ضرورت موضوع را با بیان یک تجربه آغاز میکنم. در دوران خدمتم در وزارت آموزش و پرورش با جمعی از دبیران برجسته گروه آموزش شیمی تهران دیداری داشتم.
این جمع که برخی از آنان دارای مدرک دکتری هم بودند، ادعا داشتند که کتاب درسی شیمی موجب افت علمی دانش آموزان شده است. از آنجا که راهکاری برای قضاوت در این زمینه وجود نداشت مساله را به پژوهشگاه آموزش و پرورش ارجاع دادم و ماهها بعد، پژوهشگاه پس از بررسی، حق را به دبیران گروه آموزش داد.
آنچه بیان شد نمونهای از سوالات، پیشنهادات و اعتراضات جامعه معلمان در ارتباط با کتابهای درسی است؛ همکارانی که در حوزه تدریس خود، صاحب نظرند و دلسوز، اما گردش کار شفاف و مرجع ذی صلاحی را نمیشناسند تا مسائل خود را با او در میان بگذارند.
به بیان شفافتر چه بسا این تلقی در میان فرهنگیان پدید آید که کارکنان سازمان پژوهش با توجه به امتیازات هیئت علمی و امکانات رفاهی، از نوعی ویژه خواری نسبت به سایر فرهنگیان برخوردارند و مولفان کتابهای درسی هم به دلیل همین قرابت، در حاشیه امنی به سر میبرند و مصون از پاسخگویی به دبیران و معلمان است.
از آنجا که دکتر ذوعلم، خود شخصیتی علمی و از دست اندرکاران تالیف سند تحول و برنامه درسی ملّی بوده است و لذا مباحثههای علمی موجب نگرانی وی نمیشود و از طرف دیگر، کسوت روحانیت ایشان ایجاب میکند که در میان جامعه و در دسترس فرهنگیان باشد، انتظار و امید میرود پذیرش مسئولیت ریاست سازمان پژوهش، زمینه ایجاد تحولات در این سازمان و از جمله پاسخگو شدن را فراهم سازد، چنانکه کمتر از یک ماه از انتصابشان، سفر استانی ایشان به گیلان و نیز مصاحبه مطبوعاتی و پاسخ به سوالات چالشی، این امیدواری را تقویت میکند.
بی تردید پیدایش فرهنگ پاسخگویی و ایجاد ساز و کاری برای آن و شکستن انحصار موجود، میتواند پیامدهای مثبتی را به ارمغان بیاورد از جمله:
اهمیت کتاب درسی بر کسی پوشیده نیست و جایی که مسئولان آن و مطالعه آن توسط چند نسل و حتی خانواده ها، ایجاب میکند که هرچه بیشتر مورد کند و کاو و بررسی قرارگیرد و چه کسانی شایستهتر از معلمان و دبیران هستند که سازمان را در رفع کاستیها یاری دهند؟
چنانچه رفع کاستیهای احتمالی در درون خانواده آموزش و پرورش، مرتفع شود مشکلات به جامعه تسری پیدا نمیکند و تنشهایی را پدید نمی¬آورد؛ چنانچه قبلا شاهد اینگونه موارد بوده ایم.
نقد کتابهای درسی توسط همکاران و ارائه آن به سازمان پژوهش، موجب بالندگی و رشد معلمان، دبیران، مدیران گروههای آموزشی و انجمنهای علمی میشود و در عین حال سازمان میتواند چهرههای فرهیخته جدیدی را شناسایی کند.
یکی از گلایههای معلمان این است که برخی مولفان کتابهای درسی، همزمان مولف کتابهای کمک آموزشی در همان رشته و در مجموعه موسوم به مافیای کنکور نیز هستند و نیز برخی مفاهیم بسیار مختصر و گذرا در کتاب درسی عنوان و در کتب کمک درسی کامل توضیح داده شده است؛ بنابراین به طور طبیعی دانش آموزان بدون توجه به ممنوعیت کتاب کمک آموزشی، مطالعه آن را ضروری و دارای منفعت میدانند، با دفاع جانانه و مطلق انگارانه از کتابهای درسی هم مسأله حل نمیشود.
طبعا این شبهات موجب بعضی بدگمانیها میشود که نکند مافیای کنکور، ریشهای هم در سازمان پژوهش و تالیف کتب درسی داشته باشد. صحت و سقم این احتمال باید دقیقا مورد بررسی قرارگیرد که آیا کلاسهای کنکور، پاسخی است برای رفع کاستی کم فروشی آموزش و پرورش چه در کلاس درس و چه در محتوای کتابهای درسی یا نه؟
واقعیت دیگر آن است کتابهای آموزشی برخی مؤسسات غیرمافیایی بخصوص در برخی سرفصلها، انصافا شیواتر و قابل فهمتر موضوع را برای دانشآموزان تشریح کرده است. سازمان پژوهش باید کتابهای این نوع موسسات را تشویق و حتی در صورت ضرورت به مدارس معرفی کند.
یکی از راههای شکستن انحصار برخی مؤلفان، ایجاد رقابت سازنده و حرکت به سوی چند تألیفی است که به دبیران فرصت میدهد از چند کتاب مورد تأیید سازمان، یکی را انتخاب کند و چه بسا یکی از موارد دیگر را برای کتابخانه مدرسه تهیه کند.
روشن است که انتخاب کتاب توسط دبیر نشانه نوعی از تکریم اوست و در عین حال، مراجعه دانشآموز به چند کتاب او را با فرهنگ تحقیق و مراجعه به کتب مرجع آشنا میسازد.
طرح واگذاری کتاب جغرافیای استان به دبیران استانها، موجب شده بود که در دبیران شکوفایی و بالندگی قابل تحسینی پدید آید. با اجرای طرح مشابه، سازمان پژوهش میتواند روحیه نشاط علمی را در جامعه فرهنگیان افزایش دهد و از پشتیبانی و حمایت صدها هزار همکار فرهیخته برخوردار شود.
انتهای پیام/
اگه یه کاری کنن که از دوره راهنمایی، معدل ها برای کنکور حساب بشه، دیگ این همه کلاس کنکور بودجود نمیاد که خون مردم رو بمکند