به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، صِرف داشتن محبت اهل بیت (علیهمالسلام) براى شیعه بودن کافى نیست؛ زیرا بسیارند کسانى که ادعاى محبت اهل بیت دارند، اما شیعه واقعى نیستند. براى شیعه واقعى بودن باید دقیقاً با پیروى از ائمهاطهار (ع) آنان را در گفتار، رفتار، عبادت و... الگو و سرمشق خود قرار دهیم و متمسک به سیره عملى آنان باشیم. کلمه «شیعه» در قرآن هم آمده است. قرآن کریم پس از بیان داستان حضرت نوح (ع) مىفرماید: وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لاَبْراهِیمَ؛ ، و بىگمان ابراهیم (ع) از پیروان او]نوح (ع) است؛ یعنى حضرت ابراهیم درست همان راهى را مىپیمود که حضرت نوح (ع) پیموده بود.
بیشتربخوانید: امام جعفر صادق (ع) و الگوی روابط مسلمانان
بنابراین محبت اهل بیت (ع) غیر از شیعه واقعى بودن است و باید این دو مقوله را از یکدیگر تفکیک کرد. براى روشنتر شدن موضوع، روایتى را در این زمینه نقل مىکنیم:
پس از اینکه مسئله ولایتعهدى امام رضا (ع) مطرح گردید و آن حضرت به مَروْ تشریففرما شدند، مردم دسته دسته براى عرض تبریک خدمت ایشان شرفیاب مىشدند؛ زیرا در نظر مردم این پیشآمد پیروزى بزرگى براى اهل بیت (ع) به حساب مىآمد. مدتى پس از استقرار امام در مَروْ، دستهاى از شیعیان براى زیارت آن حضرت به محضر ایشان شرفیاب شدند. دربان و خدمتکار حضرت از آنان سؤال کرد: شما کیستید و چه مىخواهید؟ گفتند: ما جمعى از شیعیان امام هستیم و تقاضاى شرفیابى حضور امام را داریم. دربان گفت: منتظر باشید تا من اجازه بگیرم، سپس خدمت حضرت آمد و عرض کرد: جمعى آمدهاند و مىگویند ما از شیعیان شما هستیم و مىخواهیم شما را زیارت کنیم. حضرت اجازه نفرمودند. دربان، پاسخ حضرت را به آنان گفت. آنان رفتند و روز دوم آمدند و همان درخواست را مطرح کردند.
باز هم حضرت اجازه ملاقات به آنان ندادند. براى روز سوم آمدند و مجدداً همان تقاضا را تکرار کردند. این بار نیز حضرت اجازه نفرموند. آنان بسیار متأثر شدند و فهمیدند تعمدى در کار است که حضرت اجازه نمىفرمایند. بعضى از آنان با گریه و زارى از دربان خواستند تا از حضرت سؤال کند گناهشان چیست که اجازه ملاقات نمىدهند. دربان مطلب را خدمت امام عرض کرد. حضرت فرمودند: چه گناهى بالاتر از اینکه آنان دروغ مىگویند، آنان مىگویند ما شیعه هستیم در حالى که صفات شیعه در آنان نیست؛ شیعیان واقعى امثال سلمان و ابوذر هستند. دربان برگشت و فرمایش حضرت را به آنان گفت. آنان گفتند: ما واقعاً شیعه هستیم و امام را دوست داریم، ما دروغ نمىگوییم. حضرت به دربان فرمودند: به آنان بگو شما از دوستداران و محبان ما هستید، اما از شیعیان ما نیستید. آنان گفتند: آرى، ما اهل بیت (ع) را دوست داریم و از دوستداران امام هستیم. حضرت فرمودند: حالا راست گفتند، مىتوانند وارد شوند.
شاید اگر ما جاى آنان بودیم و سه مرتبه درِ خانه امام مىرفتیم و اجازه حضور نمىیافتیم، خسته مىشدیم و برمىگشتیم، ولى آنان، چون عاشق بودند، ایستادند و استقامت کردند تا سرّ مطلب را دریابند. حضرت به این وسیله آنان را تربیت کردند و به آنان فهماندند که صِرف داشتن محبت اهل بیت کافى نیست، بلکه محبت اهل بیت قدم اول است و نباید به آن اکتفا کرد؛ مراتبى که شیعیان در سایه انتساب به اهل بیت باید کسب کنند، بسیار بیش از اینها است. اگر خداى متعال لطف کرده و محبت اهل بیت را در دل ما قرار داده است، باید به خوبى از آن استفاده کنیم و در همان پله اول توقف نکنیم.
امام صادق (ع) در بیان ویژگیهای شیعیان واقعی میفرمایند:
یَا ابْنَ جُنْدَبْ! اِنَّما شیعَتُنا یُعْرَفونَ بِخِصال شَتّى بالسَّخاءِ و البَذْلِ لِلاِخوانِ و بِاَنْ یُصَلّوا الْخَمْسینَ لَیْلا و نَهاراً. شیعَتُنا لا یَهِرُّونَ هَریرَ الْکَلْبِ و لا یَطْمَعونَ طَمَعَ الْغُرابِ و لایُجاوِرونَ لَنا عَدُوّاً و لایَسْأَلونَ لنا مُبْغِضاً وَ لَوْ ماتُوا جُوعاً. شیعَتُنا لایَأْکُلونَ الْجِرّیَّ و لایَمْسَحونَ عَلَى الْخُفَّیْنِ و یُحافِظونَ عَلَى الزَّوالِ و لایَشْرَبونَ مُسْکِراً. (۲)ای پسر جندب! همانا شیعیان ما به چند خصلت شناخته میشوند: به سخاوت و بخشش به برادران و به خواندن پنجاه رکعت نماز در شبانهروز و (به دوری از پرخاش و داد و فریاد) شیعیان ما همانند سگ زوزه نمیکشند و همانند کلاغ طماع و حریص نیستند و با دشمنان ما همسایگی نمیکنند و اگر از گرسنگی بمیرند، چیزی از آنها نمیخواهند. شیعیان ما مارماهی نمیخورند و از روی کفش مسح نمیکشند و بر وقت نماز ظهر مراقبت میکنند (توجه به نماز اول وقت دارند) و شراب نمینوشند.
۱. گشاده دستى نسبت به برادران ایمانى
امام صادق (ع) در این روایت شریف، اولین صفت شیعیان را جود و بخشش و عدم امساک نسبت به سایر شیعیان ذکر مىکنند. انسان همانگونه که به اهل و عیالش توجه مىکند، باید نسبت به برادران ایمانىاش هم احساس مسئولیت داشته باشد. در حقوق اِخوان، که در اصول کافى هم بابى به این نام وجود دارد، آمده است: اگر کسى غلامى دارد که امور منزلش را انجام مىدهد و برادر ایمانىاش از داشتن غلام محروم است، او به عنوان حق اخوت موظفاست غلام خودش را بفرستد تا کارهاى برادر ایمانى خود را هم انجام دهد. در جایى که حتى فرستادن غلام -که آن زمان داشتن غلام بسیار مرسوم بود - به خانه برادر دینى براى انجام کارهاى او از وظایف مؤمنانى که از این نعمت برخوردارند ذکر شده است، مسلّماً برطرف کردن نیاز برادر ایمانى و یا رفتن به ملاقات او هنگام بیمارى و یا مراجعت از سفر و... از ابتدایىترین وظایف شیعیان به شمار مىآید. البته رعایت اینگونه دستورات اخلاقى اهل بیت بسیار مشکل است. مثلا فرض کنید شما در خانه خود کتابهایى دارید که نیاز چندانى به آنها ندارید و از آن طرف، دوست شما گرفتار مشکل بزرگى شده است که احتیاج مبرم به مقدارى پول دارد، اینکه شما بروید و آن کتابها را بفروشید تا نیاز دوست خود را برطرف سازید، کار آسانى نیست.
۲. نماز ۵۱ رکعت.
اما در رابطه با بندگى خدا هم باید نشانههایى در شیعیان وجود داشته باشد. ما به این دلیل نسبت به اهل بیت (ع) محبت داریم که آنان بندگان خاص و ممتاز خدا هستند؛ یعنى در عبودیت و بندگى و تقرب الىالله گوى سبقت را از دیگران ربودهاند. بنابراین کسى که خود را شیعه آنان مىداند، باید نشانهاى از این بندگى و ارتباط بیشتر با خدا در او به چشم بخورد.
یکى از نشانههاى شیعیان این است که ۵۱ رکعت نماز شبانهروزى وى ترک نشود (۱۷ رکعت نماز واجب و دو برابر آن نماز نافله): بِاَنْ یُصَلّوا الخمسین لیلا و نهاراً؛ پنجاه رکعت نماز شبانهروز را بخواند. خمسین از باب تغلیب است؛ یعنى نماز پنجاه و یک رکعت را مىگویند نماز پنجاه رکعت.
۳ و ۴. پرخاشگر و طمعکار نبودن در عرب مرسوم است که بعضى از صفات ناپسند را به حیوانات نسبت مىدهند. در فرهنگ ما هم کم و بیش این مسئله وجود دارد؛ یعنى وقتى مىخواهند زشتى عملى را مجسم سازند، آن صفت را به حیوانى نسبت مىدهند. معروف است که سگ در میان حیوانات، حملهکننده و پارسکننده است؛ یعنى وقتى فرد ناشناسى را مىبیند به او حمله مىکند. این حالت سگ، نشانگر روحیه پرخاشگرى است. البته سگهاى پاسبان براى همین منظور تربیت مىشوند که در مقابل افراد بیگانه چنین حالتى داشته باشند؛ در این حالت، از وجود این خویى که در حیوان هست به صورت صحیح استفاده شده است.
همچنین معروف است که طمع زیاد، یکى از صفات کلاغ است. این حیوان حتى اگر گرسنه هم نباشد، مواد غذایى را ذخیره مىکند تا در آینده از آنها استفاده کند، مثلا گردو را زیاد دفن مىکند؛ مشهور است که مىگویند بسیارى از درختان گردو از گردوهایى به عمل آمده که کلاغها آنها را دفن کردهاند. حضرت مىفرمایند: شیعتُنا لایَهِرُّونَ هَریرَ الْکَلبِ و لایَطْمَعونَ طَمَعَ الْغُرابِ؛ شیعیان ما مانند سگ، پرخاشگر و مانند کلاغ، طمعکار نیستند؛ یعنى نه درصدد آزار و اذیت دیگران برمىآیند و نه بیش از نیازشان به جمعآورى مال و ثروت مىپردازند. به کار بردن چنین تعبیرهایى براى این است که زشتى بعضى رفتارها نشان داده شود تا کسانى که زمینه اینگونه صفات در آنها وجود دارد، خودشان را تزکیه کنند و نگذارند این صفات در آنها رشد کرده و به صورت ملکاتى ثابت درآید. شأن شیعیان اهل بیت با روحیه پرخاشگرى و طمعکارى سازگار نیست؛ آنان باید عزت نفس داشته باشند و نسبت به مال و کار دیگران طمع نورزند.
۵ و ۶. عزت نفس در برابر دشمنان اهل بیت (ع) و دورى از آنان یکى از صفات پسندیده انسانى که اسلام هم تأکید فراوانى بر آن کرده، حالت استغنا و عزت نفس است. انسان باید تا مىتواند از دیگران حتى از نزدیکان و یا پدر و مادرش هم چیزى نخواهد. البته ممکن است در زندگى مواردى پیش آید که انسان حتى براى انجام برخى وظایف واجب خود به کمک دیگران نیاز پیدا کند. گاهى شبى، نیمهشبى گرفتارى و مشکلى براى انسان پیش مىآید که ناچار مىشود مثلا براى رساندن همسر و یا فرزند بیمار خود به بیمارستان، وسیله نقلیه همسایهاش را امانت بگیرد. دنیاى امروز، دنیایى نیست که انسان بتواند به تنهایى و بدون اینکه هیچگونه نیازى به دیگران داشته باشد، زندگى کند؛ خواهناخواه مواردى پیش مىآید که انسان چارهاى جز کمک گرفتن از دیگران ندارد. اما اینکه از چه کسانى باید تقاضاى کمک کنیم، نکته مهمى است که حضرت به آناشاره فرمودهاند: لایُجاوِرونَ لَنا عَدُوّاً و لایَسأَلون لَنا مُبغِضاً وَلو ماتوا جوعاً؛ شیعیان ما با دشمن ما همسایه نمىشوند و حتى اگر از گرسنگى هم بمیرند، از کسى که با ما عناد و دشمنى دارد چیزى نمىخواهند.
در دستورات اخلاقى اهل بیت سفارش شده است که هرچه مىتوانید از مؤمنان و شیعیان اهل بیت کمک بگیرید و زیربار منّت فُسّاق و کسانى که با این خاندان سر و کارى ندارند، بالاخص دشمنان اهل بیت نروید. البته برقرارى رابطه و انجام معامله و یا حتى درخواست کمک از افرادى که بنا به دلایلى هنوز اهل بیت را نشناختهاند؛ یعنى جاهل و گمراهند، اما عناد ندارند، شاید چندان اشکالى نداشته باشد، چه بسا انسان بتواند در اثر ارتباطى که با آنان پیدا مىکند، کم کم آنان را هدایت کند. اما بعضى از افراد ذاتاً اهل عنادند. اینگونه افراد در زمان ائمه تعدادشان زیاد بود. اگرچه امروزه انگیزههاى عناد کمتر شدهاست، ولى به هر حال هنوز هم هستند کسانى که دشمن اهل بیت مىباشند. اصولا غیرت شیعیان به آنان اجازه نمىدهد که دست نیاز به سوى کسانى دراز کنند که دشمن اهل بیت هستند.
۷. عمل به فتاواى اهل بیت (ع) در کلیه احکام
شیعیان از همان ابتدا در یک سلسله احکام، اختلافاتى با اهل تسنن داشتند. این اختلافات که بسیار هم معروف بود، هم در عبادات، هم در خوردنىها و آشامیدنىها و هم در مناسکى که مسلمانان داشتند، به چشم مىخورد. از جمله، خوردن مارماهى مورد اختلاف شیعه و غیرشیعه بود. اهل بیت خوردن آن را حرام مىدانستند، در حالى که اهل تسنن به فتواى علماى خود، صید و خوردن آن را حلال مىدانستند. همچنین در وضو، بعضى از مخالفان شیعه مسح پا از روى کفش را بخصوص در مواقع اضطرار و سرما جایز مىدانستند، در حالى که شیعه از همان اوایل با این فتوا که به «مسح على الخُفّیْن» معروف است، مخالف بود. در مورد مُسکرات هم اختلافاتى بین شیعه و اهل سنت وجود داشت. البته مسلمانانِ غیرشیعه هم خوردن شراب را حرام مىدانستند، ولى در موارد مشتبه، مانند فُقّاع و آبجو که مُسکرِ بَیّن به شمار نمىآمدند، بین شیعه و اهل تسنن اختلاف وجود داشت؛ بسیارى از اهل سنت بر خلاف شیعه، استفاده از آنها را جایز و حلال مىدانستند.
در آن زمان، مرسوم بود که خرما و مویز را براى مدتى خیس مىکردند و سپس آب آن را که مستى ضعیفى ایجاد مىکرد، مىنوشیدند. گویا اشاره حضرت در این روایت شریف به همین مسئله است که موارد فوق نیز مُسکر و حرام بوده و شیعیان ما همانطور که خمر را تحریم مىکنند و از شُرب آن اجتناب مى ورزند، از سایر مُسکرات هم هرچند درجه مست کنندگی آنها ضعیف باشد، مانند آب جو و مویز، استفاده نمىکنند. حضرت مىفرمایند: شیعتُنا لا یَأْکُلُونَ الْجِرّیَّ وَ لا یَمْسَحونَ عَلَى الخُفّیْنِ و یُحافِظونَ عَلَى الزَّوالِ و لا یَشْرَبونَ مُسْکِراً؛ شیعیان ما از خوردن مارماهى امتناع مى ورزند، مسح على الخُفّین انجام نمىدهند، مواظب هستند که نماز ظهر و نافلهاش را درست انجام دهند و شرب خمر نمىکنند.
منبع: روزنامه کیهان
انتهای پیام/