به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، متنی که میبینید روایتی است از حواشی این دیدار مهم. البته این متن یک حاشیهنگاری حرفهای نیست؛ اما نویسنده خود بخشی از جامعهای است که توصیف میکند. همین نزدیکی باعث شده چیزهایی را ببینید که دیگران، هر چقدر هم نویسندگان چیرهدستی باشند، نمیبینند. متن از صحبتهای همه سخنرانان جلسه مهمترین نکاتش را انتخاب کرده و زمینه حرفها را شرح داده است. صحبتهای قبلی رهبر در آن موضوع را مرور کرده و با توصیف حال جاری در لحظه، مخاطب را به فضای جلسه نزدیک میکند. اگر دوست دارید جزئیات روایتنشده دیدار رهبری با هملباسهایش را به قلم یک طلبه بخوانید، خب بفرمایید، این صفحه برای شما آماده شده است.
بیشتربخوانید: دیدار جمعی از طلاب سراسر کشور با رهبر انقلاب
بعدازظهر چهارشنبه، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ و دومین روز از ماه مبارک رمضان بود که نخستین دیدار رمضانی طلاب با رهبر حکیم انقلاب رقم خورد. ساعت ۱۶:۳۲ بود که هماهنگیهای نهایی انجام شد و وارد حسینیه امامخمینی؟ رح؟ شدیم. همه چیز شبیه همه دیدارهای رمضانی حضرت آقا بود، با این تفاوت که فضای حسینیه پر بود از طلبههای معمم و جوان؛ البته طلبه بدون عبا و عمامه هم کم نبود، مثل خود من.
عقربههای ساعت، ۱۷:۳۰ را نشان میداد که حضرت آقا وارد شدند و شعار جمعیت فضای حسینیه را انباشت. شعاری که برایم تازگی داشت و با حرارتی خاص گفته میشد، این بود: «علمدار ولایت، حوزویان فدایت.» شعارهای طلاب جوان گویی تمامی نداشت. پس از تلاوت قاری آیتالله اعرافی، مدیر حوزههای علمیه پشت تریبون رفتند و ۱۰ دقیقهای سخن گفتند. آقای اعرافی از جانب حوزه و حوزویان و نهادهای حوزوی از آقا و این افطاری تشکر کردند و ابراز امیدواری کردند که این دیدار سرآغاز فصل نوینی از ارتباط طلاب و رهبری باشد. ایشان رهبر را با تعبیر: «حضرت مستطاب عالی» خطاب میکردند که تعبیری علمایی و آخوندی است. آقای اعرافی گفتند: بیش از دو هزار طلبه به نمایندگی از ۱۶۰ هزار طلبه خدمت آقا رسیدهاند.
ایشان از برنامهای با رویکردهای دهگانه سخن گفتند که تهیه شده و قرار است اجرا بشود؛ برنامهای که از جامعنگری و آیندهنگری تا پاسخگویی به نیازهای نظام اسلامی، تا خدمات اجتماعی طلاب و همراهی با فقرا و نیازمندان در آن بود. آقا دست به قلم شدند و شروع کردند به یادداشتکردن. آقای اعرافی صحبتهایشان را با شعری از مولوی تمام کردند که: «این همه گفتیم لیک اندر بسیج/ بی عنایات خدا هیچیم هیچ» راستش را بخواهید حرف اول و آخر هم همین است. آقا که شروع کردند به صحبت، از برنامهای که آقای اعرافی به آن اشاره کردند، تعریف کردند و تعریف بزرگتری هم از شخص آقای اعرافی کردند و فرمودند: «چون آقای اعرافی این را بیان میکنند، بنده کاملاً امیدوار هستم که این تحقق پیدا کند، چون ایشان بحمدللّه ظرفیت بسیار مغتنمی هستند و من امیدواری زیادی دارم که انشاءاللّه این کارها انجام بگیرد.»
مجری از نخستین سخنران دعوت کرد. نخستین طلبهای که پشت تریبون رفت، آقای حسین نظری بود که طلبه درس خارج بود. همه طلبههایی که صحبت کردند، طلبه سطح سه به بالا بودند و از میان طلاب مدارس نمایندهای وجود نداشت. آقای نظری لیسانس ریاضی محض هم داشت. شروع کرد به صحبت: «آقا جان سلام علیکم...» حس پدریای که آقا دارد و در این رفت و برگشتها جلوه دارد، وقتی از نزدیک میبینی دلت فرو میریزد.
آقای نظری از ضرورت بازنگری مفهوم خلاقیت در تربیت طلبه گفت و پیشنهاد کرد مرکز نوآوری در حوزه قم و سپس تهران، مشهد و اصفهان تأسیس شود تا همه پیشنهادات طلاب در آن جمع شود و بانکی از اطلاعات و خلاقیتها و ایدهپردازیها به وجود بیاید. نکتهای که در بیان بیشتر طلبهها بود، بهرهگیری از ادبیات امام و آقا بود. از «آتش به اختیار» گرفته تا «گام دوم». آقای نظری با لسان منطقی از مدیریت حوزه در طول این سالها نیز مطالبه و انتقاد کرد که چرا کارها را به خود طلاب نسپردهاند. جمله تاریخی حضرت آقا در سال ۸۶ را یادآوری کرد: «حوزه علمیه اگر تحول را نپذیرد، منزوی میشود، اگر نمیرد، اگر زنده بماند. لیکن مایه دین مردنی نیست؛ لذا منزوی میشود.» این جملات هنوز در گوش من زنگ میزند؛ البته از آن روز که حضرت آقا آن نهیب را به حوزه زدهاند ۱۱ سال میگذرد و خیلی چیزها عوض شده است و صدق حرف آقا در عمل ثابت شده است. نوبت به حضرت آقا که رسید از پیشنهاد این طلبه استقبال کردند و گفتند: «کار بدی نیست. خوب است تأسیس چنین مرکزی.»
نفر سومی که پشت تریبون رفت، سرکار خانم صدیقه بهرامی بود که با متانت خاصی سخن گفت و از جایگاه اجتماعی خواهران طلبه پرسید. به نظرم خانم بهرامی بیشتر در مقام طرح سؤال و پرسشگری بودند تا بذر توجه به مقوله خواهران طلبه در ذهنها کاشته شود و باب گفتگو در موردش باز شود. صحبتهایش
که تمام شد، صدای صلوات خواهران بلندتر از برادران بود. سه نفر دیگر از طلاب خواهر نیز صحبت کردند. یکی سرکار خانم حمیده برلو که به قول خودشان به نمایندگی از «المصطفاییها» صحبت کرد و با شرح دلدادگی شعفانگیز و دلچسبی به نمایندگی از مسلمانان آفریقاییتبار شروع کرد: «آقاجان، حضرت عالی رهبر جهان اسلام و آقای ما هستید و امید مسلمانان جهان به شماست...» در آخر هم رسم معرفت را به جا آورد و مثل برخی صفاولیها از آقا درخواست افطاری نکرد و گفت: «در حالات معنوی و سحرهای ماه رمضان ما را از دعا فراموش نکنید...» از آخرین سخنرانان نیز سرکار خانم افتخار یوسفی به نمایندگی از جامعهالزهرا نکاتی گفت. از سختی و لزوم ایفای نقش همسری و مادری و تحصیل به صورت توأمان گفت. کمی بعدتر خانم سمیه صیادی نکاتی را گفتند و از نگاه درجه دو به طلاب خواهر ناراحت و ناراضی بودند. آقا هم در بیاناتشان به مسأله خواهران طلبه مجدداً اشاره کردند و این تعداد از بانوان فاضله و عالمه را با مرحومه مجتهده بانو امین اصفهانی مقایسه کردند که آن روز اگر یکی بود، ولی امروز بحمدلله این جماعت خیلی زیادند.
آقای مهدی رضایی هم به نمایندگی از حوزه خراسان آمده بود؛ یادی کرد از برادر شهیدش که سه سال پیش خدمت حضرت آقا رسیده بوده و بعد در سوریه به شهادت رسیده بود، آقا هم فرمودند: «خداوند درجات ایشان را متعالی کند و ما را هم به ایشان ملحق کند.» آقای رضایی هشت مورد را مطرح کرد و در هر مورد راهکارش را هم بیان میکرد.
او هم از «گام دوم» شروع کرد و جملات تیز و تندی هم گفت. گفت: «حضرت آقا اولاً فاصله وجودی طلبهها با شما زیاد است و ثانیاً فاصله ادراکی حضرتعالی و طلبهها، با مدیران و فضلا زیاد است.» منظورش این بود که عمق حرفهای رهبری را خیلی از آقایان نمیفهمند. آقا هم حرفش را برگرداند به خود طلبهها و برخورد گام دومی کردند و فرمودند: «یکی دیگر از مطالبی که آقایان گفتند، فاصله بین ادراک حوزویان است؛ الحمدللّه مظهر ادراک حوزویان همین شماها هستید، همین شما، حوزه مشهد، حوزه اصفهان، حوزه تهران و مرکز هم حوزه قم. سطح ادراکی حوزه همینهایی است که شماها دارید بیان میکنید. بله البته همهجا اختلافنظرهایی وجود دارد، اختلاف سطوحی وجود دارد، آن به جای خود علاج خودش را دارد، لکن خوب است، به نظر من خیلی خوب است.» او همچنین گفت: هنوز در حوزه کسانی هستند که غیر از امام را بهعنوان الگو معرفی میکنند.
من دوباره یاد «منشور روحانیت» امام افتادم و صراحت کلام امام در بیان این واقعیت که در حوزهها از دو نوع تفکر نماینده وجود دارد. او از جوانیهای آقا و مدل طلبگی حضرت آقا گفت که باید بررسی شود و الگوی طلبههای جوان بشود. آقا هم گفتند: «یکی از آقایان اشاره کردند به جوانی من، عرض میکنم اینهایی که شما گفتید و این حرفهایی که شما زدید، سطحش از سطح آنی که ما در جوانی فکر میکردیم خیلی بالاتر است. واقعاً اینجوری است، این را بدون مبالغه عرض میکنم. خب ما هم در دورهِ جوانی چرا، یک فکرهایی به ذهنمان میرسید، حرفهایی میزدیم، اما الان شما سطح کارتان، سطح فکرتان، سطح فرهنگ بیانیتان خیلی بالاتر است از آنی که ما دوره جوانی بودیم. این معنایش چیست؟ معنایش پیشرفت است، این معنایش حرکت است.»
کمی بعدتر آقای علی احدی به نمایندگی از دفتر تبلیغات و گروههای تبلیغی مطالبش را آغاز کرد و در طلیعه سخن، آیه «وَلْتَکن مِّنکمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ» را خواند و من خوشحال شدم که بالاخره یکی از طلبهها کلامش را با آیهای زینت داد. پشت سرم را نگاه کردم و دیدم حاجآقای قاسمیان هم آمدهاند و نشستهاند. درست در همین لحظه ایشان هم همین را گفت: «چرا هیچیک از طلبهها با قرآن شروع نمیکند؟! حوزه تا وقتی قرآنی نشود، انقلابی هم نخواهد شد.» سری به نشانه تأیید تکان دادم و یاد توصیههای قدیمی حضرت آقا به حوزویان و روحانیون افتادم که در حوزهها قرآن را باید از مهجوریت دربیاوریم. آقای احدی هم مثل همه طلبهها از تعبیرات حضرت آقا وام گرفت و از آتش به اختیار گفت و از بسترهای جدید تبلیغی مثل پارکها و سواحل دریا و مراکز ترک اعتیاد و از آقا درخواست کرد که جلسهای خصوصی ترتیب دهند برای ملاقات با گروههای تبلیغی. حرفش به اینجا که رسید، مکثی کرد و گفت: «آقا ما گلهای هم میخواهیم بکنیم از شما. شما با دانشجویان خیلی بیشتر دیدار دارید تا ما» جمعیت هم احسنت بلندی برایش گفتند. حرفهایش جوانپسند و انقلابی بود. از این گفت که چرا حوزه و حوزویان در امر آسیبهای اجتماعی حضور ندارند و نقدی هم به روش تحصیلی حوزه کرد که مفهوممحور است.
من باز هم یاد پیام جام زهر امام امت افتادم و آنجا که آن حکیم سفرکرده سالها پیش از همین مشکل پرده برمیدارد: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزهای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کمکردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.» حرفهایش که تمام شد، جمعیت برای سلامتیاش صلواتی فرستادند که بعد از آن احسنتهای بلند، دومین تشویقی بود که از جمع گرفت.
نفر بعد طلبه اصفهانی، آقای مهدی مسائلی بود. آقای مسائلی در طلیعه کلامش به رسم ادب از آیتالله مظاهری اسمی آورد.
از سیطره معارف آموزشی فقهمحور در حوزه گفت که مانع پرداختن به امور دیگر میشود. از فهم غلط مقوله تحول در حوزه گفت که صرفاً به تغییر کتب درسی و کمکردن سنوات تحصیلی فهم شده است. از وضعیت سخت معیشت طلاب گفت و به طور صریح
از آقا پرسید که آیا کار کردن برای طلاب عیب است یا حسن؟! البته فرصت نشد تا جواب صریحی دریافت کند. او هم از مهجوریت «منشور روحانیت» گفت و در آخر هم از لزوم ارتباط با حوزه نجف و الازهر مصر و سایر نهادهای علمی جهان اسلام گفت.
طلبه سید دیگری که پشت تریبون رفت و نسبت به دیگر سخنرانان جا افتادهتر به نظر میآمد، سیدمحمد هاشمی بود که فرمانده یکی از گردانهای تیپ امام صادق؟ ع؟ بود. او هم از انقلابیگری و آتش به اختیاری گفت و ترمیم شکاف نسلی میان مدیران حوزه و متن طلاب را خواستار بود. در انتها او نیز مطالبهای شبیه آقای رضایی داشت که طلاب جوان نیازمند ارتباط مستقیم با رهبری هستند. آقای سیدهادی ساجدی تنها سخنران مکلای دیدار بود، فعال عرصه بینالملل بود و انتقاداتی در این حوزه داشت و راهکارهایی که به خاطر ضیق وقت برخی را حضوری به آقا داد و نخواند. در نهایت نیز آقای حسن یوسفی، فعال سواد رسانهای به سخن برخاست و از فضای مجازی و اتفاقات خطرناک در این حوزه گفت.
البته روی سخنان و انتقاداتش بیشتر به دولت بود. حضرت آقا شروع کردند به صحبت. بنای این نوشته پرداختن به حاشیههای دیدار بود، ولی صحبتهای آقا متن است. آقا در زمان کمی که بود حرفهای نویی زدند و از بلوغ طلاب جوان اظهار رضایت کردند. حضرت آقا هم از منشور روحانیت یادی کردند و فرمودند: «طلبهها منشور روحانیت را بخوانید. مکرر هم بخوانید.» حرفهای آقا تازه گل انداخته بود که فرصت تمام شد و اذان گفتند. آقا خواستند ادامه بدهند که ناگهان گویی متوجه ساعت شده باشند، پرسیدند: «اذان گفتند؟!» پاسخ شنیدند: «بلی». بدون هیچ معطلی فرمودند: «خیلی ببخشید.» و «والسلامی» گفتند و تمام. حضرت آقا نماز را سریعتر از آن چیزی که فکرش را بکنید، خواندند، ولی تعقیبات نماز بهجا آورده شد. این هم از تفاوتهای افطاری طلاب با دیگران بود.
منبع: روزنامه صبح نو
انتای پیام/