به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، قیام امام حسین (ع) در محرم سال ۶۱ هـ. ق، با گذشت قرنها، همچنان درسآموز و تا قیامت، راهگشای هر آزادهای است که میخواهد تن به ذلت اطاعت از ستمگر ندهد. جوهر و ذات این قیام الهی، مایه تحرک و آگاهی همه مردم، در تمامی اعصار است و در هر دورهای، جامعه میتواند با تأسی به آن، گره از کارهای فروبسته خود بگشاید و از پیچهای تند و خطرناک تاریخی، به سلامت عبور کند.
بیشتربخوانید: روایتی کمتر شنیده شده از یاران امام حسین (ع) در عاشورای ۶۱
در نخستین روز محرم، در روزگاری که جهانخواران و دنیاطلبان، عزت و آزادگی ایران را نشانه گرفتهاند و جز به تمکین و تسلیم امت انقلابی ما، راضی نمیشوند، سخن گفتن درباره درسهایی که میتوان از نهضت حسینی آموخت و در این زمانه پرآشوب به کار بست، ضرورتی است انکارناشدنی. در گفتگو با دکتر محمدحسین رجبی دوانی، استاد تاریخ اسلام، از او خواستیم که درباره این درسها، مطالبی را به خوانندگان روزنامه خراسان، ارائه کند و او، شش درس راهبردی این نهضت الهی را که میتواند گرهگشای مسائل امروز ما باشد، چنین برشمرد:
۱- نداشتن سازش با قدرتهای مستکبر و ظالم عالم، ۲- نپذیرفتن مذاکره بر سر مواضع اصولی، ۳- بی اعتمادی به پیشنهادهای به ظاهر مسالمتآمیز و صلحجویانه دشمن، ۴- ایستادن قاطع بر مواضع برحق و تحمل هزینههای سنگین آن، ۵- نترسیدن از تهدید و تشر دشمن، ۶- ضرورت همراهی با امام، برای جلوگیری از آسیب دیدن جبهه حق. آنچه در پی میآید، مشروح گفتوگوی این استاد تاریخ اسلام با خراسان است.
آقای دکتر، تردیدی نیست که قیام حسینی، درسها و آموزههای فراوانی دارد که بیرون از شمار است. اما اگر بخواهیم در میان این درسها، مواردی را برای شرایط امروز خودمان احصا کنیم، باید به کدام یک از آنها اهتمام بیشتری داشته باشیم؟
قیام حضرت سیدالشهدا (ع) از ابعاد گوناگون قابل بررسی و درسآموزی است؛ اما با قیدی که شما برای این موضوع در نظر گرفتهاید، میتوان شش درس مهم را از حماسه حسینی که متناسب با شرایط امروز ماست، استخراج کرد. با توجه به وضعیتی که این روزها کشور ما در بُعد سیاسی و بینالمللی دچار آن است، نخستین و مهمترین آموزه قیام امام حسین (ع) که میتواند بسان راهکاری قطعی و رهاییبخش مورد توجه و استفاده قرار گیرد، استکبارستیزی است؛ نداشتن سازش با قدرتهای مستکبر و ظالم عالم، نخستین درس از درسهای ششگانهای محسوب میشود که به آنها اشاره کردم. باید توجه داشته باشیم که اقدامات مزورانه معاویه، چنان در جامعه اسلامی اختناق ایجاد و ساختارهای اجتماعی را دستخوش تغییر کرده بود که یزید، پس از رسیدن به قدرت، بر خلاف خلفای قبل، اصولاً خود را جانشین پیامبر (ص) نمیدانست، بلکه معتقد بود جانشین خداوند بر روی زمین است! یزید انتظار داشت که امام حسین (ع) این جایگاه را برای او به رسمیت بشناسد و در برابر او تسلیم شود؛ اما آن حضرت چنین نکرد و بیعت با، چون یزیدی را نپذیرفت؛ هرچند تمام قدرت و ثروت در اختیار یزید بود. امروز هم شاهد هستیم که آمریکا، برترین قدرت دنیاست و همه کشورها را به تابعیت خود فرا میخواند و حتی کشورهای نسبتاً نیرومند دنیا هم، در بسیاری از موارد، با آمریکا همراهی میکنند. درسی که باید از امام حسین (ع) فرا بگیریم و در برابر زیادهخواهی مستکبران به کار ببندیم، ایستادگی در برابر چنین رویکردی است؛ موضوعی که رهبر معظم انقلاب نیز، با جدیت آن را دنبال میکنند. دومین آموزهای که میتوان از سیره امام حسین (ع) احصا کرد، نپذیرفتن مذاکره بر سر مواضع اصولی است. سیدالشهدا (ع) اصولی را بر اساس سیره رسولخدا (ص) تعریف فرمود و حاضر نشد بر سر این اصول، با احدی مذاکره و معامله کند. امام حسین (ع)، بر اساس سیره جد بزرگوارش، معتقد بود که در برابر فرد جائر و ستمگری مانند یزید، باید ایستاد و نباید برای او شأنی قائل بود.
البته کارگزاران یزید تلاش کردند که امام (ع) را به پذیرش این خواسته وادار کنند، اما نتوانستند.
بله، همینطور است؛ تلاش کارگزاران یزید در مکه و مدینه، برای متقاعد کردن امام حسین (ع) راه به جایی نبرد؛ آنها سعی میکردند به امام (ع) بگویند که با توجه به قدرت و جایگاه یزید، مقابله در برابر او بی فایده است و سیدالشهدا (ع) راهی جز مذاکره و سازش بر سر اصول در پیش ندارد؛ اما آن حضرت به حرفهای آنها اعتنایی نفرمود؛ چون قاعده مذاکره این است که باید در نهایت، تفاهمی ایجاد شود و امام (ع) هیچ شأنی برای یزید و یزیدیان قائل نبود. اگر هم در مواردی، امام حسین (ع) با کارگزاران دستگاه اموی صحبتی کرد، بر اصول خود تأکید فرمود؛ نه اینکه بخواهد به تفاهمی با آنها دست پیدا کند. بنابراین، کسی که میخواهد به سیره امام حسین (ع) عمل کند، نباید برای رسیدن به یک تفاهم، از اصول انقلابی و اعتقادی خود کوتاه بیاید و کدهایی را برای طرف مقابل ارسال کند که بوی سازشکاری از آن به مشام برسد. سومین آموزه، بی اعتمادی به پیشنهادهای به ظاهر مسالمتآمیز و صلحجویانه دشمن است. این درس در سیره امام حسین (ع) بسیار روشن و قابل توجه است. هنگامی که آنحضرت به سمت مکه در حرکت بودند، عمرو بن سعید، حاکم این شهر، اماننامهای برای امام (ع) فرستاد و در آن تضمین کرد که اگر سیدالشهدا (ع)، از موضع خودش کوتاه بیاید، مورد حمایت قرار خواهد گرفت و از هر جهت، تأمین خواهد شد؛ اما امام (ع) به پیشنهاد دشمن، اعتماد نکرد، در حالی که عمرو، اماننامه را امضا کرده بود.
ما نیز، با تأسی به سیره امام حسین (ع)، نباید به دشمنانی که میخواهند ما بر سر اصولمان با آنها مذاکره کنیم و به چند امضایی که پای قراردادها میگذارند، دلخوش باشیم، اعتماد کنیم. چهارمین آموزه، ایستادن قاطع بر مواضع برحق و تحمل هزینههای سنگین آن است. امام حسین (ع) میدانست که ایستادن بر مواضع اصولی، واکنش خصم را بر میانگیزد و هزینه سنگینی در پی دارد؛ اما آن حضرت، بیواهمه از هیمنه پوشالی دشمن، بر مواضع خود ایستاد و هزینه سنگین فدا کردن جان خود و عزیزترین کسانش را پذیرا شد. هر چند در ظاهر، امام (ع) و یارانش به شهادت رسیدند و خاندان مکرم ایشان، به اسارت رفت، اما گذر زمان ثابت کرد که پیروزی حقیقی، از آن سیدالشهدا (ع) و یاران باوفای او بوده و دشمن از این جنایت هولناک، طرفی نبسته است. این هم درس بزرگی است که باید از قیام امام حسین (ع) آموخت؛ اینکه مقاومت و پایداری، پیروزی را برای اهل ایمان به ارمغان خواهد آورد.
با توجه به اینکه شرایط امروز ما، به دشواری عصر قیام اباعبدا... (ع) نیست، این نکته را باید بیشتر مد نظر قرار داد.
بله، موضوع مهمی است؛ شرایط امروز ما، بسیار بهتر از شرایط روزگار سیدالشهدا (ع) است؛ ما در موقعیت بهتری نسبت به آن حضرت قرار داریم و به همین دلیل، باید با تأسی به سیره ایشان، راهمان را در تاریخ باز کنیم و پیش برویم. پنجمین آموزه، نترسیدن از تهدید و تشر دشمن است. نگاهی به منابع تاریخی نشان میدهد که دشمن، برای وادار کردن امام (ع) و یارانش به سازش، از تهدید، در ابعاد گستردهای استفاده کرد. اما این تهدیدها، کوچکترین تردیدی در ذهن سیدالشهدا (ع) و یارانش ایجاد نکرد. بسیاری از مردم کوفه، در پی تهدیدهای ابنزیاد، عقب نشستند و امام حسین (ع) را تنها گذاشتند؛ اما آن حضرت و یاران باوفایش، با وجود کمی تعداد و تجهیزات، از تهدیدها نهراسیدند و درس بزرگی به ما و همه بشریت دادند که نباید در برابر تهدیدات دشمن، از مواضع اصولی و ارزشها کوتاه آمد و باید، چون کوه در برابر آن ایستاد. ششمین آموزه، عبرتی است که باید از عملکرد کوفیان فرا بگیریم؛ همراهی نکردن با امام حق و ترس از تهدیدات دشمن، باعث آسیب دیدن جدی جبهه حق میشود. اگر دشمن بر جبهه حق غلبه پیدا کند، آنوقت دیگر نمیتوان کاری کرد.
مردم کوفه با وحشت از دشمن و همراهی نکردن با امام حق، باعث شدند که حاکمیت امام صالح و پیشوای هدایت، محقق نشود و تبهکاری همچون یزید بر آن مسلط شود؛ تصور میکردند که اگر به یاری سیدالشهدا (ع) بشتابند، امنیت و زندگی راحت آنها آسیب میبیند، به همین دلیل، محافظهکاری و عافیتطلبی پیشه کردند و امام (ع) را یاری نکردند؛ اما بعد از شهادت سیدالشهدا (ع) و استیلای امویان بر مردم کوفه، دشمن دمار از روزگار آن مردم بدعهد و پیمانشکن درآورد و آنها را به بدبختی و تباهی کشاند. امروز هم ما باید این امر مهم را مد نظر داشته باشیم که اگر پیشوای حق و، ولی فقیه خودمان را حمایت نکنیم، خدای نکرده جبهه حق آسیب خواهد خورد و باید در انتظار آینده تاریکی برای خودمان باشیم. هرچند مردم ما، در این چهار دهه، نشان دادهاند که رهبرشان را تنها نمیگذارند. این رفتار مردم، البته میتواند درس مهمی برای برخی مدیران و مسئولان ما باشد؛ بیاموزند که پایداری و شجاعت و صراحت در برخورد با دشمن، ضامن عزت و پیروزی است و سر خم کردن و تمکین از خصم، دردی را درمان نمیکند.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/