سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

در گفتگو با خالق کتاب آن ۲۳ نفر مطرح شد؛

نسل امروز، مشتاق شنیدن خاطرات دلاور مردان این سرزمین / تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب آن ۲۳ نفر خیل جمعیت کتابخوان را جذب کرد

خالق کتاب‌های دفاع مقدس، از استقبال فراوان نوجوانان و جوانان امروز برای خواندن و شنیدن خاطرات دفاع مقدس و الگو پذیرفتن آن‌ها از این خاطرات گفت.

 به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمان، چهل سال است که از نهال انقلاب شکوهمند اسلامی ایران می‌گذرد و ما هر روز شاهد پیشرفت ها، شکوفایی‌ها و بالندگی آن هستیم؛ اما خزان‌های فراوانی از سوی دشمنان، این نظام را تهدید کردند. جنگ و تحریم از نمونه‌هایی بود که مردمان ایران با استقامت و جانفشانی‌های خود، این خزان‌ها را به بهار‌هایی از جنس ایمان، ایثار، گذشت و ... بدل کردند.

این بار پای صحبت فردی در   گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمان، نشستیم که در سن نوجوانی با برخی مبارزه‌های انقلابیون آشنا می‌شود و با حضور در راهپیمایی‌های انقلابی، حال و هوای آن روز‌های انقلاب را درک می‌کند.

آن زمان که عراق به کشور حمله می‌کند، برای دفاع از کشور رهسپار می‌شود و بعد از آنکه اسیر می‌شود، باز هم برای حفظ وطن در اسارت می‌جنگد و پایداری می‌کند و امروز نیز با نگارش کتاب‌های دفاع مقدس، مردم و به خصوص نوجوانان و جوانان را از مکر دشمنان پیشین آگاه و با یادآوری جانفشانی‌های آن روزها، آن‌ها را برای مقابله با دشمن امروز آماده می‌کند.

احمد یوسف زاده متولد ۱۳۴۴ اهل روستای حور پاسفید از شهرستان فاریاب است که هم اکنون مدیر امور فرهنگی دانشگاه شهید باهنر کرمان است. وی از اسرای نوجوانی است که از زمان انقلاب و جنگ، خاطرات منحصر به فردی دارد.

یوسف زاده نویسنده برجسته کتاب‌های دفاع مقدس، با نگارش کتاب آن بیست و سه نفر مورد تفقد رهبری و سردار جهان اسلام سردار حاج قاسم سلیمانی قرار گرفت.

آقای یوسف زاده شنیدن خاطرات انقلاب و دفاع مقدس از زبان شما آزاده انقلاب بسیار شیرین و دلپذیر است، ممنون از اینکه وقت خود را در اختیار مجموعه باشگاه خبرنگاران جوان کرمان قرار دادید.

کمی از روز‌های انقلاب برای ما بگویید؟

روز‌های انقلاب کاملا در خاطراتم وجود دارد. من به عنوان نوجوان، گاهی اوقات در تظاهرات شهر جیرفت، شرکت می‌کردم.

از همان روز اول به علت داشتن برادری که بعدها در عملیات کربلای ۴ شهید شد، با مفهوم انقلاب آشنا شدم. وی در سیرجان درس می‌خواند و ما در روستا بودیم.  زمانی که موسی  به روستا برگشت، پوستری با خودش آورده بود که فردی با یک عینک گرد در حال نوشتن بود. ما از وی پرسیدیم چه کسی هستند؟ وی گفت: این حضرت آیت الله خمینی (ره) است ، ما رفته رفته با امام (ره) وانقلابی که قرار بود در ایران اتفاق بیفتد، آشنا شدیم.

یادم است آن زمان برای اینکه از اوضاع و احوال کشور آگاه شویم و سخنان امام (ره) را در نوفل لوشاتو بشنویم هر شب رادیو را گوش می‌دادیم و در عین حال موسی برادرم هم که از شهر می‌آمد، اعلامیه‌هایی را که به صورت دست نوشته و کپی بودند، پخش می‌کرد تا وقتی که انقلاب پیروز شد، یادم است بعد از انقلاب یک دسته بزرگ اعلامیه در طاقچه خانه ما بود. به هرحال موسی بود که ما را با انقلاب آشنا کرد.

در سال‌های منتهی به انقلاب یعنی سال‌های ۵۶ که ما در جیرفت درس می‌خواندیم، انقلاب کاملا علنی شده بود و مردم در خیابان‌های جیرفت بر ضد رژیم پهلوی شعار می‌دادند و ما هم شرکت می‌کردیم و یادم است گاهی اوقات پلیس مردم را تعقیب می‌کرد و ما یک گوشه‌ای جمع می‌شدیم و مردم هم دوباره شروع به شعار دادن می‌کردند و پلیس به طرف آن‌ها سنگ پرتاب می‌کرد و شیشه‌های بانک‌ها شکسته شد.

در برخی از جا‌ها و در برهه‌ای مسئولان ساواک از یک عده‌ای چماق به دست در جیرفت خواسته بودند که در شهر بریزند و هرکسی را که فکر می‌کردند، طرفدار انقلاب است گرفتند و زدند. از جمله امام جمعه جیرفت مرحوم مصحفی که اهل کرمان بود،  به خانه اش ریختند و وی را به شدت مضروب کردند و آقای مصحفی با سر و دست شکسته به بیمارستان منتقل شد.

سال‌های انقلاب، مصادف با نوجوانی من بود بعد از پیروزی انقلاب به مدرسه برگشتیم و سال دوم دبیرستان بودم که جنگ شروع شد و من وارد جنگ شدم.

آیا برای نگارش خاطرات دوران انقلاب، دست به قلم شده اید؟

من در زمان انقلاب نوجوان بودم؛ ولی، مبارز انقلابی نبودم و در حد بضاعتم نیست که بتوانم از انقلاب کنابی بنویسم؛ ولی جسته و گریخته در نشریاتی که به مناسبت‌های پیروزی انقلاب بوده است، خاطراتی از دوران انقلاب که در جیرفت بودم یا درباره خاطرات برادرم که یکی از انقلابیون بوده است و اطلاعات انقلاب را به روستای ما منتقل می‌کرد، نوشتم؛ حتی، در کتاب آن بیست و سه نفر و اردوگاه اطفال گریز‌هایی به این موضوع انقلاب زدم.

یکی از حساس‌ترین مراحلی که انقلاب اسلامی در این چهل سال پشت سر گذاشته، جنگ تحمیلی است، حضور شما در این دوران چگونه رقم خورد؟

بعد از انقلاب همسایه ما کشور عراق تصمیم گرفت، کشور ما را اشغال کند و ابر قدرت‌های دنیا هم بدشان نمی‌آمد این اتفاق بیفتد؛ چون، جمهوری اسلامی را با منافع خودشان هم راستا نمی‌دانستند. به همین دلیل صدام حسین با تحریک استکبار جهانی به کشور ما حمله کرد. وقتی خبر این اتفاق به همه جا رسید، دانش آموزان و همه آن‌ها که می‌توانستند به جبهه رفتند.

روزی که با همکلاسی هایم به به مدرسه رفتم، دسته گلی بر روی یکی از صندلی‌های کلاس دیدیم که نشان از شهادت یکی از همکلاسی‌های ما داشت. این موضوع باعث ایجاد یک شور و اشتیاق در بقیه دانش آموزان شد و آن‌ها را برای رفتن به جبهه ترغیب کرد.

رفتن به جبهه در آن سن و سال سخت بود؛ ولی، ما ثبت نام کردیم و بعد از چند ماه آموزش نظامی در پادگان قدس شهر کرمان، زیر نظر فرمانده‌های آموزشی چون: حاج یونس زنگی آبادی، آقای مهرابی و دامغانی که برخی هستند و برخی شهید شدند، به جبهه اعزام شدیم.

پاییز و زمستان سال ۶۰ بار اولی که به جبهه رفتم، عملیاتی صورت نگرفت و من احساس کردم جبهه بدون عملیات خیلی صفایی ندارد؛ چون، سخن گفتن بچه‌ها از حال و هوای عملیات و اسیر گرفتن ما را برای شرکت در عملیات مشتاق‌تر می‌کرد و دوست داشتم در عملیات شرکت کنم.

به هر حال آن دوره از جبهه تمام شد و برگشتیم. در دوره بعد در عملیات بیت المقدس شرکت کردم و در آن عملیات اسیر شدم.

 

 به نظر می‌آید داستان اسارت شما با بقیه تفاوت دارد، کمی از آن دوران برای ما سخن بگویید.

بله من در دوران اسارت ۱۶ سال داشتم و می‌توان گفت دوران اسارت ما به خاطر کم سن و سالی من و خیلی از دوستانم که برخی از آن‌ها سنشان کمتر از سن من بود، با بقیه اسرا متفاوت بود.

آن روز حدود ۴۰ یا ۵۰ نفر، بچه زیر ۲۰ سال بودیم که با هم اسیر شدیم؛ ولی، قرعه به نام ما ۲۳ نفر افتاد؛ زیرا، یک تعداد محدودی می‌خواستند؛ بنابراین، کوچک‌ترین‌ها را انتخاب کردند و آن ماجرای عجیب و غریب آن ۲۳ نفر برای آن‌ها اتفاق افتاد و برای هیچ کدام از اسرا این اتفاق نیفتاد.

چه ماجرایی برای شما و آن ۲۳ نفر رخ داد؟

صدام تصمیم گرفت ۲۳ نفر را یک طرفه آزاد کند و در عوض این موضوع، خیلی تبلیغات سنگینی را انجام می‌دادند. این ماجرا به طور مشروح در کتاب آن بیست و سه نفر وجود دارد؛ ولی، مجمل اینکه این بچه‌ها یک روز احساس کردند نباید طعمه تبلیغات دشمن قرار گیرند و به عراقی‌ها گفتند ما اسیریم و باید مثل همه اسرا در اردوگاه ساکن باشیم؛ نه در زندان استخبارات؛ چون زندان استغفارات یک زندان موقت است و افرادی که تازه اسیر می‌شوند، برای تشکیل پرونده چند روز آنجا می‌ماندند و به همین دلیل هر روز خیل اسرایی که زخمی و خونی بودند را به آنجا می‌آوردند و این زندان محل بسیار کثیف، بدبو و مکان بسیار تنگی بود که ما در آن گرفتار شده بودیم و هدفشان از قرار دادن ما در آنجا اجرای یک برنامه تبلیغاتی برای ما بود که منجر به اعتراض ما و اعتصاب غذای ۵ روزه ما شد و نهایت عراقی‌ها پذیرفتند و به خواسته ما که برگرداندن به اردوگاه بود تن دادند.

کتاب آن بیست و سه نفر از بهترین کتاب‌های حوزه دفاع مقدس است که مورد استقبال فراوان قرار گرفت، درباره نگارش آن بفرمایید.

من در سال ۶۱ در عملیات بیت المقدس اسیر شدم و بعد از ۸ سال و ۳ ماه و ۱۵ روز آزاد شدم. من از همان روز‌های اول اسارت یعنی در یک سال اول، خاطرات خودم را به خصوص درباره داستانی که برای آن بیست و سه نفر اتفاق افتاده بود، نوشتم؛ ولی آن زمان تبحر کافی در نوشتن نداشتم و مجبور شدم نوشته هایم را برای بازنویسی به فرد دیگری بدهم و نوشته‌ها در سال ۷۲ به صورت مختصر درکتابی به نام پرچین راز چاپ شد؛ اما از بازنویسی صورت گرفته زیاد راضی نبودم.

سال‌ها از این اتفاق گذشت تا اینکه من در عرصه نوشتن تمرین کردم و مطالعاتم را در حوزه ادبیات افزایش دادم. از طرفی به علت حضور در نشریه در همه زمینه‌ها فعالیت کردم و به همین دلیل احساس کردم باید خودم آن کتاب را از اول بنویسم.

البته آن سال‌ها با ساخت مستند‌ی درباره آن بیست و سه نفر از سوی مهدی جعفری مصادف شد و ساخت آن مستند من را برای نگارش کتاب بیشتر تشویق کرد. از طرفی قبل از آن هم مرتضی سرهنگی بار‌ها به من گفته بود که این کار را بنویس.

به هرحال من آن کتاب آن بیست و سه نفر را نوشتم و همان موقع احساس کردم حتما این کتاب متفاوتی در عرصه دفاع مقدس می‌شود و علتش هم این بود که سوژه‌ای که من در موردش می‌نوشتم، فقط در دست من و آن ۲۲ نفر دیگر و یا به نوعی ۲۱ نفری که در قید حیاتند، بود.

به طور اتفاقی کتاب به دست رهبر معظم انقلاب رسید و ایشان تقریظ به یاد ماندنی را روی کتاب نوشتند و دقیقا چند روز بعد من و آن ۲۱ نفر در برنامه ماه عسل دعوت شدیم و این برنامه دو شب به داستان ما پرداخت و کتاب در دوگام اول خیلی خوب معرفی شد و تاکنون ۶۰ بار چاپ شده است، بازتاب خوبی بین مردم داشت و الگوی خوبی برای نسل جوان است.

تقریظ به یادماندنی رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب آن بیست و سه نفر از نکات ارزشمندی بود که نشان از عنایت ایشان به این کتاب بود، در این تقریظ رهبر معظم انقلاب از کرمان سخن گفته اند. چه شد که رهبری به این نکته اشاره می‌کند؟

بله رسیدن کتاب به دست مقام معظم رهبری (مدظله العالی) داستانش جالب است. ما آقای حجتی کرمانی را به دانشگاه شهید باهنر دعوت کرده بودیم، من یک نسخه از کتاب را به وی دادم. آقای حجتی شب که کتاب را خوانده بودند، روز بعد به من گفت من معمولاً مقام معظم رهبری رهبری را می‌بینم، یک نسخه از کتاب را به من بده تا برای ایشان ببرم؛ البته، من خیلی باور نمی‌کردم که بتواند کتاب را به همین سادگی به دست رهبری برساند؛ اما آقای حجتی کرمانی کتاب را به دفتر ایشان داده بود و رهبری هم بر کتاب آن ۲۳ نفر تقریظ را نوشته بودند، من در ۲۲ بهمن، آقای حجتی را دیدم و رهبری در عید سال بعد تقریظ را بر آن نوشته بودند.

درباره مطلب ایشان درباره کرمان، عین صحبتشان این است که می‌فرمایند: «یک بار دیگر کرمان را از دریچه این کتاب آن چنان که دیده و شنیده ام، دیدم و منشور هفت رنگ و درخشان آن را تحسین کردم.» داستان کرمان و مقام معظم رهبری (مدظله العالی) داستان جالبی است؛ و حتی فرمودند: اگر قرار باشد یک روز جایی غیر از قم و تهران زندگی کنم، حتما آن جا کرمان خواهد بود. این موضوع را گفتند و در دیدار بعدی که ایشان را دیدم دوباره روی کرمان دوستیشان تأکید کردند و این دفعه دلیلش را هم بیان کردند و فرمودند: من کرمان را به دلایل مختلفی دوست دارم و یکی از آن دلایل، آقای حجتی کرمانی است. به هرحال با این ذهنیتی که ایشان راجع به کرمان داشتند در انتهای این تقریظ نوشته اند: یک بار دیگر کرمان را از دریچه این کتاب دیدم.

 

تقریظ مقام معظم رهبری  باعث شد خیل جمعیت کتابخوان که ایشان را علاوه بر رهبری انقلاب اسلامی، یک کتابخوان حرفه‌ای و منتقد ادبی قهار می‌شناسند، به سمت این کتاب جذب شوند و کتاب مورد استقبال قرار گرفت و مرتب چاپ شد.

سردار حاج قاسم سلیمانی نیز درباره کتاب آن ۲۳ نفر نامه زیبایی نوشته اند، درباره این نامه بگویید.

بعد از آنکه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) بر این کتاب تقریظ نوشتند. سردار سلیمانی خیلی علاقمند شدند که ببیند کتاب چه بوده است که رهبری راجع به آن مثبت صحبت کردند، بنابراین کتاب را خوانده بودند و دقیقا بعد از خواندن کتاب، آن نامه‌ای را که با نام احمد عزیزم شروع می‌شود را نوشتند و این هم یکی از افتخارات من است که سردار سلیمانی نامه نوشت و بعد از آن هم سردار سلیمانی هر کجا که راجع به کرمان صحبت می‌کند و افتخارات کرمان را برمی‌شمارد، به این موضوع اشاره می‌کند که افتخار ما این است که آن ۲۳ نفر از ما هستند.

این نظر لطف ایشان بود و سردار سلیمانی فرمانده ما در جنگ بود، برایش جذاب بود که کتاب را بخواند و خوانده بودند و اخیرا کتاب اردوگاه اطفال را خدمتشان دادم که گفت می‌خوانم و حتما مطلبی هم بعد از خواندن می‌نویسم .

 

امسال فیلم بیست و سه نفر در جشنواره بین المللی فیلم فجر حضور داشت، آیا این فیلم کاملا منطبق بر کتاب آن ۲۳ است؟

فیلم اقتباسی از آن ۲۳ نفر است و اسامی در فیلم، اسامی واقعی نیستند. ما خودمان هم نمی‌خواستیم فیلم به صورت کامل از کتاب برداشته شود؛ چون، زاویه دیدی که در کتاب به کار رفته، زاویه دید من است. چه بسا اتفاقاتی افتاده باشد که من آن‌ها را ندیده ام و دوستان دیگر در همان مستند که آقای جعفری ساخته است به آن پرداخته اند. به هر حال فیلم ۲۳ نفر، برداشتی است از کتاب آن ۲۳ نفر، کتاب پرچین راز و گفتگو‌هایی است که کارگردان فیلم سال‌ها قبل با افراد داشته و این‌ها همه به کارگردان کمک کرده است که فیلم نامه ۲۳ نفر را بنویسد؛ ولی، می‌شود گفت هرچه که در فیلم می‌بینیم به نوعی در کتاب هم به آن اشاره شده است.

یک نقطه خیلی جذاب که می‌توان در فیلم ۲۳ نفر دید، اینکه یک فیلم سینمایی در جشنواره بین المللی فیلم فجر اکران می‌شود که دست کم هفت یا هشت بازیگر کرمانی دارد که نقش‌هایشان را فوق العاده اجرا کردند و از همه مهم‌تر در سرتاسر فیلم با لهجه واقعی کرمانی صحبت می‌کنند و لهجه سازی نمی‌شود؛ یعنی، مثل برخی از فیلم‌ها که یک نفر لهجه کرمانی را تقلید می‌کند، نیست.

 در کتاب  اسامی و اتفاقات به چه صورت است؟

در کتاب اسامی واقعی هستند. در فیلم هم به دلیل این که معذوریت‌های زمانی وجود دارد و همه دیالوگ‌ها باید در پیشبرد قصه نوشته شوند؛ اگر هر یک از شخصیت‌های ۲۳ نفر یک دیالوگ داشته باشند این کار را به شدت برای فیلمنامه نویس و کارگردان سخت می‌کند؛ بنابراین، در فیلم ترجیح دادیم افراد با اسامی حقیقی خود مطرح نشوند و خیلی از دیالوگ ها در کتاب آمده و برخی را خود فیلم‌نامه‌نویس نوشته است؛ ولی، محتوای داستان هم دقیقا همان اتفاقی است که برای آن ۲۳ نفر افتاده است.

اردوگاه اطفال نیز از کتاب‌های بسیار خوب شما در حوزه دفاع مقدس است که نشان از مقاومت رزمندگان ما در اسارت دارد، کمی درباره این کتاب و محتوای این کتاب بفرمایید.

کتاب آن ۲۳ نفر، روایتگر هشت ماه اسارت من و بچه‌های دیگر بود؛ اما، من ۸ سال و سه ماه اسیر بودم که دو سال از ماجرای اسارت را در کتاب اردوگاه اطفال نوشتم.

شاید این سوال برای شما پیش بیاید که چرا دو سال را در این کتاب نوشتم. سه سال اول اسارت ما خیلی پر ماجرا بود. دلیلش هم این بود که ما در سن نوجوانی بودیم و از طرفی عراقی‌ها هم همیشه؛ حتی، بعد از ماجرای آن ۲۳ نفر، باز هم تصمیم داشتند، تبلیغاتشان را بر ضد ایران که بچه‌ها را به جنگ می‌فرستد، ادامه دهند؛ بنابراین، یک سیاستی را به کار گرفتند و همه اسیر‌های زیر بیست سال را از همه اردوگاه‌ها که حدود۴۰۰ نفر بودند، در اردوگاهی که بعدا به اردوگاه اطفال معروف شد، جمع کردند. عراقی‌ها به نوجوانان هم اطفال می‌گفتند و حداقل برای تبلیغات هم که شده بود به ما اطفال می‌گفتند و در روزنامه‌ها هم اطفال ایرانی می‌نوشتند.

در اردوگاه اطفال اتفاقات خیلی عجیب و غریبی برای ما پیش آمد و من همیشه دوست داشتم قهرمانی بچه‌های نوجوان را به تمام و کمال منعکس کنم. نوجوان‌ها در اردوگاه رمادی به جای این که در فکر خورد و خوراک و تقاضایی از عراقی‌ها باشند، همیشه در فکر حفظ وحدت و معنویات خود بودند، موضوعی که عراقی‌ها خواهان از بین بردن آن‌ها بودند؛ بنابراین، دشمن بعثی در پی این بود که وحدت این نوجوانان را با آوردن یک عده جاسوس به هم بزند و آن‌ها را از معنویات با کار‌هایی چون اجرای برنامه‌های مبتذل که جاسوسان انجام می‌دادند، تهی کنند. از طرفی برخلاف آن ۲۳ نفر که ما فقط با عراقی‌ها طرف بودیم، در این دو سال با عراقی‌ها و افراد خود فروخته‌ای هم که در اردوگاه وجود داشتند و یا از اردوگاه‌های دیگر آورده بودند، می‌جنگیدیم.

اردوگاه اطفال، داستان عجیب و غریبی داشت که گاهی وقت‌ها به دلیل محیط نوجوانانه خیلی خنده دار می‌شد و گاه به دلیل اذیت بچه‌ها از سوی عراقی‌ها به کمک جاسوس‌ها خیلی غم انگیز و تراژدیک می‌شد و آن جا صحنه‌های دلخراشی وجود داشت. از جمله شکنجه امیر شاه پسندی اسیر ۱۵ ساله کرمانی که هنوز بعد از سی و چند سال، تاوان شکنجه‌های آن زمان را می‌دهد و مشکل جسمی دارد.

امیدارم یک روزی قصه‌های اردوگاه اطفال بیشتر معرفی شوند. چندی پیش یکی از تهیه کنندگان خوب کشور تلویحا به من قول داد که کتاب اردوگاه اطفال را به صورت یک سریال تلویزیونی در می‌آورد؛ چون  زندگی ۴۰۰ نوجوانی را روایت می‌کند که در مقابل دشمن و در عین حال مقابل جاسوس‌های هم وطن در سخت‌ترین شرایط زندگی در اسارت مبارزه کردند.

 

 

نکته جالبی که در شیوه نگارش کتاب‌های شما شاهدیم این است که در دو کتاب لبخند در قفس و رنج شیرین، مخاطب با یک شیوه‌ای روبه رو می‌شود که کم‌تر در فضا‌های دفاع مقدس به آن اشاره شده است. چه هدفی باعث شد که این گونه بنویسید.

من کتاب‌های لبخند در قفس و رنج شیرین را  خیلی سال‌های پیش نوشتم. لبخند در قفس در زمان خودش خوب دیده شد و کتاب سال دفاع مقدس کشور شناخته شد و من به خاطرش از رئیس جمهور وقت جوایزی را دریافت کردم و یکی از معدود اتفاقاتی که در کرمان افتاد این بود که در سال ۷۸ یک کتاب از یک نویسنده کرمانی در کشور و در ادبیات دفاع مقدس رتبه اول را در بخش خاطرات به دست آورد.

برای نگارش لبخند در قفس و رنج شیرین یک شیوه نگارشی انتخاب شد که می‌توان گفت شیوه‌ای بود که برای اولین بار در ادبیات یا حداقل ادبیات اسارت انتخاب شده بود و بعد‌ها کتاب‌هایی با همان سبک نگارش از چاپ درآمدند و خیلی هم پر فروش شدند. به هرحال آن سبک، سبک خوبی بود که من برای نوشتن شروع کردم.

من در مقدمه کتاب هم نوشته بودم که من همیشه قرار نیست از شکنجه، رنج و غصه بنویسم. در اسارت روحیاتی وجود داشت که خیلی برای اسرا مفید بود و آن روحیه لبخند و شادی بود که معمولا در محیط‌های زندان کم دیده می‌شود. من سراغ آن خاطراتی که در آن‌ها لبخند، شادی و خوشی وجود داشت، رفتم و هدف از نگاشتن این‌ها صرفا بیان لحظات شاد و خوشی نبود؛ بلکه، همه این برنامه ها، نشان از روحیه بالای یک اسیر ایرانی داشت که در مقابل آن همه فشارها، گرسنگی، بی لباسی، شکنجه‌های روحی و جسمی می‌توانست روحیه خودش را حفظ کند.

 

به نظر شما نویسندگی قبل و بعد از انقلاب و میزان نوشتن تغییری کرده است؟

همان طور که بعد از انقلاب سینمای ما، وارد سینمای جدید شد که کاملا با سینمای ما قبل خودش تمایز داشت، ادبیات ما هم حالا نه صد درصد؛ ولی بخش زیادی از آن متمایز شد. بخش زیادی از ادبیات ما ادبیاتی شد که در کوران یک انقلاب ایدئولوژیک و در یک جنگ نا خواسته ۸ ساله سوژه هاش شکل گرفتند. ما بعد از انقلاب دارای ادبیات دفاع مقدس شدیم.

سینمای ما پس از انقلاب چه در بخش دفاع مقدس و چه در بخش غیر دفاع مقدس، یک سینمای انسانی شد. سینمایی که گرفتار فیلم فارسی‌های مبتذل زمان شاه بود به سینمایی تبدیل شد که انسانیت در آن موج می‌زند. فیلم‌هایی که کارگردان‌های خوب ما می‌ساختند و می‌سازند سرشار از احساسات و عواطف انسانی و اسلامی بودند و هستند. بعد‌ها ژانر دفاع مقدس به این سینما و این ادبیات اضافه شد که مخصوصا در حوزه ادبیات در سال‌های اخیر خیلی موفقیت داشتیم. اغراق نیست اگر بگویم، وقتی نمایشگاه بین المللی کتاب برپا می‌شود، پر فروش‌ترین کتاب‌های ما کتاب‌هایی است که درباره دفاع مقدس نوشته می‌شود و این نشان می‌دهد که این ادبیات در حال شکوفا شدن است.

جالب است برایتان بگویم من زمانی که به مدرسه‌ای می‌روم تا برای بچه‌ها صحبت کنم، بچه‌هایی که طبیعتشان بازی گوشی و شلوغ کردن است، آرام، حرف‌های من را گوش می‌دهند بدون این که یک ذره‌ای شلوغ کنند. معلمشان به من می‌گوید: آقای یوسف زاده تا حالا هیچ کس نتوانسته بود یک ساعت این بچه‌ها را ساکت نگه دارد. حالا علت اشتیاق آن‌ها را چه می‌توان دانست؟ آن‌ها واقعا می‌خواهند بدانند در جنگ چه گذشته است؟ در انقلاب چه گذشته است؟ همین که دوست دارند بفهمند، برای ما بزرگترین غنیمت است و ما باید به این نیاز پاسخ بدهیم؛ پس، وظیفه ما آن می‌شود که ادبیات دفاع مقدس را جدی بگیریم.

 

به نظرتان نگارش نویسندگان ما در حوزه ادبیات دفاع مقدس چه ویژگی‌های باید داشته باشد؟

باید ادبیات دفاع مقدس را جدی بگیریم؛ باید خاطرات دفاع مقدس را منتقل کنیم و اصلا نیاز به قهرمان پروری و ورود تخیلات بی ربط به ادبیات دفاع مقدس نداریم.باید جوری نوشته شود که خواننده بتواند بپذیرد و خسته نشود.

پیشنهاد من این است که باید برای دفاع مقدس که در دوران معاصر اتفاق افتاده است، دقت کرد و تحریفات را وارد آن نکنیم و جوری نباشد که مخاطبانی که به دفاع مقدس روی آوردند، یک روزی به این نتیجه برسند که نه این‌ها واقعیت ندارد و باور پذیر نیست.  خیلی وقت‌ها در جنگ شکست خوردیم،  ولی معدل کل جنگ این است: در حالی که عراق با ۲۰ کشور حامی به ما حمله کرده بود؛ ولی الان یک وجب از خاک ما در دست عراقی‌ها نیست و ما کشورمان را اداره کردیم. در حالی که حاج قاسم سلیمانی ۲۳ سال داشت و قبل از اینکه به سپاه برود، اصلا کار نظامی انجام نداده بود؛ ولی، آن طرف مهار عبدالرشید ۵۶ سال داشت و سال‌های سال درس نظامی‌گری خوانده بود، ولی کدام یک موفق بودند؟! این‌ها را باید در نظر بگیریم.

 

 

به نظر شما  چقدر کتاب‌های  دفاع مقدس می‌تواند روی نسل جوان امروز تأثیر گذار باشد؟

 بعد از نگارش کتاب آن ۲۳ نفر در محافل مختلفی حضور پیدا کردم و راجع به کتاب آن ۲۳ نفر برای جوان‌ها صحبت کردم. جالب است برایتان بگویم در جلسه چند روز پیش که از طرف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای نقد و بررسی کتاب برگزار شده بود و کودکان و نوجوانان کتابخوان استان کرمان دعوت شده بودند، شرکت داشتم، در آن جلسه احساس کردم اردوگاه اطفال و کتاب آن ۲۳ نفر مخصوصا با نسل نوجوان ارتباط برقرار کرده است، مسیر زندگی ما با خواندن آن عوض شده و ما امروز به شدت احساس افتخار می‌کنیم که ایرانیم و من حیرت زده می‌شدم. از اینکه چه قدر کتاب روی این‌ها اثر گذاشته است؟!

ببینید این ایجاد احساس افتخار در این زمانه در نسلی که هر روز زیر بمباران فضای مجازی است اتفاق مبارکی است و اینکه در این موقعیت، یک کتاب بتواند در یک نسل تأثیر بگذار و آن‌ها بگویند به ایرانی بودن خودمان افتخار می‌کنیم، برای من اتفاق بسیار جالبی بود که در مرکز کانون اتفاق افتاد و من این صحبت‌ها را از بچه‌ها شنیدم.

به هر حال این گونه کتاب‌ها می‌تواند برای نسل جوان الگوی مناسبی قرار گیرد، ببینند انقلابی که ما این روز‌ها چهل سالگی اش را جشن می‌گیریم چگونه به دست آن‌ها رسیده است؟ برای حفظش چه کار کردند؟

ما در کتاب آن ۲۳ نفر می‌خوانیم آن‌ها از آزادی برای اینکه نمی‌خواستند به کشورشان آسیب تبلیغاتی برسد، چشم پوشیدند و حاضر شدند هشت سال اسارت بکشند، در حالی که همان روز به دستور صدام حسین، بالاترین مقام عراقی می‌توانستند به کشورشان برگردند؛ بنابراین، ذکر این خاطرات به نسل جوان ما یک اعتماد به نفس می‌دهد. فکر می‌کنم تا حدودی موفق شدم و الآن احساس می‌کنم وقتی نوجوانان کتاب اردوگاه اطفال را می‌خوانند، می‌توانند از آن الگو بگیرند.

درست است الان در ۴۰ سالگی انقلاب، مردم ما مشکل معیشتی دارند؛ ولی، این را نباید پای انقلاب گذاشت.

 

شما و نوجوانان هم سن و سال شما در زمان اسارت، برای اینکه کشور از نظر تبلیغاتی دچار مشکل نشود، مقاومت کردید، کمی این موضوع را برای ما باز کنید.

در هر جنگی، یک جبهه نظامی و یک جبهه تبلیغاتی وجود دارد و شما باید در هر دو جبهه مبارزه کنید و این برای همه کشور‌ها وجود دارد. ما هم در کشور، تبلیغات وسیعی در مورد اسرای عراق داشتیم تا جایی که آن‌ها در نماز جمعه شرکت می‌کردند و در برگشت در خیابان‌های تهران بر علیه صدام شعار می‌دادند. این یکی از بعد‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی بود یا تبلیغاتی که در خارج از کشور انجام می‌دادیم، اینکه دشمن بمب شیمیایی یا موشک بر شهر‌های ما زد و این قدر دانش آموز کشته شد، این‌ها بعد تبلیغاتی اثرش کمتر از بعد نظامی نیست. به این معنا که یک گزارش درست از وضعیت مردمی که مجروح شمیایی شدند، می‌تواند کار صد‌ها موشک را انجام بدهد.

عراقی‌ها هم این‌ها را می‌دانستند و در تبلیغات به گونه نشان می دادند که جمهوری اسلامی یک عده از بچه‌هایی را که هنوز به سن قانونی نرسیدند، به زور وارد جبهه‌های جنگ می‌کند و از بچه‌ها و کودکان به عنوان سرباز استفاده می‌کند و بر طبق قوانین بین المللی استفاده از کودکان در جنگ ممنوع است؛ ولی واقعیت این است که در کشور ما آن‌ها که کودک بودند یا در سن نوجوانی بودند به سختی به جبهه می‌آمدند و من در کتاب آن ۲۳ نفر نوشتم، بعضی‌ها در زیر صندلی اتوبوس می‌آمدند و بعضی‌ها شناسنامه هایشان را دستکاری می‌کردند، داستان ما با همه دنیا فرق می‌کرد، ما بچه‌هایمان خودشان از آمدن به جنگ استقبال می‌کردند و یک عده‌ای از آن‌ها می‌توانستند به جبهه برسند؛ بنابراین، جایی برای تبلیغات دشمن آن جور که آن ها می‌خواستند، وجود نداشت؛ ولی، دشمن وقتی که دست به این تبلیغات می‌زد و در همه جای دنیا اعلام می‌کرد که رژیم ایران این بچه‌ها را به زور فرستاده است، بچه‌ها نمی‌توانستند ساکت بشینند و در مقابل تبلیغات دشمن مجبور می‌شدند، موضع بگیرند؛ حتی، با دستان بسته در اسارت ایستادند و نمونه اش هم آن ۲۳ نفر و اردوگاه اطفال یعنی: اردوگاه رمادی ۱ و رمادی ۲ که همه کوچک سال‌های کل اسرای ایران در آن جمع شده بودند.

نوجوان امروز ما چگونه می‌تواند به وظیفه خودش در مقابل تبلیغات دشمن عمل کند؟

 در عصر اینترنت، فضای مجازی و موبایل هستیم. باید با ابزار هنر به جنگ تبلیغات دشمن برویم. هیچ چیزی نمی‌تواند بدون استفاده از هنر و تکنولوژی به ما کمک کند.

نکته‌ای که مقام معظم رهبری  بر آن تأکید می‌کنند این است که از فضای مجازی باید استفاده مطلوب شود و یکی از بهره‌های مطلوب از این فضا می‌تواند ساخت خوراک معنوی باشد، چطور کتاب آن ۲۳ نفر را هر نوجوانی که می‌خواند می‌گوید: من زندگیم عوض شده است، ما بیاییم این را تسهیل کنیم دولت، ناشر و نویسنده تدبیری بیندیشند که کتاب‌ها با یک قیمت ارزان تری به دست یک جوان برسد و آن بتواند کتاب را بخواند، از طریق فضای مجازی فرهنگ مطالعه کتاب را به نسل جوان منتقل کنیم؛ بنابراین، اگر نسل جوان ما کتابخوان شد، می‌تواند در مقابل آسیب‌های فضای مجازی مقاومت کند؛ اگر تمام دنیایش فضای مجازی شد، قطعا روح و جسمش تسخیر می‌شود و دقیقا چیزی می‌خواهد که استکبار می‌خواهد و در آن خواسته، بویی از ایمان و اراده نیست؛ بنابراین، از این فضای مجازی می‌توان استفاده درست کرد و من همیشه تأکید دارم، تربیت را باید از مدرسه شروع کنیم به دانش‌آموزانمان یاد بدهیم کتاب بخوانند تا در امان باشند.

اگر بخواهید در تکمیل این عبارت مطلبی بفرمایید چه بیان می‌کنید؟ من انقلابی ام...

انقلابی، کسی است که منافع کشور را به منافع شخصی اش ترجیح دهد. انقلابی، کسی است که برای آرمان‌هایش هزینه دهد. انقلابی، کسی است که قبل از هر چیز مردم برایش مهم باشند. انقلابی کسی است که سیاستمدار باشد؛ ولی، سیاست باز نباشد. انقلابی کسی است که برای پست و مقام، سر و دست نشکند و در واقع انسانی متواضع باشد که مسئولیت را بر او تحمیل کنند نه اینکه برای رسیدن به مسئولیت پول خرج کند.

آن‌هایی که با ظاهری آراسته و مؤمنانه باعث ایجاد تشویش در جامعه می‌شوند و کار‌های خودسرانه انجام می‌دهند، کار‌هایی که فقط از یک انسان متعصب، آن هم تعصب کور بر می‌آید و دشمن تراشی می‌کنند و مردم را از انقلاب جدا می‌کنند آن‌ها هم هیچ وقت آدم‌های انقلابی نیستند.

انقلابی، کسی است که دلش برای این مردم و معنویاتی که انقلاب به خاطر آن به وجود آمده بسوزد و در پی پست و مقام و کسب قدرت هم نیست.

انقلابی کسی است که اگر در گوشه‌ای به او کاری سپردند با رعایت امانت وظیفه‌اش را انجام دهد و به کشورش و مردمش خدمت کند.

الان بهترین نمونه انقلابی بودن این است که مردم را از انقلاب راضی نگه دارید و در ۴۰ سالگی انقلاب اگر ما توانستیم مردم را از این انقلاب راضی نگه داریم انقلابی هستیم.

آقای احمد یوسف زاده ممنون از اینکه با توجه به مشغله‌های فراوان برای مجموعه باشگاه خبرنگاران وقت گذاشتید و مطالب ارزشمندی را برای ما بیان کردید.

گفتگو از معصومه یحیی زاده

انتهای پیام/ی

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.