سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

رامین رضاییان:

از دست برانکو در رختکن گریه کردم/ با رونالدو لجن‌بازی می‌کردیم/ چرا مدام به من می‌گویید پرحاشیه؟

رامین رضاییان بعد از نمایش درخشان در راه‌آهن که منجر به بقای این تیم شد، به پرسپولیس رفت و در همان سال اول حضور در جمع سرخ‌ها، بازی‌هایی به نمایش گذاشت که به قلب هواداران این تیم راه پیدا کرد، اما از دومین فصل و به ویژه زمانی که به همراه مهدی طارمی با ریزه اسپور قرارداد بست، خیلی زود از تصمیم خود مبنی بر رفتن به ترکیه پشیمان شد و سپس به پرسپولیس بازگشت، شرایط برای او متفاوت شد.


به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  مدافع راست تیم ملی در جام جهانی و جام ملت‌ها، با تصمیم مقطعی خود برای رفتن به ترکیه، جایگاه قبلی‌اش نزد برانکو را هم از دست داد، ولی با تلاش خود مجددا به ترکیب پرسپولیس رسید و قهرمانی را هم تجربه کرد؛ او طی این مدت دوران پُرفراز و نشیبی داشته و طی فصول اخیر به اوستنده بلژیک رفته و در دور برگشت سال قبل هم برای الشحانیه قطر بازی کرده است.

رامین رضاییان که جزو بازیکنان باکیفیت تیم ملی محسوب می‌شود و فصل جدید را نیز با الشحانیه قطر آغاز خواهد کرد، در گفت‌وگویی جذاب  به اتفاقات خبرسازی که طی سالیان اخیر با آن مواجه شده، پاسخ داد که مشروح این مصاحبه در زیر آمده است:

* ظاهراً قراردادت با باشگاه الشحانیه تمدید کردی؟

بله؛ بعد از پایان فصل جلسه‌ای با رئیس باشگاه الشحانیه داشتم، تجربه‌ای که از سال گذشته به دست آوردم، شرایطی که در نقل و انتقالات نیم‌فصل سال قبل منتظر یک تیم بودم و اتفاقات نیفتاد، در آخر تصمیم به حضور در الشحانیه گرفتم، چون نمی‌خواستم وارد فوتبال ایران شوم؛ قبل از اینکه بخواهد اتفاقاتی در فوتبال ایران و تیم‌های بزرگ مثل پرسپولیس بیفتد، قراردادم با پرسپولیس را تمدید کردم.

* بحث بازگشت در پرسپولیس نبود؟

راستش را بخواهید اصلا مسؤولان باشگاه پرسپولیس تماسی هم با من نداشتند؛ من بعد از بازگشت از مسافرت دیدم با چند نفر از دوستان من تماس گرفتند، اما به طور مستقیم با من تماس نگرفتند؛ البته گوشی من هم متاسفانه خاموش بود، تماس نگرفتنند و من هم با باشگاه الشحانیه قراردادم را تمدید کرده و با خیال راحت به مسافرت رفته بودم؛ پس از مصدومیتی که از ناحیه شانه دست راست داشتم، دو بازی دوستانه تیم ملی بود و پس از آن به مسافرت رفتم و استراحت کردم.

* از چه زمانی کارت در فصل جدید را با الشحانیه را شروع می‌کنی؟

همین هفته تمریناتمان شروع می‌شود؛ بعد از آن اردویی در ازمیر ترکیه خواهیم داشت که ۲۵ روز در اردو هستیم تا برای فصل جدید آماده شویم.

* اگر پرسپولیس از تو درخواست بازگشت می‌کرد، دوباره به این تیم باز می‌گشتی؟

همه جا گفتم که پرسپولیس را خیلی دوست دارم و همه جا تاکید کردم؛ با لب و دهن نمی‌شود حرف زد و بگویی عاشق پرسپولیس هستی و باید با عملکرد ثابت کنیم؛ من در چند سال اخیر که از پرسپولیس جدا شدم و آن اتفاقات افتاد و رفتم، همیشه ثابت کردم و نشان دادم که پرسپولیس را دوست دارم؛ شاید اگر کس دیگری جای من بود و آن اتفاقات در زمان جدایی برای او می‌افتاد، انتخاب‌های دیگری می‌کرد (که در جریان پیشنهاداتم هستید)، ولی من این کار را نکردم و قید n تومان را زدم؛ گفتم به جایی بروم که حاشیه‌ای نداشته باشد و فوتبالم را در سال جام جهانی بازی کنم که به همین خاطر به یک تیم بلژیکی در اروپا رفتم.

* جای دیگری که از آن صحبت می‌کنی، استقلال است؟

بحث استقلال همیشه بوده است؛ زمان منصورخان پورحیدری که همیشه لطف زیادی به من داشتند و چند بار به من زنگ زده بودند، این موضوع بود؛ یک بار آقای مظلومی و آقای پورحیدری با من تماس گرفتند که خیلی با احترام جواب‌شان را دادم، چون پیشکسوت فوتبال ایران هستند و همه ما دوستشان داریم؛ خیلی با احترام گفتم که من جایی می‌روم که آن را دوست داشته باشم؛ آدم نمی‌تواند به جایی برود که قلبش با آن تیم نباشد، به همین خاطر من خیلی سریع پرسپولیس را انتخاب کردم؛ جلساتی با مسؤولان باشگاه پرسپولیس گذاشتم که آن داستان‌های پدرم اتفاق افتاد؛ پرسپولیس در آن مقطع پولی نداشت؛ به جلسه باشگاه پرسپولیس رفتم و دیدم بودجه‌ای که استقلالی‌ها در نظر گرفته بودند، خیلی خوب است؛ استقلال در آن مقطع پول خیلی خوبی می‌داد؛ شرایط مالی آنجا خیلی بهتر بود و اصلا نمی‌شد با پرسپولیس مقایسه کرد؛ من هم می‌توانستم به هر دو تیم بروم و اگر یک تیم را انتخاب می‌کردم، راه بازگشتی به دیگری نداشتم، اما چون پرسپولیسی بودم، به این تیم رفتم.

وقتی به جلسه باشگاه پرسپولیس رفتم، دیدم اصلا شرایطی از نظر مالی می‌خواهم، وجود ندارد؛ من چهار سال در صبا و دو سال در راه‌آهن بودم و شرایط مالی خوبی نداشتم؛ همه فکر میکردند ما بچه مایه‌دار هستیم و این بحث‌ها، اما واقعیت این طور نبود و من در آن زمان که به دفتر آقای طاهری رفتم گفت پسرم، ما پول نداریم. همین قدر به تو پول می‌دهیم که من گفتم برادر، ۶ سال زندگی من به همین شکل گذشته است؛ آقای طاهری به من گفت پسرم و من هم گفتم برادر، چون اگر بحث پدر و پسری بود، قرارداد را به ۱۰۰ تومان می‌آورد؛ گفتم برادر من در ۶ سال که هیچ پولی به دست نیاوردم؛ الان به پرسپولیس آمدم، مگر می‌شود پولی نداشته باشد؟ جای تعجب دارد باشگاهی به این بزرگی و با ۴۰ میلیون هوادار پول نداشته باشد؛ حالا نمی‌دانم پول‌هایشان چه میشد و در جریانش نیستم؛ در حالت طبیعی تیم‌ها باید در ابتدای نقل و انتقالات پول داشته باشند؛ من گفتم فکر هایم را می‌کنم و بعد جواب می‌دهم؛ به همین خاطر به پدرم گفتم یک مدتی بگذرد تا شرایط مالی پرسپولیس تغییر کند، چون من ۶ سال در زندگی هم پولی درنیاوردم؛ اما پدرم هم پشت پرده به پرسپولیسی‌ها زنگ می‌زد؛ به آقای قنبرپور زنگ می‌زد و می‌گفت رامین را بردارید بیاورید و نگذارید تیم‌های دیگر بردارند و او را ببرند.

پشت پرده پرسپولیسی شدن رامین رضاییان

من نمی‌خواستم رقم را بالا ببرم، ولی می‌خواستم یک پولی همان ابتدا بگیرم تا یک خانه رهن کنم، اما پرسپولیس همان پول رهن را هم نداشتند که به من بدهند؛ حتی ۱۰ درصد از مبلغ قراردادم را هم نداشتند که بدهند و این خیلی بد بود؛ آن موقع پدرم گفت بیا قرارداد را امضاء کن؛ من به پدرم گفتم برای چه به باشگاه پرسپولیس زنگ می‌زنی که قرارداد ببندم؟ گفت من زنگ نزدم و گفتم اگر شما زنگ زدید پس چه کسی زنگ زده است؟ (باخنده) گفت نمی‌دانم که من زنگ زدم یا آقای قنبرپور؛ خلاصه هرکسی زنگ زده تو برو و قراردادت را با پرسپولیس ببند. گفتم چشم و پدر است. به پرسپولیس رفتم که آقای طاهری گفت ۱۰ درصد را ۲۰ روز دیگر می‌دهیم پسرم؛ همان پسرم شد و دیگر نه پولی دیدیم و چیزی؛ وقتی هم که دیگر وارد تیم می‌شود و برای باشگاه پرسپولیس بازی می‌کنید، متوجه می‌شوید که آن پول ارزش خیلی کوچکتری از آن چیزی که شما فکرش را می‌کنید، دارد؛ آن عشقی که هواداران به تو می‌دهند ارزش زیادی دارد و واقعا تماشاگران من را دوست داشتند.

* در سالی که در راه‌آهن حضور داشتی و تیم در لیگ برتر ماند، شرایط چطور بود و فرهاد کاظمی به چه شکل با شما کار می‌کرد؟

آقای کاظمی کمک زیادی به من کرد؛ البته من با مربیان زیاد و بزرگی کار کردم؛ آقایان محمد ضیایی، کربکندی، یحیی گل‌محمدی صمد مرفاوی، منصور ابراهیم‌زاده، حمید استیلی، لطیفی، عبدالله ویسی و کاظمی زحمات زیادی برای من کشیدند؛ آقای ویسی من را به دفاع راست بود و از ایشان تشکر ویژه‌ای دارم. بعضی وقت‌ها یک بازیکن استعداد‌هایی دارد که باید با آن کار شود؛ من تا آن زمان نمی‌دانستم استپ در حرکت یا آگاهی محیطی یعنی چه، اما زمانی که آقای فرهاد کاظمی آمد برای من وقت گذاشت؛ بعد از هر تمرین لباس عوض می‌کرد و در زمین می‌آمد تا حدود ۴۰ دقیقه برای من وقت می‌گذاشت؛ وظیفه‌ای نداشت، اما می‌گفت حق تو اینجا نیست و باید پیشرفت کنی و میتوانی؛ گفتم هر کاری هست بگویید تا آن را انجام دهم؛ می‌گفت چرا استپ را درجا انجام می‌دهی و باید این کار را در حرکت کنی که همان کار موجب شد چند گل در را‌ه‌آهن بزنم؛ بحث آگاهی محیطی موجب شد حواسم بیشتر جمع باشد؛ برای مثال آقای کاظمی از پشت سر به من میزد که گفتم چرا میزنی، ولی ایشان گفت باید حواست به پشت سرت باشد و همه جا باشد؛ به این شکل آگاهی محیطی را توضیح داد؛ آن زمانی که با من کار کرد، موجب شد تا سال درخشانی داشته باشم و ۹ گل بزنم و حدود ۸ پاس گل دهم؛ سیستم ما ۲-۵-۳ بود و من هافبک و مدافع راست بودم؛ کل تیم زحمت کشید و راه‌آهن در لیگ برتر ماند، اما این تیم هیچ پولی نداشت؛ مدیریت باشگاه هیچ پولی به من نداد.

* راه‌آهن به تو پول نداد؟

در همه تیم‌ها سعی کردم با مدیریت ارتباط خوبی داشته باشم و یادم می‌آید آقایی که شما گفتید (رحیمی) در کنار من گریه می‌کرد، ولی بعد از پایان فصل که تیم در لیگ برتر مانده بود و کلی پول زنده شد، به او گفتم چطور رویت می‌شود بگویی پولی نداریم تا به تو بدهیم؟ با اینکه دلم نبود، من رفتم شکایت کردم؛ من در ماندن تیم در لیگ برتر تاثیرگذار بودم، ولی در آخر فصل پولم را ندادند که بعد به پرسپولیس رفتم.

* در ۶ سالی که در صبا و راه‌آهن بودی مجموعاً چقدر پول گرفتی؟

من یک ذره ماشین دوست داشتم؛ البته قراردادهایم نیز آنچنانی نبود؛ با قراردادم ماشین می‌گرفتم، چون پول آنقدر زیاد بود که سرمایه گذاری کنم؛ البته وحید حمدی‌نژاد هم در تیم ما بود که خیلی سفت بود؛ او با همان پول‌هایی که جمع کرد، همین الان ۲۰ تا ۳۰ خانه دارد، ولی مثلاً ما فکر بیزینس من نداشتیم؛ سر همین بیزینس من، پورشه‌ای که گرفته بودم کلاهبرداری شد؛ یک آقایی به نام مهدی از ما کلاهبرداری کرد؛ من یک ماشین گرفتم که بلد نبودم آن را بفروشم و در بیزینس ساده بودم و این کاره نبودم؛ در معامله ماشین رفاقتی جلو رفتم و ماشین ما را گرفت و بالا کشید؛ یک چک داد که برای آن طرف نبود؛ چک برای کسی بود که اصلاً دست چک آن گم شده بود.

من به کارما در زندگی‌ام خیلی اعتقاد دارم؛ واقعیت است که هر بدی‌ای کنی، به مرور زمان چند برابر بدتر به تو بر می‌گردد اگر خوبی کنی ۱۰ برابر بهتر برای اتفاق می‌افتد؛ اگر مسیرت را درست بروی قطعاً به هدفت می‌رسی.

* داستان فصل دوم با پرسپولیس که آن اتفاقات افتاد، به بحث کارما و رفتنت به ترکیه ارتباط داشت؟

من اگر ۱۰۰ بار دیگر هم به آن مقطع برگردم، امکان ندارد به آن شکل از پرسپولیس جدا شوم، چون من فکر نمی‌کردم اینقدر در پرسپولیس محبوب باشم؛ روزی که خواستم از پرسپولیس جدا شوم، بندی قرار قرارداد نبود که اگر باشگاه درصد مشخصی از قراردادم را ندهد، قرار دادم به صورت یک طرفه فسخ می‌شود؛ همانطور که الان در قرارداد آقای برانکو بود و ایشان از پرسپولیس رفتند؛ برای من هم همین اتفاق افتاد؛ باشگاه ۱۰ روز قبل از قرارداد من با تیم ترکیه‌ای با من تماس نگرفت تا قراردادم را پیگیری کنم؛ باشگاه پرسپولیس حتی پاداش من را هم نداد؛ همیشه این حرف را می‌زدند که بازیکن را جلوی هواداران می‌گذارند؛ هر وقت بازیکن به حقش را بگیرد می‌گویند او را جلوی هوادار می‌گذاریم که این اتفاقات افتاد و من به خاطر بند قراردادم و پیشنهادی که خیلی خوب بود، به ترکیه رفتم.

من پسر احساسی‌ای هستم و وقتی به ترکیه رفتم و واکنش‌های تماشاگران پرسپولیس را دیدم که خیلی غیر منتظره بود، اشک‌هایم در اردوی تیم ترکیه‌ای می‌ریخت؛ همیشه به مهدی می‌گفتم نباید به این شکل جدا می‌شدم؛ از سوی دیگر جدایی مهدی طارمی هم به گردن من افتاده بود و می‌گفتند رامین رضاییان او را به ترکیه برده است.

* تماشاگران معتقد بودند تو، مهدی طارمی را اغفال کردی...

مهدی طارمی خودش عقل دارد و به من چه ارتباطی داشت؟ اگر مهدی طارمی روزی که به پرسپولیس آمد، خودش تیم را انتخاب نکرد؟ من چطور می‌توانم یک بازیکن را وادار کنم که همراه من به ترکیه بیاید؟ قرارداد مهدی طارمی آنقدر خوب بود که هر کسی هم جای او بود به تیم ترکیه‌ای می‌آمد؛ مهدی همان جا را انتخاب کرد و قرار داد بست؛ من می‌گویم نباید به آن شکل جدا می‌شدم و کار من ۱۰۰ درصد اشتباه بود؛ آدم نباید جایی که این قدر هوادار دارد، به آن شکل جدا شود؛ آدم بعضی وقت‌ها جوانی می‌کند، ولی من این حرف نمی‌زنم و می‌گویم بی‌تجربگی کردم؛ شاید الان برگردم، هیچ وقت چنین کاری انجام ندهم.

من طارمی را گول نزدم کار خودش بود

* تو برخلاف مهدی طارمی بصورت قانونی از پرسپولیس جدا شدی.

‌نمی‌خواهم راجع به این موضوع توضیح دهم، چون مهدی خودش تصمیم گرفت چنین کاری انجام دهد؛ اگر به این شکل بود که خودم جلوی مهدی را می‌گرفتم و گفتم باید در ترکیه بمانی؛ پس من هم شرایطی داشتم که واقعا می‌خواستم به پرسپولیس برگردم، چون اگر در آن تیم ماندم نمی‌توانستم بازی کنم، چون مگر می‌شود دل و روح تو جای دیگری باشد، ولی در جای دیگری بازی کنی؟ من برگشتم که جبران کنم که می‌دانستم شخصیتم خرد می‌شود و امکان دارد بیرون بنشینم، اما دوست داشتم برگردم؛

* پیش‌بینی آن برخورد را هم از سوی برانکو داشتی؟

واقعیت نه؛ فکر نمی‌کردم آقای برانکو چنین برخوردی داشته باشد؛ البته می‌دانستم آقای برانکو موافق بازگشت من نیست؛ من هم همیشه دوست دارم با نظر سرمربی تیم جذب شوم و از سوی دیگر دوست نداشتم در لیگ ایران به غیر از پرسپولیس برای باشگاه دیگری بازی کنم؛ زمانی هم که قرار بود به ایران برگردم، موضوع این بود که فقط به پرسپولیس بیایم، ولی بعد از آن برانکو گفت که رامین را نمی‌خواهم؛ همین مسئله موجب شد تیم‌های دیگر ایرانی برای مذاکره به سمت من بیایمد؛ من هم پافشاری کردم که به پرسپولیس بروم، چون از ترکیه آمدم تا دوباره برای این تیم بازی کنم و دوباره دل هواداران را به دست بیاورم؛ معتقدم اگر محبوبیت من چند برابر شد به خاطر این بود که دوباره به پرسپولیس برگشتم؛ البته من همیشه در زمین نشان دادم هواداران را دوست دارم و لب و دهان نبودم.

* در فصل اول حضور در پرسپولیس خیلی خوب کار کردی و جزو ۲۰ بازیکن تیم ملی بودی، اما با نمایش خوب خود تبدیل به مدافع راست ثابت تیم ملی شدی، ولی وقتی برگشتی، برانکو از حرکت تو ناراحت شده بود، چون در اردو نبودی یا حتی به خاطر رفتنت ناراحت شده بود.

روزی که من با آقای برانکو جلسه داشتم، با شاخه گل به سمتشان رفتم؛ ایشان من را خیلی دوست داشت؛ من گفتم مربی مثل یک پدر برای بازیکنان است و درک می‌کند وقتی آن کار را کردم، به خاطر بی تجربگی بود و بچگی کردم؛ وقتی به جلسه رفتم به آقای برانکو گفتم من می‌دانم شما اصلا به من زنگ نزدی در حالی که در رسانه‌ها عنوان شده بود شما با من تماس گرفتید؛ اصلا شما شماره من را نداشتید که با من تماس بگیرید یا پیام بدهید.

بعضی از بازیکنان شماره آقای برانکو را داشتند و صحبت می‌کردند، اما من رابطه خارج از زمین فوتبال با مربی نداشتم؛ البته بعضی مربیان مثل آقا فرهاد کاظمی بودند که تماس می‌گرفتم؛ از سوی دیگر این مدل ارتباط با مربی خارجی سخت است و کار اصولی‌ای نیست که با مربی در ارتباط باشیم؛ آن زمان رسانه‌ها گفتند آقای برانکو زنگ زد و رامین رضاییان جواب نداد؛ در صورتی که من هیچ وقت چنین بی ادبی را به مربیان نمی‌کنم.

روزی که برگشتم به آقای برانکو گفتم من اشتباه کردم و آمدم تا جبران کنم، ولی دوباره از سمت باشگاه به من گفتند که نه؛ البته مدیریت آن وقت باشگاه که من خیلی از آن‌ها دلگیر هستم خیلی تلاش کردند؛ آقای طاهری تلاش زیادی برای بازگشت من داشت و زحمت کشید؛ حتی بخاطر من درگیری بین ایشان و آقای برانکو اتفاق افتاد و این موضوع را می‌دانم که گفتند اگر را رامین‌رضاییان را نگیریم، ما هم نیستیم؛ بازگشت من به پرسپولیس تصمیم باشگاه بود، نه آقای برانکو، ولی من، چون دوست داشتم به تیم برگردم، می‌دانستم که فرصت جبران وجود دارد و آقای برانکو به من وقت می‌دهد که این کار را هم کرد؛ البته من هم جای آقای برانکو بودم ناراحت می‌شدم که چرا بازیکن بدون خداحافظی از ما جدا شد.

مدیریت باشگاه به برانکو گفت رامین را بردار یا...

* تو بازیکنی بودی که با سکو و هواداران ارتباط خیلی خوبی داشتی. شاید اگر این کار از حدش بیشتر شود، روی اعصاب سرمربی برود یا فکر کند تو می‌خواهی با فشار سکو به ترکیب برگردی.

مربی هیچ وقت نمی‌آید چنین کاری کند و این نگاه را ندارد؛ من می‌گویم آقای برانکو این طور نبوده است؛ چرا آقای برانکو در سال اول آنقدر من را دوست داشت؛ جدایی من از پرسپولیس موجب شد تا آقای برانکو از من ناراحت شود و این یک واقعیتی است که نمی‌شود آن را انکار کرد، ولی وقتی برگشتم، می‌دانستم که باید ایشان را راضی کنم تا بازی کنم و این کار را در تمرینات انجام دادم؛ آقای برانکو مصاحبه کرد که رامین دو، سه درگیری داشت که آخرین آن موجب آن اتفاقات برای من شد؛ زمانی که به پرسپولیس برگشتم، می‌دانستم کار سخت دارم؛ آقای برانکو نیز حق داشت من را بیرون بگذارد، اما هواداران طوری من را تشویق کردند که لذت می‌بردم؛ من وقتی در ترکیب نبودم هم پیش خودم گفتم من باید برای این هواداران جبران کنم.

دوست نداشتم به خاطر بازی نکردن من برانکو را زیر فشار بگذارند

* علاوه بر هواداران، جو رسانه‌ها نیز به نفع تو بود که باید بازی کنی...

دوست داشتم خبرنگارانی که البته خیلی آن‌ها را دوست دارم و فوتبال بدون آن‌ها بی‌معنی است، نروند با آقای برانکو راجع به من صحبت کنند و ایشان را تحت فشار بگذارند؛ چون می‌دانستم ایشان می‌گفت اگر به این شکل است و فشار‌ها وجود دارد، من او را در ترکیب نمی‌گذارم؛ همیشه گفتم ای‌کاش خبرنگاران از آقای برانکو سوال نمی‌کردند که چرا رامین بازی نمی‌کند؛ ایشان سرمربی بود و می‌توانست تصمیم بگیرد؛ من اعتقاد دارم مربی باید تصمیم بگیرد؛ بازیکن باید تلاش کند و جای بقیه خود را بگیرد؛ اگر بازیکنی از نیمکت‌نشینی ناراحت باشد، بی‌غیرت است؛ من ۸ بازی روی نیمکت بودم، ولی یک بار هم اعتراض نکردم.

* در بازی با سپاهان همه تماشاگران فکر می‌کردند تا بازی کنی، اما برانکو صادق محرمی را در ترکیب گذاشت و این موضوع را ناراحت کرد.

بله من ناراحت شدم، ولی اعتراضی نکردم. همان بازی اشک در چشمانم جمع شد و در رختکن گریه کردم که بازیکنان خواستند من را دلداری بدهم، ولی من گفتم ناراحتی من از این است که چرا نمی‌توانم بازی کنم؛ من بازیکن فیکس تیم ملی بودم و قبل از آن مقابل کره جنوبی پاس گل داده بودم؛ بعد از بازگشت به پرسپولیس می‌دانستم که آقای برانکو من را بازی نمی‌دهد، ولی جلوی سپاهان سختم بود که بازی نکنم.

* ولی به نظر نمی‌آمد که با آن شرایط کنار آمده باشی...

تعداد زیادی بازیکن داریم که ناراحتی تماشاگران را با ناراحتی خود جواب دادند و یا حتی با انتخاب یک تیم ناراحتی خود را ثابت کردند که کار ما درست بود، ولی شما هیچ وقت نمی‌توانید برای رامین رضاییان چنین چیزی عنوان کنید؛ آقای برانکو مربی خوبی بوده و برای من زحمت کشیده است؛ در آن زمان که در تیم ملی فیکس شدم، در زمان سرمربیگری آقای برانکو در پرسپولیس بودم؛ هیچ وقت گذشته خود را فراموش نمی‌کنم؛ ایشان زحمات زیادی برای من کشید و یک سال آنطور شد و آن اتفاقات برای من افتاد و البته مقصر آن خودم بودم که با آن شکل از پرسپولیس جدا شدم، ولی می‌شد قضیه بهتر حل شود؛ آنقدر حواشی زیاد بود که این اتفاقات افتاد.

* شاید بخاطر حواشی‌ای بود که داشتی...

همیشه می‌گفتند بازیکن پرحاشیه؛ چه حاشیه‌ای داشتم؟ چه کاری کردم؟ آیا ما را در مهمانی گرفتند؟ عکس من در آمد؟ چه اتفاقی افتاد که این حرف‌ها را زدند؟ من لوگوی باشگاه را می‌بوسیدم، چون خیلی تحت فشار بودم؛ وقتی ۵ هزار نفر را تشویقت کنند، مطمئن باشید می‌خواهی همه آن‌ها را بغل کرده و نوکری آن‌ها را کنی، من را ۱۰۰ هزار نفر در استادیوم آزادی تشویق می‌کرد و توقع داشتند به زمین بروم، من به غیر از بوسیدن لوگو چه کاری می‌توانستم انجام دهم؟ من پس از آن داستان‌ها لوگو را بوسیدم، چون فهمیدم چقدر من را دوست دارند و این یک واقعیت است، اما آقای برانکو به خاطر این موضوع اذیت می‌شد؛ مثلا وقتی گل می‌زدم، تماشاگران می‌گفتند آقای برانکو دیگر چطور می‌خواهد این را بیرون بگذارد؟

* یکی از حواشی عجیب غریب تو نیز به پنالتی جنجالی بازی با سپاهان مرتبط می‌شود که پس از همان مسابقه برانکو گفت این بازیکنان با سرنوشت و شغل ما بازی می‌کنند!

من هم آقای برانکو را اذیت کردم؛ در بازی با استقلال، زمانی که تعویض شدم یک بر صفر عقب بودیم که در آن بازی یک ضربه آزاد به سید مهدی رحمتی زدم، ولی توپ با فاصله خیلی کمی به بیرون رفت و تبدیل به گل نشد (ان‌شاالله آن را جبران می‌کنم)؛ در آن بازی خیلی ناراحت بودم؛ همان سالی بود که هواداران موجب شدند به زمین بروم و گل بزنم؛ حمایت هواداران از بنده اندازه یک جام ارزش داشت؛ دربی را خیلی بد باختیم و هواداران به طرز وحشتناکی ناراحت بودند؛ بازی بعدی ما مقابل سپاهان بود، ولی تماشاگران با معرفت خود از ما پشتیبانی کردند و بیش از ۸۰ هزار تماشاگر در ورزشگاه آزادی بودند؛ زمانی که روی مهدی طارمی پنالتی شد، من و مهدی طارمی زدن پنالتی را تمرین کرده بودیم.

داستان یک پنالتی عجیب؛ دو دیوانه در ورزشگاه آزادی

* طارمی آن بازی تمارض نکرد؟

نه؛ مهدی طارمی خیلی خوب پنالتی می‌گیرد و این یک استعداد است؛ کمتر بازیکنی در دنیا می‌تواند چنین کاری انجام دهد؛ مهدی با این کار نان خیلی از بازیکنان را می‌بُرد.

* اما شاید بخاطر اینکه تو پاس دادی و مهدی طارمی سابقه پنالتی خراب کردن داشت، ناراحتی برانکو را بیشتر کرد.

مهدی طارمی بازیکن خیلی خوبی است و در بازی تدارکاتی تیم ملی هم دیدید که چندبار برای زدن برگردان را امتحان کرد و آخر این کار را انجام داد؛ نباید از استعداد طارمی خیلی راحت بگذریم؛ فوتبالیست‌های خوبی در تیم ملی و ایران داریم؛ بازی ما برابر سپاهان حکم قهرمانی را داشت و در حضور چشمگیر تماشاگران تا دقیقه ۷۵ صفر- صفر بودیم؛ پنالتی خیلی حساسی بود، اما من گفتم این کار را با مهدی طارمی انجام می‌دهم؛ همانجا گفتم یا همین جا فوتبال من تمام است و باید ساکم را جمع کنم و بروم، یا داستان ترکیه فراموش می‌شود و هواداران باخت استقلال را از یاد می‌برند؛ مطمئن باشید آن بازی با سپاهان تاثیر خیلی زیادی در قهرمانی ما داشت؛ اگر خدایی ناکرده آن دیدار را می‌باختیم یا مساوی می‌کردیم، شک نکنید پرسپولیس کار سختی برای قهرمانی داشت، چون بعد از باخت دربی تا ۶-۵ هفته ناراحت هستید.

* یعنی معتقد هستی آن پنالتی جو مثبتی در تیم ایجاد کرد؟

وحشتناک؛ اصلا هواداران بعد از بازی همه چیز را فراموش کردند؛ شما می‌دانید وقتی مسی چنین پنالتی را زد، بازی صفر- صفر نبود، اما من و مهدی طارمی این کار را زمانی انجام دادیم که بازی صفر- صفر نبود؛ دو دیوانه می‌توانند در چنین مسابقه‌ای مثل سپاهان وقتی نتیجه صفر- صفر است، این کار را کنند؛ آقای برانکو بعد از مسابقه در رختکن با مهدی کاری نداشت و به من اشاره کرد و گفت فقط تو را می‌گویم اگر پنالتی را خراب می‌کردی چه میشد؟ آقای برانکو حق داشت؛ البته بعد از آن یک پنالتی دیگر شد که من آن را تبدیل به گل کردم و بازی را بردیم؛ اما این کار ماندگار شد.

* تو در فصلی که خیلی دوست داشتی در قهرمانی پرسپولیس باشی، خیلی هم گل زدی و مقابل تراکتور و سپاهان هم این کار را کردی، اما در نهایت کارت با پرسپولیس به جدایی کشید؛ چه اتفاقی در دُبی افتاد که در نهایت از پرسپولیس جدا شدی؟

از اول شروع می‌کنم که آقای برانکو گفت رامین د، و سه درگیری داشت؛ این را باید بگویم که چرا من در فصل نخست که در پرسپولیس بودم، هیچ درگیری نداشتم؛ این اتفاقات کوچک در بارسلونا می‌افتد، ولی بزن بزن نداشتیم و فقط از نظر لفظی بحث کردیم؛ من آدم جدی‌ای هستم، مخصوصاً در زمین فوتبال و به طور جدی تمرین می‌کنم، چون می‌دانم تمرین خوب موجب می‌شود بازی خوبی ارائه دهم؛ زمانی که ذخیره بودم خودم را هم می‌کُشتم به ترکیب نمی‌رفتم، چون آقای برانکو ۱۱ نفر خودش را داشت؛ وقتی من به‌عنوان بازیکن ذخیره بازی می‌کردم، فرشاد (احمدزاده) و احمد (نوراللهی) اذیتم می‌کردند؛ حتی گل میزدم آن‌ها می‌گفتند اگر خودت را هم بکشی به ترکیب نمیرسی؛ من بازیکن تیم ملی بودم و وقتی این حرف‌ها را می‌شنیدم ناخواسته اذیت می‌شدم و جوابشان را می‌دادم؛ کل کل به این شکل داشتیم، ولی در نهایت این اتفاق افتاد؛ بحث را شروع می‌کردند و اذیتم می‌کردند که این درگیری لفظی به وجود آمد؛ آقای برانکو هم به همین خاطر ما گفت دو دور دور زمین بدویم. ما با هم شوخی داشتیم، ولی وقتی در بازی بودم، باید من را درک می‌کردند، ولی من اذیتم کردند.

از حرف فرشاد احمدزاده خیلی ناراحت شدم

*حالا من مساله‌ای را بیان می‌کنم؛ اینکه اکنون فرشاد احمدزاده نیز شرایطی مانند آن زمان تو در پرسپولیس را تجربه می‌کند.

من کاری به گذشته ندارم و صحبتی در این خصوص نمی‌کنم.

* اما فرشاد در آن برنامه نود از لفظ «وصله ناجور» درباره تو استفاده کرد.

این کارما است؛ اما اگر من می‌خواستم جواب بدهم باید جواب خیلی‌ها را بدهم. آیا بی احترامی‌ای به کسی کردم؟ به مرور زمان هواداران همه چیز را تشخیص می‌دهند و همین اتفاق هم افتاد. من هیچ وقت لب و دهان نبوده ام. من با کار و عملم همه چیز را ثابت کرده ام. من جوابش را ندادم، چون هم کوچکتر از من است و هم حرفی که زد، ناخواسته بود. بعد از آن برنامه نیز به من پیام داد و جوابش را هم ندادم. چون ناراحت شدم، اما می‌گفتم یک حرفی زده و رفته. فقط هم به عشق هواداران چیزی در آن زمان نگفتم.

* برگردیم به ماجرای دبی ...

من آن زمان فیکس شده بودم؛ علیپور ذخیره بود. او سفت بازی کرد و پای مرا محکم زد. گفتم علی دو روز دیگر بازی داریم، آرام‌تر بازی کن. گفت: چه می‌گویی؟ فوتبال است دیگر. من هم به او گفتم چه می‌گویی؟ همه چیز در همین حد بود.

* می‌گفتند مچ پای علیپور را گرفتی، درست بود؟

نه به خدا، آقا کریم (باقری) کنار ما بود. من بزرگتر هستم و علی باید مدارا می‌کرد. من در صبا بازی می‌کردم؛ بزرگتر‌های ما سهراب بختیاری زاده، علیرضا نبکبخت، محسن بیاتی نیا، رضا عنایتی، حمیدرضا فرزانه و ... بودند. من می‌خواستم دوش بگیرم دو ساعت باید منتظر می‌ماندم. الان جوان هست که زودتر می‌رود دوش می‌گیرد. من اینطور هم قبول ندارم که به سبک قدیم جوان حق حرف زدن نداشته باشد، اما رفتار‌ها باید متعادل باشد. علی هم می‌خواست فیکس بازی کند. او مقصر نبود و این درگیری‌ها پیش می‌آید. آقا کریم به ما گفت بروید دور زمین بدوید. بعد هم سمت هتل رفتم. بعد از یکساعت همدیگر را بغل کردیم و گفتیم تمام شد. سرمیز شام، اما گفتند شما دو نفر جزو لیست ۱۸ نفره نیستید. من تحت فشار بودم و بلند شدم و گفتم: آخر کار خودت را کردی آقای برانکو و مرا اخراج کردی؟

اخراج از پرسپولیس؛ به برانکو گفتم بالاخره کار خودت رو کردی

* ولی خیلی دوست داشتی در آن قهرمانی حضور پیدا می‌کردی. درست است؟

قطعا بله، من خیلی تحت فشار بودم. اتفاقات عجیبی برایم رخ داد که شما نمی‌دانید چقدر سختی کشیدم.

* اگر در موقعیت آن سال قرار بگیری که از ترکیه برگشتی، چه کاری را انجام نمی‌دهی تا در پرسپولیس بمانی؟

اولا من خودم را از پرسپولیس جدا نمی‌کنم؛ من کار‌های اشتباهی انجام داده ام. با این حال آدم اگر کار اشتباه نکند، کار درست را تشخیص نمی‌دهد. اما سر میز شام نباید آن حرف را می‌زدم. داستان علیپور را هم نباید انجام می‌دادم، چون این برخورد‌های کوچک همیشه وجود دارد. بگذارید خاطره‌ای هم تعریف کنم. من هیمشه عادت به تمرین اضافه دارم، اما آقای برانکو با این موضوع مشکل داشت. دو روز قبل از بازی با ذوب آهن در اصفهان من داشتم تمرین اضافه می‌کردم که مارکو گفت کمتر تمرین کن. روز قبل از بازی همیشه اینطور بود که بازیکنانی که در لیست ۱۸ نفره نبودند، باید با مارکو بدنسازی می‌کردند. برانکو آمد و گفت تو با مارکو کار کن. این در حالی است که من بازیکن فیکس بودم، اما رفتم و بدنسازی کردم. در اصفهان هم دقیقه ۶۰ اولین تعویضی شدم و حتی نمی‌توانستم راه بروم. بازی را هم یک بر صفر باختیم. یکروز دیگر به اتاقش رفتم و گفتم اقای برانکو شما هرکاری بگویی من انجام می‌دهم، چه کار کنم که به دلت راه پیدا کنم؟ گفت تو به دلم نمی‌روی. این برخورد او، اما باعث شد که من دیگر کار اشتباه نکنم و درسی برای من بود.

*در حول و حوش درگیری‌های شما تو در تیم ملی فیکس بودی و دو قطبی برانکو و کی روش هم شروع شد. به طور کامل در این خصوص صحبت کن که این مساله تاثیری روی شما گذاشت؟

اینکه برانکو و کی روش به فوتبال ایران خدمت گرفتند، نمی‌شود به سادگی گذشت. این دو مربی زحمت کشیدند. کی روش و برانکو رزومه شان مشخص است. کی روش بازیکنان زیادی شاگردش بودند و سابقه اش مشخص بود. برانکو نیز همینطور. اشتباه بزرگ این بود که این دو مرد بزرگ را وارد جنگ کردند. باید این مساله زودتر جمع می‌شد. طبیعی بود هردو نفر کوتاه نیایند. ناخواسته طرفداران در فضای مجازی درگیر شدند و به مردم فرکانس بد داده شد. در نهایت دو قطبی به وجود آمد. ما در جام جهانی و جام ملت‌ها ضربه اش را خوردیم. هواداران پرسپولیس آنقدر بامعرفت هستند که وقتی بازی ملی می‌شد، همه پشت تیم ملی بودند؛ همیشه یک عده ناراضی هستند و برای من هم همینطور بود. در تیم ملی هم همینطور بود.

باید جلوی جنگ کیروش و برانکو گرفته می‌شد

* به نظر می‌رسد فشار روی تیم ملی و ترس از باخت بالا بود؟

بله، دقیقا همین نکته را می‌خواستم بگویم. اصلا ژاپن تیمی نبود که ما به آن‌ها ببازیم؛ مردم همیشه استادیوم را پُر می‌کردند و مثل جام جهانی بود؛ من بعد از آن گل همش به این فکر می‌کردم که الان کامنت‌ها در فضای مجازی می‌آید و نگران عکس العمل‌های مردم بودم. ما از ژاپن گل خوردیم دیگر بازی را باختیم. چون تا قبل از آن بازی هم گلی نخورده بودیم. تمام بازیکنان هم همین نظر را داشتند. بعد هم ژاپنی‌ها از اشتباه ما فوق العاده استفاده کردند. ۱۰ بار دیگر هم سانتر کند، آنطور روی سر بازیکنانشان نمی‌رود. من نمی‌گویم این کار خدا بود. ما بعد از گلی که از ژاپن خوردیم باید به بازی برمی گشتیم. باید قوی‌تر بازی می‌کردیم.

ماجرای باخت به ژاپن؛ باید قهرمان جام ملت‌ها میشدیم

* همیشه همینطور بوده. هر وقت انرژی مثبتی روی تیم ما بوده و همه دل‌ها با تیم ملی بوده، شرایط خوبی داشتیم. به نظرم حیف شد. به نظرم می‌توانستیم قهرمان آسیا شویم یا در جام جهانی به مرحله بعدی برویم.

بله جام جهانی اصلا فضایی دارد که آرزو دارد در آن بازی کند. آقای کارلوس کی روش و کادرش اعتماد به نفسی به ما داده بودند که اصلا مهم نبود مقابل رونالدو یا راموس بازی می‌کردیم. همه بازیکنان خوب بودند. ما جزء معدود تیم‌هایی بودیم که ۴ امتیاز گرفتیم، ولی صعود نکردیم. ما خیلی راحت بازی می‌کردیم. ما باید صعود می‌کردیم. من برای تیم ۹۸ خیلی ارزش قائل هستم، ولی تیم ما باید چه کاری می‌کرد که نکرد. ۴ امتیاز گرفتیم. از اسپانیا گل بدی خوردیم و بعد هم دیدید که چقدر روی دروازه این تیم موقعیت ایجاد کردیم؛ ان حرکت وحید امیری، آن سه گام مهدی طارمی، بعد بازی با پرتغال، بیرانوند آن پنالتی را گرفت از رونالدو. دیگر چقدر هیجان می‌گیرید.

رضائیان حرف‌هایش را با صحبت در مورد یکی از صحنه‌های ویژه تیم ملی در جام جهانی ادامه داد (صحنه‌ای که درآن چند بازیکن تیم ملی در حال دفاع از دروازه روی خط هستند): من آن صحنه را خیلی دوست دارم؛ آن صحنه باعث شد تا همه در مورد ما صحبت کنند و این را بگویند که این تیم اصلا گل نمی‌خورد. داور هم اصلا با ما نبود. در تصاویر بازی با پرتغال ببینید کاستای کثیف چطور من را می‌زند. اصلا فقط من را می‌زد و به توپ کاری نداشت.

کاستای کثیف بدجور من را زد!

* چطور رفتی و در مسیر توپ ایستادی؟

من خیلی بازی‌خوانی خوبی دارم. من زمانی که در پرسپولیس هم بودم بعد از گلر توپ می‌گرفتم. بازیکن باید حس ششم داشته باشم. زمانی که جلو هم می‌روم همین است. قبل از اینکه آن‌ها توپ را بزنند، می‌دانستم توپ به پشت می‌رود. شما تصویر را ببیند (جمع شدن بازیکنان تیم ملی مقابل خط دروازه در بازی جام جهانی). خدا هم دوستمان داشت و توپ گل نشد. اینجا پاهایم هم می‌زدند و می‌شکستند اصلا مهم نبود. اینقدر هیجان بالا است که حتی اگر بمیری هم مهم نیست. بعد از این اتفاقات همه از تیم ملی می‌گفتند و تیم ملی ایران یک تیم است.

* از بین بازیکنانی که در بازی اسپانیا با آن‌ها بازی کردی، کدامشان را بیشتر دوست داشتی و کدامشان خیلی در آن بازی مقابل ایران خوب بودند؟ مثلا بعضی از بچه‌ها می‌گویند که آلبا در بازی با ما خوب بود.

آلبا که اصلا هیچی جلوی ما نداشت؛ جدی می‌گویم. خب من خودم رئالی هستم و راموس را خیلی دوست دارم. می‌دانم، ولی کثیف بازی می‌کند و در بازی ما نمی‌دانم چه اتفاقی برایش افتاده که خیلی با شخصیت شده بود. یک طوری برخورد کرد که بعدش برایش پست گذاشتم و گفتم فکر نمی‌کردم به این شکل باشی و این شخصیت را داشته باشی. بعد هم من رونالدو را خیلی دوست دارم و برایم عجیب بود، مقابلش بازی کنم. من خودم یک مقدار لجن بازی با رونالدو داشتم. هی پشتش پیراهنش را می‌کشیدم. دست به بدنش می‌زدم. چند تا عکس دارم اگر خواستید ببینید به شما می‌دهم. به من گفت "منو تاچ (لمس) نکن". من هم گفتم تو بازیکن مورد علاقه من هستی و دوست دارم تو را تاچ کنم. همینطوری به او گفتم. خیلی بازیکن بزرگی بود و ممکن بود هر لحظه مقابلش سوتی بدهم. به او گفتم اگر از من خوشت نمی‌آید، جایت را عوض کن و برو آن طرف زمین. من اینجا دیوانه‌ات می‌کنم و نمی‌گذارم یک توپ بگیری. به خدا همینطور با او صحبت کردم. خیلی اذیتش کردم.

ماجرای تاچ کردن رونالدو و عصبانیت شدید کیروش

* پیراهن‌اش را هم گرفتی؟

من پیراهن بازیکن از هیچ کس نمی‌گیرم. این بازی هم خیلی هیجان داشت. بعد از بازی آقای کی‌روش در رختکن داد زد کسی که پیراهنش را عوض نکرده؟ و هیچ کس هم عوض نکرده بود. البته اگر کسی هم عوض کرده بود، در رختکن جرات نداشت بگوید، چون در آن بازی ما باید صعود می‌کردیم.

* البته در دقایق آخر بازی با پرتغال و در آن صحنه، موقعیتی را مهدی طارمی می‌توانست گل بزند و می‌توانستیم برنده شویم.

به مهدی طارمی چه کاری دارید (باخنده). داور هم در آن بازی با ما خوب نبود. آن صحنه باید رونالدو اخراج می‌شد. هم پنالتی می‌توانست بگیرد، می‌توانست نگیرد. آن صحنه در انگلیس پنالتی نیست. من نمی‌گویم پنالتی نیست، ولی می‌توانست نگیرد. گل سعید عزت‌اللهی مقابل اسپانیا هم که با VAR رد شد. من بعد از صحنه طارمی چنان مشتی به زمین زدم که شیرین ۱۰ سال پیر شدم.

* فکر می‌کنم ارتباط و علاقه‌ای که کی‌روش به بازیکنان ایرانی داشت، در هیچ دوره کاری خود، آن را تجربه نکرده بود، چون بازیکنان تیم ملی هم ایشان را خیلی دوست داشتند.

کی‌روش آدم بسیار مغروری بود که با او بودن لحظات فان بسیاری هم دارد. بعد از بازی برابر ژاپن ما در اتوبوس در حال برگشت به فرودگاه بودیم که ایشان میکروفون اتوبوس را برداشت، چشمانش پُر از اشک شده بود، او با ما خداحافظی می‌کرد و خیلی از بازیکنان نیز همین طور اشک‌هایشان جاری شده بود. کی‌روش از لحاظ فنی فوق العاده بود و نمی‌توان گفت از این نظر کسی به او می‌رسید. اگر کسی بگوید او از نظر فنی ضعیف است، حتما خودش چیزی از فوتبال نمی‌داند. با تمام این صحبت‌ها فکر می‌کنم او هرگز نباید وارد جنگ با کسی می‌شد.

کی روش در اتوبوس حرف زد و اشک همه سرازیر شد

* مدلی که تیم ملی داشت و محدوده حرکتی که برای تو طراحی شده بود، بیشتر درگیر امور دفاعی بود و به‌عنوان یک مدافع راست بازی کردید.

ببینید آقای کی‌روش برای تمام کارهایش برنامه داشت و هرکسی را با یک وظیفه خاص به میدان می‌فرستاد. همان طور که من از برانکو درس‌های زیادی یاد گرفتم، از این بزرگ مرد (کی‌روش) هم چیز‌های مختلفی یاد گرفتم. اجازه بدهید یک خاطره ناخوشایند را برای شما تعریف کنم. در دیدار برابر تیم ملی سوریه به میدان رفته بودم. در دقیقه ۹۰ بازی که ۲ بر یک به سود ما رو به پایان بود. یک توپ ساده به سمت دروازه ما آمد (من همیشه دوست دارم پاس بدهم و در جام جهانی هم ببینید که اصلا دوست ندارم بزنم زیر توپ) و من هم توپ را گرفتم و پاس چیپ به عقب دادم سمت علی بیرانوند، او هم اصلا انتظار نداشت و توپ از دست ما در رفت و در نهایت تبدیل گل تساوی برای حریف شد و در نهایت بازی ۲ بر ۲ به پایان رسید. ما صعود کرده بودیم و نتیجه این بازی اصلا برایمان اهمیتی نداشت، اما بعد از بازی کی‌روش به شدت از دست من ناراحت بود. اصلا از چشم‌های او پیدا بود.

* یعنی داخل رختکن؟

بله، رفتیم به رختکن و یا خدا! من گفتم که دیگر تمام شدم. در آن بازی ما خوب بازی کرده بودیم و خود من هم توانستم بازی خوبی از خودم به نمایش بگذارم. موقع خداحافظی رسید. او ایستاده بود با همه بازیکنان دست می‌داد و بغل می‌کرد و سپس خداحافظی می‌کرد. زمانی که من رسیدم خیلی خیلی ساده دستش را دراز کرد و بدون اینکه بخواهد چیزی بگوید. یعنی هیچ چیزی از این بدتر برای من نبود. در غربت اروپا و در بلژیک بودم و به شدت از این موضوع ناراحت بودم. شرایط من زیاد خوب نبود. اردوی بعدی ما کی بود؟ دو ماه دیگر، در آن دو ماه من دائم با استرس کامل تمرین می‌کردم و می‌گفتم من را امکان ندارد دعوت کند. آقای خراطی همیشه یکی، دو هفته قبل از اردو‌ها با بازیکنان تماس می‌گرفت و بلیت‌های حضور در اردو را با بازیکنان مورد نظر چک می‌کرد. اما برخلاف همیشه به من زنگ نزد! به بازیکنان دیگر زنگ زده بودند و تنها من مانده بودم. کی‌روش پیش از این نشان داده بود که با کسی شوخی ندارد و اگر کسی از چشمانش می‌افتاد، دیگر افتاده بود. من هر شب یک ساعت می‌خوابیدم و در انتظار تلفن دعوت به اردو بودم، حتی برای این کار من خط ایرانم را نیز فعال کرده بودم. تا اینکه چند ساعت مانده به پرواز اولین هواپیما به ایران، خراطی به من زنگ زد. هیچ‌کس نمی‌داند در آن روز‌ها من چه کشیدم. کار کی‌روش کاملا روانشناسی بود و بعد از آن من را دو بازی بیرون گذاشت و بازی نداد. به این شکل نشان می‌دهد که از بازیکن ناراحت است. مثل آقای برانکو که من را هشت بازی بیرون گذاشت و بازی نداد. اگر خوب کار نکنید و آن چیزی که ایشان می‌خواهد نباشید، شما را خیلی راحت کنار می‌گذارد.

* نظرت راجع به بازی در اروپا چیست؟ یادم هست دفعه قبل که با هم صحبت می‌کردیم گفتی که باید از سن پایین به اروپا رفت.

بله. همه چیز آن جا فرق دارد. از سیستم تمرینی گرفته تا شرایط آب و هوایی. ما اینجا ۴ فصل داریم، اما من در اروپا فقط یک ماه رنگ آفتاب را دیدم. در هر صورت پای ما در کیسه پلاستیکی بود و در استوک یخ می‌زد. هفت صبح به باشگاه می‌روید و باید صبحانه و نهار را در باشگاه بخورید. من در بلژیک در باشگاه بزرگی بازی نمی‌کردم و فقط آن سال در لیگ اروپا بودیم. اما ساعت ۷ صبح به باشگاه می‌رفتیم و ساعت ۱۶ در خانه بودیم؛ کاری می‌کردند که ساعت ۱۰ شب خواب باشیم. من خودم خیلی تمرین می‌کنم، اما وقتی صبح می‌خواستم به باشگاه می‌رفتم می‌دیدم دو نفر زودتر در بدنسازی هستند. آنجا با این سیستم بزرگ شدند که سختی بکشند، اما در ایران اینگونه نیست؛ اینجا تا ۲۶ سالگی هفته‌ای یک جلسه تمرین می‌کنند و انواع و اقسام مشکلات مثل زمین تمرین را دارند. در اروپا همه چیز است، اما بدن جواب نمی‌دهد. باید بدن را بسازید و به اروپا بروید. من در دوره بدنسازی آنجا نفر اول شدم، ولی من کسی هستم که عاشق تمرین کردن هستم. پست من طوری است که باید فقط تمرین کرد و هفته‌ای سه جلسه هوازی تمرین می‌کنم و کسی در ایران اینگونه نیست. حتی در الشحانیه من ۵ روز دو نوبت صبح و بعد از ظهر تمرین می‌کنم تا در سطح بالایی حضور داشته باشم. قطر به گونه‌ای است که شما باید با تمرین بدن خود را آماده نگه دارید. چون آنگونه فشار زیادی در تمرینات روی بازیکنان نیست. آن توپ من اگر در بازی مقابل مارسی گل می‌شد، شرایط زندگی من عوض می‌شد، اما آن اتفاقات افتاد و سال خوبی برای من در اروپا نشد.

در اروپا با کیسه فریزر تمرین می‌کردم

در هر صورت سن ۲۴ سالگی فرصت مناسبی برای رفتن به اروپا نیست و باید در ۱۸ سالگی به آنجا رفت. بازیکنان ایرانی خیلی ساده هستند و به راحتی گول ایجنت را می‌خورند. همین الان بازیکنان بسیاری بزرگی در تیم‌های خوب هستند و یک مدیر برنامه زنگ می‌زند و می‌گوید پیشنهاد از انگلیس دارید و همان بازیکن می‌رود همه جا می‌گوید. در صورتی که هیچ پیشنهادی نیست. آن ایجنت هیچ پیشنهاد چشم گیری ندارد و می‌خواهد با ۱۰ پیشنهاد مختلف بازیکن را نگه دارد و در آخر بگوید نشد و هر تیمی که من بگویم بروید و بازی کنید.

این اتفاق برای خودم افتاد و بعد از جام جهانی که بازی‌های خوبی هم در آن مسابقات انجام داده بودم و تجربه داشتم، با این شرایط مواجه شدم؛ حرفم به بازیکنان این است که به راحتی به هر کسی اعتماد نکنیم؛ شما باید هر تصمیمی می‌گیرید، ثابت شده باشد؛ اگر باشگاه اروپایی شما را بخواهد، آنقدر شما را راحت برمی‌دارد که اصلاً یک یا دو میلیون یورو برای آن‌ها پولی نیست که به استقلال یا پرسپولیس پرداخت کند؛ به یک شکل شما را راحت می‌گیرند که اصلا نیاز به نامه‌نگاری‌ها نیست تا یک ایجنت بگوید نامه و امضا در کار است؛ همه این مسائل دروغ است؛ اگر پیشنهاد رسمی باشد، نامه رسمی را به بازیکنان می‌دهد و می‌تواند رسانه‌ای کند، نه اینکه فقط بگویید پیشنهاد خارجی دارم؛ تصمیم درست بگیرید که به فوتبال شما کمک کند؛ انتخاب الشحانیه برای من بد نبود، چون راهی نداشتم.

* از شما بازیکنان توقع می‌رود که اگر به اروپا می‌رود، حتماً باید در یک تیم خوب بازی کنید؛ آیا این موضوع اصلاً امکان‌پذیر است؟

من افتخار می‌کنم که پاسپورت ایرانی دارم؛ باشگاه‌های اروپایی آن‌قدر زرنگ هستند که اگر یک بازیکن می‌گیرند، از چین و ژاپن جذب می‌کند که فروش پیراهن داشته باشند یا از طریق ویدیو یا برنامه زنده کسب درآمد کنند، ولی آیا کسی می‌آید پیراهن بازیکن ایرانی را بخرد؟ فکر کنم پیراهن من در استونده را حدود ۲۰۰ نفر خریدند، ولی اگر این باشگاه ببیند پیراهن بازیکن‌اش ۵ هزار تا فروش می‌رود، قرداد سال آینده‌اش را هم آماده می‌کند.

* البته که این حرف درست است؛ وو لی که به ویارئال رفت، تماشاگران چینی ۱۲۰ هزار پیراهن او را خریداری کردند.

این اتفاق برای کدام بازیکن ایرانی می‌افتد؟ اصلاً چنین چیزی وجود ندارد؛ اصلا این فرهنگ برای ما جا نیفتاده و باشگاه اروپایی نیز زرنگ است که وقتی ۳ میلیون یورو به تو می‌دهد، می‌خواهد مبلغ را دو ساله از طریق تو کسب درآمد کند که البته این کار را انجام می‌دهد و تو هم دوسال برای آن‌ها بازی می‌کنید؛ واقعا جای تعجب دارد که باشگاه‌های بزرگ ما مثل استقلال و پرسپولیس از این موضوع کسب درآمد نمی‌کنند و بی‌پول هستند؟ تماشاگران پرسپولیس که تعدادشان بیشتر است، در مقطعی که گفتند اگر باشگاه مشکل مالی دارد، کمک می‌کنیم و همین کار را هم کردند؛ من مطمئن هستم درآمد باشگاه پرسپولیس در سال خیلی بیشتر از این حرف‌هاست.

اگر به مربی در پرسپولیس ۸۰۰ هزار یورو داده می‌شود، چرا نباید سه بازیکن که قطعاً می‌دانیم در پرسپولیس هستند و سطح بالایی دارند، ۶۰۰ هزار یورو را نگیرن؟ چرا بازیکن درپیت از اروپا می‌آوریم و ۴۰۰ هزار یورو به آن‌ها می‌دهیم، ولی صدای آن هم در نمی‌آید؛ پولش را هم می‌گیرد و شکایت می‌کند، اما بازیکن ایرانی اینطور نیست؛ من دو سال در پرسپولیس بازی کردم، اما هیچ پولی نگرفتم.

* طبیعتا مسؤولان از شکایت آن‌ها می‌ترسند.

ما رابطه دلی داریم، اما مسؤولان نباید از این موضوع سوء استفاده کنند؛ اگر من آن پول را بخشیدم، چون نمی‌خواستم جلوی هواداران قرار بگیرم چراکه این پول اصلا برای من ارزش ندارد و قابل قیاس برای شخصیتم و بوسه بر لوگویی که می‌زنم، نیست؛ پول‌ها هیچ وقت جای این ارزش‌ها را نمی‌گیرد و خودم را در این سال‌های اخیر ثابت کردم؛ شاید پیشنهادات خیلی بهتری از پرسپولیس داشتم، ولی اصلا سمت آن‌ها نرفتم؛ خیلی از تماشاگران می‌گفتند از پرسپولیس به آن تنها نرو، ولی من گفتم در عمل ثابت می‌کنم؛ فوتبالیستی هم که می‌خواهد به اروپا برود باید این کار را انجام دهد.

* آیا بازیکنی داریم که بتواند در لیورپول بازی کند؟

چرا نداریم؟ داریم، ولی باید با شرایط آنجا وفق پیدا کند؛ در انگلیس باید مدام در زمستان و سرما باشیم و سیستم بدنی بازیکن باید عادت کند؛ سبک بازی من مدام سانتر کردن است و در فوتبال انگلیس هم چنین موضوعی را می‌بینیم؛ من آرزو داشتم حتی با ۵۰ هزار تا به انگلیس بروم، چون معتقد بودم شاید جواب بگیرم؛ فوتبال انگلیس مدام یک‌ضرب- دوضرب، سانتر کردن، اورلپ و حرکت از کنار خط است؛ به همان دلایل پاسپورت، لیگ انگلیس به راحتی بازیکن ایرانی نمی‌گیرد؛ من باید به لیگی مثل بلژیک هلند می‌رفتم و خودم را خیلی نشان می‌دادم و خوب کار می‌کردم تا مثل علیرضا جهانبخش به لیگ انگلیس بروم؛ اگر بازیکن ایرانی می‌گوید از لیگ انگلیس پیشنهاد دارم، ۱۰۰ درصد دروغگو می‌گوید و اصلا امکان ندارد.

زمانی که کلوب بروژ کاوه رضایی را گرفت، من خیلی افتخار کردم در حالی که در آن سال حتی کاوه با تیم ملی به جام جهانی نیامد و شاید می‌توانست بیاید؛ اما بعدش چه شد؟ او به کلوب بروژ رفت بدون اینکه حتی در جام جهانی باشد؛ باشگاه کلوب بروژ عملکرد او را در تیم سابقش دید و دید که او در آستانه آقای گلی است؛ شما باید در اولین گام نباید توقعات از فوتبال ایران و قد بالا باشد که بگویی می‌روم در انگلیس و دو گل می‌زنم، طرف هم به تو می‌گوید تو باید اینترمیلان بازی کنی؛ به این شکل نیست.

تیم اروپایی در سال اول بیشتر از ۳۰۰ هزار دلار به بازیکنان ایرانی نمی‌دهد و باید به آنجا بروی، پدرت در بیاید و هر فصل کار در بیاوری و ۱۰ گل بزنی و ۵ پاس گل بدهی و در پست خود از بهترین‌ها باشی تا به یک تیم خوب و اروپایی بروی؛ این واقعیت در فوتبال ایران است و نمی‌توانید این موضوع را کتمان کنید؛ زمان قدیم داستان فرق میکرد و موضوع پاسپورت ایرانی فرق داشت؛ بازیکن ایرانی هم راحت‌تر ترانسفر می‌شد، اما الان خیلی سخت شده است.

* ما سه دوره در بایرن مونیخ بازیکن ایرانی داشتیم، اما الان خیلی بعید است چنین اتفاقی بیفتد...

بعید نیست و با شما هم عقیده نیستم؛ اللهیار صیادمنش به فنرباغچه ترکیه رفت؛ او باید بگوید من جوان هستم، ولی قانع نباید باشد؛ او باید بگوید من در سال اول در فنرباغچه باید هشت گل بزنم و به ترکیب برسم؛ نباید بگوید جوان هستم و زمان دارم؛ جوان مثل امباپه است که در فوتبال دنیا آقایی می‌کند باید برویم و کار در بیاوریم؛ او نباید بگوید نیاز به زمان دارم و فردا زمان هم بازی می‌کنم؛ او اگر خودش را نشان دهد، چرا نباید دو سال دیگر به بایرن مونیخ برود؟ اگر بتواند در آنجا ۱۰ گل بزند چرا به بایرن نرود؟

* از بین بازیکنانی که هم تیم بود یا مقابل آن‌ها بازی کردی کدام فوتبالیست را دوست داری؟

همه بازیکنان خوب هستند و سطح بالایی دارند، اما من مثل تمام مردم ایران فوتبال هجومی را دوست دارم؛ سبک فوتبال علی آقا کریمی را دوست دارم و وقتی بچه بودم به آن علاقه‌مند بودم؛ بخاطر آن دریبل‌هایی که می‌زد؛ الان چنین بازیکنی نداریم که به آن شکل دریبل بزند و هواداران از جای خود بلند شوند و شور و هیجان بگیرند؛ علی آقا را همیشه دوست داشتم و در پرسپولیس هم بودم این موضوع را ثابت کردم؛ سبک فوتبال علی کریمی را الان و در تیم ملی نیاز داریم تا دو، سه بازیکن را دریبل کند؛ سبک بازی علی کریمی بی‌نظیر بود و در کل با سبک بازیکنان تکنیکی مثل مسی و رونالدو لذت می‌برم.

منبع:آنتن

انتهای پیام /

رامین رضاییان: با رونالدو لجن‌بازی داشتم!

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.