سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ناگفته‌های بچه‌های سر راهی در «اختیاریه»/مادری که آرزوی صحبت کردن با پسرش را دارد

برنامه «اختیاریه» شب گذشته با مهمانان متفاوتی روی آنتن شبکه پنج رفت.

به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،برنامه گفتگو محور «اختیاریه» درباره موضوعات مختلف با میهمانان متفاوتی گفتگو می‌کند.

این برنامه پیش از این در سه روز پایانی هفته از شبکه پنج پخش می‌شد، اما در شب‌های رمضان و همزمان با لحظات افطار هرشب به روی آنتن می‌رود و شب گذشته میزبان جمعی از بچه‌های خانه رادمهر بود.

خسرو سه ساله بود که پدر و مادرش او را رها می‌کنند و او در بهزیستی بزرگ می‌شود، اما خسرو از اینکه پدر و مادرش او را تنها گذاشتند بسیار ناراحت بود.

مهدی مهمان دیگر برنامه اختیاریه بود، او در خانواده ای بزرگ شده که پدرش به اعتیاد دچار می‌شود، مادرش طلاق می‌گیرد. او کنار پدرش می‌ماند، اما یک روز در ترمینال مشهد پدرش او را رها می‌کند و می‌رود. از ۷سالگی در بهزیستی زندگی می‌کند، او گفت هیچ وقت پدرش را نمی‌بخشد و دلتنگ مادرش بود. حتی مهدی گفت اگر پدرم را ببینم سیلی به صورت او می‌زنم.

فردین که متولد کرمان است، تا ۱۴ سالگی کنار خانواده اش بود، اما خانواده اش او را رها می‌کنند، اما او می‌خواهد دوباره خانواده خود را ببیند.

رضا که ۲۱ ساله است، قصه متفاوتی داشت؛ او از ۷ سالگی در بهزیستی زندگی می‌کند و خانواده اش به دلایل مختلف او را رها می‌کنند.

در بخش دیگر برنامه فاطمه هاشمی کارشناس روانشناسی و مدیر عامل خانه رادمهر حضور پیدا کرد.

هاشمی درباره زندگی خود گفت: ۱۵ سال قبل ازدواج کردم و یک پسر به نام ایلیا دارم.

وی ادامه داد: زمانی که پزشکان گفتند پسرم معلول است، مدت‌ها گریه می‌کردم که چرا باید پسر من معلول شود.

هاشمی گفت: تا چهار سال پذیرش این موضوع برای من بسیار سخت بود تا اینکه از همسرم هم جدا شدم و به دنبال یک راه بودم تا حال و هوای من تغییر کند.

وی بیان کرد:در یکی از مراکز بهزیستی مشغول به کار شدم و تصمیم گرفتم با پولی که داشتم یک خانه را فراهم کنیم تا بچه‌های معلول در آنجا حضور پیدا کنند.

هاشمی توضیح داد: هفت سال است که خانه رادمهر را برای بچه‌های بی سرپرست فراهم کردیم و به آرزوی‌هایی که دوست داشتم رسیدم چراکه بچه‌ها من را مادر صدا می‌کنند به جای ایلیا که هیچ وقت نتوانست با من حرف بزند. آرزوی من این است که تک تک بچه‌ها خوشبخت شوند و خودم هم سالم باشم که بتوانم به آن‌ها کمک کنم.
انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.