به گزارش خبرنگار
گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از
مشهد، تنها کافیست از حصار خود بیرون بیایی و چشم بچرخانی تا رنگ سیاه عزا را با تمام وجود لمس کنی. تضاد عجیب و غریبیست آرامش دلت و چشمان گریانت. دلت آرام است، زیرا میتوانی یک محرم دیگر عزادار شیرمردان علوی و غریبان
کربلا باشی و چشمانت غمبار و گریه ناک است از مظلومیت
حسین (ع) و یارانش.
این روزها خیابانها و کوچهها سیاه پوش مردیست که غیرت و مردانگی واژه واژه در قبالش رنگ میبازد، در کوچهها که راه میروی نیازی به دقت نیست برای دیدن عمق عشق این مرد در دل نسلی که فقط وصف مردانگی اش را شنیده اند.
جوانانی که سیاه پوش با کاسههای آب مشق عشق میکنند برای سقای کربلا، خیمههای و ایستگاههایی که خدمت به عزاداران عاشورایی را انتخاب کرده اند و آن کودکی که با یک کتری و قوری کوچک میزبان عزاداران امام مظلوم است.
امروز مشهدالرضا غرق در ماتم سقای دشت کربلا است و میزبان عزادارانی است که از نقطه نقطه ایران، حرم امن رضوی را برای به سوگ نشستن انتخاب کرده اند.
حال تو نیز امروز قدم به مسیر عشق میگذاری، میخواهی قطرهای باشی از این دریای بی کران. به مسیرهای منتهی حرم که میرسی انگار وارد دنیای دیگری میشوی، انگار کربلای دیگری در مقابل چشمانت قد علم میکند؛ و چه شوقی دارد هم قدم شدن با زائران و دلخستگان اباعبدالله الحسین و قمر بنی هاشم در روز تاسوعا و آن هم در جوار بارگاه امام مهربانی ها.
چشم که بچرخانی، پیرمردی را میبینی که سقای کربلا گویان آب به دست کودکان میدهد، انگار با حسین و عباس گفتن پیر شده بود، بر لوح دلش حک کرده بودند که «خادم الحسینی».
با غم چشمانش به نوشیدن آبی گوارا میهمانت میکند، آب را با نام عباس مینوشی و میپرسی «پدر جان چند سال است که اینجا سقایی میکنی؟» با لبخندی پر عشق میگوید از وقتی حسین و عباس را شناختم!
به حرکتت ادامه میدهی، تنها چند قدم جلوتر ایستگاههای صلواتی با عطر اسپند و نام سقای دشت کربلا در حال خدمت رسانی به زائران هستند، همه جوان و در لباسهای مختلف و متفاوت، اما یک دل و همزبان.
تاسوعا، اما چه روز سنگینی است و چه بعض گلوگیری دارد که در صورت همه عاشقان هویداست. امروز بغض پدری را میبینی در زمان آب خوردن طفل کوچکش که سربند «یا رقیه» به سر دارد، انگار اشک و لبخند معجون غریبیست برایش.
مسیر عشق را ادامه میدهی به سوی بارگاه نورانی امام رضا (ع)، همگام با سیاه پوشان علمدار کربلا که سینه میزنند و داغ دل آرام میکنند برای مظلومیت عباس. هم نوا میشوی با آنان: علمدار نیامد، علمدار نیامد...
هرچه به حرم مطهر رضوی نزدیکتر میشوی، ازدحام عزاداران عاشق بیشتر میشود، برایت مهم نیست، میخواهی خود را به صحن و سرای امام مهربانیها برسانی و در خیل عظیم عزاداران حضرت ابوالفضل العباس (ع) قرار بگیری تا بی نصیب نمانی از این دریای عشق.
چیزی نمیگذرد که همراه با خیل عظیم جمعیت خود را در باب الرضا خواهی یافت و میدانی و اطمینان داری که امروز به خواسته حضرتش اینجا هستی و میتوانی با چشمانی گریان و دلی مملو از عشق حضرت عباس (ع) و امام حسین (ع)، تسلیت گویان باشی به حضرت.
دست ارادت بر سینه میگذاری و زیر لب زمزمه میکنی: «السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا، السلام علیک یا غریب الغربا، یا معین الضعفا...». میدانی که امامت چقدر مهربان است و رحیم و میهمان نواز و اکنون این صحن و سرای حرم رضوی است که تو را به حضور خوانده است.
قدم به صحن جامع رضوی میگذاری و مثل همیشه به سوی آبخوریها میروی تا جرعهای از این آب گوارا بنوشی، گواراتر از هر آبی است زیرا تو آن را میهمان حضرت هستی، اما امروز متفاوت است با همیشه. امروز روز شهادت سقای تشنه لب کربلا است. زمزمه سلام بر عباس و سلام بر حسین بر لبانت جاری میشود.
میدانی که مراسم عزاداری با حضور زائران و مجاوران حرم رضوی تا دقایقی دیگر آغاز میشود و چه خوب زمانی است در کنار این ملت عاشق عزادارای کردن.
میخواهی امشب نیز در شب عاشورای حسینی در این صحن و سرا باشی تا در مراسم خطبه خوانی نیز شرکت کنی. خطبه خوانی یک آیین سنتی است که ریشه در صدر اسلام دارد و همه ساله در شب عاشورا با حضور خدام حرم رضوی برگزار میشود.
امروز تاسوعاست روزی که آب در برابر غیرت و مردانگی عباس بن علی بی آبرو شد و شهری که یک دست در مقابل حرم امام هشتم (ع) به سوگواری عزاداری برای شیر مرد بنی هاشم پرداخت.
انتهای پیام/ م.ی
گزارشگر: ملیحه یوسفی