دختر ۱۳ ساله در تحقیقات گفت: من در یکی از شهرهای غربی کشور زندگی میکنم. مدتی است که با مادرم اختلاف دارم، از اینکه مدام مرا کنترل میکند خسته شدم. چند روز قبل با دختر همسایهمان سمانه درد دل کردم و از اختلافاتم با مادرم گفتم. او هم مشکلش مثل من بود به همین خاطر تصمیم گرفتیم که از خانه فرار کنیم و به تهران بیاییم.
با خودمان گفتیم یک زندگی راحت برای خودمان تشکیل میدهیم و دیگر کسی نیست که مدام به ما امر و نهی کند. به همین دلیل کارت عابر بانک مادرم را که ۷۰ میلیون تومان موجودی داشت برداشتم. رمز کارت مادرم را میدانستم از آنجا که اگر مادرم میفهمید بلافاصله کارتش را میسوزاند تصمیم گرفتم با سمانه به طلافروشی برویم. من ۵۰ میلیون تومان طلا خریدم تا وقتی که به تهران رسیدیم آنها را بفروشیم و برای خودمان خانهای اجاره کنیم.
پریناز گفت: به تهران که رسیدیم سوار خودرویی شدیم تا به مسافرخانه برویم. راننده پسر جوانی بهنام سروش بود او که از صحبت های ما متوجه شده بود از شهرستان آمدهایم و در تهران کسی را نداریم به ما پیشنهاد داد که همراه او به باغشان در کرج برویم.
پسر جوان میگفت که خانهای دارد که میتوانیم آنجا بمانیم و نیازی به پرداخت اجاره ندارد. از طرفی هم میتوانیم باهم بیشتر آشنا شویم.
او ادامه داد: ما هم که از نقشه او بیخبر بودیم قبول کردیم. در راه تلفنی با پسر جوانی بهنام روزبه تماس گرفت و او هم ساعتی بعد به ما پیوست و بعد از آن به کرج رفتیم. از خانه باغ خبری نبود آنها ما را به باغ متروکهای بردند و طلاهایمان را به زور گرفته و ما را مورد آزار و اذیت قرار دادند. حتی از ما فیلم سیاه گرفته و تهدید کردند که اگر از این موضوع با کسی حرف بزنیم یا به پلیس خبر بدهیم فیلمهای سیاه را در فضای مجازی منتشر خواهند کرد. بعد هم ما را کنار خیابان رها کردند.
با شکایت دو دختر نوجوان پروندهای در این خصوص در دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و به دستور بازپرس بخشوده تحقیقات برای دستگیری راننده و همدستش آغاز شد.
باتوجه به اطلاعاتی که پریناز و دوستش در اختیار تیم تحقیق قرار داده بودند، سروش و روزبه خیلی زود دستگیر شدند. سروش راننده خودروی اینترنتی در تحقیقات به سرقت طلاهای پریناز اعتراف کرد، اما منکر آزار و اذیت و تهیه فیلم سیاه شد.
او در تحقیقات گفت: آزار و اذیت و فیلم سیاهی در کار نبود، پریناز و دوستش با پای خودشان به خانه باغ در کرج آمدند. آنها را بهعنوان مسافر در ترمینال سوار کردم و در راه آنها سفره دلشان را برایم باز کردند و گفتند که از خانه فرار کرده و به تهران آمدهاند. من هم پیشنهاد دادم به خانه باغ بیایند که قبول کردند. در کرج متوجه شدیم که پریناز ۵۰ میلیون تومان طلا دارد. آنجا بود که وسوسه شدم و تصمیم گرفتیم طلاها را سرقت کنیم.
با نقشهای که با روزبه کشیده بودم به دروغ به دخترها گفتیم که از آنها خوشمان آمده و قصد ازدواج با آنها را داریم. با این ترفند پیشنهاد دادیم که طلاهایشان را بفروشیم و مقدمات ازدواج را فراهم کنیم، اما بعد از فروش طلاها من ماشین پرایدم را عوض کردم و پژو خریدم و دوستم هم مقداری از پولها را برای شهریه دانشگاهش داد و باقی آن را هم نگه داشت.
با اعترافات دو پسر جوان، به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران، متهم در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفتند. از سویی خانواده دو دختر نوجوان نیز شناسایی شدند.
منبع: ایران
انتهای پیام/
بنظر من .ک دختر اصلا نباید دهنش لق باسه و هر جا ک رفت همه چی برزیه رو اب.
نو چکار داری ک بگی طلا دارم.
هم تجاوز کردن هم طلاهاشونو سرقت کردن