به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تقابل میان خواهرشوهر و زن داداش، هر چند عمومی نیست، اما گاه در خانوادهها اتفاق میافتد و البته، اسباب دردسرهای فراوانی میشود. حال تصور کنید این جدال پیچیده، در میان اعضای خانوادهای اتفاق افتاده باشد که روزی روزگاری، رژیمی دیکتاتوری را در ایران اداره میکرد و خود را مالک همه چیز میدانست.
طبیعتاً این حس کاذب مالکیت نسبت به همه چیز، حتی میان آنها که در رأس هرم قدرت قرار داشتند هم، اختلاف ایجاد میکرد. تکاپوهایی که برای کسب نفوذ و اقتدار بیشتر در دربار پهلوی جریان داشت، از همین قبیل چالشها بود.
بیشتربخوانید: روزنامهنگاری که به دستور اشرف سوزانده شد
در این بین، شمس و اشرف، دو خواهر محمدرضا پهلوی، برای گسترش دادن حیطه نفوذ خود، از هیچ کاری فروگذار نمیکردند. هر چند که گستره نفوذ این دو خواهر، معمولاً تعریف شده بود و کمتر به پرخاش و دعوا میانجامید، اما درگیریهای پنهان بر سر نزدیکتر شدن به رأس هرم قدرت دیکتاتوری، یعنی شخص شاه، میان شمس و اشرف برقرار بود و گاه حتی به عرصه زندگی خصوصی و روابط پنهان محمدرضا هم کشیده میشد. یکی از این عرصهها، انتخاب همسر برای شاه یا پیدا کردن معشوقه برای وی بود. اوریانا فالاچی پس از گفتگو با محمدرضاپهلوی، از او به عنوان فردی یاد کرده است که به دلیل ارتباطات آشکار و پنهان غیراخلاقی، شهرت دارد. این ویژگی، نقطه ضعف برادر شمس و اشرف بود و این دو، به خوبی میدانستند برای سوءاستفاده از آن، باید چه راهکارهایی را در پیش بگیرند. با این حال، در این نوشتار بنا نداریم که به مباحث غیراخلاقی زندگی خصوصی محمدرضا پهلوی که اظهر من الشمس است، بپردازیم و همینقدر که بتوانیم تقابل این دو خواهر جاهطلب را در سوءاستفاده از موقعیت همسران شاه ارزیابی کنیم، کافی است.
فوزیه، نخستین همسر محمدرضا پهلوی، انتخاب خود او نبود. برخی معتقدند که انگلیسیها در وصلت میان دختر پادشاه مصر با پسر رضاشاه نقش داشتند؛ این احتمال اصلاً بعید نیست؛ اما اطرافیان محمدرضا مدعیاند که رضاشاه عکس فوزیه را در روزنامه دید و او را به عنوان عروسش برگزید. منابع تاریخی و خاطرات به جا مانده از آن دوران، فوزیه را دختری گوشهگیر و مغموم توصیف کردهاست. حسین فردوست، در خاطراتش، به این موضوع اشاره میکند که فوزیه، عموماً با سفیر مصر و همسرش مراوده داشت و اهل ارتباط با درباریان نبود.
این مسئله، به مذاق مادر محمدرضا، یعنی تاجالملوک آیرملو، خوش نمیآمد. خواهران محمدرضا هم به این ویژگی فوزیه واکنش منفی داشتند؛ اما برای رسیدن به مقاصدشان، ناچار بودند به زن برادر نزدیک شوند. این رویکرد به ویژه پس از فرار رضاشاه از ایران و سپس تبعیدش به جزیره موریس، از سوی شمس و اشرف جدیتر پیگیری شد و ظاهراً شمس در این بازی، توفیق بیشتری به دست آورد. شاید رفتار و اطوار اشرف باعث میشد که فوزیه چندان تمایلی به همصحبتی با وی نداشته باشد، چه برسد به تشریک مساعی در راستای خواستههای زنی جاهطلب، چون او! از سوی دیگر، رفتار بیبندوبارانهتر اشرف نسبت به خواهرش، فوزیه را به ارتباط همسرش با اشرف حساس میکرد.
به هر حال، تلاش اشرف برای عقب نماندن از شمس در زمینه برقراری ارتباط با فوزیه، راه به جایی نبرد و از آن طرف، انگلیسیها هم خواستار جدا شدن فوزیه از محمدرضا بودند؛ این را فردوست در خاطراتش آورده و تأکید کرده است که ارنست پرون، ندیم سوئیسیِ انگلیسیالاصل شاه، از ارتباط غیراخلاقی تقی امامی، آجودان فوزیه با وی، پرده برداشت و همسو با اشرف در زمینه طرد شاهزاده مصری از دربار پهلوی عمل کرد. این رسوایی که با بیرون کردن تقی امامی از کاخ همراه شد، انزوای بیشتر فوزیه را رقم زد و او در تنهایی وحشتناکی که به آن دچار شده بود، شاهد مراودات مخفیانه همسرش با زنان رنگارنگ، از جمله دیوسالار، بود که ارتباط شاه با آنها از طریق دار و دسته خواهرش، اشرف، برقرار میشد. افزون بر این، جدال فوزیه با اشرف گاه به درگیریهای فیزیکی هم میکشید. قاسم غنی در خاطرات خود نقل کرده است که یک بار اشرف شمعدانی نقرهای را به سمت فوزیه پرت کرد و چیزی نمانده بود صورت وی به شدت آسیب ببیند.
به این ترتیب، کاسه صبر فوزیه لبریز شد؛ به مصر رفت و تقاضای طلاق کرد و شاه هم، بدون معطلی او را طلاق داد. اردشیر زاهدی که بعدها با شهناز، دختر فوزیه و شاه، ازدواج کرد، در خاطرات خود آورده است: «اشرف، فوزیه را متهم به هرزگی میکند و همین باعث طلاق و جدایی شاه از او میشود.» بیتردید نقش اشرف در طلاق فوزیه، بسیار جدی و تأثیرگذار بود و کفه ترازوی رقابت را بین او و شمس، به نفع اشرف سنگین کرد.
شاه بین سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹، همسر رسمی نداشت؛ هر چند این موضوع در زندگی خصوصی او تغییری به وجود نمیآورد؛ با این حال، این بار، با وساطت شمس، طرح ازدواج دوباره شاه ریخته شد؛ ثریا اسفندیاری بختیاری، نوه اسفندیارخان سردار اسعد که مادری آلمانی داشت، انتخاب شمس برای برادرش بود. شاه و ثریا در دیماه سال ۱۳۲۹ ازدواج کردند. همسر جدید شاه به مراتب شرایط را برای فعالیت خواهرهای او بدتر کرد. ثریا اسفندیاری برخلاف فوزیه، صاحب فامیل عریض و طویلی بود و خیلی زود توانست آنها را جایگزین اطرافیان پیشین محمدرضا کند؛ موضوعی که پذیرش آن برای اشرف و حتی شمس، غیرممکن بود. با این حال، شمس ارتباطش را با ثریا حفظ کرد و از آن برای به دست آوردن موقعیتهای اقتصادی و نیز، اعمال نفوذ بیشتر، بهره برد. این وضعیت هرچند برای اشرف قابل تحمل نبود، اما او توانست با حیلهگریهای خاص خود، مانع از محدود شدن حوزه نفوذش شود. فردوست در خاطراتش به یاد میآورد که اشرف، با وجود دشمنی با ثریا، میکوشید همواره خود را نسبت به او، خیرخواه نشان بدهد و گاه و بی گاه برای احوالپرسی به سراغش برود. با این حال، این رویکرد کاملاً موقتی و بر مبنای سیاستی منفعت طلبانه بود. بیتردید اشرف در انتظار به دست آوردن موقعیتی برای گذاشتن پوست خربزه، زیر پای همسر برادرش به سر میبرد؛ موقعیتی که با قطعی شدن عدم توانایی ثریا برای بچهدار شدن، به دست اشرف افتاد و او، با بهانه قرار دادن فقدان جانشین و ولیعهد برای شاه، انتقام دوران بیاعتنایی را از ثریا گرفت و در ضمن، حوزه قدرت و نفوذ خواهرش را به شدت مورد حمله قرار داد و محدود کرد.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/
عذاب الهی در هر دو جهان
خصوصا خاندان پهلوی