بازیگر "خانه سبز" گفت: دنیای هنر و بازیگری با همه زرق و برق هایش بیوفاست.
او در میان درد دل هایش از خاطرات گذشته و روزهایی که با پدرش به تئاتر میرفت، گفت. «وقتی کم سن و سال بودم، به همراه پدرم به تماشای تئاتر میرفتیم. پدرم برای اینکه مرا تشویق به درس خواندن کند، میگفت اگر درس هایت را خوب بخوانی، شب جمعه به سالن تئاتر میبرمت. من هم به عشق دیدن تئاتر تمامی درس هایم را خوب میخواندم. همین رفتنها باعث شد، وارد دنیای هنر شوم.»
اسدزاده اما خود را محدود به بازیگری نکرده است؛ او قلم هم به دست گرفته و تاریخ نگاری کرده و از تاریخ تئاتر کشور نوشته است. خودش در این باره به ما میگوید: «من برهههای مختلف تاریخ ایران را دیدهام؛ بنابراین همیشه دوست داشتم کتابی از همان طفولیت خودم تا به امروز بنویسم. البته کار نگارش زندگینامهام را شروع کردم و مقدمه آن را هم نوشتم. تا اینکه کارم به بیمارستان کشید و نتوانستم ادامه بدهم. اگر خدا همراهیام کند و انرژی داشته باشم، حتما کتابم را خواهم نوشت.»
داریوش اسدزاده، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، متولد یکم آذرماه ۱۳۰۲ در کرمانشاه است. او در ۲۰ سالگی وارد عرصه بازیگری شد و سالها در مقام بازیگر، نویسنده و کارگردان در تئاتر تهران (نصر) فعالیت کرد. سالیانی که مملو از خاطره است. او در این باره گفت: «بازی در هر کاری برایم خاطره است. مگر میشود خاطرات را فراموش کرد؛ خاطراتی که هرکدام از آنها رنگی دارند. از سمندون گرفته تا خانه سبز که روح همه ما را سبز کرد و در کنار تک تک هنرمندانی که بازی کردم، حس خوبی داشتم؛ مخصوصاً زندهیاد خسرو شکیبایی. یادش بخیر و خدا بیامرزدش. واقعا هنرمند خوب و حرفهای بود.»
این هنرمند در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی در بیش از ۵۰ فیلم سینمایی ایفای نقش کرد. او پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران را ترک کرد و در سال ۱۳۶۵ پس از ۱۰ سال اقامت در آمریکا، به وطن بازگشت و در دو سریال «سمندون» و «خانه سبز» و فیلمهای سینمایی زیادی مثل دو نیمه سیب، همسر، قلادههای طلا، یتیمخانه ایران، زمان از دسترفته و بوی کافور عطر یاس بازی کرد. عمری را پای این هنر گذاشته و از آن پشیمان نیست.
اسدزاده در همین زمینه اظهار کرد: «راستش را بخواهید راضی هستم از کارهایی که انجام دادهام. هیچوقت به دستمزد کارهایم فکر نکردم. همیشه اولین اولویتم برای پذیرش بازی در هر اثری، فیلمنامه بود؛ چون اعتقاد دارم که اگر متن خوب و درست نوشته شده باشد، بقیه کارها به شکل خودکار درست پیش میرود. به همین دلیل برایم مهم نبود که میخواهند دستمزدم را حتی کمتر بدهند، بلکه دلم میخواست کاری انجام بدهم که ماندگار باشد و تماشاگر از کارم راضی باشد. الان سالها از آن روزها میگذرد و من هیچ وقت از اینکه این مسیر را انتخاب کردم، پشیمان نیستم. تنها بدی که این حرفه دارد فراموشی است؛ اگر دیده نشوی دیگر کسی تو را به یاد نمیآورد. تویی را که سالها برایش بازی کردی؛ تویی را که شبها و روزهای بسیاری را جلوی دوربین هایشان بودی. این حرفه بی وفاست و این بی وفایی بیش از هرچیز آدم را اذیت میکند. اگر کسی از من بپرسد چطور میتوانم وارد این حرفه بشوم به او میگویم قید آمدن را بزن، چون در این حرفه هرچقدر هم زحمت بکشی، باز هم همه تو را فراموش میکنند.
شایان ذکر است اسدزاده اکنون حالش خوب است و تا دو سه روز دیگر مرخص می شود.
انتهای پیام/