با دستگیری متهمان این پرونده، از مالباختگان خواسته شد تا برای شناسایی سارقان به اداره آگاهی بروند. یکی از مالباختگان که زن جوانی است، گفت: ظهر بود و منتظر دخترم بودم که سرویس مهدکودک او را بیاورد. وقتی دخترم پیاده شد و به طرف خانه رفتیم به محض اینکه خواستم در را ببندم ناگهان مرد جوانی دستش را روی در گذاشت و مرا به داخل راهرو هل داد بعد چاقو را روی گردنم قرار داد. دخترم شروع به گریه کرد. او با دست دیگرش دهان بچهام را گرفت. مرا تهدید به مرگ کرد و من از ترس جان خودم و بچهام حرفی نزدم. طلاهایم را گرفت و با موتورسیکلتی که در نزدیکی خانهمان توقف کرده بود فرار کرد. در میان شاکیها زنان سالخورده هم دیده میشدند؛ زنانی که کابوس این سرقتها چنان ترس و واهمهای به جانشان انداخته بود حتی جرأت نزدیک شدن به متهمانی که دستبند به دست و پایشان گره خورده بود را نیز نداشتند.
شاهین، سردسته ۲۶ ساله این باند است. او که سه سالی است به مواد مخدر رو آورده، فرزند طلاق است و با خشونت و قساوت قلب به همراه دوستانش نقشه سرقت از زنان را اجرا کرده است.
چطور سرقت میکردید؟ در خیابانهای خلوت شرق تهران با دو موتورسیکلت که هر کدام دو سرنشین داشتند پرسه میزدیم. با دیدن یک زن تنها در خیابان به او نزدیک میشدیم و من از موتورسیکلت پیاده میشدم و آدرس میپرسیدم. اگر طلا داشت به او حمله میکردم و با گذاشتن چاقو روی گردنش طلاها را سرقت کرده و از محل متواری میشدیم.
نقش موتورسیکلت دوم چه بود؟ نقش اسکورت را داشت تا اگر با مشکلی رو به رو شدیم ما را نجات دهند.
چند وقت است این کار را انجام میدهید؟ یک سال و نیم.
اموال ســــــــــــــــرقتی را چطور تقسیم میکردید؟ بهطور مساوی.
موتورسیکلتها سرقتی بود؟ نه هردو مال خودم بود. حدود ۶۰ میلیون تومان خریده بودم. هم صدا نداشت و هم سرعت فرارشان خیلی بالا بود.
با پولهایی که از این راه بدست آوردید چه میکردید؟ یک خودروی لیفان و موتورسیکلتی که زیر پایم است را خریدم.
آنطور که در تحقیقات مشخص شده تمام اموالت و حتی یک زمین در شمال را به نام همسر صیغهایات کردهای؟ متهم سکوت میکند.
هر چند وقت یکبار برای سرقت میرفتید؟ معمولاً هفتهای یکبار، گاهی اوقات هم هفتهای دو مرتبه. از پاکدشت با موتورسیکلت راه میافتادیم و به شرق تهران مخصوصاً منطقه تهرانپارس میرفتیم تا سرقت هایمان را انجام دهیم.
هر بار چند سرقت انجام میدادید؟ معمولاً ۴ سرقت. البته گاهی اوقات هم بدلی گیرمان میآمد.
چرا فقط از زنان سرقت میکردید؟ خانمها بیشتر طلا دارند. از طرفی توان مقاومت کمتری دارند.
فکر سرقت چطور به ذهنت رسید؟ به اتهام گوشی قاپی مدتی در زندان بودم، اما وقتی آزاد شدم چند ماهی با ماشینم کار کردم، اما دخل و خرجم تأمین نمیشد. اوضاع زندگیام خوب نبود. یک روز که داخل پارک نشسته بودم با پسر جوانی آشنا شدم. او پیشنهاد سرقت را داد و من هم وسوسه شدم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟ فکر میکردم دستگیر شوم، اما نه به این زودی.
منبع: ایران
انتهای پیام/