زن ۲۳ ساله درباره ماجرای یک دوستی خیابانی در دوران مجردی که آینده اش را به نابودی کشاند به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: زمانی که در دبیرستان مشغول تحصیل بودم تحت تاثیر وسوسههای همکلاسی هایم به دوستی خیابانی با جوانی به نام «قادر» روی آوردم. در همین مدت پیامک ها، تصاویر و حتی نامههایی بین من و قادر رد و بدل شد.
بعد از امتحانات «روزبه» به خواستگاری ام آمد. خانواده او افرادی متشخص، متدین و پایبند به اصول اجتماعی و اخلاقی بودند.
خیلی زود مقدمات ازدواج من و روزبه فراهم شد. من مشکلی درباره هزینههای مالی و اختلافی با روزبه نداشتم و بسیار مورد توجه همسرم بودم.
در همین روزها بود که ناگهان «آرمان» (یکی از بستگان بسیار نزدیک همسرم) با من تماس گرفت و درحالی از ماجرای دوستی من و «قادر» پرده برداشت که از شنیدن این موضوع دست و پاهایم به لرزه افتاد. در همین مدت با تهدیدهای «آرمان» با او به پارک، رستوران و سینما میرفتم، ولی نمیدانستم او چگونه از این اشتباه بزرگ با خبر شده بود.
وی پا را از این دیدارهای حضوری فراتر گذاشت و مرا به سوی ملاقاتهای پنهانی کشاند. من درحالی به خانه او رفتم که همسرش در منزل نبود. وقتی در برابر هدف شوم او مقاومت کردم فرصت هر عکس العملی را از من گرفت و با زور و تهدید مرا به داخل اتاق کشاند. در همین حال ناگهان در اتاق گشوده شد و همسر «آرمان» با چشمانی حیرت زده در چارچوب در قرار گرفت.
حالا نیز نه تنها همسر «آرمان» دادخواست طلاق داده است بلکه زندگی شیرین من نیز متلاشی شد.
منبع: خراسان
انتهای پیام// ف. ح.