سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

رامبد جوان:

چند شوخی دوپهلو در «قانون مورفی» مبنی بر مستهجن بودنش است؟/ در حرفه خودم آدم باهوشی هستم/ یکی از گونه‌های جدی کمدی در همه دنیا شوخی‌های جنسی است!

رامبد جوان نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «قانون مورفی» معتقد است که باور به این قانون در میان جامعه ایرانی فراگیر شده و فیلمش را در نقد چنین نگاهی ساخته است.


به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، صریح است و از چالش استقبال می‌کند؛ همین ویژگی هم باعث می‌شود تا حتی اگر نظری مخالفش داشته باشید، از گفتگو با او لذت ببرید.

رامبد جوان پس از اجرای نزدیک به ۷۲۰ قسمت از برنامه تلویزیونی «خندوانه»، هنوز دل در گرو سینما و جذابیت‌های فنی و محتوایی آن دارد و در راستای همین دل‌بستگی هم هر از گاهی ردای کارگردانی بر تن کرده و فیلمی را روانه پرده سینما‌ها می‌کند.

«قانون مورفی» عنوان تازه‌ترین تجربه سینمایی رامبد جوان است که در هفته‌های منتهی به برگزاری جشنواره فیلم فجر به صورت رسمی وارد چرخه اکران سینما‌ها شد. گرمای استقبال از آن تا حدودی متأثر از تب و تاب برگزاری جشنواره، چند روزی فروکش کرد و طبیعتا پس از پایان برگزاری این رویداد باردیگر شانس خود را برای فتح گیشه به آزمون خواهد گذاشت.

صبح روز برگزاری افتتاحیه سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر، رامبد جوان مهمان ما شد تا به بهانه اکران تازه‌ترین فیلمش در سینما‌ها که نقد‌هایی هم به آن داشتیم، گفتگویی صریح با او داشته باشیم. همزمانی گفتگو با تب و تاب جشنواره فجر و طرح این شائبه که «قانون مورفی» (مانند برخی فیلم‌های کمدی دیگر) از سر اعتراض راهی ویترین فجر نشده و مستقیم روی پرده سینما‌ها رفته است، سبب شد که کمی خارج از فضای فیلم گفتگوی خود را آغاز کنیم.

گفتگوی خبرگزاری ما با رامبد جوان درباره جشنواره فیلم فجر و البته فیلم سینمایی «قانون مورفی» را در ادامه می‌خوانید؛

* این گفتگو آن‌قدر مماس با روز‌های برگزاری جشنواره فجر است که نمی‌توان آن را از جایی غیر از «فجر» شروع کرد؛ «قانون مورفی» را چرا به جشنواره نفرستادید؟

جشنواره فیلم فجر و یا حتی خیلی جشنواره‌های سینمایی دیگر، اصولاً فیلم کمدی را خیلی جدی نمی‌گیرند. خیلی کم پیش می‌آید که جدی بگیرند. از طرف دیگر وقتی ما سه فیلم را پشت سر هم تهیه کردیم و واقعاً هم از هیچ وام و حمایتی برای تأمین بودجه آن‌ها استفاده نکردیم، از جایی به بعد مجبور به جذب شریک شدیم. عمده پولمان هم صرف «قانون مورفی» شد. حساب‌وکتاب کردیم اگر این فیلم هم بخواهد منتظر جشنواره بماند، اکرانش احتمالاً به سال بعد می‌افتد و خیلی زمان می‌برد تا پولمان برگردد.

در همین شرایط تصمیم گرفتیم «قانون مورفی» را اکران کنیم و فیلم «طلا» ساخته پرویز شهبازی که برای حضور در جشنواره فیلم مناسب‌تری بود را به «فجر» ارائه کردیم. برای فیلم «زیر نظر» مجید صالحی هم احتمالاً برای اکران تابستان سال آینده برنامه‌ریزی کنیم.

* نکته‌ای که درباره توجه نکردن جشنواره‌های سینمایی به فیلم‌های کمدی به آن اشاره می‌کنید، ریشه‌اش چیست؟

جشنواره‌های بزرگ اصولاً فیلم‌های کمدی را کمتر تحویل می‌گیرند و از نظر من واقعاً این نگاه، نگاه درستی نیست. البته هستند فیلم‌های کمدی‌ای که ساختار ویژه‌تر و قصه خاص‌تری داشته‌اند و در جشنواره‌ها هم دیده شده‌اند. این طور نیست که مطلقاً بی‌توجهی باشد...

* مانند کار‌های زنده‌یاد یدالله صمدی در جشنواره فجر که با «آپارتمان شماره ۱۳» توانست حتی سیمرغ بهترین فیلم را دریافت کند.

بله. حتماً بازهم این اتفاق در جشنواره فجر رخ داده است. مثل فیلم «ورود آقایان ممنوع» که برای اولین بار بازیگر زنش برای یک فیلم کمدی سیمرغ بهترین بازیگری را گرفت. پس نمی‌توان گفت که مطلقاً نسبت به فیلم‌های کمدی بی‌توجهی می‌شود. درباره «قانون مورفی» هم همان‌طور که اشاره کردم بیشتر حساب‌وکتاب‌های مالی در این زمینه دخیل بود.

* پس این تصمیم ارتباطی با برخی فضاسازی‌ها درباره «قهر سینماگران از فجر» ندارد!

قطعاً نه. اگر این‌طور بود که فیلم «طلا» را هم نمی‌دادیم.

* پس از موضع‌گیری ابوالحسن داوودی درباره ارائه نکردن «هزارپا» به جشنواره در سال قبل و صحبت‌های امسال کمال تبریزی درباره حواشی حضور «مارموز» در جشنواره جهانی فجر این تصور کمی ضریب گرفته است...

بالاخره در زمینه شرایط اکران و شرایط ممیزی فیلم‌ها، مجموعه عواملی دخیل است که باید مدنظر داشته باشیم. وقتی جشنواره‌ای در مختصات فجر برگزاری می‌شود، طبیعتاً همه نهادها، ارگان‌ها، سازمان‌ها و متولیان فرهنگی نسبت به ویترین آن حساس می‌شوند. در این شرایط طبیعتی است که احتمال اینکه یک فیلم دچار حاشیه‌هایی بشود، بالا می‌رود در صورتی که در فرآیند ورود یک فیلم به چرخه اکران عمومی، این حساسیت‌ها به‌مراتب کمتر است. فارغ از این موارد، اما مشخصاً درباره سه فیلمی که داشتیم برنامه‌مان همین بود که «طلا» به جشنواره برود و «قانون مورفی» و «زیرنظر» به جهت فضای مفرح آماده اکران شوند...

* البته فیلم «زیر نظر» مجید صالحی را به جشنواره ارائه کردید و پذیرفته نشد؛ درست است؟

تقریباً بله. نکته این بود که هم نمی‌خواستیم هر سه فیلم در جشنواره باشند و هم نمی‌خواستیم این شائبه به‌وجود بیاید که از فجر کنار کشیده‌ایم.

* رامبد جوان هم‌زمان با برگزاری جشنواره فیلم فجر چه حس و حالی دارد؛ هنوز به‌عنوان یک سینماگر برگزاری این رویداد برای شما موضوعیت ویژه‌ای دارد؟

من همیشه نسبت به همه جشنواره‌های سینمایی حس خوبی داشته و دارم. همواره هم برایم مهم بوده فیلمی بسازم که در جشنواره حضور داشته باشد. البته اصولاً میزان دل‌بستگی‌ام به جشنواره به آن صورت هم نیست. مثلاً فیلم «نگار» در ۹ رشته کاندیدای سیمرغ شد، اما فقط یک جایزه در اختتامیه گرفت. در لحظه اعلام اسامی حتماً پر از هیجان بودم که اگر این‌طور نبود اصلاً شرکت نمی‌کردم. اما بعد از پایان اختتامیه همه چیز تمام می‌شود و این‌طور نیست که مدام بخواهم حسرت بخورم و ای‌کاش بگویم.

شخصاً کاری که خودم فکر می‌کنم درست است را انجام می‌دهم و خیلی اهل برنامه‌ریزی برای خوش‌آمد دیگران و مثلاً گرفتن سیمرغ نیستم. کمااینکه بلد هم نیستم که چه باید بکنم که موردتوجه داوران قرار بگیرد. همیشه آن‌طور که بلدم کار می‌کنم.

* این تأکید روی فردیت و نگاه شخصی اساساً در کارنامه شما مشهود است که نمونه بارز آن هم «خندوانه» است. اینکه در عین مشورت‌پذیری، به‌رغم ریسک بالا دست آخر براساس سلیقه و نظر نهایی خودتان حرکت می‌کنید. «قانون مورفی» هم برآمده از همین نگاه شخصی است؟

حتماً. اصولاً چیزی که درباره فیلم‌سازی دوست دارم، توجه به موضوعات تکنیکی است. به نظرم مباحث تکنیکی وجهی است که در سینمای ایران کمتر به آن توجه می‌شود، اما به نظرم بسیار حائز اهمیت است. برایم مهم است که ابزار و ادوات مختلف سینمایی را مورد تجربه و مصرف قرار دهم. برای همین هم با بخش تکنیکی فیلم از صدابردار و فیلم‌بردار گرفته تا طراح گریم و جلوه‌های ویژه، جلسات بسیاری می‌گذارم و نگاه آن‌ها برایم اهمیت دارد.

برای ساخت «قانون مورفی» به‌خصوص سکانس‌های اکشن، ایده‌های بسیاری داشتیم. مثلاً برای صحنه چپ کردن وانت هندوانه در اوایل فیلم، خیلی بررسی کردیم که چطور می‌توانیم به‌صورت فیزیکال و در صحنه آن را بسازیم، اما دیدیم شدنی نیست و سراغ ویژوال رفتیم...

* یعنی در پاسخ به سؤالم می‌گویید که «قانون مورفی» صرفاً به جهت پاسخ به این وسوسه‌های تکنیکی ساخته شده است؟

نه. منظورم اهمیت این وجه از کار در سینما است. کمااینکه تجربی کار کردن در سینما هم برایم بسیار حائز اهمیت است؛ اینکه کار‌هایی بکنم تا ببینم نتیجه چه می‌شود! البته نه به معنای شلنگ‌تخته انداختن، به معنای تجربه کردن موقعیت‌ها و کار‌های نکرده. علاوه‌بر این‌ها «کمدی» هم همیشه برایم فضای بسیار جذابی بوده است. به‌خصوص که کمدی‌سازی بسیار سخت است و کشتی گرفتن با این سختی‌ها برایم لذت عجیبی به همراه دارد.

به این‌ها اضافه کنید که من عاشق «اکشن» هم هستم و به نظرم سینما خلق شده است برای دیدن و ساختن اکشن! (می‌خندد). فیلم اکشن را با تمام وجودم تماشا می‌کنم و از آنجا که این مدل از سینما را هم اصولاً در سینمای ایران نداریم، برایم جذاب بود که در این زمینه هم تجربه‌ای داشته باشم. حتی یک بار با ارشا اقدسی صحبت می‌کردم که ای‌کاش روزی بتوانیم یک «بورن» (از سری فیلم‌های پل گرین گرس با بازی مت دیمون) ایرانی بسازیم! یک سوپراکشن رئال آن هم در سطح خیابان‌ها! حرفش را زیاده زده‌ایم، اما نمی‌توان یکهو سراغ چنین فضایی رفت. ابتدا باید چیز‌هایی را تست کنیم...

* مثل تجربه سکانس افتتاحیه «قانون مورفی» که از نظر سینمایی بسیار هم خوب از کار درآمده...

دقیقاً. در همان سکانس خیلی کار‌های دیگر هم می‌خواستیم بکنیم که نشد. واقعاً اگر همه آن چیزی که در ذهنمان بود اجرایی می‌شد، ۲۰ دقیقه اول فیلم حیرت‌انگیز از کار در می‌آمد. البته همین الان هم سرپا و جان‌دار است و به‌جرئت آن را کم‌نقص می‌دانم، اما اگر آنچه در ذهن داشتیم انجام می‌شد چیزی دیگری بود؛ ولی حیف که واقعاً نمی‌شد. معمولاً هم بعد از کلی تلاش به این نتیجه می‌رسیم که چرا در سینمای ایران اکشن ساخته نمی‌شود؟ چون بلد نیستیم، پولش را نداریم، امکانات نداریم و...

تصور کنید راندمان معقول برای تولید یک فیلم روزی ۱.۵ تا ۲ دقیقه است. برای سکانس اول «قانون مورفی» بعد از گذشت ۱۰ روز، منشی صحنه اعلام کرد ۳ دقیقه و نیم گرفته‌ایم! می‌دانید این یعنی چه؟ باید جایی کار را جمع می‌کردیم. همه این عوامل است که باعث می‌شود بگویم ای‌کاش به‌جای آنکه عده‌ای از منتقدان به «قانون مورفی» هجمه کردند، ای‌کاش این موارد آن دیده می‌شود.

اتفاقاً کارکردی که منتقد می‌تواند داشته باشد این است که حواس فعالان یک حوزه را به موضوع مشخصی از همان حوزه جلب کند. معتقدم شیوه‌ای که ما از نظر فنی و تولید در «قانون مورفی» تجربه کردیم باید به دانشجویان سینما آموزش داده شود. ما واقعاً روش‌هایی را خلق کردیم برای برخی صحنه‌ها. ارشا اقدسی تجربه کار در خارج از کشور را داشته و در مواردی پیشنهاد‌هایی برای ساخت می‌داد، اما به جهت نبود امکانات مجبور به خلق روش‌های تازه بودیم. این بسیار اهمیت دارد که یک تیم تولید از بخش خصوصی وقتی چنین تجربه‌ای را پشت‌سر می‌گذارد، بعد از آن درباره این تجربه با هم گفتگو کنیم تا ببینیم برای تجربه‌های بعد چه کار‌های بهتری می‌توانیم انجام دهیم.

* قوانین «مورفی» به‌عنوان سوژه و ایده اولیه ساخت این فیلم، یک بار محتوایی هم دارد که می‌تواند تناسبی با نگاه شما با جامعه امروز داشته باشد. چه برداشتی از فضای امروز جامعه ایرانی شما را به سمت ساخت فیلمی مبتنی‌بر ایده «مورفی» انداخت؟

شخصاً معتقدم عملکرد ما روی نتیجه کارمان تأثیر مستقیم دارد. نمی‌شود مدام بگوییم هرگاه می‌خواهم فلان کار را بکنم، بهمان اتفاق می‌افتد پس من بد شانسم! بالاخره یک جای کار ایراد دارد و محاسبه غلطی رخ داده که نتایج کارهایمان درست نیست. مورفی می‌گوید اگر هنگام صبحانه، نانی که رویش کره مالیده‌ای روی زمین بیفتد، حتماً از سمت کره‌ای می‌افتد! خب من رامبد می‌گویم، قبول، این اتفاق رخ می‌دهد، اما این یک قانون نیست. قانون باید همیشگی باشد. زمان‌هایی که نان از سمت دیگر روی زمین می‌افتد در یاد ما نمی‌ماند، اما وقت‌هایی که از سمت کره‌ای افتاده خوب به خاطرمان مانده است. پس این مربوط به نگاه ما است که حکم صادر کنیم همیشه بدشانسیم یا نه.

ماییم که تصمیم می‌گیرد وقایع تلخ زندگی را برای خودمان به یادگار حفظ کنیم، ماییم که تصمیم می‌گیریم چقدر با این وقایع تلخ باید زندگی کنیم. خلاصه کلام اینکه نگاه من به زندگی خیلی متفاوت از نگاه «مورفی» است. حرف فیلمم هم این است که این حرف‌ها همه پرت‌وپلا است؛ حرف‌هایی که متأسفانه امروز در جامعه ما بسیار رواج دارد...

* یعنی معتقدید که باورمندی به «قانون مورفی» در ایران فراگیر شده است؟

بله. حالا قانون مورفی که یک اصطلاح و تعبیر خاص است، اما این نگاه بسیار فراگیر شده است. اساساً ما میزان احساس مسئولیتمان نسبت به خودمان و عملکردهایمان بسیار پایین است. جملات ما در طول شبانه‌روز غالباً چنین چیز‌هایی است؛ «حکومت اجازه نمی‌دهد»، «دولت نمی‌گذارد»، «رئیسم مانع شد»، «مردم بد شده‌اند» و... پس خودمان کجای کاریم؟ یعنی همه دست به دست هم داده‌اند تا تو کاری را نکنی؟ مگر می‌شود؟

* و احساس کردید در نقد این نگاه باید فیلمی ساخته شود.

من اصولاً خودم را در حرفه خودم، آدم باهوش و حواس‌جمعی می‌دانم. می‌دانم در جامعه‌مان چه خبر است. حداقل‌اش این است که تا امروز این همه قسمت «خندوانه» ساخته‌ام و به اندازه هر قسمت بازخورد و واکنش از جامعه گرفته‌ام. امروز برای تولید «خندوانه» به گونه‌ای شده است که تقریباً می‌دانم کدام بخش مردم را می‌خنداند، کجا دیده نمی‌شود و کجا واکنش ایجاد می‌کند. واقعاً تا ۸۰ درصد می‌توانم این واکنش‌های را حدس بزنم. پس من می‌دانستم اگر می‌خواهم فیلمی بسازم که همه برایش هورا بکشند، چه کار‌هایی باید می‌کردم. حتی می‌دانستم چه کار‌هایی را هم نباید انجام دهم، اما چرا انجام دادم؟ چون معتقد بودم باید کار خودم را بکنم.

* حتی به قیمت بازخورد‌های منفی؟

همه می‌دانیم اگر قدمی برداریم قطعاً عده زیادی به ما فحش می‌دهند، اگر قدم هم برنداریم، قطعاً عده زیادی به ما فحش می‌دهند! در چنین شرایطی طبیعتاً بهتر است تو قدمت را برداری. من انتخابم این است. طبیعتاً در این جلو رفتن نمی‌ایستم محاسبه کنم که چه باید بکنم تا بیشتر تشویق شوم. جلو می‌روم، آنچه احساس می‌کنم درست است را انجام می‌دهم و در عین حال هم حواسم هست که مخاطبی که به سالن سینما می‌آید می‌خواهد فیلمی مفرح ببیند. پیش از ورود به سالن هم اطلاع‌رسانی می‌کنم که فیلمی که ساخته‌ام یک کمدی- اکشن است. باید چیزی به مخاطب عرضه کنم که هم از اکشن آن لذت ببرد و هم احساس کند یک کمدی خوب دیده است. در عین همه این ملاحظات معتقدم باید کاری که خودم درست می‌دانم را انجام دهم.

* تا اینجا متوجه شدم که رامبد جوان برای ساخت «قانون مورفی» هم انگیزه‌های فنی و تکنیکی داشته است و هم دغدغه‌های فکری و محتوایی؛ در سالن سینما، اما احساسم در مقام یک مخاطب این بود که گویی سایه جنبه فنی فیلم بر بخش محتوایی آن سنگینی می‌کند. این عدم توازن را در خروجی می‌پذیرید؟

شاید به این دلیل است که آن وجه فنی، جایش در سینمای ایران خیلی خالی است. اگر در طول سال چهارتا فیلم با این سروشکل ساخته می‌شد، شاید به نظر می‌رسید این هم کاری شبیه همان‌ها است و این بخش فیلم خیلی به چشم نمی‌آمد. برخلاف مباحث محتوایی که اصولاً احساس می‌کنیم خیلی دم دستمان است. همه به‌راحتی حکم می‌دهیم که فلان فیلم یا اثر محتوا دارد یا ندارد. بعد هم خیلی سریع سراغ توصیف‌ها و واژه‌هایی انتزاعی می‌رویم و حکم صادر می‌کنیم که این فیلم مستهجن است و دیگری عمیق است! واقعاً معنی این‌ها را می‌دانیم؟

آیا وجود چند شوخی دوپهلو در فیلمی مانند «قانون مورفی» کافی است که حکم بدهیم فیلم مستهجنی است؟ شوخی‌هایی که صرفاً وقتی به زبان می‌آیند، مخاطب به اشتباه می‌افتد و چیز دیگری برداشت می‌کند و در ادامه هم می‌بینیم واقعاً نتیجه و منظور پرسوناژ‌ها در فیلم آن چیزی نبوده است که مخاطب در ذهنش تصور کرده و به آن خندیده است. این می‌شود شوخی دوپهلو.

* واقعاً این دست شوخی‌های به تعبیر خودتان دوپهلو در فیلم را قابل دفاع می‌دانید؟

بله. چه ایرادی دارد. این هم یک ابزار کمدی‌سازی است. مثل اینکه ما فیلم را با لنز فلان تصویربرداری کنیم یا لنز بهمان؛ این‌ها ابزار است. مجموعه آنچه در ساخت کمدی کاربرد دارد را شما می‌توانید با هر دوزی که خواستید در فیلمتان استفاده کنید.

جدی‌تر از این حتی می‌خواهم بگویم یکی از گونه‌های جدی کمدی در همه دنیا شوخی‌های جنسی است. ما، اما از آنجا که می‌خواهیم خودمان را جامعه‌ای اخلاقی نشان دهیم می‌گوییم که نه این‌طور شوخی نمی‌کنیم! اگر نمی‌کنیم پس این‌همه شوخی‌هایی که در جامعه و محافل دوستانه و خانوادگی ما جریان دارد و به آن هم می‌خندیم چیست؟ بروید در خیابان ببینید بچه‌های ما چطور با هم صحبت می‌کنند!

* مرز میان آنچه در جامعه رواج دارد و آنچه در سینما مجاز به تصویر آن هستیم چیست؟

هیچ. به نظرم قطعاً نیازی به این مرزبندی نیست. چرا وقتی یک فیلم تلخ اجتماعی می‌سازیم می‌گوییم از بطن جامعه صحبت کرده‌ایم، اما وقتی به شوخی می‌رسیم می‌گوییم نباید از بطن جامعه به پرده سینما بیاید؟ مترومعیار را در این عرصه چه کسی می‌خواهد تعیین کند؟

* بالاخره در جامعه گروه‌های متنوعی با خرده‌فرهنگ‌ها، اخلاقیات و خطوط قرمز متفاوتی وجود دارد. چطور مجاز می‌دانید یک شوخی مرسوم و شاید حتی عادی در یکی از این گروه‌ها به کل جامعه تعمیم داده و بر پرده سینما که طبیعتاً به دنبال دایره گسترده‌تری از مخاطبان است، بازنمایی شود؟ طبیعتاً همه مخاطبان بالقوه سینما الزاماً برآمده از آن گروه با اخلاقیات خاص خود نیستند! نتیجه این رویکرد یک اشتباه محاسباتی است که می‌تواند در بلندمدت موجب ریزش بخشی از مخاطبان سینما شود.

دوز این خوب یا بد بودن را چه کسی می‌خواهد تعیین کند؟ این‌ها مفاهیم انتزاعی است. طبیعتاً من نوعی در خانواده‌ام شاید از واژه‌ها و ادبیاتی استفاده کنم که از نظر اعضای خانواده‌ام کاملاً طبیعی باشد، اما همان واژه می‌تواند در خانواده شما یک عبارت بسیار عجیب و غیرمنتظره باشد و گوینده چنین واژه‌ای را هم خطاکار تلقی کنید...

* طبیعتاً رامبد جوان با علم به این تفاوت نگاه، در خانواده من آن عبارت را به کار نمی‌برد!

نکته همین‌جا است. متر و معیار این تفاوت برداشت‌ها از واژه‌ها در مقیاس بزرگ‌تر کجاست؟ من به‌عنوان یک فیلم‌ساز معتقدم در سطح جامعه‌مان شوخی‌هایی در جریان است که خیلی خیلی خیلی بی‌پرده‌تر از آن چیزی است که من در فیلمم نشان داده‌ام. اینجا همان جایی است که می‌گویم متری وجود ندارد. «من» به‌عنوان فیلم‌ساز برداشتم از جامعه‌ام این است که این شوخی‌ها در یک فیلم زشت نیست، شما می‌توانید معتقد باشید که زشت است.

حاضرم درباره جزءبه‌جزء شوخی‌های دوپهلویی که در «قانون مورفی» هست، با رسم شکل، ثابت کنم که هیچ منظور غیراخلاقی‌ای در فیلم نبوده و این برداشت مخاطب است که دچار اشتباه شده و به موقعیت می‌خندد. نکته در ظرفیت‌های متفاوت ما برای درک یک شوخی و خندیدن یا نخندیدن به آن است.

بگذار از یک تجربه عجیب در همین قانون مورفی بگویم؛ امیر جعفری در فیلم دیالوگی داشت که در فیلم‌نامه چیز دیگری بود، اما موقع برداشت آن را به گونه دیگری گفت. کات دادم و خواستم اصلاح کند، اما امیر گفت: این باعث سوءبرداشت در ذهن مخاطب می‌شود و خنده‌دار است. من در لحظه اصلاً متوجه آن معنای دوم نشدم، اما بالای ۲۰ بار که فیلم را با تماشاگران تا به امروز دیده‌ام، بلااستثنا همه به این دیالوگ خندیده‌اند؛ دیالوگی که من موقع ضبط اصلاً متوجه دوپهلو بودن آن نشده بودم!

این تفاوت برداشت‌ها بسیار نکته مهمی است. به همین دلیل معتقدم در «قانون مورفی» بچه‌ها هیچ‌کدام از این شوخی‌های دوپهلو را متوجه هم نمی‌شوند به همین دلیل هم برای آن‌ها بدآموزی ندارد و به‌راحتی می‌توانند به تماشا فیلم بنشینند.

* انگار از جایی به بعد حواستان هست که مخاطب بنابر ملاحظاتی مثل گروه سنی، باید بتواند با خیال راحت به تماشای فیلم بنشیند. خب آن تفاوت فرهنگی هم که به آن اشاره کردم می‌تواند یکی از همین ملاحظات باشد...

اتفاقاً نباید باشد.

* نتیجه‌اش می‌شود حذف بخشی از مخاطبان بالقوه!

چرا؟ اتفاقاً می‌گویم همه بیایند فیلمم را ببینند. من محصول بسته‌بندی‌شده برای مصرف قشر خاصی از جامعه که تولید نمی‌کنم که آن را دسته‌بندی کنم! من یک محصول مفرح برای سرگرمی ساخته‌ام که همه می‌توانند به‌تماشای آن بنشینند و طبیعتاً عده‌ای هم کاملاً آزادند که آن را دوست نداشته باشند. آن بحث رده‌بندی سنی بالاخره یک منطقی دارد و به نظرم معقول است، اما نمی‌توان برای همه چیز دسته‌بندی در نظر گرفت.

بازهم می‌گویم کمدی و طنز در همه جای دنیا بر محور سه چیز شکل می‌گیرد؛ سیاست، مذهب و مسائل جنسی. با سه مقوله‌ای که در ذهن همه ما صحبت کردن درباره آن‌ها ممنوع است. در همه فرهنگ‌ها این باور وجود دارد و برای همین یکی که این ساختار را به هم می‌زند ایجاد خنده می‌کند. همان اتفاقی که در استندآپ کمدی‌های مطرح دنیا شاهد هستیم. حرف‌هایی می‌زنند که از شدت غیرمنتظره بودن شما را به خنده می‌اندازد.

واقعاً برای این موارد نباید دسته‌بندی‌های خاص در نظر بگیریم. مگر می‌شود گفت: گروهی در جامعه باادب‌تر از گروه دیگر هستند؟ همه می‌توانند مخاطب یک محصول باشند، اما گروهی از آن‌ها می‌توانند با صدای بلند بگویند که من این شوخی تو را دوست نداشتم. این کاملاً برای من پذیرفتنی است. همان‌طور که گروه دیگر می‌تواند بگوید من خیلی دوستش داشتم.

* چرا این حق را برای یک کارشناس با دغدغه فرهنگی قائل نیستید که نسبت به فراگیری و رواج جنس خاصی از شوخی‌ها در فیلم‌های سینمایی که آن را یک آسیب می‌داند، لااقل «هشدار» بدهد!

من یک سؤال می‌پرسم؛ «خندوانه» مگر در تمام این سال‌ها کارکرد فرهنگی نداشته است؟

* حتماً داشته است.

پس کسی که در این سال‌ها دنبال تولید «خندوانه» است نمی‌تواند دغدغه فرهنگی نداشته باشد.

* حتماً همین‌طور است و اساساً برای همین است که از میان کارگردانان فیلم‌های مختلف از این دست، با رامبد جوان درباره این مسائل بحث می‌کنم.

نکته‌ام این است که وقتی درباره دغدغه فرهنگی صحبت می‌کنیم، حتماً باید اهم و فی‌الاهم داشته باشیم. از نظر من مهم‌ترین اولویت فرهنگی امروز جامعه «رواج مهربانی» است. اولویت امروز «رواج مطالعه» است. باید از «خانواده» بگوییم. دغدغه فرهنگی می‌شود توجه به این اولویت‌ها و تمرکز بر آن‌ها. در مقابل این اولویت‌ها واقعاً بودن یا نبودن یک شوخی دوپهلو در یک فیلم سینمایی به‌نظرم بسیار مسئله بی‌اهمیتی است. صحبت درباره این مسائل به اسم دغدغه فرهنگی واقعاً شبیه شوخی است. به‌خصوص وقتی خیلی شنیع‌تر و شدیدتر این شوخی‌ها در سطح جامعه وجود دارد...

* چندبار روی این نکته که شوخی‌هایی از این دست در جامعه رواج دارد، تأکید کردید؛ این تأکید به معنای آن است که باید بپذیریم این وضعیت را؟

بله. مگر کار دیگری هم می‌شود کرد؟

* حتی «ای‌کاش نبود» هم پس ذهنتان نیست؟

معلوم است که نه. این واقعیت جامعه ما است. مثل این است که بگوییم چرا در یک جامعه موسیقی رپ وجود دارد. می‌توانی رپ را دوست نداشته باشی، اما در واقعیت وجود دارد و جزئی از فرهنگ جامعه هم شده است.

هیچ‌وقت یادم نمی‌رود در فصل اول «خندوانه» مهمانی داشتیم که می‌گفت: من زجر می‌کشم از اینکه جوانان ما از واژه «خفن» در کلام خود استفاده می‌کنند! آن روز به کار بردن چنین واژه‌ای برای کارشناس ما ترسناک بود، اما امروز همه ما از این واژه استفاده می‌کنیم و حتی خود من در «خندوانه» به‌راحتی به مهمانم می‌گویم «تو خیلی خفنی!» آیا این ایراد است؟ به نظر من نه. این‌ها ساختار زبانی و فرهنگی جامعه است که در حال تغییر است. من آن را به این سمت هدایت نکرده‌ام، اما با آن همراه هستم و مقاومتی در برابر آن نمی‌کنم. حرف من این است که اگر با جوان امروز از جنس خودش صحبت نکنی نمی‌توانی او را با خود همراه کنی.

* برای رامبد جوانی که می‌خواهد «تأثیرگذار» باشد و به تعبیر خودش دغدغه فرهنگی هم دارد، این نگاه کمی منفعلانه نیست؟

نه. من معتقدم باید ادبیات و گرامر روز جامعه‌ام را یاد بگیرم تا بتوان با آن حرف بزنم.

* حرف بزنید که چه بشود؟ طبیعتاً به دنبال اصلاح چیزی هستید...

نه. فقط می‌خواهم حرف‌هایم را بزنم. برایم فقط اهمیت دارد که تو موسیقی گوش بدهی و کتاب بخوانی...

* چه اهمیتی دارد که من کتاب بخوانم و موسیقی گوش بدهم؟!

تا به «زندگی» فکر کنی.

* خب نتیجه این فکر کردن باید اصلاح چیزی باشد دیگر؛ چرا در برابر نتیجه این فرآیند یعنی کلمه «اصلاح» مقاومت دارید؟!

با عرض معذرت برای اینکه این نگاه را خیلی بسته می‌دانم. ببین چیزی مثل «اخلاق» از نگاه من بسیار بااهمیت است، ولی قرار نیست آن را وسط بگذاریم و انتظار داشته باشیم همه چیز بر مبنای آن اتفاق بیفتد. به این دلیل مشخص که تعبیر من و شما از «اخلاق» می‌تواند کاملاً متفاوت از هم باشد. آن جا‌هایی که برداشت‌های متفاوت از اخلاق داریم، لازم نیست با هم بجنگیم تا حرفمان را ثابت کنیم. باید با هم کنار بیاییم. بخشی از تفاوت‌های فرهنگی ما ناشی از همین تعابیر متفاوت است.

همه باید نسبت به داشته‌ها و برداشت‌های یکدیگر احترام بگذاریم. خیلی صریح می‌گویم، مؤدب بودن در یک جمع انتخاب من است، اما این به معنای آن نیست که با فرد غیرمودب در آن جمع دشمنی داشته باشم...

* و احتمالاً استفاده از کتاب، موسیقی و فیلم قرار است کمک کند تا احتمال انتخاب ما برای «مؤدب بودن» بالاتر برود دیگر...

بازهم می‌گویم نه.

* پس چه کارکردی برای این محصولات قائل هستید؟

می‌تواند کمک کند جهان‌بینی ما شکل بگیرد. این الزاماً به معنای آن نیست که ما باید در کلام مؤدب‌تر و بااخلاق‌تر باشیم. اگر این‌طور باشد که باید حکم بدهیم همه کمدین‌ها و استندآپ‌کار‌هایی که شوخی‌های جنسی می‌کنند آدم‌های بی‌فرهنگی هستند! واقعاً این‌گونه است؟

واقعاً باید این مرزبندی‌ها را از بین ببریم. تمام حرف من این است که ای‌کاش ذهنمان را محدود به این مفاهیم نکنیم تا بتوانیم به مسائل بزرگ‌تر فکر کنیم. این مفاهیم نباید مانع از درک ما از محیط پیرامون و جهان اطرافمان شود. اتفاقاً من و شمایی که کار فرهنگی می‌کنیم باید به این احترام متقابل توجه داشته باشیم.

منبع:مهر

انتهای پیام/

گفتگوی جذاب و خواندنی با رامبد جوان

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.