به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامهها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر میشود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای در رسانهها نیز دارد.
یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامههای و جراید سراسر کشور هفدهم بهمنماه به شرح زیر است:
سعدالله زارعی در یادداشت امروز روزنامه کیهان با عنوان "ترامپ، بنبست تهدید ایران" سخنان اخیر «دونالد ترامپ» درباره ایران، واکنش تند مقامات عراقی را در پی داشته است. رئیسجمهور آمریکا چند روز پیش با نادیده گرفتن توانایی آمریکا در اقدامی که از آن سخن میگوید و نیز با نادیده گرفتن حاکمیت ملی عراق گفت: «نیروهای نظامی کشورش برای زیرنظر داشتن ایران در عراق میمانند. تمام آن چیزی که من میخواهم این است که نظارت کنم. ما یک پایگاه غیرقابل باور و گران قیمت در عراق ساختهایم.
این پایگاه به خوبی برای کنترل و نظارت بر نقاط مختلف منطقه پر از مشکل خاورمیانه تعبیه شده است. ایران کشوری شرور است که افراد زیادی را میکشد. میخواهیم حواسمان به ایران باشد، چون ایران مشکل واقعی است بنابراین در عراق میمانیم تا آنها را زیرنظر داشته باشیم».
واکنش فوری و پرحجمی که طی دو روز گذشته از سوی مقامات، احزاب و شخصیتهای عراقی به این سخنان ابراز شد، به تنهایی از میزان قدرتی که ترامپ از آن سخن میگوید پرده برداشت و در ضمن نشان داد که مخاطب تهدید آمریکا یعنی ایران از چه ظرفیت واکنشی در درون حاکمیت و ملت عراق برخوردار است.
در عین حال این سخنان یک بار دیگر بلاهت مقامات ارشد آمریکا را برملا کرد. اما درباره چرایی این اظهارات و وضع آینده حضور نظامی آمریکا در عراق و وضعیتی که نیروهای نظامی آمریکا در حد فاصل امروز تا آینده طی خواهند کرد، نکاتی وجود دارد:
۱- با مرور پرونده یک سال اخیر آمریکا در عراق، میتوانیم جنبههای مختلف شکست آنان را نشان دهیم؛ شکست اطلاعاتی به دلیل اینکه نتوانستند تحولات شمال و سرانجام تغییرات سیاسی دولت عراق را پیشبینی کنند، شکست سیاسی به دلیل اینکه نتوانستند حرکت مهمترین معارضشان یعنی جمهوری اسلامی در عراق را مهار نمایند، شکست استراتژیک به دلیل اینکه در این دو سال اخیر نتوانستند وضع داخلی عراق را به نفع خود دگرگون نمایند و شکست نظامی به این دلیل که علیرغم تلاش فراوان، نتوانستند نتیجهای امنیتی از حضور نظامیان خود در عراق بگیرند.
آمریکا در عراق در حدود ۳۳ نقطه حضور لکهای، متوسط و پررنگ دارد و جمعاً از حدود ده هزار نیروی نظامی برخوردار است. پایگاه «عینالاسد» واقع در استان الانبار بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در عراق به حساب میآید که بین ۳ تا ۴ هزار نیروی نظامی این کشور را در خود جای داده است. بعد از آن پایگاه «قیاره» واقع در جنوب غربی استان صلاحالدین قرار دارد که یکی از مراکز اصلی هدایت عملیاتهای نظامی آمریکا در عراق و سوریه است. علاوه بر آن آمریکاییها در این استان، پایگاه «تاجی» را هم در اختیار دارد. پایگاه بعدی آمریکاییها (پایگاه K۱) در استان کرکوک است آمریکا در مناطق کردی و بخصوص در استان اربیل نیز چند پایگاه نظامی دارد که پایگاه «سبیران» با حدود ۴۰۰ نیروی نظامی و «حریر» با همین حدود از جمله این پایگاهها به حساب میآیند. آمریکا در بقیه استانهای عراق هم بطور پراکنده نیروی نظامی دارد که عدد نیروهای مستقر در آن بین ۱۰ تا ۵۰ نفر در نوسان هستند. براین اساس میتوان گفت: از ۳۳ نقطهای که نظامیان آمریکایی در آن قرار دارند، کمتر از ده نقطه قابلیت عملیاتی دارند.
چند روز پیش از اظهارات اخیر دونالد ترامپ، مقامات آمریکایی درباره یافتن یک موشک عمل نکرده ایرانی در نزدیکی پایگاه آمریکایی عینالاسد داستان سرایی کردند و این در حالی است که اگر قرار بود موشکی به پایگاه عینالاسد شلیک شود، بزرگی این پادگان مانع به مقصد نرسیدن آن میشد کما اینکه در جریان حمله موشکی ایران به یک موقعیت داعش در استان دیرالزور سوریه، موشکی خارج از نقطه هدف فرود نیامد.
آمریکاییها با جنجال اخیر درصدد برآمدند به طرف ایرانی بگویند اوضاع را کاملاً زیر نظر دارند تا ایران سیاست آمریکا مبنی بر گسترش بیشتر نظامیان خود در عراق را نادیده بگیرد. این در حالی است که آمریکا باید پیش از آنکه از ایران و مهار آن سخن بگوید فکری برای دهها گروه مسلح ضد آمریکایی عراق در دو طیف سنی و شیعه این کشور بکند و این احمقانه است که آمریکا تهدید نزدیکتر را که مشکل اصلی اوست، نادیده گرفته و آدرس تهدیدات ایرانی میدهد.
۲- اظهارات دونالدترامپ علیه نیروهای ایرانی در عراق از یک سو نقض حاکمیت عراق بود چرا که او کشوری مستقل را با یکی از ایالتهای آمریکا اشتباه گرفت و از سوی دیگر نقض توافقنامه امنیتی است که ۱۲ سال پیش بین بغداد و واشنگتن امضا شده است. ماده سوم این توافقنامه ذیل عنوان «احترام به قوانین» میگوید آمریکا باید تمام تدابیر لازم را بکار گیرد تا نیروهای نظامی و غیر نظامی آن عرف و قوانین داخلی عراق را محترم بشمرند». دونالد ترامپ در مورد عراق دچار سوءتفاهم است! او گمان میکند دولت عراق توسط نظامیان این کشور سر کار آمدهاند و هم اینک عراق بطور غیر رسمی تحت قیمومت آمریکا است! از این رو ادبیات ترامپ در مورد عراق به ضرر او تمام شد چرا که عراقیها این را تحقیری علیه خود ارزیابی کردند.
اظهارات ضدایرانی و ضدعراقی ترامپ سبب تضعیف ارتباطاتی شد که آمریکاییها و عوامل آن طی سه چهار سال گذشته با بعضی از احزاب شیعی برقرار کرده بودند. پیش از این، این گروههای شیعی با این داعیه که نباید به آمریکا و نباید به ایران وابسته بود، مواضع نادرست خود را مخفی میکردند، اما با اظهارات اخیر ترامپ آنان از یک سو مایوس و از سوی دیگر مورد سرزنش هواداران حزبی خود نیز واقع شدند. پیش از این سیاست باراک اوباما در مورد عراق، تقویت ملیگرایی و قرار دادن آن در مقابل اسلامگرایی بود بعضی از اتفاقات یک سال گذشته داخل طیف شیعی عراق ناشی از این سیاست بود. ملیگرایی میتواند وجوه مثبتی هم در پی داشته باشد، اما آنچه که آمریکاییها و عوامل عربی آن در عراق دنبال کردند دور کردن احزاب شیعی از علایق شیعیشان و به عبارتی دور کردن آنان از فضاهای بینالمللی بود اظهارات تند دونالد ترامپ در واقع یک تلنگر به این دسته از گروههای شیعی بود و از این رو از قضا آن دسته از احزاب شیعی که در دو سال گذشته در مواردی ملعبه آمریکاییها واقع شده بودند، بیش و تندتر از دیگران به سخنان ترامپ واکنش نشان دادند.
۳. برخلاف ظاهر اظهارات ترامپ، بیان او آکنده از نگرانی از جمهوری اسلامی بود. حدود دو هفته پیش از این، رئیسجمهور آمریکا در توئیتی در واکنش به اظهارات چند مقام اطلاعاتی آمریکا، گفته بود ایران نفوذ روزافزونی در خاورمیانه پیدا کرده و سیاستهای آمریکا در مهار آن پاسخ نداده است. اظهارات ترامپ که یکی دو هفته پس از پاسخ صریح منفی مقامات عراقی به درخواست او برای پیوستن به اعمال محدودیتهای تجاری آمریکا علیه ایران صورت گرفته است، به نوعی تهدید عراق و حکومت آن نیز به حساب میآید. اما واقعیت این است که آمریکا با یک عراق یکپارچه مواجه نیست که پیام یکپارچهای برای آن ارسال مینماید. عراق از نظر طیفبندیهای داخلی حتی در بین شیعیان از تنوع زیادی برخوردار است و این چیزی است که سیاست آمریکا در عراق را با دشواری زیاد مواجه میکند. تلاش شکستخورده آمریکا در هتل بابل بغداد در جریان انتخاب روسای قوای عراق نشان داد که گاهی ساعتها وقت واشنگتن صرف رسیدن به توافق با یک گروه میشود و حال آنکه در همان زمان یک گروه دیگر در حال گفتگو با چند گروه دیگر برای همراهی بیشتر با ایران هستند.
۴- برخلاف ظاهر قضیه، آمریکا ارادهای برای مهار نظامی ایران ندارد چرا که براساس تجربه حضور در «تنف» و «شمال رقه»، ایران در دفاع قاطع از خود تردیدی ندارد و به سرعت عمل میکند. واقعیت این است که ایران نیازی به استفاده از حتی همه نیروهای هوادار خود در عراق ندارد و با بخشی از آن هم میتواند نیروهای کمشمار آمریکا را در ۳۳ نقطه عراق در زمانی کمتر از یک ماه وادار به خروج از عراق کند. اما به فرض اینکه ایران ناگزیر به استفاده از نیروها و امکانات خود باشد این کار برای او سخت نیست همین اظهارات ترامپ به ما کمک میکند که به نام حفظ امنیت خود به پایگاههای آمریکایی در کشوری که رسما قرار است سکوی مهار و تضعیف امنیتی ایران باشد، حمله کنیم بدون آنکه آنان به دلیل ترس از آسیبهای بزرگتر در منطقه خلیج فارس و اقیانوس هند و دریای سرخ، جرأت حمله به نقطهای دیگر داشته باشند؛ بنابراین اظهارات ترامپ در واقع مصرف ایرانی ندارد و از قضا به محکمتر شدن موضع ایران منجر میشود. ترامپ برای مصرف طرف عراقی از ادبیات تهدید علیه ایران استفاده کرد تا طرف عراقی از ترس افتادن در باتلاق جدید امنیتی، روابط با ایران به خصوص در حوزه امنیتی را کاهش دهد که این شدنی نیست چرا که امنیت امروز عراق همین اقدام ایران و آینده امنیتی آن نیز با امنیت ایران گره خورده است.
وحید عابدینی در یادداشت امروز روزنامه ایران با عنوان "قدرت مجازی مردم و نزاع حقیقی در دنیای امروز" نوشته: در روزهای آینده همزمان با چهلمین سالگرد انقلاب سال ۵۷ قرار است تعدادی از سران کشورهای جهان در کنفرانسی برای آنچه «صلح و امنیت خاورمیانه» نامیده شده در لهستان گردهم آیند. آنطور که مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا و دیگر مقامات امریکایی بیان کردهاند قرار است تمرکز این کنفرانس بر سیاستهای منطقهای ایران باشد.
بسیاری از ناظران معتقدند که این کنفرانس میتواند گامی مهم در راستای تلاشهای امریکا برای افزایش فشار بر ایران و همراه کردن هرچه بیشتر کشورهای جهان بخصوص منطقه خاورمیانه با سیاستهای ضدایرانی دولت ترامپ باشد. دونالد ترامپ از زمان مبارزات انتخاباتی خود بر خروج از برجام تأکید میکرد و درنهایت دراردیبهشت ماه گذشته با خروج از توافق بینالمللی برجام، تحریمهای یکجانبه امریکا علیه ایران را دوباره اعمال کرد و میکوشد با به زانو درآوردن اقتصاد ایران، ایران را وادار کند که به خواستههایش خصوصاً در مورد مسائل منطقهای تن در دهد.
آنچه از نظر نمادین جالب است و همزمانی این کنفرانس با سالگرد انقلاب آن را به ذهن متبادر میکند این است که چهل سال است که امریکا و برخی از کشورهای منطقه در پی مهار ایران هستند و این کنفرانس را هم باید تلاشی دیگر برای مهار ایران دانست. انقلاب سال ۱۳۵۷ از منظر تمام تحلیلگران یک انقلاب مردمی بود که قشرهای مختلف مردم از آن حمایت کردند.
این مردمی بودن انقلاب بیش از هر چیز دیگری برای دشمنان ایران هراس ایجاد کرد. رژیمهای پادشاهی منطقه که نگران رسیدن امواج این انقلاب به کشورهایشان بودند تلاش کردند که با تشکیل شورای همکاری خلیج فارس سیاستهای خود را در مقابل آن هماهنگ کنند. برخلاف چیزی که این روزها برخی تحلیلگران اشاره میکنند (و محمد بن سلمان هم بر آن تأکید میکنند) انقلاب سال ۵۷ قبل از آنکه انقلابی در راستای گسترش شیعه گری (یا آنطور که آنها اشاره میکنند اسلام انقلابی) باشد انقلابی مردمی بود و هراس حاکمان عرب منطقه هم بیشتر از آنکه به بعد اسلامی انقلاب مربوط باشد به مردمی بودن انقلاب ایران ارتباط داشت.
بر همین اساس میتوان اینطور تحلیل کرد که با وجود اینکه حکومت صدام هیچ گاه همانند انقلاب اسلامی پایگاه مردمی نداشت اما در تضاد حکومت جمهوی عراق با حکومت پادشاهی و در راستای نگرانی شیخ نشینان عرب از گسترش ایدههای جمهوری خواهی در منطقه، آنها هیچ گاه عراق را نیز بهعنوان عضو شورای همکاری خلیج فارس نپذیرفتند.
حال چهل سال از آن انقلاب مردمی گذشته است و همچنان موضوع نگرانی این کشورها «نفوذ ایران» در منطقه است. ایرانی که دیگر یک حکومت انقلابی نیست و حتی دیگر آن ایدههای اولیه صدور انقلاب هم در سیاست خارجی آن کمرنگتر شده است. سیاست خارجی ایران اتفاقاً بسیار بالغ و حتی در بعضی موارد محتاط و محافظه کار شده است و چندان دیگر نمیتوان آن را یک سیاست خارجی انقلابی و رادیکال تصور کرد. در مقابل، سیاست خارجی عربستان سعودی بیش از همیشه انقلابی و تند شده است. سیاست خارجی این کشور بخصوص از زمان قدرت گرفتن محمد بن سلمان از محافظه کاری همیشگی فاصله گرفته و به یک سیاست خارجی تهاجمی بسیار نزدیک شده است.
مداخلات عربستان در بحرین، مصر، سوریه و یمن نشان دهنده این سویههای جدید تندروی در سیاست خارجی عربستان است. اما آنچه این سیاست خارجی تهاجمی عربستان فاقد آن است پشتوانه مردمی است و به همین دلیل موفقیتی بهدنبال نداشته است. اینک چهل سال پس از آن انقلاب مردمی بار دیگر تعدادی از سران دولتها جمع میشوند تا برای توقف نفوذ ایران در منطقه برنامه بریزند. جالبتر اینکه بعضی کشورهای عربی که خود را منادی جهان اسلام و مدافع حقوق اعراب میدانند در کنار اسرائیلی مینشینند که در بین مردم در جهان اسلام و جهان عرب دشمن درجه اول آنها شناخته میشود.
همکاری بین سیستمهای امنیتی بعضی از کشورهای عربی بخصوص عربستان سعودی و اسرائیل برای مقابله با حضور ایران در منطقه چیزی است که مدتهاست در رسانهها مطرح میشود ولی اینکه اعراب و اسرائیل برای مبارزه با ایران در مقابل دوربینهای رسانههای جهان دست در دست هم بگذارند پدیده جدید و جالبی خواهد بود.
اما اتفاقاً همین تصویر که بسیار وحشتناک و نگرانکننده به نظر میرسد میتواند دریچههایی رو به آینده بگشاید. انقلاب مردمی ۵۷ بدون شک حرکتی رو به جلو بود؛ اقدامی بود برای گذار از سلطنت سنتی مبتنی بر خون پادشاهان به سوی جمهوری خواهی مدرن مبتنی بر رأی مردم. همین روح بود که نیروهای ارتجاعی و سنتی منطقه را نگران کرد و برای مهار آن صف کشیدند. امروز در امریکا هم رئیس جمهوری بر سر کار است که با این نیروها همراه است، چرا که خود نماینده ارتجاعیترین و سنتیترین نیروهای جامعه امریکاست. نیروهای مذهبی و سنتی امریکا که با پیشرفت جهان و گسترش جهانی شدن، ارزشهای خود را از دست رفته میدیدند از ابزاری که جهانی شدن در اختیار آنها قرار داده بود یعنی شبکههای مجازی استفاده کردند تا نیروی خود را به قدرت برسانند. شاید اشاره چند روز گذشته سارا سندرز، سخنگوی کاخ سفید که گفت «روی کار آمدن ترامپ خواست خداوند بود» اشاره جالبی است به خاستگاه ترامپ و حامیان او.
دونالد ترامپ را باید تبلور ارادهای در بین بخشهایی از جامعه امریکایی دانست که با همه ارزشهای جهانی شدن مخالف است. برای آنها مهاجران دشمن محسوب میشوند؛ چرا که فکر میکنند که آنها هم اقتصادشان را در تنگنا قرار دادهاند و هم فرهنگ آنها را در معرض خطر. آنها فکر میکنند مسلمانان، آفریقایی تبارها، لاتینها و دیگر مهاجران، ارزشهای اصیل امریکایی را که مبتنی بر فرهنگ مسیحی سفید پوست است به مخاطره انداختهاند.
آنها به ارزشهای مدرن در مورد زنان چندان اعتقادی ندارند و با نگاه تحقیرآمیز ترامپ به زنان چندان مشکلی ندارند. این بخش از جامعه امریکا حتی از پیشرفتهای تکنولوژیک هم چندان راضی نیست. بسیاری از آنها به واسطه پیشرفتهای تکنولوژیک شغل خود را از دست دادهاند و از این بعد جهانی شدن نیز نگرانند. آنها از این ناراحتند که جوانان تحصیلکرده چینی، هندی، ایرانی و به امریکا میآیند و با کمک به پیشرفتهای تکنولوژیک فرصتهای شغلی متناسب با تواناییهای آنها را از بین میبرند و جا برای نیروهای آشناتر به تکنولوژی باز میشود.
آنها همچنین از رویکرد بینالمللی امریکا هم راضی نیستند و میپرسند چرا پول مالیات دهندگان امریکایی باید خرج مدیریت جهانی و بخصوص تأمین امنیت دیگر کشورها شود. خروج از معاهدات بینالمللی و تأکید بر اینکه «منافع ملی امریکا در اولویت اول است» پاسخی به این نگاه در بین این رأی دهندگان است. خروج امریکا از معاهده محیط زیستی پاریس، توافق تجارت آزاد امریکای شمالی، برجام، یونسکو و توافق موشکی با روسیه نمونههایی از فاصله گرفتن امریکای دوره ترامپ از رویکرد بینالملل گرایانه و چندجانبه در حفظ صلح و امنیت بینالمللی و گرایش به یکجانبهگرایی مبتنی بر منافع امریکاست.
با این حال نباید فراموش کرد که این صدا که در آننژاد پرستی، وطن پرستی و هراس از دیگری (لاتینها، آفریقایی تبارها، مسلمانان، یهودیها، زنان، دگرباشان و …) پرطنین است بیشتر صدای ساکنان ایالتهای مرکزی، شهرهای کوچکتر و طبقات کمتر تحصیلکرده است که برای سالها فاقد صدا بوده است و امروز فضای مجازی به آنها قدرت داده است که در مقابل رسانههای بزرگ امریکایی قد علم کنند و آنها را به چالش بکشند. رسانههای عظیم امریکایی، نخبگان رسانهای و سیاسی و حتی احزاب قدرتمند امریکا نتوانستند در مقابل این غولی که از چراغ جادوی شبکههای اجتماعی بیرون آمده بود بایستند و ترامپ را بر رأس هرم سیاسی امریکا نشاند تا صدای آنها باشد.
اما این تنها صدای موجود در امریکا نیست. در مقابل این صدا، دو صدای دیگر میتوان در جامعه امریکایی دید؛ یکی صدای ساختارهای مستقر سیاسی و هیأت حاکمه (establishment) امریکاست که سیاستمداران و مدیرانی را در بر میگیرد که طی چند دهه گذشته از هر دو حزب امریکا در مهمترین نهادهای سیاسی امریکا مستقر بودهاند و با تأکید بر منافع خود این دوقطبی کنونی در جامعه امریکا را رقم زدهاند. این سیاستمداران عموماً محصول پول شرکتهای بزرگ اقتصادی (وال استریت) و دانشگاههای برتر امریکا هستند و از نظم موجود در ساختارسیاسی اجتماعی امریکا بیشترین سود را میبرند و هیچ درکی از نابود شدن برخی از طبقات جامعه امریکا در اثر نظم موجود ندارند. آنها بیش از هر چیز از نظر منافع با هواداران ترامپ در تضادند و هیلاری کلینتون در انتخابات گذشته تبدیل به نماد این جریان شد.
با وجود این نباید فراموش کرد که صدای دیگری هم در جامعه امریکا هست که امروز بهعنوان جریان پیشرو (progressive) شناخته میشود. این جریان در عین حال که ساختارهای مستقر سیاسی و سیاستمداران فاسد را به چالش میکشد و به بازتوزیع ثروت در جامعه امریکایی اعتقاد دارد و از نظر منافع اقتصادی با بخشی از حامیان ترامپ همراه است، از نظر ایدئولوژیک در سر دیگر طیف قرار میگیرد و رشد امریکا را ماحصل گسترش ایدههای جدید بخصوص تقویت زنان، رنگین پوستان، مهاجران، اقلیتهای مذهبی و دگرباشان میداند. این جریان در انتخابات گذشته صدای خود را در برنی سندرز، سناتور عدالت طلب ایالت ورمانت دید و از نامزدی او در انتخابات حمایت کرد.
هرچند دستکاریهای نخبگان حاکم در انتخابات داخلی حزب دموکرات اجازه نداد که او به کاندیدای حزب دموکرات تبدیل شود و از انتخابات کنارهگیری کرد. انتخابات میان دورهای مجلس نمایندگان نمادی از موفقیتهای این جریان دیده میشود. پیروزی موج صورتی و رکوردزنی حضور زنان در کنگره امریکا بخصوص زنان جوان، مسلمان، محجبه و رنگین پوست نشانهای بارز از رشد این صدا در ادبیات سیاسی امریکاست. این جریان که سویههای ضد اسرائیلی و ضد سعودی هم دارد، همانند حامیان ترامپ قدرت اصلی خود را در شبکههای اجتماعی میبیند اما با تأکید بر جوانان، دانشجویان و دانشآموزان، رنگین پوستان و اقلیتهای مذهبی. در ماههای آینده و با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری، فضای مجازی امریکا صحنه صف آرایی این دو جریان خواهد شد که یکی از دونالد ترامپ هواداری میکند و دیگری از کاندیداهای پیشرو نظیر برنی سندرز و الیزابت وارن.
بر این اساس صحنه سیاسی امریکا نشان میدهد که قدرت شبکههای اجتماعی تا چه اندازه در وضعیت فعلی این کشور و آینده آن مؤثر است. بدون اغراق میتوان گفت پیروزی اوباما و ترامپ هر دو ماحصل قدرت شبکههای اجتماعی بوده است و احتمالاً رئیس جمهوری آینده هم کسی خواهد بود که بتواند این فضا را با خود همراه کند. شاید از این رواست که در روزهای گذشته مقامات جمهوری اسلامی ایران هم بر اهمیت این فضا تأکید کردهاند. مقامات دولت، از جمله رئیس جمهوری و وزیر ارتباطات بارها بر اهمیت فضای مجازی در عصر امروز تأکید کردهاند. رهبر معظم انقلاب نیز فضای مجازی را راهی دانستند که باید از آن بدرستی استفاده کرد. در سوی دیگر ماجرا نیز بخصوص پس از تجربه انتخابات گذشته ریاست جمهوری امریکا و شبهه مداخله روسیه در آن، این قدرت و اهمیت این فضا و نفوذپذیری آن درک شده است. به همین دلیل است که طی روزهای گذشته فیسبوک و توئیتر اعلام کردند که صدها حسابهای مرتبط با ایران، روسیه و ونزوئلا را به اتهام آنچه که «عملیات نفوذ هماهنگ شده» خواند، مسدود کردهاند.
بنابراین امروز اهمیت شبکههای مجازی برای انتقال پیام بین ملتها برای هیچ کسی پوشیده نیست. اما آیا ایران میخواهد از آن برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند؟ اگر آری بیش از هرچیز باید به مردم خود اعتماد کند. شبکههای مجازی بیش از آنکه زمین بازی دولتها و مقامات رسمی باشند جولانگاه مردم عادی هستند. اینجاست که هر فردی با هر سطح دانش و توان فکری صرفاً با داشتن یک حساب کاربری و یک گوشی تلفن همراه میتواند حرف خود را بزند و صدای خود را بلند کند و اتفاقاً بیش از بسیاری از سیاستمداران شنیده شود. متأسفانه با فیلترینگ بخشی از شبکههای اجتماعی از قدرت فضای عمومی ایران کاسته شده است که بتواند در صحنه افکار عمومی دنیا در مورد منافع خود با دیگران سخن بگوید و از حقوق خود دفاع کند. فیلتر بودن توئیتر و فیسبوک موجب شده که ایرانیها نتوانند صدای واقعی خود را در دنیا داشته باشند و این فضا جولانگاه جریانهای سازمان یافته وابسته به نهادهای امنیتی غربی و عربی شده است.
چهل سال پس از انقلاب مردمی سال پنجاه و هفت اینک باز هم باید به آن توان مردمی رجوع کرد. اگر میخواهیم فضای ایران هراسی بشکند، اگر میخواهیم حامیان ایران در جای جای دنیا قدرت بگیرند و اگر میخواهیم بازی سیاسی و روانی را از دست دشمنان ایران بگیریم ناچاریم بازهم از مردم کمک بخواهیم. این مردم هستند که با حضورشان در شبکههای مجازی میتوانند صدای واقعی منافع ملی باشند. اگر مردم واقعی در این فضا فعال شوند نیاز به هیچ ارتش سایبری نیست و هیچ کسی نه میتواند آن را مسدود کند و نه جلو قدرت آن را بگیرد. برای این مهم باید به مردم اعتماد و این قدرت محبوس را آزاد کرد. برای این کار باید هرچه سریعتر فیلترینگ شبکههای اجتماعی بخصوص توئیتر، فیسبوک و یوتیوب برداشته شود تا مردم ایران بتوانند با مخاطبان خود در دنیای امروز حرف بزنند و منافع خود را تشریح کنند. در شرایط فعلی با ورود ناقص شبکههای اجتماعی بخصوص فراگیری استفاده از تلگرام، تهدیدهای شبکههای اجتماعی برای کشور عملی شده ولی کشور نمیتواند از فرصتهای آن بدرستی بهره بگیرد. ارتش اصلی ایران همین مردمی هستند که چهل سال است کشور را از گردنههای مهیب گذراندهاند و امروز نیز آنها هستند که بهتر از هر کسی میتوانند از منافع ملی خود در این عرصه جدید جهانی دفاع کنند. اگر به مردم اعتماد شود و این قدرت مردمی آزاد شود، روز کنفرانس ورشو میتواند به روز صف آرایی دولتها در برابر ملتها تبدل شود؛ دولتهایی که با جنگ و تحریم و تهدید بر خلاف مسیر دنیای امروز و جهانی شدن فرهنگ و اقتصاد و ارتباطات شنا میکنند و مردمی که با ابزار جهانی شدن به هم پیوستهاند و برای آیندهای مبتنی بر صلح و گفتوگو میکوشند.
هادی غلامحسینی در یادداشت امروز روزنامه جوان با عنوان "تسری نظارتهای شب مجمعی بانک مرکزی" نوشته:طی سالهای اخیر مشاهده شدهاست در آستانه برگزاری مجامع عادی سالانه بانکها، بانک مرکزی موافقت خود را جهت برگزاری مجمع مشروط به رعایت مفادی کردهاست که این مفاد به یکباره کل شاکله صورتهای مالی بانکها را چنان تغییر میدهد که سودهای اعلام شده گاهی به یکباره به زیان سنگین تبدیل میشود، از این رو این محل پرسش است که چرا بانک مرکزی نظارت خود را بر بخش پول و بانک به تمام ماهها و فصول تسری نمیدهد.
چندین سال است که سهامداران بانکها (صاحبان بانک) به دلیل آنچه نظارتهای شب مجمعی عادی سالانه بانکها توسط بانک مرکزی عنوان میشود، زیان میکنند و مشتریان بانکها به دلیل آنچه پرداخت سودهای علیالحساب تضمین شده عنوان میشود، سود میکنند از این رو امروز جای دارد بزرگان بخش مالی در رابطه با زیان صاحب کسب و کار (سهام دار بانک) و سود مشتری (سپرده گذار بانک) توضیح دهند.
طی سالهای اخیر شاهد این موضوع بودهایم که برخی از بانکهای بورسی طی یکسال کلی گزارشهای خوشبینانه برای سهامداران خود نشر دادهاند و بسیاری از مشتریان بانک یا سرمایهگذاران در حوزه سهام بر اساس این گزارشهای خوشبینانه تصمیمگیری و سرمایهگذاری کردهاند، در نهایت شب مجمع عادی سالانه به یکباره مشخص شدهاست که سود تشخیص داده شده از سوی بانک با توجه به نامه و تذکرات بانک مرکزی به زیان چندین هزار میلیارد تومانی تبدیل شدهاست، از این رو این پرسش مطرح میشود که چرا بانک مرکزی نظارت خود بر نظام بانکی را به تمامی ماههای سال تسری نمیدهد.
بانکهای بورسی بر اساس مفروضات و محاسبات خود گزارشهای مالی مختلف اعم از سه ماهه، ششماهه و ۹ ماهه و سالانه را منتشر میکنند که مشتریان و ذینفعان بانک بر اساس این اطلاعات تصمیمگیریهایی را انجام میدهند و در نهایت بانک مرکزی در استانه برگزاری مجمع عادی سالانه بانکها طی نامهای رعایت چند نکته را در صورتهای مالی الزامی میدارد و نتیجه آن میشود که به یکباره تمامی صورتهای مالی بانک چنان تغییر میکند که حتی گاهی سود پیشبینیشده و اعلام شده به سهامداران به زیانهای چندین هزار میلیارد تومانی تبدیل میشود.
از اینرو به نظر میرسد بانک مرکزی باید گزارشهای شب مجمعی خود را در نظام بانکی به هر ماه و هر فصل از سالی مالی بانکها تسری دهد تا حقوق سهامداران و مشتریان و ذینفعان بانکها تضییع نشود به ویژه آنکه هم اکنون بسیاری از مردمی که گاهی تحتتأثیر شایعههای مربوط به بخش بانک قرار میگیرند، خواستار افزایش نظارت بانک مرکزی بر بخش پول و بانک هستند، مثلاً لیزینگها، صرافیها و تعاونیهای مالی و اعتباری فعال در بخش پول و بانک نیازمند نظارتهای بیشتری از سوی بانک مرکزی است.
به نظر میرسد بانک مرکزی باید به بخش سرمایهگذاریهای بانکها اعم هلدینگها و گروههای وابسته و فرعی بانکها نیز نظارت بیشتری داشته باشد و حتی حیطه نظارتی خود را به بخش صندوقهای سرمایهگذاری بگستراند، زیرا این صندوقها بهرغم آنکه عموماً در تملک بانکها هستند، ولی مجوز خود را از بازار سرمایه در یافت میکنند و منابع مشتریان خود را عمدتاً در حوزه سپرده بانکی یا گواهی سپرده بانکی سرمایهگذاری میکنند.
در نهایت اگر چه رئیس کل بانک مرکزی وعده اجرای اصلاحات در بخش بانکی را ارائه دادهاست، اما منتقدان با توجه به عملکرد فعالان بخش پول و بانک میگویند اصلاحات پیشکش، نظارت بر این بخش فیالحال تقویت شود.
موضوع زنان و اعتبارات تخصیص یافته برای اجرای طرحهای مرتبط با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار و تقویت نهاد خانواده و رویکردهای حمایتی از زنان و فرزندان آنها از اولویتهای فراکسیون زنان و کمیسیون فرهنگی برای تخصیص اعتبارات لازم در بودجه ۹۸ بود و با توجه به تکلیفی که در مواد ۱۰۱، ۱۰۲ و ۱۰۳ قانون برنامه ششم توسعه سیاستهای تقویت نهاد خانواده و جایگاه بانوان و طرح توانمندسازی زنان سرپرست خانوار و رویکردهای حمایتی از زنان و فرزندان آنها مطرح است تخصیص اعتبارات و بودجه متناسب با رشد تورم و هزینههای اقتصادی موجود در جامعه و نیازهای زنان لازم و ضروری بود.
بر این اساس، با هدف افزایش بودجه و اعتبارات مرتبط با موضوعات زنان و زنان سرپرست خانوار و بیمه آنها و رویکردهای حمایتی و اشتغالزایی برای زنان سرپرست خانوار و همچنین بودجه بخش فرهنگی اقدامات و پیشنهاداتی از سوی فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی و کمیسیون فرهنگی بودجه مطرح شد که خوشبختانه اعتبارات قابل توجهی را برای این موضوعات به تصویب رساندیم.
در بخش ماده واحدههای لایحه بودجه ۹۸، یکی از موضوعات مطروحه تامین کسری اعتبارات دیه محکومان معسر جرائم غیرعمد ناشی از تصادفات بود که متاسفانه بخش قابلتوجهی از این محکومان را زنان و زنان سرپرست خانوار تشکیل میدهند که با هدف تقویت نهاد خانواده و حمایت هرچه بیشتر از زنان در تبصره ۱۱ بر اساس پیشنهاد کمیسیون فرهنگی و فراکسیون زنان مقرر شد زنان معسر سرپرست خانوار در اولویت برخورداری از اعتبارات این ردیف قرار بگیرند.
تبصره ۱۴ لایحه بودجه ۹۸ و جدول آن به طور کامل متمرکز بر روی اجرای قانون هدفمندکردن یارانه با هدف تحقق عدالت، کاهش فقر مطلق و توسعه بهداشت و سلامت مردم است و همچنین پرداخت یارانه به خانوارهای نیازمند را از اولویتهای هدفمندی یارانهها قرار داده است که در لایحه ارائه شده دولت مبلغ ۷۰۰۰۰ میلیارد ریال برای موضوع کاهش فقر مطلق خانوارهای هدف از طریق افزایش پرداخت به خانوارهایی که درآمد آنها کمتر از خط حمایتی کمیته امداد امام خمینی (ره) و سازمان بهزیستی کشور است و بیمه زنان سرپرست خانوار و بدسرپرست تخصیص یافته بود که بر اساس پیشنهاد ارائه شده این اعتبار به میزان ۸۴۰۰۰ میلیارد ریال افزایش یافت که انتظار میرود بتواند در راستای سیاست تعریف شده که همانا کاهش فقر و بیمه زنان سرپرست خانوار و بدسرپرست است آنگونه عمل کند که شاهد کاهش مشکلات این قشر باشیم.
همچنین علاوه بر ردیف ۲۰ جدول تبصره ۱۴ در ردیف ۲۱ جدول همین تبصره بخشی از اعتبار تخصیصی به میزان ۲۱۱۶۵ میلیارد ریال به موضوع بیمه اقشار خاص نظیر قالیبافان و زنان سرپرست خانوار و اجرای قانون جامع حمایت از معلولان تخصیص یافت.
موضوع افزایش تسهیلات وام قرضالحسنه ازدواج برای حمایت از تشکیل خانواده که باتوجه به شرایط اقتصادی امروز جامعه، جوانان دارای مشکلات بسیاری در این زمینه هستند و همچنین تخصیص تسهیلات به بدهکاران مهریه که به دلیل نوسانات قیمت طلا مشکلات آنها در ماههای اخیر دوچندان شده است از دیگر موضوعات اولویتداری بود که افزایش تخصیص اعتبارات در آنها ضروری در نظر گرفته شد که کمیسیون فرهنگی مجلس پیشنهاد افزایش تسهیلات قرضالحسنه ازدواج به میزان ۳۰ میلیون تومان برای هریک از زوجین یعنی در مجموع ۶۰ میلیون تومان تسهیلات را داد که در کمیسیون تلفیق در بند الف. تبصره ۱۶ مصوب شد. همچنین در بند (ج) در لایحه ارائه شده دولت مبلغ هزار میلیارد ریال از منابع قرضالحسنه بانکها در اختیار ستاد مردمی رسیدگی به امور دیه قرار گیرد که کمیسیون فرهنگی و فراکسیون زنان پیشنهاد داد زندانیان نیازمند با اولویت زندانیان زن و زندانیان بدهکار مهریه از بودجه این ردیف استفاده کنند و همچنین پیشنهاد افزایش اعتبارات این ردیف به دو هزار میلیارد ریال داده شد که به تصویب کمیسیون تلفیق رسید.
در بخش اشتغالزایی نیز در بند (ب) تبصره ۱۶ در راستای توانمندسازی هرچه بیشتر مددجویان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) و بهزیستی وامهای اشتغال مددجویی به میزان ۲۰ هزار میلیارد تخصیص یافته که ۱۴ هزار میلیارد برای مددجویان کمیته امداد و ۶ هزار میلیارد آن به مددجویان بهزیستی تخصیص یافته که به پیشنهاد فراکسیون زنان در اولویت قرار گرفتن زنان سرپرست خانوار و بدسرپرست برای بهرهمندی از این تسهیلات داده شد که به تصویب رسید.
همچنین در ردیفها و جداول پیوست لایحه بودجه ۹۸، برای تقویت نهاد خانواده و جایگاه بانوان در آن موضوع اجرای ماده ۱۰۱ قانون برنامه ششم توسعه مبلغ ۳۰۰۰۰ میلیون ریال و برای اعتبارات طرح توانمندسازی زنان سرپرست خانوار موضوع ماده ۸۰ قانون برنامه ششم توسعه مبلغ ۱۳۵۰۰۰ میلیون ریال تخصیص یافت و برای پرداخت مستمری به فرزندان و همسران بیمه شده متوفی و ۶۰ سال برای مردان و ۵۵ سال برای زنان که زیر ۱۰ سال سابقه پرداخت حق بیمه دارند نسبت به سنوات مستمری موضوع درآمد حاصل از اخذ یک در هزار قیمت منطقهای بابت حقالثبت اموال غیرمنقول مبلغ ۱۳۵۰ میلیون ریال بودجه تخصیص یافت.
انتهای پیام/