در دوره اخیر شاعرانی که به عرصه شعر آمدند، شاعران شاخصتر و ماندگاری هستند. میتوان امید داشت که این شاعران خود را تثبیت کنند. البته مقایسه شعر انقلاب اسلامی در دهههای مختلف نیاز به پژوهش دارد و آنچه میگویم ممکن است قابل اتکا نباشد؛ اما احساس میکنم، میزان دانش و جهت گیری که شاعران ما به دست آورده اند، قابل مقایسه با ده سال گذشته نیست. ما این ظرفیت را داریم که به سمت اوجی برویم که در دهه اول انقلاب داشتیم. البته در توجه به برخی مضامین، مباحث فکری و برخی ظرایف شعری از دهههای نخست انقلاب پیشتر هستیم.
امروز احساس میشود که شعر فارسی از چند ناحیه مورد آسیب است و چند نقطه ضعف در شعر جوان ما وجود دارد؛ یکی از نقاط ضعف این است که در غالب شعرهای جوانان شاهد کمرنگ بودن مسائل فکری، اندیشه و تفکر هستیم؛ یعنی تکنیک و مهارت و مهندسی کلمات بر اندیشه و تفکر غلبه پیدا کرده است. البته تعدادی از شاعران هستند که از حیث فکری موازی با شعرهای دهه اول انقلاب پیش میروند و امید به این شاعران بسیار است؛ اما غالب شعر جوانان از حیث تفکر کم دارد و باید بیشتر به این موضوع بپردازند. آسیب دوم اعتنای بیش از حد شاعران جوان به رسانههای جدید است. زمانی که شاعر این اعتنای بیش از اندازه را پیدا میکند و با پسند مخاطبان رسانهای راضی میشود، شعر شعرا از سطحی که هست بیشتر رشد نمیکند و حتی نازلتر میشود تا برای مخاطبان بیشتری قابل فهم باشد. بعضا جذابیتهایی در شعر جوانان ایجاد میشود که با این جذابیتهای کاذب مخاطبان بیشتری به سمت شعر کشیده میشود.
طبیعتا شاعری که نظام فکری و جهان بینی مشخصی در حوزه اندیشه و تفکر نداشته باشد، ماندگاری شعرش با مشکل رو به رو خواهد بود. شاعری که جهان بینی ندارد در دل مخاطب و در دل تاریخ ادبیات فارسی رسوخ نمیکند. جهان بینی نیاز به الگو و هدف دارد. شاعران شاخص انقلاب اسلامی جهان بینی برتر داشتند؛ بزرگانی همچون قیصر امین پور، سلمان هراتی و سید حسن حسینی که مثلث شعر انقلاب اسلامی و از پایه گذاران شعر نو در جریان انقلاب اسلامی هستند. امروزه هم شاعران جهان بینی و هدفمندی را در شعر دنبال میکنند. شاعر باید از شعر شاعران برجسته و تجارب آنها استفاده کند و شعرش باید معجونی از تجارب متنوع شاعران مختلف باشد. من و بسیاری از شاعران دیگر سرودن شعر را با تقلید از شاعری دیگر آغاز کردیم؛ من در نوجوانی با تقلید از حافظ و پروین اعتصامی کار را شروع کردم. سپس این تقلید به تشخص میرسد یعنی شاعر باید به جای اینکه شعر یک یا دو شاعر را بخواند، شعر چندین شاعر را بخواند و آن زمان است که خوبیهای شعر هر شاعر را میگیرد و درنهایت شعر خود را میسراید.
آن چنان این ارتباط شکل نگرفته و شاعران ما آن چنان که انتظار میرود، شناختی نسبت به شعر شاعران کشورهای همسایه ندارند. به نظر من باید توجه بیشتری در این زمینه شود. هر چند ما در گنجینه شعر فارسی آنقدر کتاب داریم که زمان شاعران ما را پر میکند و چندان فرصتی به مطالعه شعر جهان نمیرسد؛ اما طبیعتا استفاده از تجربیات شعر جهان در حوزه تخیل و تفکر برای ما دستاورد خوبی خواهد داشت و اگر از شعر شاعران عرب، اروپا و آمریکا مطالعه کنیم، میتوانیم به فواید بسیاری در شعر فارسی دست یابیم. شاید به واسطه ضعف در صنعت ترجمه این اتفاق کمتر افتاده است. البته مسئله جدیتر این است که شعر فارسی کمتر به زبان دیگر کشورها حتی عربی ترجمه شده و ما شاهد این هستیم که شعر فارسی به دست فارسی زبانان افغانستان، هندوستان و تاجیکستان هم نرسیده است.
آن چنان که در جریان هستم برنامههایی صورت گرفته؛ در حوزه هنری با اهل ادبیات جلساتی داشتیم و تصمیمهایی گرفته شده، اما هنوز اقدام جدی و عملی کم صورت گرفته است. قصد داریم در حوزه سرود و ترانه کارهای پیراسته و وارسته تری به ادبیات فارسی عرضه و سعی کنیم شان ادبیات فارسی را بیش از پیش حفظ کنیم.
من از سال ۱۳۸۶ که به تهران آمدم با هیئت میثاق با شهدا مرتبط شدم و از آن زمان هر سال ایام محرم و فاطمیه شعرهایی را در قالب نوحه میگویم و الحمدلله این توفیق تا به امروز ادامه داشته است. البته سرایش شعر در فضای هیئت و نوحه سختی بیشتری نسبت به شعری که به صورت معمول گفته میشود، دارد؛ شعری که برای هیئت سروده میشود، محدودیت ملودی به آن اضافه شده و باید در موضوع خاص گفته شود. نمیتوان سرایش شعر هییت را ساده انگاشت؛ باید شاعران برجسته ما بیشتر وارد این حوزه شوند.
شعرهای تازهای دارم که شاید ماههای آینده آنها را تدوین و به صورت کتاب آماده چاپ کنم. اخیرا هم کتاب صوتی «درباره تو» و گزیدهای از رباعیاتم با عنوان «پاییز بهاری است که عاشق شده» به صورت دکلمه، آهنگسازی شده و در روزهای آینده منتشر میشود. این اثر از سال ۹۶ کلید خورده و موسسه شهرستان ادب و دفتر موسیقی موسسه شهرستان ادب آن را منتشر خواهد کرد.
ای بی تو زمانه سرد و سنگین با من!
ای حسرت روزهای شیرین با من!
بی مهری انسان معاصر با توست
تنهایی انسان نخستین با من
آنگاه که میرفت به غم پی بردم
از عمق وجودم به عدم پی بردم
من از دل خود هیچ نمیدانستم
تا برد دلم را به دلم پی بردم
دستور چرا؟ برو تمنایش کن
با گریه بخوان و باز معنایش کن
آن نامهی عاشقانه را یادت هست
در این همه بخشنامه پیدایش کن
آن مست همیشهباحیا چشم تو بود
آن آینهی روبه خدا چشم تو بود
دنیا همه شعر است به چشمم، اما
شعری که تکان داد مرا چشم تو بود
دیدار بهاری من و گنجشکان
آرامش جاری من و گنجشکان
من این طرف میزم و آنها آن سو
صبحانهی کاری من و گنجشکان
گفت و گو از مینا قنبری
انتهای پیام/