به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در بهمنماه ۵۷ انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و جمهوری اسلامی پایهگذاری شد. بر همین اساس تصمیم گرفتیم حوادث بهمنماه ۱۳۵۷ را از روزنامه اطلاعات دنبال کنیم.
بیشتربخوانید: سیاستهای اقتصادی شاه کشور را به چه مسیری کشاند؟ / اقتصاد دهه ۵۰ زیر آوار «واردات» + آمار
مهمترین بحث در اوایل بهمن ۵۷ روز و نحوه ورود امام خمینی به ایران بود. در روز پنج بهمن روزنامه اطلاعات در این باره مینویسد: «به گفته رادیو پاریس در بخش اخبار بامدادی خود امام خمینی سفر خود را به تهران سه هفته به تعویق انداختهاند.
خبرنگاران اطلاعات در پاریس برای تایید این خبر با منزل امام تماس گرفته بودند. در یکی از منازلی که جهت اقامت همراهان امام در نظر گرفته شده، حجتالاسلام فردوسی در پاسخ به سوال آنها گفته بود: امام امروز عصر به تهران حرکت میکند و هیچ مانعی نمیتواند جلوی سفر ایشان را به وطن بگیرد.
این گفته به این شکل تفسیر میشود که امام خمینی و همراهانشان طبق برنامه پیشبینی شده به قصد تهران پرواز خواهند کرد و از آنجا که بستهبودن فرودگاهها الزاما به معنی بسته بودن مرزهایی هوایی ایران نیست، احتمال میرود هواپیمای ایشان تا فراز آسمان تهران بیاید و اگر در این مرحله مسئولین اجازه فرود دادند، هواپیما بنشیند وگرنه به آتن برود.
چنین حادثهای جدا از پیامدهای آن، همه مسئولیتهای ناشی از انجام نیافتن سفر امام به تهران را متوجه دولت خواهد کرد.»
در بخش دیگری از این گزارش به نقل از آسوشیتدپرس آمده است: «شاپور بختیار، نخستوزیر ایران، از آیتالله خمینی تقاضا کرده است که حداقل تا سه هفته بازگشت خود را به ایران به تاخیر اندازد و یک منبع صلاحیتدار روز پنجشنبه (امروز) اظهار داشت که حضرت آیتالله ظاهرا این تقاضا را پذیرفتهاند. منبعی که از آن نقل قول شده و تقاضا کرده که هویتش مکتوم بماند گفته است که بختیار به آیتالله خمینی اخطار کرده است که نمیتواند مسئولیت حفظ جان ایشان را در صورتی که طبق برنامه پیشبینی شده خویش روز جمعه (فردا) به ایران بازگردند، برعهده بگیرد.»
روزنامه ها در هنگام پیروزی انقلاب علاقه زیادی داشتند که محل اقامت آینده امام خمینی را پیشبینی کنند. بر همین اساس خبرنگار روزنامه اطلاعات به قم رفته و از آخرین منزل امام در ایران گزارشی تهیه کرده و آن منزل را منزلی میداند که حضرت امام در آن اقامت خواهد کرد. در این گزارش آمده است:
«سواد شهر قم از دور پیدا بود، خیلی وقت بود این شهر حادثهساز و پرحادثه را ندیده بودیم. از همان آغاز سفر با خود این چنین میاندیشدم که قم زیر و رو شده است. همه چیز باید عوض شده باشد. اولین نشانه این دگرگونی را در پمپ بنزین نزدیک شهر دیدم؛ پمپ بنزین تقریبا خالی بود. در حالی که باران سختی میبارید. چند جوان که بازوبندهای مخصوص در دست داشتند انتظامات پمپ بنزین را در اختیار داشتند.
یک اتومبیل که از تهران برای بنزینگیری به قم آمده بود، اصرار داشت یک گالن را هم از بنزین پر کند، مامور انتظامات گفت: «به جان آقای خمینی نمیشود» دیگر معلوم بود که بنزین نخواهد داد.
پس از گشتی در شهر برای رفتن به خانه امام خمینی وارد کوچهی باریک یک خیابان شدیم. در و دیورا کوچهها پر از شعار و نوشته بود و عکسهای بسیاری از آیتالله خمینی و آیتالله شریعتمداری را بر در و دیوار چسبانده بودند. جالبترین کار این بود که بسیاری از مغازهها و خانهها تمام دیوارهای خود را با عکسهای آیات عظام تزیین کرده بودند.
خانهها اکثرا گلی با درو دیواری فرسوده بچشم میخورند. این مسیری بود که سالها پیش امام خمینی هر روز از آنجا میگذشت. دیوارها مملو از اعلامیه، پلاکاردها و پارچهها بود. در یک اعلامیه کمیته برگزارکننده استقبال از آیتالله خمینی، از جوانان خواسته بود هر آن کس که خطاطی، تابلونویسی، طراحی و از این قبیل کارها میداند به کمیته مراجعه کند و در کنار آن مجموعهای از اعلامیههای نهضت به چشم میخورد.
بالاخره به خانه امام خمینی رسیدیم. در کنار در خانه انبوهی از خاک بر روی هم انباشته بود. در ورودی خانه حکایت از قدمت آن داشت. دیوارهای خانه با خشت و آجر بنا شده بود. برای ورود به خانه باید از چند پله پایین میرفتی و آنگاه راهرویی بود که انتهای دست راست آن به حیاط بیرونی خانه منتهی میشد و دست چپ راهرو دیگری بود که به کلاس تدریس «آقا» میرسید. جلو کلاس درس یک قفسه بزرگ آهنی قرار داشت که جای کفش است وجلوی آن یک زیلوی کهنه و پرگل افتاده بود که شاگردان به هنگام ورود به کلاس کفشهای خود را روی این زیلو از پا درمیآوردند.
خانه امام خمینی شاید جمعا در حدود سیصد متر باشد و مهم اینکه این خانه یک لحظه از جمعیت خالی نیست و این همان خانهای است که امام خمینی را پذیرا خواهد شد و امام خمینی در آن زندگی خواهد کرد همچنانکه سالها نیز در آن زندگی کرده است.»
آیتالله مکارم شیرازی یکی از افراد صاحب قلمی است که مقالات و یادداشتهای ایشان طی ماههای منتهی به انقلاب در روزنامهها منتشر میشد. در یکی از این مقالات ایشان در ۵ بهمن مینویسد:
«مساله مهمی که این روزها هممیهنان ما بلکه بسیاری از مردم جهان را در نگرانی فرو برده است این است که با ورود حضرت آیتالله العظمی خمینی به ایران، در این مملکت چه روی خواهد داد:
من فکر میکنم اگر همه گروههایی که در داخل و خارج با مسائل ایران درگیر هستند، در رویارویی با حوادثی که با سرعت بر ما میگذرد، واقعیات را- هرچند بر خلاف تمایلشان باشد- بپذیرند و عقل و درایت را به یاری طلبند، یافتن راه سلامت در این «مثلث مرگ و زندگی» مشکل نخواهد بود و هرگز فاجعهای روی نخواهد داد، فاجعهای که هیچکس از آن سودی نمیبرد.
این واقعیات از این قرار است:
۱- انقلاب ملت ایران همچون میوه رسیدهای است که از شاخه جدا شده و دیگر به شاخه بازنمیگردد و یا همچون نوزادی است که بازگشتش به رحم مادر محال است، طرز افکار به کلی دگرگون شده و بنیادهای اجتماعی کاملا زیر و رو گشته و اصرار در بازگشت به وضع سابق دلیل «بیگانگی مطلق» با واقعیات است.
۲- بازگشت «شاه» به هر صورت غیرعملی است، حتی با خونریزی بیشتر و بیشتر و امید است خود او با سالها تجربه سیاسی این حقیقت را دریافته باشد.
۳- کودتای ارتش کاملا امکانپذیر است، اما به همان اندازه بیهوده و بیهدف و بیحاصل است، زیرا:
فرض میکنیم که بعضی از یگانهای زبده ارتش صددرصد به شاه وفادار باشند و بفرض که بر تشتت و پراکندگی چشمگیر در ارتش علیرغم اخطارها و مخالفتهای گروهی از افسران و درجهداران، غلبه کنند و به فرض که افسران این آب و خاک آنقدر با عواطف خود بجنگند که به خود اجازه بمباران خواهران و مادران و هموطنان خود را بدهند و سرانجام سیل خونی راه بیفتد و ارتش بر اوضاع- ببخشید بر خیابانها! - مسلط شود، بعد چه خواهند کرد؟ آقای بختیار با برآورد مبالغهآمیزش گفت: حقوق کارمندان را تا شب عید داریم، بعد چه خواهد شد، آیا ارتش حتی حقوق افسران و درجهداران خود را میتواند بپردازد؟
بنابراین کودتا چه پیروز شود، چه شکست بخورد، شکست خورده است.
۴- قدرتهای بزرگ منطقه- مخصوصا آمریکا- باید بدانند چه آقای بختیار سر کار باشد، چه ارتش و چه حکومت اسلامی، دیگر ما نمیتوانیم خریدار بیقید و شرط سلاحهای آنها به قیمت ویرانی کشورمان باشیم، دیگر ایران ژاندارم خلیج فارس نخواهد بود، آنها باید دوران منافع سرسامآور خود را- به هر حال- پایانیافته تلقی کنند و تنها به منافع معقول، آن هم از طریق کنار آمدن با ملت ایران نه با دولتها، بیندیشند و این تنها با درک انقلاب ایران و انتخاب موضعگیری صحیح در برابر آن میسر است.
۵- هنگامی که میبینیم حتی وزیر سابق دادگستری آمریکا هم فهمیده است که ۹۹ درصد مردم ایران به ندای روحانیت آگاه مخصوصا «زعیم بزرگ آیتالله خمینی» فورا پاسخ میدهند و تظاهرات بیسابقه تاریخی در چندین نوبت نیز این واقعیت را اثبات کرده، باید بدانیم کلید حل بحران در دست کیست و سرانجام این مسئله چگونه باید حل شود.
۶- جناح نیرومند مذهبی نیز باید به این حقیقت توجه کند که گروههای دیگری نیز وجود دارند که در اصل انقلاب همگامند و از آینده خود نگران، باید به افکار آنها احترام گذارده شود و به آنها تامین دهند که در آینده هیچگونه استبدادی جانشین استبداد پیشین نخواهد شد. همانگونه که این اقلیت باید قبول کند که موضعگیری نادرست و مخالفت با چنین اکثریت قاطعی تفاهم آینده را به خطر خواهد افکند.
با توجه به این شرایط، تنها راهی که میتواند جلو فاجعه را بگیرد و از خونریزیهای بیحاصل و متلاشیشدن یک کشور کهنسال در که در برابر طوفانهای بزرگ تاریخ ایستادگی به خرج داده، جلوگیری کند، آن است که از طریق نظرخواهی عمومی و مراجعه به رفراندوم، بن بست را بشکند و همه به نتایج آن احترام بگذارند و هرگونه مانع را از سر این راه بردارند.
این عاقلانهترین، عادلانهترین و دنیاپسندترین کاری است که میتوان در این وضع خطرناک انجام داد.
منبع: فارس
انتهای پیام/