کتیبه در سال ۱۳۳۹ و در حالی که ۲۱ ساله بود وارد ارتش شد و به دانشکده افسری رفت. دوره دانشکده افسری را سه ساله گذراند و سپس به اصفهان رفت و تا سال ۱۳۴۵ در توپخانه اصفهان مشغول به خدمت بود که پس از آن به شیراز منتقل شد و تا سال ۵۰ در تیپ هوابرد بود. کتیبه در سال ۵۰ به اصفهان بازگشت و دوره عالی را گذراند. در سال ۵۴ هم به دلیل فعالیتهای مذهبی تحت نظر قرار گرفت و در نهایت او را به کازرون منتقل کردند. ۲ سال در کازرون بود که باز مشغول فعالیتهای دینی و البته سیاسی شد. او در زمان پیروزی انقلاب اسلامی در کردستان بود و پس از انقلاب به فرماندهی لشکر سنندج منصوب شد.
بیشتر بخوانید: ناگفتههای افسر ارتش شاه/ از ماموریت ژنرال هایزر برای انجام کودتا در تهران تا نقشه مستشاران برای اداره رژیم پهلوی
کتیبه علاوه بر اینکه از اعضای هستههای مقاومت در ارتش بوده، به دلیل اینکه رئیس رکن ۲ ارتش بوده، اشراف اطلاعاتی خوبی نسبت به حوادث انقلاب و دهه ۶۰ دارد.
آنچه در ادامه میخوانید، مشروح گفتوگوی ما با سرهنگ محمدمهدی کتیبه است:
ابتدا بفرمایید که در چه سالی وارد ارتش شدید و چگونه به جمع هستههای مقاومت در ارتش پیوستید؟
من در سال ۱۳۳۹ وارد ارتش شدم و در آن سال با آقای نامجو آشنا شدم که این آشنایی و دوستی تا زمان شهادت ایشان ادامه داشت. آقای نامجو در زمان جوانی و دانشجویی با آقای ناصر رحیمی آشنا شد. او شیفته ناصر رحیمی بود و اصلاٌ حال مراد و مریدی با ایشان داشت. این تحول در روحیه نامجو اثر گذاشت و او را به عنوان انسانی متعهد و شیفته امام خمینی (ره) تبدیل کرد و به کارهای سیاسی کشاند. سپس با شهید آیت و جریان سیاسی تیمسار رضا رحیمی ارتباط برقرار کرد و در سالهای ۵۱ و ۵۲ در خط سیاسی ایشان قرار گرفت. ایشان خیلی پوشیده و مخفی فعالیت میکرد و نقش زیادی در سازندگی افسران فارغ التحصیل از جمله بنده داشت.
من سال ۱۳۵۳ جذب گروهی زیرزمینی در ارتش شدم که هدف این گروه تغییر و سرنگونی رژیم طاغوت بود؛ البته بنده از همان زمانی که وارد ارتش شدم در جلسات مذهبی در منزل رحیمیفر شرکت میکردم. ما در آن گروه تحت تعلیم و آموزش قرار گرفتیم که البته بدون نام بود و افراد به صورت گزینشی جذب میشدند. در آن گروه کتابهای سیاسی و تاریخی نیز در اختیار ما قرار داده میشد و آنها را مطالعه میکردیم. اقاربپرست، جاسبی و تیمسار محمدرضا رحیمی هم در این گروه بودند. شهید نامجو نیز از هستههای مرکزی این گروه بود. این افراد در کل ارتش در همه لشکرها و ستادها و همه یگانهای ارتش افراد مختلفی را گزینش میکردند و آموزشهای خاص میدادند و برای انقلاب آماده میشدند.
بنده قبل از انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۵۶ دوره فرماندهی ستاد را گذراندم و پس از آن بنده را به سنندج اعزام کردند.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی کجا بودید؟
من آن زمان در سنندج بودم و وقتی که تیمسار قرنی که در دوره شاه از ارتش کنار گذاشته بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ریاست ستاد مشترک ارتش رسید، فرمانده لشکر سنندج شدم.
** اجازه ندادم لشکر سنندج به دست ضدانقلاب بیافتد
با درجه سرگردی فرمانده لشکر شدید؟
بله. با پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از فرماندهان ارتش از کشور فرار کردند و بسیاری نیز اعدام شدند. با پیروزی انقلاب اسلامی، فرمانده لشکر سنندج بلافاصله فرار کرد و از کشور گریخت. پس از فرار فرمانده لشکر، نماینده امام خمینی (ره) در کردستان با تهران تماس گرفت و بنده را به عنوان فرمانده لشکر پیشنهاد داد. لشکری که یک سرلشکر و چند سرتیپ داشت، فرار کرده بودند و من که سرگرد بودم به عنوان فرمانده لشکر انتخاب شدم.
چرا شما را پیشنهاد دادند؟
بنده به دلیل فعالیتهای انقلابی که در ارتش داشتم، به نوعی به سنندج تبعید شده بودم؛ از این رو برای انقلابیون در کردستان شناخته شده بودم.
بنده گرچه سرگرد بودم، اما فرماندهی آن لشکر را برعهده گرفتم و لشکر را از نابودی نجات دادم و اجازه ندادم تجهیزات و اسلحههای لشکر به دست ضدانقلاب بیافتد. اگر لشکر به دست ضدانقلاب میافتاد، حوادث کردستان به گونهای دیگر رقم میخورد.
** هایزر تصمیم به اجرای کودتا داشت
باتوجه به اینکه جنابعالی از تیرماه سال ۵۹ تا سال ۶۵ ریاست رکن ۲ ارتش (اداره اطلاعات) را برعهده داشتید و بدون شک به اسناد محرمانه و طبقهبندی نیز دسترسی داشتید، آیا ژنرال هایزر در دی ماه ۵۷ با هدف کودتا به ایران سفر کرده بود؟
بنا بر اطلاعاتی که بنده دارم، ارتش شاهنشاهی تصمیم به اجرای کودتا به نفع رژیم شاهنشاهی داشت. ژنرال هایزر نیز که از آمریکا به ایران آمده بود، ماموریتش حفظ رژیم شاهنشاهی بود که یکی از راهکارهایش کودتا بود؛ اما موفق به اجرای کودتا نشد.
ژنرال هایزر آمریکایی
** بسیاری از اسناد رکن ۲ ارتش را منافقین دزدیدند
این چیزی که شما میفرمایید بر اساس اسناد است؟
با وقوع انقلاب اسلامی، عدهای همچون سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به رکن دو ارتش ریختند و بسیاری از اسناد را دزدیدند؛ همانهایی که بعداً خواستار انحلال ارتش شدند. همچنین بنده دومین رئیس رکن ۲ ارتش جمهوری اسلامی ایران بودم که پیش از بنده هدایت الله حاتمی از اعضای حزب توده، ریاست این رکن را بر عهده داشت. ضمن اینکه در آن زمان عدهای همچون محمدکاظم پیرورضوی، مسعود کشمیری، حبیب الله داداشی و سعید حجاریان از نخستوزیری به رکن ۲ ستاد ارتش و نیروهای ارتش آمدند و بسیاری از اسناد را بردند. من در دوران ریاست بر رکن ۲ که پیش از انقلاب به عنوان مادر ساواک شناخته میشد، فشارهایی زیادی را تحمل کردم، اما اجازه ندادم که منحل شود بلکه رکن ۲ را پاکسازی و تجدید سازمان کردم تا در خدمت انقلاب اسلامی باشد.
اگر هم اسنادی از زمان شاه باقی مانده باشد، در جریان اتفاقات پس از انقلاب اسلامی از بین رفته است و بنده در دوران ریاستم، سندی از سفر هایزر به ایران در رکن ۲ ارتش مشاهده نکردم؛ اما از بسیاری از افراد شنیدم که هدف هایزر از سفر به ایران حفظ ارتش شاه از طرق مختلف از جمله کودتا بود.
به نظر شما چرا هایزر موفق به اجرای کودتا در ایران نشد؟
مهمترین دلیلش این بود که ارتش، بدنه خود را از دست داده بود و نیروی لازم برای مقابله با موج عظیم مردم در انقلاب را نداشت. دلیل از دست دادن بدنه ارتش نیز فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر فرار سربازان و نافرمانی درجهداران و افسران ارتش بود. بسیاری از افسران و درجهداران در یگانهای مختلف نیروهای ارتش نافرمانیها و خرابکاریهایی داشتند که برخی از فرماندهان ارتش شاه را به این نتیجه رسانده بود که کودتا شدنی نیست. هایزر نیز به این نتیجه رسیده بود و پیش از آنکه انقلاب به پیروزی برسد، چند روز پس از بازگشت امام خمینی (ره) به ایران، به آمریکا برگشت.
نکتهای که باید بدان توجه کرد این است که ارتش به معنای بدنه آن خدمت بسیار زیادی به انقلاب اسلامی کرد وگرچه برخی نیز وابسته و یا دلبسته به شاه بودند؛ اما بدنه ارتش نمیخواست مردم را قتل عام کند و در برابر مردم بایستاد. وقتی بدنه ارتش حاضر به ایستادگی نباشد، اجرای کودتا بسیار سخت و بهگونهای ناممکن است.
** آمریکا پس از انقلاب نیز در اجرای کودتا ناکام ماند
پس از انقلاب، تسویههایی نیز در ارتش صورت گرفت؟
عرض کردم که بسیاری از آنانی که فرمانده و سرلشکر و سرتیپ بودند از کشور فرار کردند و یا اعدام شدند. برخی از افسران ارتش هم که وابسته به شاه بودند، تسویه شدند. در این بحبوبه بسیاری از ارتشیان انقلابی که جزو هستههای مقاومت بودند، بدنه ارتش را سامان دادند و ارتش جمهوری اسلامی ایران را شکل دادند؛ اما متاسفانه برخی در این میان شعار انحلال ارتش سر میدادند.
چه کسانی بودند؟
گروههای التقاطی و چپ همچون سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، چریکهای فدایی خلق و تودهایها معتقد بودند که ارتش باید منحل بشود و هر لحظه بر طبل انحلال میکوبیدند. متاسفانه برخی از انقلابیها هم که به نظر من تندرو بودند، میگفتند که، چون ارتش، ارتش شاه بوده و به شاه خدمت کرده است، نباید باشد؛ اما در نهایت امام خمینی (ره) ارتش را در آغوش گرفت و گفت: "اگرچه سران ارتش فاسد هستند، ولی بدنه ارتش مال ماست. "
جالب است بدانید همان آمریکایی که در سال ۵۷، نماینده خود را به ایران فرستاد تا از ارتش شاهنشاهی حمایت کند، با پیروزی انقلاب اسلامی موضعش ۱۸۰ درجه تغییر کرد و تمام همت و تلاشش را به کار بست تا ارتش را نابود کند. آمریکا روزی به فکر کودتا برای حفظ ارتش شاهنشاهی بود و روزی با استفاده از عوامل خود مانند بختیار و با اجرای کودتای نقاب به دنبال از هم پاشیدن ارتش جمهوری اسلامی ایران بود.
در پایان اگر سخنی دارید، بفرمایید.
ارتش به انقلاب اسلامی بسیار خدمت کرد. انقلاب پیروزی خود را مدیون ارتش است، ارتش نیز بقای خود را مدیون امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی است.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/