حادثهای که بسیار فراتر از آسیبدیدن یک اثر صرفا تاریخی اثرگذار بود. شوک و انعکاس این حادثه نه فقط جنبه میراثی و فرهنگی داشت بلکه چنان تأثیر عاطفی را سبب شد که گویا جامعه بشری اسطورهای را از دست داد.
اما آیا صرف تاریخ شکوهمند، باعث ارزش و علاقهای چنین قلبی درمیان مردم به چنین اثر معماری میشود؟ آیا نهادن خشت اول بنا در هنگام ساخت، توسط پاپ (رهبر کاتولیکهای معاصر ساخت بنا) یا تاجگذاری پادشاه فرانسویها یا برگزاری یادبودهای مجلل و پیروزمندانه فرانسویها در میان رقبای اروپایی و قدرت نوظهور مسلمانان در سدههای میانی، باعث توجه هنردوستان و فرهنگیان دورههای تاریخی شده است؟ آیا چنین ماندگاری، مدیون شکوه و افتخار پادشاهان و معنویت کشیشان است؟ چگونه چنین حس لطیف و شاعرانهای از این بنای مجلل تاریخی در میان مردم جهان ایجاد شده است؟
نوتردام؛ از لویی هفتم تا تاجگذاری ناپلئون
تاریخ کلیسای نوتردام را میتوان به چهار بخش دوره ساخت (از قرن دوازدهم١١٦٣ تا قرن چهاردهم ١٣٤٥ میلادی، ١٨٢سال)، دوره حیات اصلی (از نیمه قرن چهاردهم تا ابتدای قرن نوزدهم، حدود ٤٥٠سال)، دوره متروکه و آسیبها (نیمه نخست قرن نوزدهم) و دوره مرمت و معاصر (از نیمه قرن نوزدهم تا قرن بیستویکم) تقسیم کرد.
کلیسای نوتردام از میانه قرن چهاردهم تا ابتدای قرن نوزدهم-حدود ٤٥٠سال فعالیت- شاهد برنامهها و رویدادهای متنوعی مانند؛ اجرای آداب و مراسم مذهبی رایج مسیحیان، برگزاری مناسبتهای سیاسی مانند تاجگذاری پادشاهان فرانسه، راهاندازی گنجینهای از اشیای ارزشمند تاریخ مسیحیت مانند تاج خاری که پیش از مصلوبکردن حضرت مسیح بر سرش گذارده بودند، تکهای از چوب صلیب و یکی از میخهای آن، ردای لویی نهم و مجموعه متنوعی از آثار ارزشمند تاریخی دیگر بوده است.
با ساخت و راهاندازی کلیساهای دیگر، طی دورههای تاریخی، کلیسای نوتردام به موزه آثار تاریخی و مذهبی مسیحیت، تغییر کاربری پیدا میکند. همین مسأله باعث نیمه متروکشدن و آسیبدیدن بخشهایی از بنا میشود، حتی در جریان انقلاب فرانسه، مورد تهاجم و غارت انقلابیون و دزدان قرار میگیرد. تنها رویداد مهم در این مقطع زمانی، تاجگذاری ناپلئون بناپارت در ابتدای قرن نوزدهم در کلیسای نوتردام است.
مادر کلیساهای قرون وسطی تا معاصر
آنچه مهمتر از بازخوانی و شرح تاریخ سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کلیسای نوتردام است، بررسی و یافتن دلیل محبوبیت خاص این اثر تاریخی است؛ چراکه همزمان و با اندکی تأخیر از ساخت کلیسای نوتردام پاریس، ساخت کلیساهای بسیار باشکوهتر و بزرگتر در پاریس و تمام فرانسه رواج پیدا میکند.
نکته جالب آن است که با نام «نوتردام» چندین کلیسای دیگر در فرانسه وجود دارد و نمونه برجسته آن، کلیسای نوتردام شهر استراسبورگ است، اما همچنان علاقهمندی به نوتردام پاریس میان مردم فرانسه و جهان غیرقابل مقایسه با هر نمونه دیگری است. میتوان با این توضیح کلیسای نوتردام پاریس را بهعنوان مادر کلیساهای قرون وسطی تا معاصر نامید.
با انتشار خبر آتشگرفتن نوتردام در ماه گذشته شاهد واکنشهای گسترده در میان مردم جهان بودیم، بهگونهای که هیچکس در مقابل این حادثه نتوانست سکوت کند، حتی مقامات سیاسی دنیا ازجمله رئیسجمهوری فرانسه که به نطق و مصاحبه در برنامه زنده تلویزیونی اقدام کرد. خبرگزاریها، روزنامهها، رادیو، تلویزیونهای سراسر دنیا و شبکههای مجازی تا روزها پس از پایان آتشسوزی به انتشار اخبار میپرداختند.
این اندازه واکنش جهانی نشان میدهد علاوه بر نکتههای تاریخی و انگیزههای ساخت و کیفیت و سبک معماری این بنا، دلیل دیگری برای جذابیت این اثر ارزشمند وجود داشته است. برای یافتن پاسخ این پرسش که شهرت جهانی و علت اصلی علاقهمندی و جایگاه مردمی کلیسای تاریخی نوتردام پاریس در چیست، باید به تاریخ اجتماعی آن بنا پرداخته شود. در یک نگاه کلی، تاریخ اجتماعی مربوط به این کلیسا را به دو بخش میتوان تقسیم کرد:
دوره یکم که از آغاز ساخت بنا در قرن دوازدهم تا اوایل قرن نوزدهم (حدود ٦٤٠سال) ادامه مییابد و مربوط به برگزاری آداب و رسوم رایج کلیسا است. البته بهعنوان کلیسای جامع پادشاهی وقت فرانسه، مراسم خاص سلطنتی نیز در آن برگزار میشده است. اما دوره دوم، پس از متروکهشدن آن در ٤دهه نخست قرن نوزدهم، از نیمه قرن نوزدهم تا دوره معاصر را شامل میشود و شهرتیافتن این بنا در بین مردم دنیا، مربوط به این دوره است.
در چند سال ابتدایی این دوره، با اتفاق خاصی برای کلیسای نوتردام پاریس، مفهوم محتوایی تازهای پیدا کرده و باعث شکلگیری زندگی نوین و متفاوت کلیسا میشود. رویدادی که با سپریشدن تنها کمتر از ١٠سال از زمان پیدایش آن، تمام شکوه سلطنتی و اعتبار معنوی نزدیک به ٧ قرن بیش از خود را پشتسر میگذارد.
کلیسای چند صدساله نوتردام پاریس، که شکوه و عظمت سلطنت پادشاهی فرانسه را همراه خود دارد، با ویژگیها و نوآوریهای منحصربهفرد در معماری و تجربه رویدادهای برجسته فراوان، توان ادامه حیات شکوهمندش را از دست میدهد و در اواخر قرن هجدهم، رفتهرفته در غبار فراموشی پنهان میشود، که ناگهان به کانون توجه دوستداران فرهنگ و هنر در سراسر فرانسه و مردم سایر نقاط اروپا و جهان تبدیل میشود.
تطهیر ژاندارک در نوتردام
در بین رویدادهای منتسب به کلیسای نوتردام پاریس، داستان جالبی وجود دارد؛ در میانه جنگهای فرانسه و انگلستان در روستایی نزدیکی محل نبرد، از خانوادهای روستایی دختر نوجوانی اقدام به قیام علیه متجاوزان انگلیسی میکند و میتواند در مدت زمان کوتاهی گروه جنگجویان زیادی را همراه خود کند و پیروزیهایی نیز به دست آورد.
با شهرتی که به دست میآورد، موفق به ملاقات مقامات فرانسوی میشود و از دربار و مقامات فرانسه نشان افتخاری دریافت میکند. ژاندارک، دختر نوجوان بپاخاسته علیه دشمنان کشور در یک شرایط نامناسب به دست سپاهیان دشمن اسیر میشود و در دادگاه نظامی و عقیدتی کلیسا محکوم به ارتداد و اقدام و شورش علیه پادشاهی انگلستان شده و به مرگ در شعلههای آتش محکوم میشود.
سالها پس از آنکه جنگ به پایان رسید، خانواده و بازماندههای ژاندارک به منظور بازگرداندن شرافت او، طرح دعوای جدیدی را در دادگستری فرانسه مطرح میکنند و بررسی آن مسأله توسط دادگاه پذیرفته میشود. محل تشکیل دادگاه مورد نظر در کلیسای نوتردام است و در پایان آن بررسی، رأی به بیگناهی و تبرئهشدن و بازگرداندن شرافت دختر مبارز، ژاندارک صادر میشود.
در میان مجسمههای ساخته و نصبشده در کلیسای نوتردام پاریس، مجسمه ژاندارک دلیر، اسطوره مبارزه فرانسویها وجود دارد. این داستان تاریخی به بخشی از جاذبههای محتوایی این بنا تبدیل شده است.
کلیسای ویکتور هوگو، نه کلیسای نوتردام
همدوره کلیسای نوتردام پاریس کلیساهایی بس باشکوهتر و مهندسیتر ساخته میشود، اما نمیتواند جایگاه مردمی پیدا کند. اگر صرف ساختوساز معماری و ثبت آن بهعنوان یک اثر معماری و میراث فرهنگی توان جاودانگی در میان مردم داشت، آثار فاخر همعصر و حتی همنام نوتردام نیز محبوب میشدند.
محبوبیت این کلیسا چیزی جز تاریخ و معماری است و آن؛ تاثیرگذاری متن و قلم است. ماه گذشته کلیسای نوتردام در آتش سوخت و مردم گویا بر جنازه معشوقشان سوگواری میکردند، این سوگواری نه بر بنای ٨٥٠ ساله و تاریخ باشکوه آن بلکه بر داستان تاثیرگذار نویسنده بود که جانبخش دوباره کلیسای نوتردام شده بود.
دستانی که شکوه را به نوتردام بازگرداند
گوژپشت نوتردام نام داستان بلند عاشقانه ویکتور هوگو است که با گذشت نزدیک به ١٩٠سال از آفرینش آن همچنان در میان مردم جهان تحسین میشود.
محل شکلگیری رخدادهای اصلی این رمان و شخصیتهای آن وابسته به کلیسای نوتردام است. رویدادهای شکلگرفته در محل آن کلیسا چنان با فرم و فضای داستان آمیخته است که کلیسای نوتردام را به شخصیتی همیشه زنده نزد خوانندگان و مخاطبان به یادگار گذاشته است.
ویکتور هوگو با هوشمندی و آگاهی یک موقعیت و بنای تاریخی درحال فراموشی را به عنصری مهم و تأثیرگذار در داستانش جانمایی میکند. کلیسای نوتردام به جایگاهی همتراز و شاید مهمتر از شخصیتهای اصلی در رمان دست مییابد و اسرارخانهای برای جبهه خیر و شر، امانتدار تاریکی و روشنایی و قتلگاه و گورستان زشتی و زیبایی میشود.
نویسنده با به خدمت گرفتن بنای نوتردام جانی دوباره به کالبد کلیسا میدهد، چنان که گویی تاریخ ٧٠٠ سالهای قبل از آن نداشته است. با خواندن داستان مخاطب همچون شخصیتهای اصلی آن تحتتأثیر جانبخشی بنای کلیسا قرار میگیرد.
با توضیحات مختصری که رفت، میتوان کلیسای نوتردام را کلیسای ویکتور هوگو نامگذاری کرد، چراکه او باعث رشد و ارتقای محبوبیت و جذابیت آن شده است.
هوگو در مقدمه کتاب به نکتهای اشاره میکند که انگیزه آفرینندگی رمان او است:
«چندسال پیش، نویسنده این کتاب به هنگام تماشا یا بهتر بگویم ضمن کاوش در کلیسای نوتردام پاریس در یکی از زوایای تاریک برجهای آن واژه ANATKH را که دستی عمیقا بر یکی از دیوارها کنده بود، دید... کسی که این واژه را بر دیوار برج کلیسای نوتردام کندهکاری کرده بود، چندصدسال پیش مرده و حکاکی او هم به دنبالش از بین رفته، پایان عمر این کلیسا نیز نزدیک است، کتاب حاضر درباره سنگنوشته مزبور نوشته شده است.»
ویکتور هوگو با هوشمندی کمنظیر، به خوبی از معماری کلیسای نوتردام ابزاری نیرومند در داستان خود میسازد و شکلگیری فرم داستان و پرورش درونمایهاش را بر پایههای آن استوار میکند.
به طور کلی یک اثر هنری ادبی و نمایشی با حضور عناصری، چون معماری تاریخی، استفاده از فضاهای مرموز و معماگونه به همراه وحشتی اندک، چالش عاشقانگی، جنگهای چندوجهی عشاق، ناکامی عاشق سرسپرده در کامیابی از عشق، عنصر مرگ ناگهانی و غیرمنتظره به دلیل محکومیت در دادگاه بیعدالت و... همگی بر قدرت نفوذ داستان و ماندگاری و جاودانگی آن میافزاید.
در این میان، وجود یک اثر قابل بازدید و لمس در دنیای واقعی ضمن افزایش تأثیرپذیری از داستان باعث ایجاد محبوبیت آن میشود. هرچه داستان در جامعه مخاطبان گسترش مییابد، معرفی و محبوبیت اثر بهجایمانده بیشتر میشود، چنانچه این استدلال در مورد کلیسای نوتردام رخ میدهد.
براساس مستندات تاریخی در زمان نگارش رمان گوژپشت نوتردام چنان که پیشتر اشاره شد، آن کلیسا آسیبدیده و در بخشهایی غیرقابل کاربرد بوده است. تنها کمتر از ١٠سال از انتشار رمان جناب هوگو و استقبال مردمی از آن داستان، مقامات فرانسه را بر آن میدارد تا کار بازسازی و مرمت اساسی کلیسا را به دو معمار مشهور آن زمان به نامهای اوژن ویوله لودویک و ژان باتیست لاسو بسپارند.
کار بازسازی پس از ٢٣سال به پایان میرسد و زیبایی و شکوه آن دوباره به کلیسا بازگردانده میشود، بیشک این اندازه محبوبیت مدیون آفرینش رمان گوژپشت نوتردام است.
اکنون با گذشت نزدیک به ١٩٠سال از آفرینش این رمان سالانه میلیونها بار نام آن کلیسا در بین خوانندگان آن اثر و نیز تماشاچیان آثار نمایشی و سینمایی ساختهشده براساس آن داستان، خوانده و شنیده میشود.
منبع: شهروند
انتهای پیام/