سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

جوانان تحصیلکرده‌ای که غسال شدند/ از آرایشگری و خوانندگی تا همنشینی با اموات! + تصاویر

صحبت‌های چند جوان تحصیلکرده را می‌خوانید که به دلایل گوناگون مشغول کار در غسالخانه شدند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  روایت‌های شنیدنی و عجیبی دارد سالن تطهیر بهشت‌زهرا (س)، تابه‌حال هر چه از غسالی شنیدیم سختی و تلخی بوده، چهره‌هایی رنج‌کشیده بوده و آدم‌هایی که از سر اجبار تن به این شغل داده‌اند، اما همه حکایت، این نیست، آن روی سکه شغل تطهیر کنندگان، عشق است و «زهرا مرادی» دختر ۲۹ ساله‌ای که قید آرایشگری را زد تا به غسالخانه برسد، نمادی از این عشق است، آن‌قدر عاشق که میان همکاران در سالن تطهیر بهشت‌زهرا (س) شهره شده به این لقب: «زهرای به آرزو رسیده»

کدام عشق؟ کدام آرزو؟ هرروز دست‌به‌گریبان مرگ انداختن، لمس تن سرد مردگان، خوش‌نشینی بوی کافور در ریه و پیچیدن همیشگی صدای شیون عزیز ازدست‌داده‌ها در گوش؛ عشق کجای این ماجراست؟ پاسخ ما را تطهیر کنندگان جوان بهشت‌زهرا (س) می‌دهند، وقتی دریکی از روز‌های ماه خدا در سالن تطهیر پابه‌پایشان می‌شویم.

با چشم دلت بیا نه با چشم سر

«زهرا مرادی» و «سحر خانی»، «الیاس کیانی» و «جواد محمدی» چهار جوان تطهیر کننده با روایت‌ها و خاطراتشان لایه‌هایی پنهان از شغل غسالی را روی دایره می‌ریزند و ماجرا‌هایی دارند بس شنیدنی و با حرف‌هایشان پاسخت را می‌دهند که عشق؛ اینجا هم هست حتی در هم‌نشینی دائمی با مردگان! فقط کافی است با چشم دلت پای‌کار بیایی نه با چشم سر!

میهمانتان می‌شویم در ایستگاه آخر دنیا

قبل از شروع مصاحبه با هماهنگی وارد سالن تطهیر می‌شویم. زهرا به استقبالمان می‌آید. میهمانی متفاوت در ایستگاه آخر دنیا، ۵ سنگ و ۵ حوضچه، در هر سنگ، چهار میزبان منتظرند، آب ریز، غسال، کمک غسال و خلعت بر و پیکر‌های بی‌جان در کاور‌های سیاه در سالن پشتی غسال‌خانه در انتظار پوشاندن لباس آخرت، کار از یک ربع به هشت صبح آغازشده، بوی کافور در هوا شناور مانده، در چهره تطهیر کنندگان که دقیق شوی از دختر بیست‌ویک‌ساله تا جوان سی‌ساله و زن میان‌سال به چشمت می‌آید. زهرا حواسش به من است، می‌پرسد؛ «می‌ترسی؟ سختت هست بیرون باش ما نیم ساعت دیگه برای مصاحبه می‌آییم.» خودم را جمع‌وجور می‌کنم و می‌گویم: «نه. هستم!»

درگوشی با اموات!

زهرا آماده کار می‌شود، چکمه‌هایش را به پا می‌کشد و به سنگ اول در سالن تطهیر اشاره می‌کند؛ «امروز من غسال اصلی هستم. روز قبل آب ریز بودم و احتمالاً فردا خلعت بر و نوبت بعدی؛ کمک غسال، این چرخش کار برای فشار کمتر است. بیشترین فشار کار وقتی است که مسئول اصلی شست‌وشو باشی.» در فاصله دو متری سنگ اول می‌ایستیم و تماشاگر میهمانی اموات در ایستگاه آخر دنیا. یک نفر مسئول حمل متوفی با برانکارد است، برانکارد از مسیری که تعبیه‌شده جلوی پای سنگ می‌ایستد و غسال‌ها نمی‌دانند چه پیکری در انتظارشان است، کودک، جوان، پیر، پیکر سالم، سوخته، تصادفی... زهرا زیپ کاور را باز می‌کند و لبخندی روی لبانش نقش می‌بندد. با کمک غسال‌ها پیکر را جابه‌جا می‌کند و بااحتیاط در حوضچه می‌گذارد، متوفی پیرزنی است با چهره‌ای آرام، انگار کن که سال‌هاست منتظر چنین روزی بوده، آب ریز ذکرگویان آب را به‌پای میت می‌ریزد. غسال جوان دستش را با مهر روی صورت متوفی می‌کشد و زیر لب با او زمزمه می‌کند، چه می‌گوید نمی‌دانم! دلیل تبسمش بعد از دیدن چهره پیرزن چه بود؛ نمی‌دانم! دست‌های پیرزن بی‌جان را که می‌شوید، صدایش در سالن تطهیر می‌پیچد؛ بسم‌الله الرحمن الرحیم... الله لا اله الا هو الحی القیوم ... لا تاخذه سنه و لا نوم ... چندثانیه‌ای بعد نه‌فقط غسال‌های سنگ اول که تطهیر کنندگان در پای سنگ‌های دیگر هم بلندبلند آیات آسمانی را زمزمه می‌کنند، آیه‌الکرسی بدرقه میهمانان ایستگاه آخر دنیا می‌شود و سالن تطهیر بهشت‌زهرا (س) یک‌صدا الله گویان، پیکر متوفی را ده‌دقیقه‌ای غسل می‌دهند و کفن پیچ می‌کنند و زهرا لحظه آخر در گوش پیرزن بی‌جان زمزمه‌ای می‌کند و به‌سوی خانه آخرت بدرقه‌اش می‌کند. چه می‌گوید؟ نمی‌دانم!

لیسانسه‌ها

تطهیر کنندگان جوان روبه‌رویمان نشسته‌اند. هر ۴ نفر جوان‌اند با یک دنیا امید و آرزو، «زهرا مرادی» با لیسانس تربیت‌بدنی، «سحر خانی» با لیسانس حقوق، «الیاس کیانی»؛ ورزشکار و خواننده و نوازنده با لیسانس مدیریت امور فرهنگی! و «جواد محمدی» با لیسانس ادبیات. زهرا و الیاس مقابل دوربینمان می‌نشینند و اجازه تصویربرداری می‌دهند، الیاس تازه نامزد کرده و بین دوستان و هم‌محلی‌ها برای خودش بروبیایی دارد و می‌گوید که همه می‌دانند شغلم چیست؛ اما زهرا و جواد با فامیلی مستعار حاضر به مصاحبه می‌شوند، سحر شغلش را از خیلی‌ها پنهان کرده حتی مادرش، جواد هم همین‌طور.

آرزوی دختر دبیرستانی؛ می‌خواهم غسال شوم!

از زهرا مرادی شروع می‌کنیم. همان‌که در سالن تطهیر معروف شده به؛ زهرای به آرزو رسیده! بی حاشیه می‌پرسیم؟ چرا به تو می‌گویند زهرای به آرزو رسیده؟ آرزویت چه بوده که حالا اینجا، اجابت شده. چهره مهربانی دارد. با لبخند می‌گوید: «از نوجوانی این شغل را دوست داشتم.» می‌پرسیم چرا؟ می‌گوید: «نمی‌دانم، مدام خواب می‌دیدم که غسال شدم و در خواب حال خوبی داشتم. دبیرستانی که بودیم با دوستان خاطرات مشترکمان را در دفتری می‌نوشتیم؛ یک روز همه‌مان آرزوهایمان را نوشتیم، من نوشتم آرزو می‌کنم یک روز غسال شوم. همه خواندند و خندیدند و فکر کردند شوخی می‌کنم، اما شوخی نبود. غسال شدن رویای یک دختر دبیرستانی بود.»

ازسالن زیبایی تا سالن عروجیان

ماجرای پیوستن زهرا مرادی به جمع تطهیر کنندگان بهشت‌زهرا (س) شنیدنی است؛ «خانم‌های خانواده ما آرایشگر هستند و روزی که فهمیدند می‌خواهم غسال شوم هاج و واج ماندند، باور نمی‌کردند، خواهر‌ها و مادرم به روش‌های مختلف متوسل شدند تا مرا منصرف کنند، تهدید کردند، قهر کردند، اما من زیر بار نرفتم. آمدم ساختمان عروجیان و فرم پر کردم، آن زمان ۲۵ ساله بودم و دانشجو، مسئول عروجیان گفت مطمئن هستی از پسش برمی‌آیی؟ بیابرویم سالن تطهیر از پشت شیشه نگاه کن ببین طاقتش را داری؟ رفتم پشت شیشه، غسال‌ها در حال شست‌وشو بودند، تمام بدنم داغ شده بود، اما ترس نه! گفتم می‌توانم. بعد از چند ماه که از پر کردن فرم گذشت با من تماس گرفتند و بعد از طی مراحلی وارد غسال‌خانه شدم، باخدا عهد بستم تا وقتی جان در بدن دارم به این شغل ادامه دهم. از هیچ‌کس هم پنهان نکردم که چکاره ام از همکلاسی‌هایم در دانشگاه تا استادان، همه‌شان می‌دانستند که دانشجوی تربیت‌بدنی کلاسشان، غسال است. واکنش اطرافیان برایم مهم نبود، بعضی‌ها از من دوری می‌کردند، خیلی‌ها کنجکاو می‌شدند و در مورد جزییات شغلم سؤال می‌کردند، همین‌قدر بگویم حال و هوای معنوی شغل ما آن‌قدر زیاد هست که مادر و خواهرهایم که به خاطر این انتخاب تا مرز تهدید و قطع رابطه با من پیش رفتند حالا خودشان تطهیر کننده داوطلب شده‌اند.»

وقتی میزبان ذاکر اهل‌بیت می‌شویم

زهرا که از تب و تابش برای رسیدن به مقصود؛ یعنی سالن تطهیر می‌گوید، لبخندش به چهره بی‌جان پیرزن، نوازش صورت و زمزمه لحظه آخر در گوش او در خاطرم می‌آید، می‌پرسم چرا خندیدی؟ نوازش کردی؟ در گوش متوفی چه زمزمه کردی؟ پاسخ او و دوستانش همان کرامات سالن تطهیر است که دل‌هایشان را هوایی کرده و عهدشان را برای ادامه کار باخدا محکم‌تر! تطهیر کننده جوان هر چه در ذهنت از این شغل، رشته‌ای را پنبه می‌کند وقتی می‌گوید: «ما ایمان‌داریم که اینجا در سالن تطهیر سر سفره حضرت زهرا (س) نشسته‌ایم و روزی می‌خوریم، چه حالی از این خوش‌تر؟! یقین داریم به تعداد زنان و مردان مؤمنی که وارد سالن تطهیر می‌شوند، وقت شست‌وشو ملائک در غسالخانه حضور دارند، اطمینان داریم وقتی ذاکر اهل‌بیت و بنده خوب خدا روی سنگ غسالخانه است اهل‌بیت هم حضور دارند، گاهی وقت‌ها چهره متوفی آرامشی داردو تو می‌فهمی این آرامش اتفاقی نیست و بنده مقرب به درگاه حق میهمانت شده است، حکایت لبخند زهرا و نوازش صورت پیرزن هم همین بود.»

برای ما طلب شفاعت می‌کنی؟

زهرا روایت‌های شنیدنی از سالن تطهیر را با راز زمزمه درگوشی‌اش از سر می‌گیرد؛ «گاهی وقت‌ها روی لب متوفی لبخند می‌بینیم، آرامش زمان مرگ را از پس چشم‌های بسته می‌فهمیم و از بندگان خوب خدا می‌خواهیم از اهل‌بیت برای ما طلب شفاعت کنند، گره‌ای که به کارمان می‌افتد به اموات متوسل می‌شویم، چهره آرام این پیرزن هم امروز دلم را هوایی کرد، نمی‌دانم که بوده و در زندگی‌اش چه کرده، هر چه بود از او خواستم مرا دعا کند، لحظه آخر هم در گوشش گفتم مادر! امشب که مهمان حضرت فاطمه (س) بودی مرا از یاد نبر! دقت کردید که همه بچه‌ها در سالن تطهیر یک‌صدا آیه‌الکرسی خواندند؟ این حال خوب، برکت بندگان مقرب است که در لحظات آخر حضورشان در دنیا میهمان ما می‌شوند و حال دلمان را خدایی می‌کنند.»

برای آرامشت سوره قدر می‌خوانم

صحبت‌های تطهیر کنندگان جوان آن روی سکه شغل غسالی است که خیلی‌ها از این شغل نمی‌دانند و تطهیر کنندگان جوان فقط راوی بخشی از آن هستند و سحر می‌گوید: «برعکس این آرامش، آشوب بعضی از اموات است، چهره‌هایشان تشویش دارد، این تشویش را از پشت چشمان بسته هم می‌توانی بفهمی، این وقت‌ها معامله ما برعکس می‌شود؛ ما برای آرامششان دعا می‌کنیم، روی پا‌های متوفی که آب می‌ریزیم. انا انزلنا می‌خوانیم، یک روز در حال شستن دختر جوانی بودم، دست‌هایش را که گرفتم احساس کردم انگشتانش در انگشتانم قلاب شد، چهره‌اش به‌قدری مشوش بود که یک آن من هم از او ترسیدم، گفتم کجای کارت گیره که این‌قدر ناآرامی؟ تمام مدتی که کار شست‌وشویش را انجام می‌دادم برایش استغفار خواندم و همه آن روز برای آرامشش در شب اول قبر ذکر گفتم.»

وقتی غسال‌خانه زورخانه می‌شود و گل‌ریزان‌هایش تماشایی

«امروز گل‌ریزان داریم، بعد از پایان کار، همه جمع می‌شوند سالن غذاخوری، شما هم بیایید.»

گل‌ریزان در غسالخانه؟! «الیاس کیانی» تعجب را از نگاهم می‌خواند و می‌گوید: «آوازه گل‌ریزان‌های سالن تطهیر در سازمان بهشت‌زهرا (س) پیچیده، هرچند وقت یک‌بار غسالخانه می‌شود گود زورخانه و غسال‌ها هم پهلوانان، نیازی به ضرب و زنگ مرشد هم نیست، هرروز، ۸ ساعت، آخر دنیا جلوی چشمانمان مجسم می‌شود، خودش هم ضرب است و هم زنگ. فقیر باشی یا غنی، فرقی نمی‌کند، با دست‌خالی از مال دنیا روی این سنگ می‌خوابی و آماده سفر آخرت می‌شوی، برای همین مال دنیا پیش چشم بر و بچه‌های سالن تطهیر بی‌ارزش‌تر از بقیه آدم‌هاست. بیشتر غسال‌های بهشت‌زهرا (س) بی برو و برگرد یکی دو یتیم و نیازمند را تحت تکفل دارند.» حرف از گل‌ریزان که به سرپرستی یتیم می‌رسد «سحر خانی» رشته کلام را در دستش می‌گیرد و می‌گوید: «فقط کافی است مشکلی برای یکی از بچه‌ها پیش بیاید، همه دست‌به‌کار می‌شوند و اگر مشکل، مالی باشد درکمترین زمان آنچه در توانشان هست را وسط می‌گذارند. سبد کالایی که گه‌گداری به تطهیر کنندگان می‌دهند بیشتر اوقات به خانه‌هایشان نمی‌رود، نه اینکه غسال‌ها وضع مالی خیلی خوبی داشته باشند، نه! اما حال دلشان کمی فرق می‌کند و تحمل درد و رنج اطرافیان برایشان سخت‌تر است.»

از خوانندگی و نوازندگی تا غسالی!

نوازنده، خواننده، ورزشکار، غسال! الیاس کیانی تطهیر کننده ۲۷ ساله، جمع اضداد است؛ اما خودش اعتقادی به این تناقض ندارد و می‌گوید: «غسال‌ها فرقی با دیگران ندارند، به‌جز یک فرق اساسی که این تفاوت چراغ راه زندگی‌شان می‌شود و آن اینکه بیشتر از دیگران قدردان داشته‌هایشان هستند، هر نفسی که می‌آید برایشان ممد حیات است و، چون برمی‌آید مفرح ذات، هیچ‌کس از یک ساعت دیگر خودش خبر ندارد، برای همین همیشه دعا می‌کنیم خدا ما را به خودمان وا‌مگذارد، بغض و کینه در دل بر و بچه‌های غسالخانه جایی ندارد، چون هرروز آخر دنیا را می‌بینند.»

فالوور‌های آقای غسال و ماجرای انس با شهید امینی

الیاس در فضای مجازی حسابی فعال است و صفحه مجازی‌اش کلی طرفدار دارد، می‌پرسیم دنبال کننده‌های تو که صدایت و ساززدنت را دوست دارند می‌دانند خواننده محبوبشان تطهیر کننده است؟ می‌گوید: «من باافتخار به همه اعلام می‌کنم تطهیر کننده‌ام. هرروز صبح به‌محض ورود به غسالخانه نیت می‌کنم و ثواب تطهیر اموات را هدیه می‌کنم به نزدیکان و دوستانم و شهید امینی سهم ویژه‌ای در ثواب روز‌های کاری دارد.» روایت انس الیاس کیانی با شهید امینی شنیدنی است؛ «پدر من در سازمان بهشت‌زهرا (س) کار می‌کند و من هم باواسطه او قرار بود در بخش اداری کارکنم، اما اتفاقاتی افتاد و قرعه کار در سالن تطهیر به نام من افتاد، دروغ چرا! می‌ترسیدم، احساس می‌کردم کم می‌آورم، قبل از شروع اولین روز کاری در غسالخانه به قطعه شهدا رفتم تا از آن‌ها مدد بخواهم، خیلی اتفاقی سر قبر شهید امینی نشستم، او را واسطه بین خودم و خدا کردم، گفتم کمکم کن، گفتم دعا کن کمی، فقط کمی از آن شهامت و شجاعت تو را داشته باشم، شهید امینی صدایم را شنید، با جسارت و شهامت کارم را در سالن تطهیر شروع کردم.»

پاسخ من به همه سؤالات؛ «لایکلف اللهُ نفساً الّا وُسعَها»

با لیسانس حقوق در غسالخانه چه می‌کنی؟ «سحر خانی» اجازه گرفتن تصویر نمی‌دهد، به‌جز همسرش هیچ‌کس نمی‌داند شغلش چیست. می‌گوید: «ابتدای کار نه علاقه‌ای در کار بود نه انگیزه خاصی، اصلاً هیچ‌وقت به ذهنم هم خطور نمی‌کرد تطهیر کننده شوم، اما همه‌چیز از پیشنهاد یک دوست شروع شد، به دلیل تعدیل نیرو از کار بیکار شده بودم و مشکلات زندگی‌ام هرروز بیشتر می‌شد، یکی از دوستانم پیشنهاد داد باهم برویم بهشت‌زهرا (س) برای غسالخانه فرم پرکنیم، جا خوردم. من که از نگاه کردن به میت هم می‌ترسیدم چطور غسال شوم؟ از سر ناچاری رفتم، فرم پر کردم، گفتند فعلاً نیرو نمی‌خواهند، خیالم راحت شد، موقتاً در آسایشگاه سالمندان مشغول به کار شدم، یک سالی گذشت که آنجا هم به دلیل تعدیل نیرو عذرم را خواستند، هنوز یک هفته نگذشته بود که از بهشت‌زهرا (س) با من تماس گرفتند، بعد از طی مراحل مشغول به کار شدم. اولین روز کاری ترس یک‌لحظه هم رهایم نمی‌کرد. پیکر را که در حوضچه گذاشتیم بدنم سرد شده بود، اما با دیدن چهره متوفی آرام شدم، متوفی؛ زن سالمندی بود که من یک سال در آسایشگاه سالمندان پرستارش بودم، آن روز مطمئن شدم خدا تمام پازل‌ها را کنار هم چیده تا من به اینجا برسم. آن‌ها که می‌دانند تطهیر کننده هستم می‌پرسند نمی‌ترسی به مرده‌ها دست می‌زنی؟ این چه شغلی بود که انتخاب کردی؟ پاسخم یک جمله است؛ فقط یک جمله «لا یکلف الله نفساً الا وسعها» من به این آیه ایمان‌دارم، خداوند هیچ‌کس را جز به‌اندازه توانایی‌اش تکلیف نمی‌کند. حضور ما در سالن تطهیر اتفاقی نیست، بچه‌ها دعوت شدند.»

این شغل پر شایعه ما!

«شایعه‌ها در مورد شغل ما زیاد است، می‌گویند تطهیر کنندگان حقوق‌های چندین میلیونی دارند، بعد از پنج شش سال کار کردن بازنشسته می‌شوند و برای همین همه تلخی و سختی را به جان می‌خرند و وارد این شغل می‌شوند به امید بازنشستگی در کوتاه‌ترین زمان، اما در سالن تطهیر بهشت‌زهرا (س) نه از حقوق‌های نجومی خبری است و نه بازنشستگی بعد از ۶ سال کار، غسالی جزو مشاغل سخت است و طبق قانون مشاغل سخت ما بعد از ۲۰ سال بازنشسته می‌شویم.» این گلایه‌های نفر چهارم جمع است؛ «جواد ملکی» که تا اینجای مصاحبه شنونده بوده، می‌گوید: «ما به این شغل عادت نمی‌کنیم که اگر عادت شود قافیه را باختیم، سختی‌ها در کار ما زیاد است، اما منزلت شغلی‌مان پایین، گاهی بعضی‌ها با رفتارشان دلمان را می‌شکنند، اما ازشان می‌گذریم.»

تطهیرکنندگان داوطلب

کرامات سالن تطهیر آن‌قدر زیاد هست که مشتاقان پیوستن بی‌مزد و منت به آن هرروز بیشتر می‌شوند و حالا سازمان بهشت‌زهرا (س) «کانون تطهیر کنندگان داوطلب» را راه‌اندازی کرده، جواد می‌گوید: «کانون تطهیر کنندگان داوطلب سازمان بهشت‌زهرا (س) بیش از ۳۰۰ عضو دارد و در میان آن‌ها همه جور آدمی هست.» مرد و زن، پیر و جوان ثبت‌نام می‌کنند و پول و مقام و مرتبه‌شان را پشت غسالخانه جا می‌گذارند و برای شستن اموات دست‌به‌کار می‌شوند.

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۸۶
در انتظار بررسی: ۰
فاطمه چزگی
۰۰:۰۲ ۰۹ اسفند ۱۴۰۰
سلام خیلی دوست دارم این کارو تجربه کنم و دوست دارم این کاررو
مریم
۲۳:۵۰ ۱۲ خرداد ۱۴۰۰
شرایط استخدام تو غسالخونه چی هست
زهرا
۱۲:۱۸ ۱۴ آذر ۱۳۹۹
من دلم هوایی شد اگه خدا کمک کنه و راهو برام هموار کنه میرمو فرمشو پر میکنم وارد این کار میشم
اکبری
۱۸:۱۷ ۲۰ شهريور ۱۳۹۸
این جور افراد اشخاص خاصی هستند.و این گونه شغل ها احتیاج به تربیت از دوران نوجوانی داره تا آمادگی ذهنی داشته باشه. ولی حرف من اینه چرا باید این گونه گزارش برای ما جذاب باشه چون جامعه ما درگیر مشکلات عدیده ای هستیم و شادی مقوله ای گمشده است.و بیشتر بخاطر تسکین خودمون و تلقین اینکه آخر دنیا اینه دنبال این گونه مسائل هستیم. بجای گزارشات شاد و مفرح و تزریق روحیه نشاط و زندگی مردم رو با این گونه گزارشات سرگرم میکنیم.
سعید
۱۷:۰۰ ۲۴ مرداد ۱۳۹۸
سلام به عزیزانی که در غسالخانه هم قسمت مردانه و هم زنانه تطهیر کنندگان خوب بکار مشغول هستید خداوند همیشه پشت و پناه شما غیور مردان وزنان باشد که سخت ترین کار را دارید امیدوارم رئیس سازمان آنچرا که مورد نظرتان هست خواسته های بحق شما را بجا آورده بی نهایت ممنون متشکرم موفق باشید گلهای سرسبد توفیق روز افزون شماهارا از خداوند خواهانم
ناشناس
۰۰:۰۵ ۱۱ خرداد ۱۳۹۸
گزارش جالبی بود
خدا قوت
التماس دعای فراوان
مرگ ک حق خدا کن وقتی میمرم برا منم دعا بخونن
شب اول قبر سخته
خدا خیرتون بده
بازم التماس دعای فراوان
ناشناس
۰۴:۵۳ ۰۸ خرداد ۱۳۹۸
من اگه بخوام برم ، مامانم اجازه نمیده
ناشناس
۰۱:۴۷ ۰۸ خرداد ۱۳۹۸
خدا خیرتون بده
انشاالله کسانی که با شما بد رفتار میکنن رو خدا به راه راست هدایت کنه
ناشناس
۲۳:۳۴ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
اللهم اجعل عاقبت امورنا خیرا .
ناشناس
۲۲:۴۱ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
کار خوبی آفرین
نامهربان
۲۱:۳۱ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
فقط غبطه خوردم به اون حال خوشی که دارند.اما این توان رو در وجود خودم نمی بینم که این کار رو انجام بدم. خداوند متعال اجر دنیا و آخرت به این فرشته ها ارزانی کند.
ناشناس
۱۹:۰۹ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
گزارش جالبی بود ....خدا اجرتان دهد
ناشناس
۱۸:۴۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
یاداون فیلمه افتادم که خانم الهام حمیدی مرده ها رو میشستند!!!!
ناشناس
۱۸:۲۹ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خدا خیرشون بده
ناشناس
۱۷:۴۸ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
من بافوق لیسانس تو اداره ای نگهبانم در ان اداره افرادی که دیپلم هستن کارشناس هستن ...
پژمان تورک
۱۷:۲۶ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
من بااینهمه دل و جرأتی ک دارم محاله بتونم اینکار و انجام بدم . واقعا دم این خواهر برادرا گرم
ناشناس
۱۷:۲۶ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
واقعا دم این خواهر برادرا گرم
ناشناس
۱۷:۲۶ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
احسنت
ناشناس
۱۶:۳۲ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
کاش همه خدایی بشیم اینطوری
کاش
انالله و انا علیه راجعون
محمد
۱۴:۴۱ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خیلی جالب بود
ناشناس
۱۴:۲۰ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
من خودم 35سالمه 4ساله سرطان بدخیم دارم دوست دارم قبل از مرگم حتما چند میت رو غسل بدم اصلا از مرگ نمیترسم فقط دلواپس دو تا بچه هام هستم فقط همسرم میدونه من سرطان دارم حتی به مادرم هم نگفتم اگه دوست داشتید برام دعا کنید
ناشناس
۱۴:۴۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
امیدوارم به حق پهلولی شکسته خانم فاطمه زهرا سلام علیه آنقدر عمر کنید تا ظهور آقا جانمان راببینید و درخدمت آقا باشید خودتا وعزیزانتان الهی آمین
ناشناس
۱۴:۵۶ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
امیدت به خدا باشه هموطن عزیز.
حتما دعا میکنم برات
ناشناس
۱۴:۵۸ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خدا به حق همین روز به خاطر بچه هات هر چه زودتر سلامتی بده،الهی امین
ناشناس
۱۷:۲۳ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
این روزها و شب ها متعلق به آقا امیرالمومنین و صاحب الزمان هست. شفاتون از ایشون بخواهین ما هم دعا میکنیم .
ناشناس
۲۲:۰۸ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
پروردگارا به عزت وآبروی یگانه دختر پیامبر عظیم الشان اسلام شفای عاجل عنایت فرما به همه مریضهای اسلام و سایه این عزیزان را برسر خانواده هایشان مستدام بدار الهی آمین
بهنام
۰۹:۱۱ ۲۵ خرداد ۱۳۹۹
امید که متخصص ها در این زمینه بتونن دارویی برای سرطان شما هم وطن گلم پیدا کنن
جعفر
۲۱:۴۰ ۱۷ مرداد ۱۳۹۹
خدا همه مریضا مخصوصا بیماران کرونایی را شفا بده
احسان
۱۳:۵۰ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
چرا کشور ما پیشرفت نکرده؟همش پسرفت جوانان بجای شکوفایی در صنعت باید مرده بشورن یا یکی مثل خودم نگهبان بشم پس چرا نباید ما رشد کنیم؟؟؟
ناشناس
۱۴:۴۷ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
شغل مکروهیه ولی مستحب هر کس در طول عمرش هفت تا میت را بشویید این جوری یک شغل دائمی نمیشه هر کسی هفت میت
ناشناس
۱۲:۴۲ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خدا خیر دنیا و آخرت را نصیب شما بنماید .
ناشناس
۱۲:۲۷ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
انشا الله اینجا میشه پاتق ارازل و اوباش و هر روز چندین از ارازل و اوباش را اینجا بشورن و زیر خاک کنند.
ناشناس
۱۲:۲۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
من که از یک کیلومتر مانده به این غسالهای جوان، فرار را بر قرار ترجیح میدادم و پشت سرم را هم نگاه نمیکردم
محمود
۱۲:۲۳ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خوش بحالتون واقعا این درجه از شناخت و ایمان برای هر کسی اتفاق نمی افته.خوش به سعادتتون التماس دعا
ناشناس
۱۲:۲۱ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
وقتی گزارش رو می خوندم هم گریه می کردم و هم به شجاعت و پاکی این جوانان احسنت می گفتم. خداییش من هم می ترسم. وعده دیدار چه روزی خواهد بود؟ کجا غسل خواهیم شد؟ کجا دفن می شویم؟ نمی دانم. الله اعلم
سید محمد علی سجادی
۱۱:۵۹ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خدا بهشون خیر بده. گزارش هم واقعا عالی بود خداقوت خبرنگار.
ناشناس
۱۲:۴۹ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خدا بهشون خیر بده?
مردم بهشون خیر های زیادی میدن
Sam
۱۳:۱۸ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
به خاطرپولش رفتن تازه استخدام شهرداری هم میشن و انعام خوبی نصیبشون میشه
ناشناس
۱۴:۳۷ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خب شما هم برو مرده شور شو تا هم ومردم خیرشون بهت برسه هم استخدام شهرداری بشی
چرا دوست دارین فقط طعنه و کنایه بزنید؟؟؟؟؟؟
ناشناس
۱۴:۵۸ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
مگه چقد پول میدن
هرچقدم بدن کارشون واقعا سخته. احسنت دارن این جوونا
ناشناس
۱۵:۳۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
ناشناس ۱۲:۴۹ اگه امثال این بندگان خدا نباشن من و شما که مردیم انقدر جسدمون میمونه تا بوی گند بگیره ! خجالت بکش
فاطمه
۱۱:۵۴ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خیلی جالب بود
رضوی
۱۷:۰۹ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
بیشتر از اینکه جالب باشه تامل برانگیزه.واقعا به حق مولا علی فرموده خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا امده"کجاست"وبه کجا خواهد رفت.
ناشناس
۱۱:۵۱ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
پاداشتون از خدا. تبارک الله
ناشناس
۱۱:۴۴ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
سلام خدا قوت
ناشناس
۱۱:۲۹ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خوش به سعادتشون
ناشناس
۱۲:۱۷ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
کاش قوه ی قضایی بعضی از رانت خوارها ومحتکران ومفسدان اقتصادی که پاشون تویه سفره ی مردمه را مجبور به غسالی می کرد تا ببینند عاقبت همه مرگ است
ناشناس
۱۲:۵۱ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خوش به سعادتشون?
چرا?
ناشناس
۱۰:۴۶ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
هرکاری را بخواهی خوب انجام بدی سخت است .بهتراز راست راست راه رفتن در ادارات دولتی و بیکاریهاش هست .
ناشناس
۱۰:۴۱ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
من نمیدونم چرا از این شغل میترسم. شایدم وقتی منم وارد این شغل بشم ازترسم بیفتم . نمیدونم
بدبختی
۱۰:۳۸ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
مگه ؛ پیامبر توصیه نکرد نذارین مرده شوری شغل بشه ؟
ناشناس
۱۲:۱۴ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
منظور حضرت رسول این بوده که فقط چند نفر خواص برای همیشه این کار رانکنند بلکه همه مردم برای یک بار هم که شده میتی راغسل دهند تا بهتر به فنا بودن دنیا توجه داشته باشند
ناشناس
۱۳:۳۰ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
پیامبر درحدیثی توصیه کردند که هر فرد مسلمان بهتر است 11میت را شستشوکند
ناشناس
۱۵:۰۱ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
زمان پیامبر که جمعیت زیاد نبود هر کس کاسه بگیره دستش میتشو بشوره!
ناشناس
۱۶:۴۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خوب كه چي!!!
ناشناس
۱۰:۳۷ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خدا قوت
ناشناس
۱۰:۳۶ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
شغل بسیار سختی است باید اعصاب بسیار قوی داشته باشند اجرشان با خدا
ناشناس
۱۰:۰۹ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
درود خدا بر شما و خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر گرداند!
شهروند
۱۰:۰۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خداقوت تندرست باشید
جمال
۰۹:۴۹ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
اجرتون با خدا
برای ما هم دعا کنید
خدا میدونه کدوم بنده ما رو تطهیر خواهد کرد
الله اعلم
م
۰۹:۴۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
احسنت
م
۰۹:۴۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
احسنت
سید
۰۹:۳۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا ....
ناشناس
۰۹:۲۴ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
من که میگم احسن وتبارک الله به این جوونا خدا خیرشون بده منم دلم میخاد غساله باشم ولی سعادت میخاد خداییش
م
۰۹:۲۰ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خدا خیرتان دهد
مخاطب
۰۹:۲۰ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خدا خیرتان دهد دست همه را می بوسیم تقوا معیار برتری است شماها بسیار برتر از ما هستید خداوند شما را با بهترین ها پاداش دهد.
ناشناس
۰۸:۵۳ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
مرگ و میر زیاد شده و شغلهایی که الان خوب می چرخد سنگ قبر فروشی غسالی
مداحی نهار روز خاک سپاری چاپ اعلامیه
ناشناس
۱۳:۴۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
نون تو مردن هستش
ناشناس
۱۵:۰۹ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خب برو بمیر
محمدرضا
۰۸:۵۱ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خداوند جزای خیر دهد ان شا ا...
ناشناس
۰۸:۴۸ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
با سلام
خدا به همه این عزیزان سلامتی و عزت عنایت کنه
درس خوبی بود.
ناشناس
۰۷:۵۱ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خدا قوت. انشاالله که همیشه تندرست باشید
ناشناس
۰۷:۳۷ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خدا خیروشون بده کاشکی شهر ما همین طوری می شد غسال کمه
سام
۰۶:۵۴ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
آفرین بر آدمهای مهذب
عزیز
۰۶:۳۷ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
جزاکم الله خیرا جمیعا
رفتنی
۰۵:۳۸ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
انا لله و انا الیه راجعون
ناشناس
۰۴:۵۳ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
وقت آن رسیده که ما نیز آستین ها را بالا بزنیم و به عنوان غسال داوطلب چند میت غسل دهیم.
ناشناس
۰۲:۲۲ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
جالب بود ممنون
محمد_عشق
۰۱:۵۱ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
خدا انشاالله به همه خواهرها و برادرانی که در غسالخانه کار میکنند قوت بده، کار واقعا دشوار و سختی هست، به نظر من، شهادت و شهید شدن افتخار و لیاقت میخواد، تو غسالخانه هم لیاقت و افتخار میخواد تا کار کنی، خدا به همشون سلامتی بده.
ناشناس
۰۱:۲۹ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
گزارش جذابی بود،چون من همیشه خواب میبینم میت رو با کفن میشورم خودشون میرن مثل کارخانه تند تند میت میاد،نمیدونم دلیلش چیه؟
ناشناس
۱۳:۴۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
تو عکس مشخصه که تعداد مکان های شستن زیاده و بعدم مگر دوتا غسل دادن چقدر طول میکشه
ناشناس
۰۱:۱۰ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
همه رفتگان را خدا بیامرزه
علی محرابی
۰۰:۴۶ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
غسالخانه شهر ما نیروهاشو گرفته. متاسفانه من با فوق لیسانس هنوز بیکارم
ناشناس
۱۱:۵۵ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
فکر کنم متولدین دهه 60 برای مردن هم جا گیرمون نمیاد باید آزمون مردن هم بدیم
ناشناس
۱۵:۰۳ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
درست گفتی
ناشناس
۰۰:۴۶ ۰۷ خرداد ۱۳۹۸
عجب