به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، او وقتی خودروی روشن را رها شده دید پشت فرمان نشست و با بی اعتنایی به آویزان شدن صاحب پراید با سرعت ویراژ داد و فاجعه به بار آورد.جوان شیشهای وقتی فهمید قاتل است قصاص خود را تنها راه رهایی از عذاب وجدان دانست.
صحنه وحشت
ظهر ۲۵ تیر امسال مرد جوانی که با پرایدش در منطقه محمدشهر کرج مسافرکشی میکرد جلوی یک کیوسک روزنامه فروشی توقف کرد و در حالی که خودرواش روشن بود پیاده شد و برای خرید به سمت دکه روزنامه فروشی رفت که ناگهان مرد جوانی خودش را به پشت فرمان پراید رساند.
صاحب خودرو با دیدن این صحنه شوکه شد و تنها کاری که توانست انجام دهد این بود که جلوی خودرواش بایستد و مانع دزدیده شدن آن شود، اما دزد جوان که خودرو را به حرکت درآورده بود با تغییر مسیر توانست از صاحب خودرو عبور کند. صاحب خودرو در این مرحله با توجه به این که شیشه خودرو پایین بود خودش را به در پراید آویزان کرد و دزد جوان به مسیرش ادامه داد تا این که پس از لحظاتی خودرو با جدول کنار خیابان تصادف کرد و صاحب خودرو روی زمین افتاد و دزد جوان توانست فرار کند و پراید را به سرقت ببرد.
اهالی محل به کمک صاحب پراید رفتند، اما او به سختی نفس میکشید، دقایقی بعد امدادگران اورژانس در تماس مردمی به محل رسیدند و همزمان با انتقال او به بیمارستان تیمی از ماموران پلیس برای دستگیری دزد پراید وارد عمل شدند.
مرگ تلخ
تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا این که پراید سرقتی جلوی یک پارکینگ منزل مسکونی در حالی که سوئیچ روی آن بود رها شده کشف شد. این درحالی بود که از بیمارستان به پلیس گزارش شد صاحب پراید به علت خون ریزی داخلی روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شده است.
دستگیری قاتل
همین کافی بود تا با جنایی شدن این پرونده سرقت، تیمی از ماموران دایره جنایی پلیس آگاهی کرج برای رازگشایی وارد عمل شوند.
کارآگاهان در این شاخه از تحقیقات به محل سرقت رفتند و با بررسی دوربینهای مداربسته توانستند دزد جوان را که یکی از سارقان سابقهدار است، شناسایی کنند و برای دستگیری وی به خانه برادرش که بیماری روانی داشت رفتند و منتظر ماندند تا این که اسد برای دیدن برادرش پا به خانه گذاشت و از سوی ماموران دستگیر شد.
بی خبری از قتل
اسد شوکه شده بود، چون خودروی سرقتی را در کنار خیابان رها کرده و هیچ سرقتی انجام نداده بود و نمیدانست چه اتفاقی برای صاحب پراید افتاده است تا این که در پلیس آگاهی کرج شنید که صاحب خودرو در ماجرای تعقیب و گریز کشته شده است.
اعدامم کنید
اسد ۳۵ ساله که یک سابقه سرقت دارد از این که یک نفر را به قتل رسانده است هنوز در شوک به سر میبرد و باور نمیکند، او میخواهد هر چه زودتر حکم قصاص صادرشود تا از این عذاب وجدان رهایی یابد.
پسر جوان که مادرش را همه زندگیاش میداند ادعا میکند یک لحظه برای فرار از فشار اقتصادی و مشکلات به سمت مواد رفتم و نمیدانم چرا خودروی مرد جوان را به سرقت بردم.
سابقه داری؟
بله، به خاطر سرقت سه سال زندان بودم.
اعتیاد داری؟
حدود دو سال بود که مواد مصرف نمیکردم، اما یک لغزش کوچک باعث شد تا در برابر اتهام قتل قرار گیرم.
چند سال اعتیاد داشتی؟
سال ۹۱ بود که دو سال از فوت پدرم میگذشت و خیلی افسرده بودم تا این که یک روز به دنبال یکی از دوستانم رفتم و گفت همسرش به سفر رفته است در مسیر بودیم که یک خانم را که از قبل میشناخت سوار خودرو کرد آنها درباره فندک و یک سری اسمهای عجیب حرف میزدند تا این که به خانه رسیدیم، دوستم و دختر جوان با هم شروع به کشیدن مواد کردند که به آنها گفتم چه کار میکنید که دوستم به من تعارف زد و من هم کشیدم.
چرا پذیرفتی؟
نمیدانستم مواد مخدر است بعد از آن وقتی فهمیدم با دوستم درگیر شدم که ادعا کرد اعتیاد ندارد من باور کردم ابتدا ماهی یک بار بعد یک بار در هفته و کم کم هر روز آن را مصرف کردم تا این که دیدم معتاد شده ام.
خانوادهات خبر داشتند؟
نه، حتی وقتی مادرم از چشمانم میفهمید که خلاف کردم به اتاق میرفتم و خودم را لعنت میکردم که چرا این کار را کردم، حتی شاید باور نکنید، چون خجالت میکشیدم مصرف کنم به همین دلیل به تنهایی این کار را میکردم و کنترلش را از دست داده بودم.
چرا بعد از دو سال دوباره سراغ مواد مخدر رفتی؟
خسته شده بودم، مشکلات اقتصادی افکارم را دگرگون کرده بود و تصمیم گرفتم یک بار دیگر شیشه بکشم تا فاز دیگری بگیرم و آرام شوم، اما بدتر شد.
چه فازی گرفتی؟
فاز که بهانه است، فکر میکنید ذهنتان باز شده است و برای مشکلات راه حل پیدا میکنید، اما وقتی کشیدم، چون لغزش پیدا کرده بودم عذاب وجدان داشتم به همین دلیل از خانه خارج شدم تا مادرم مرا نبیند.
مشکلات اقتصادی؟
زمانی برای خودم شغلی داشتم، اما وقتی به زندان رفتم از کار بیکار شدم و بعد از آزادی برای تامین هزینهها کارگری کردم، اما حقم را خوردند و پول نمیدادند و مشکلات هر روز بیشتر میشد، هزینه برادرم که بیماری روانی دارد و فرزندش را باید میپرداختم، صاحبخانه گفته بود که باید از آن جا بلند شویم، اما پول نداشتیم که خانه جدیدی بگیریم، باور کنید با پنج میلیون تومان یک اتاق کوچک میدادند که من و مادرم نمیتوانستیم داخل آن اتاق بخوابیم، اما باز حاضر بودم این کار را بکنم و همه این کارها و بی پولی روی من فشار آورد که دوباره به سراغ مواد بروم.
برادران دیگرت کمک نکردند؟
مغرور بودم و شاید به کسی کمک میکردم، اما از کسی کمک نمیگرفتم و برادرم و همه مردم، درگیریهای زندگی خودشان را دارند.
به خاطر پول آدم کشتی؟
نه، ۱۰۰ میلیارد هم بدهند حاضر نیستم خون از بینی کسی بریزد.
پس روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
وقتی شیشه کشیدم، ناراحت بودم و، چون نمیخواستم مادرم متوجه شود از خانه خارج شدم و به سمت کیوسک روزنامه فروشی رفتم تا سیگار بخرم آن جا دیدم خودروی پراید روشن است و صاحبش نزدیک او نیست که در یک لحظه و بدون این که نیتی برای سرقت داشته باشم پشت فرمان پراید نشستم و شروع به حرکت کردم در این لحظه صاحب خودرو جلوی ماشین ایستاد، نمیخواستم او را زیر کنم کهای کاش با او تصادف میکردم و الان زنده بود. مسیر را که تغییر دادم، صاحب خودرو با توجه به این که شیشه پراید پایین بود به در آویزان شد و تاکید داشت تا خودرو را نگه دارم.
چرا توقف نکردی؟
میترسیدم توقف کنم و مرا به باد کتک بگیرد و دوباره به زندان برگردم.
صحنه قتل چطور رقم خورد؟
من تا وقتی که دستگیر نشده بودم نمیدانستم صاحب خودرو فوت کرده است، وقتی صاحب خودرو به در آویزان بود یک لحظه سرعت را کم کردم که احساس امنیت و در را رها کند، من خودم بودم وقتی سرعت کم شده بود آن را رها میکردم، اما صاحب خودرو وقتی سرعت کم شد فرمان را گرفت و خودرو به سمت جدول کنار خیابان رفت که جلوی آن به جدول برخورد کرد و در یک لحظه که خودرو متوقف شده بود وی در را رها کرد و من دوباره به مسیر ادامه دادم.
از روی صاحب خودرو رد شدی؟
نه، من چیزی احساس نکردم و فکر میکردم روی چمنها افتاده است.
کجا فرار کردی؟
۳ کیلومتر جلوتر خودرو را روی پل یک پارکینگ خانه پارک کردم و سوئیچ را روی آن گذاشتم و به خانه رفتم و حتی خودرو را روی پل پارکینگ گذاشتم که اهالی ساختمان در تماس با پلیس متوجه رها کردن خودروی سرقتی شوند.
میدانستی صاحب خودرو فوت کرده است؟
نه، اصلا فکر نمیکردم پلیس به دنبالم باشد، چون خودرو را رها کرده بودم و چیزی از آن سرقت نکرده بودم.
چطور دستگیر شدی؟
ابتدا شنیدم که برادرم دستگیر شده است و بعد آزادش کردند و وقتی به خانه برادرم رفتم دیدم پلیس داخل خانه است.
هنوز نمیدانستی چه اتفاقی افتاده است؟
نه، حتی فکر نمیکردم به خاطر سرقت دستگیر شدم تا این که به پلیس آگاهی کرج رفتم و آن جا شنیدم که صاحب خودرو فوت کرده است.
چه حسی داشتی؟
هنوز باور ندارم که مرد بی گناه فوت کرده باشد.
عذاب وجدان داری؟
عذاب وجدان! من تاحالا یک مورچه هم نکشتم، عذاب وجدان زیادی دارم کسی را کشته ام که همه زندگیاش یک پراید بود وبا آن کار میکرد و شاید از من بدبختتر بود.
فکر میکنی بخشیده میشوی؟
نمیدانم، ولی میخواهم هر چه زودتر حکم را صادر کنند و اعدام شوم.
چرا؟
عذاب وجدان دارم، جان یک نفر بیگناه را گرفتم، چطور به جامعه بازگردم.
تو قصد کشتن نداشتی؟
نه، دزدی کار بدی است، اما من بدترین کار دنیا را انجام دادم. چشمانم را که میبندم آن صحنه جلوی ذهنم میآید.
اگر اعدام شوی مادرت تنها میشود؟
درست است، من هم یک مادر را عزادار کردم، مادر من هم عزادار من میشود.
هدف داشتی؟
همیشه دوست داشتم برای مادرم کارهای بزرگ انجام دهم و او را به مکه بفرستم، اما ناخواسته و به خاطر مشکلات او را سرافکنده کردم.
به نظرت کسی در شرایط اقتصادی تو باشد باید دزدی کند؟
شرایط بدتر از من هم وجود دارد، اما حاضرم در یک اتاق که اندازه سرویس بهداشتی است با مادرم زندگی کنم و نان خشک بخورم، اما دیگر دزدی نکنم.
چرا؟
پول حرام برکت ندارد و زندگی را هر روز بدتر میکند.
حرف آخر؟
کاری که من کردم، قابل جبران نیست، عزیز یک خانواده را گرفتم، اهل شعار دادن نیستم، ولی باور کنید دیگر خسته شدم، اعدامم کنید.
بنا بر این گزارش، این جوان برای تحقیقات بیشتر دراختیار ماموران پلیس آگاهی کرج قرار گرفت.
منبع:خراسان
انتهای پیام/
و این حوادث درس عبرت شما و بقیه میشه