شهادت تکامل ایمان و نهایت خلوص قلبهاست. شهادت مردن تحمیلی نیست بلکه انتخاب آزادانه و آگاهانه و خلوت عاشق و معشوق است.
شما میتوانید در ادامه شرح کوتاه زندگی شهید یعقوب حسنی یکی از شهدای هشت سال دفاع مقدس را بخوانید:
شهید یعقوب حسنی فرزند عبداله در سال۱۳۳۸ در دهکده محمدشاه سفلی که بعدها به نام پنج تن شهید شهرت یافت، پابه عرصه هستی نهاد و در آب و هوای خوش و خرم زادگاهش که با وجود کوههای سر به فلک کشیده و نهرهای جاری و چشمههای جوشان، روزگاری به عنوان عروس روستاهای اطراف شهرستان نقده از آن یاد میشد شروع به بالیدن نمود و رؤیاهای شیرین کودکی را همراه با گذر فصول زیبایی طبیعت روستایش به سوی نوجوانی کشید تا اینکه بعد از گذراندن پایه چهارم ابتدایی در زادگاهش برای ادامه تحصیل به شهرستان مهاباد رهسپار شد و پس از سه سال تحصیل در آنجا به نقده مراجعت نمود و با استفاده از هوش سرشار و استعداد والای خود که خداوند متعال در وجود او به ودیعه نهاده بود موفق به اخذ دیپلم در رشته راه و ساختمان از هنرستان فنی شهید باهنر شهرستان نقده گردید.
ایشان که پرورش یافته خانواده متدین و مذهبی و دوستدار اهل بیت (ع) بودند از همان آغاز انقلاب اسلامی همزمان با شعله ور شدن قیام مردم مسلمان علیه رژیم ستمشاهی به صف فشرده مردم پیوست تا در مکتب مراد، درس مریدی بیاموزد.
بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، روزها به تحصیل علم و دانش پرداخت و شبها به صورت نیمه فعال به پاسداری از ارزشهای والای انقلاب اسلامی و دستاوردهای عظیم آن میپرداخت.
در سال۱۳۶۰ بعد از اخذ دیپلم برای گذراندن خدمت مقدس سربازی به جهت عشق و علاقه زیاد به حراست و پاسداری از خون شهدا و دفاع از حریت و آزادگی و ابراز ارادت و اخلاص به ساحت مقدس آقا امام زمان (عج) (ارواحنا له الفدا) و فرزند شایسته حضرت زهرا (ع)، حضرت امام خمینی (ره)، به خیل عظیم سپاه پاسداران پیوست و در ایام خدمت نیز بارها گوش به فرمان امام و مقتدای خود در پاکسازی منطقه به عنوان پیشرو با قامتی بلند و استوار به مبارزه با ضدانقلاب و منافقان کوردل پرداخت.
بعد از خدمت سربازی مدتی در بنیاد مسکن شب و روز خود را وقف کارهای عمران و آبادی مردم محروم ساکن در روستاها نمود ولی از آنجا که عشق به اسلام و انقلاب و امام با پوست و خون او عجین شده بود خدمت در بنیاد مسکن، روان تشنه او را سیراب نمینمود و همواره به فکر پر کشیدن و پیوستن به جمع بهترین و گمنامترین فرشتگان روی زمین بود تا اینکه این آرزو با پیوستن او به اداره اطلاعات نقده محقق شد.
شهید بزرگوار پس از پیوستن به جمع سربازان گمنام امام زمان (عج) با عقیده راسخ و ایمان قوی و شجاعت وصف ناپذیر تمام تلاش خود را برای شناسایی عوامل ضدانقلاب و منافق در شهر و دیار خود و مناطق دیگر به کار میگرفت و حماسههایی میآفرید تا به عنوان بهترین نقش برآب کننده حیله دشمنان انقلاب مصداق آیه «مکروا و مکر ا. وا... خیر الماکرین» باشد.
شهید چهرهای پرفروغ و گشاده داشت و تبسم گل رویش همیشه بهاری بود به طوری که حسن و ملاحت و حجب و متانت از او در اولین برخورد دلربایی مینمود و اعتماد و اطمینان انسان را جلب میکرد.
شهید حسنی در سال۱۳۶۴ با پیشنهاد خانواده خود و با توجه به شناختی که از وضعیت اعقتادی، روحی و اخلاقی خانواده دایی خود داشت با دختردایی خود ازدواج نمود که حاصل یازده سال زندگی پربار و خداپسندانه شان سه یادگار شایسته و لایق به نامهای هادی، هاشم و فاطمه میباشد، هر چند که مصداق بارز شهید، این دو بیت مشهور میباشد:
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
این دلداده امام حسین (ع) و بزرگ شده مکتب عاشورا سرانجام در تاریخ۱۳۷۵/۴/۱۶ در حالی که به مناسبت ماه محرم، پیراهن سیاه سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع) و یاران باوفایش را بر تن داشت؛ پس از پیکار با دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی و اسلام و به درک واصل نمودن دو تن از سرسپردگان و خودفروشان دمکرات در درگیری روستای قلعه لر از توابع شهرستان نقده، قله شجاعت را با رفعت ایمان و ایثار درهم آمیخت تا عاشقانه و عارفانه، لبیک گوی ندای ملکوتی ارجعی الی ربک باشد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
انتهای پیام/