سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

دلنوشته رضا رضایی تقدیم به خانواده شهدای مظلوم منا؛

سفیر خدا، شهید منا

یک فعال سیاسی و رسانه‌ای همزمان با سالروز فاجعه منا و همچنین شهادت شهید آقایی‌پور، دلنوشته‌ای درباره این دیپلمات شهید در فضای مجازی منتشر کرد.

به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، همزمان با ایام برگزاری مناسک حج و در سالروز شهادت سفیر مقاومت شهید محمدرحیم آقایی‌پور از شهدای فاجعه منا، رضا رضایی فعال سیاسی و رسانه‌ای دلنوشته‌ای را در صفحه اینستاگرام خود منتشر و آن را به خانواده این دیپلمات شهید تقدیم کرد.

رضا رضایی در اینستاگرام نوشت:

چه سخت است گذر از ماه‌های منتهی به ذی الحجه و البته از ذی‌القعده به ذی‌الحجه برای برخی! برای برخی که خاطرات تلخ منا برایشان تداعی می‌شود؛ خاطراتی از جنس حجة‌الوداع؛ وداع با یک دنیا؛ خاطراتی که مملو است از وداع با یار و همسر و پدر و برادر و حتی زن و بچه و... خاطره‌ای که حادثه نبود و واقعیتی بود از یک جنایت تلخ، آن هم در غربتی که تا عمر داریم نمی‌خواهیم قرابتی با اهل غریبش که از اهل سقیفه‌اند، داشته باشیم که حالا برای ما شده اند خادمین! حرمین شریفین.‌ای کاش می‌شد، هرچند نمی‌شود! رسانه ملی در ایام حج از پخش تصاویرحاجیان فاکتور بگیرد و ذره‌ای خود را جای بازماندگان از #منا بگذارد که حالا ذی الحجه برایشان نفسگیر شده است وبا دیدن تصاویر حاجیان، بیش ازپیش حال دلشان برای حاجی سفر کرده شان تنگ میشود و تنها؛ و این ماجرای همه ساله ایست که متأسفانه یکبار درسال٦٦ و یکبار درسال٩٤ تکرار شده است و خدا رحم کند که گریزی هم از تکرارش نیست انگار! راستی مگر میشود آن حج خونبار و این حج خوبان و البته جنایت آل‌سعود خونخوار را فراموش کرد؟!

بگذریم؛ راستش انگار بعضی‌ها به دنیا آمده اند تا #شهید شوند! انگار که نه، واقعاً و قطعاً همین بعضی‌ها خونشان رنگین‌تر است برای خدا! نمیدانم! یعنی خود خدا هم میخواهد پُز شهادتشان را به من و ما بدهد؟! ببینید کار خدا را؛ من و ما‌ی زمینی را اینگونه خطاب میکند: "وَلا تَحسبن الَّذین قُتِلو فی سَبیل الله أمواتا" وبا شهدای آسمانی اش اینگونه عشق بازی میکند: "بَل أحیاء عِند ربِّهم یُرزَقون"

چند شب پیش باحضور حاج حسین یکتا، مراسم یادبودی داشتیم برای یکی ازشهیدان مظلوم منا، شهیدی از تبار ابراهیم (ع) و از نسل اسماعیل (ع) و مزین به نام محمد (ص)، شهیدی زنده از قافله‌ی سبک بالان دفاع مقدس، شهیدی از شاگردان امام صادق (ع) و از اهالی حدیث کساءِ یکشنبه‌های خودمان...

آری، شهید محمدرحیم آقایی پور

آن شب وقتی حاج حسین، لب به سخن گشود، خیلی آرام گریزی زد به شهدای دفاع مقدس و بعد به شب‌های بله برون و بعد شهید بابایی (وماجرای حجی که نرفت!) تاکه رسید به شهید آقایی پور و شهید رکن آبادی و دیگر شهدای مظلوم منا که به اعتقاد او هنوز این شهدا رخ نشان نداده‌اند و وای بر آن زمانی که همچون شهدای دفاع مقدس بخواهند رُخی نشانمان دهند! از بابایی گفت و از حاج محمدرحیم؛ از فرمانده شهید گفت و از سفیر شهید؛ از خلبان گفت و از یک دیپلمات؛ از تواضعشان، از معرفتشان، از مهربانی و از دستگیری شان، از مردانگی و دلاوری شان، از مناجات و نماز اول وقت و به هر حال این هم از لطف خداست برای ما و او را شاکریم که شهیدی دیگر را به خانواده‌ی شهدای تزکیه هدیه کرد؛ شهیدی که خلف پاکش هم از شاگردان امام صادق (ع) و یادگار ایشان با نام آقامحمدحسین... تلاوت قرآنش با آن لهجه‌ی عربی، ما را به طریق نجف کربلا می‌برد و نوحه‌های اربعینش داخل اتوبوس... هرچند آن شب، همزمان با مراسم یادبود پدر در اردوی جهادی صحن حضرت زهرا (س) در حرم امیرالمومنین (ع) بود، ولی به مدد دنیای مجازی، حاضرش کردیم در محضر پدر؛ دوستدارم بگویم دمش گرم! آخه وقتی زیر عکس و فیلم‌ها برایش نوشتم "هذا ِبضاعتُنا... " خیلی بی ریا برایم نوشت: "دم شما گرم"

راستی همین اواخر بود که در صف نماز جماعت مسجد امام حسن مجتبی (ع) از پدر شهیدش برایم گفت! و گفت که "ابوی ما مقید به نماز جماعت در مساجد محل بود و البته مسجد قدس که یک پای ثابتش هم من بودم؛ همان مسجدی که تا مدت‌ها پس از پدر تاب و طاقت رفتن به آن جا را نداشتم.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.