سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

عناوین ویژه روزنامه ها؛

ایستگاه تقویت فشار اینجاست /  اهمیت عراق و ایران برای یکدیگر /  خطر گرایش به اشرافی گری /  وضعیت هشدار در منطقه

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه‌ها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر می‌شود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای در رسانه‌ها نیز دارد.

یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامه‌های و جراید سراسر کشور بیستم و پنجم دی ماه به شرح زیر است:


 ایستگاه تقویت فشار اینجاست

محمد ایمانی کارشناس سیاست داخلی در یادداشت امروز کیهان با عنوان " ایستگاه تقویت فشار اینجاست " نوشتنه؛ ۱- «نشست لهستان» برای اهل دقت، نشانه بلکه بشارتی بزرگ است. اظهارات وزیر خارجه آمریکا در باره این نشست، آرزو و خبری را در خود نهفته داشت. پمپئو از آرزویی سخن گفت که جای ارزیابی دارد، اما ضمنا خبری را بازگو کرد که مصداق الفضل ما شهد به الاعداء است. حتی بازگویی آرزوی مهار ایران یعنی تحقیر آمریکا؛ یعنی چهل سال محاسبه و برنامه‌ریزی برای از میان برداشتن انقلابی که خیال می‌کردند ظرف چند هفته کارش یکسره می‌شود، برعکس از آب درآمده است.
 
۲- چرا تقلّای آمریکا در نشست لهستان بشارت است؟ در جنگ خندق که اردوکشی همه احزاب کفر و استکبار بود، منافقین و بیماردلان با مشاهده گرد و خاک و هیاهوی دشمن گفتند «مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا. خدا و رسول او، جز وعده دروغ به ما ندادند». اما باورمندان وپایمردان با مشاهده همین صحنه، انگیزه و نشاط مضاعف یافتند «وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا».
 
۳-، اما با نگاه مادی هم، اظهارات مقام آمریکایی حاوی بشارت برای جمهوری اسلامی ایران است. پمپئو از ریاست سیا به وزارت خارجه رفته و فردی معمولی نیست. اما او هم مجبور است حین اعلام پروژه‌ای که پایه آن عملیات روانی است، به اقتدار ایران اعتراف کند. پمپئو در قاهره با اعلام اینکه ۱۳ و ۱۴ فوریه (۲۴ و ۲۵ بهمن) نشستی را در لهستان «درباره خاورمیانه با تمرکز ویژه بر ایران» برگزار می‌کنیم، افزود «هدف، تمرکز روی صلح و آزادی و امنیت خاورمیانه و بررسی نفوذ بی‌ثبات‌کننده ایران در منطقه است. تمایل شدید ما برای خیالبافی باعث شد نگاه دیگری به حزب‌اﻟله (لبنان) داشته باشیم، تا این گروه که کاملا همراه ایران است، زرادخانه خود را به ۱۳۰ هزار راکت و موشک برساند. آن‌ها متحد ما، اسرائیل را هدف گرفته‌اند». پمپئو از نفوذ ایران در یک یا دو کشور حرف نمی‌زند؛ آن‌ها از سر ناچاری اذعان می‌کنند ایران در غرب آسیا، نفوذی دارد که اراده آمریکا را پس زده است. معلوم است نفوذ با موشک به دست نمی‌آید؛ که اگر چنین بود، آمریکا با هفت هزار میلیارد دلار هزینه و راه‌اندازی چندین جنگ، احساس شکست استراتژیک نمی‌کرد.
 
 
۴- وزیر خارجه ما پریروز در حالی با احترام کامل با مقامات عراقی دیدار کرد که چند هفته قبل، ترامپ مجبور شد دزدکی به عراق سفر کند. او همزمان گفت: «خیلی غم‌انگیز است: ۷ تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کردیم، اما متاسفانه ناچارم کاملا مخفیانه به آنجا سفر کنم. دو بار قرار بود به عراق سفر کنم، اما خبر درز کرد و سفر لغو شد». حمله موشکی همزمان به سفارت آمریکا در بغداد، سند درستی سخن ترامپ است. اما تلخ تر، مخالفت نخست‌وزیر و دیگر مقامات عراق با دیدار در پایگاه الاسد بود.
 
۵- درباره ضریب نفوذ سخنان پمپئو، گزارش مستند پایگاه اینترنتی کامن دریمز کافی است که می‌نویسد «نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد آمریکا مورد نفرت ملت‌های خاورمیانه است. پمپئو در قاهره سخنانی شرم‌آور، اما بی‌اهمیت ایراد کرد. طبق نظرسنجی مؤسسه زاگبی در ۸ کشور، اغلب مردم منطقه از آمریکا نفرت دارند. محبوبیت آمریکا در عراق و مصر تک رقمی است. در مصر بیش از ۹۰ درصد از مردم نگاهی منفی دارند، نگاه مثبت به آمریکا ۳۰ درصد کاهش یافته و به ۸ درصد رسیده است. در کشوری که فقط ۸ درصد مردم تو را دوست دارند، سخنرانی درباره اینکه چگونه باید در امور آن‌ها دخالت کنی، موضوع خوبی نیست. آمریکا منفورترین بازیگر در سوریه تلقی می‌شود. ۹۳ درصد در مصر، ۸۶ درصد در عراق، ۸۴ درصد در ترکیه، ۸۳ درصد در ایران، ۶۷ درصد در عربستان، ۶۳ درصد در لبنان و ۶۳ درصد در فلسطین گفتند آمریکا نقشی منفی در سوریه داشته است».
 
۶- مراد از این مقدمه آن نیست که تحرکات دشمن را رصد نکنیم یا بالش نرم زیر سر بگذاریم. اما باید معلوم باشد میدان جنگ جای دیگری است. مواردی نظیر نشست لهستان، شارژ همان جنگ اصلی است که هویتی روانی با روکش امنیتی و اقتصادی دارد. اولین بار نیست که آمریکا با اجاره و به صف کردن نام برخی دولت‌های مقروض پیزوری می‌کوشد اعتبار از دست رفته را بازسازی کند. مگر در ماجرای جنگ تحمیلی و جنگ دیپلماتیک و اقتصادی، بار‌ها شاهد نمایش‌هایی به مراتب قوی‌تر و پرحجم‌تر نبوده‌ایم؟ و مگر نه اینکه برآیند سیاست مهار ۴۰ ساله، الحاق عراق و سوریه و لبنان و غزه و یمن و بحرین به محور پیروز مقاومت بوده است؟ مگر نه اینکه ژانویه دولت آمریکا و اسرائیل با استعفای اعتراضی وزیران دفاع، تبدیل به عزا شد؟
 
۷- تهدید و دغدغه اصلی، شبکه نفوذی است که با غفلت برخی مدیران، آرزو و عقده هرگز برآورده نشده دشمن را به خبر تبدیل و تحمیل می‌کند. یا تهدید دشمن را نزد افکار عمومی - یا مراکز تصمیم گیر و تصمیم ساز- «معتبر» می‌نمایاند. این شبکه، ایستگاه تقویت فشار دشمن است. حلقه‌هایی هستند که هفتگی بلکه روزانه، «مغالطات آماری درباره محدودیت منابع، اخبار تحریف شده و کاریکاتوری و یا تهدید‌های بزرگ‌نمایی شده دشمن» را فرآوری و بسته‌بندی می‌کنند و به مدیران و تصمیم گیران در مجلس و مجمع تشخیص و شورای نگهبان و... منتقل می‌کنند؛ هدف چیست؟ اِرجاف: شایعه‌سازی و خالی کردن دل‌ها یا القای اضطرار و ضرورت اعتماد دوباره دشمنی که تشت خیانتش در برجام بر زمین افتاد. گویا ماموریت دارند که مدام، کشور را ناتوان از مقاومت نشان دهند؛ و این در حالی است که در این ۴۰ سال، نه یک بار بلکه بارها، از گردنه‌هایی غیر قابل مقایسه با شرایط اقتدار امروز عبور کرده و پیش رفته‌ایم.
 
۸- روزنامه دولتی ایران در مطلبی بدون امضا و هویت نویسنده می‌نویسد «وقتی اروپا عملیاتی شدن SPVکانال مبادله نفت با کالا! را به تعیین تکلیف لوایح FATF منوط کرده و طیف منتقد هم جلوی کار را گرفته، چطور در این معادله، وزارت خارجه را طرف سؤال و فشار قرار داده‌اند؟» نویسنده این متن‌ها، طرف دولت ما هستند یا دولت‌های بدعهد اروپایی که همه تعهدات برجامی را به «ماسماسک SPV» تنازل دادند و همان را هم پس از ۹ ماه عملی نکردند؟ یعنی نمی‌فهمند که در برجام، تعهدی درباره FATF نداده‌ایم و اروپایی‌ها به جای عذرخواهی و انجام تعهدات، وعده انجام یک چندم همان تعهدات را مشروط به دریافت چند امتیاز نقد و هنگفت جدید می‌کنند و البته به قول آقای ظریف، پس از قبول FATF و CFT هم هیچ تضمینی در کار نیست؟! تحلیلگر که این قدر کودن نمی‌شود؛ بنابراین اشتباه (بخوانید شبهه‌افکنی و فریبکاری) خاستگاه دیگری دارد. حالا تصور کنید وقتی در فضای عمومی این قدر بر فریبکاری مصرّ باشند، چند برابر همین عملیات روانی را نسبت به تصمیم‌گیران انجام می‌دهند.
 
۹- تهدید اصلی، خط «انحراف» و «تحریف» است؛ خطر حرکت بر محور «شهوات» و «شبهات»؛ خطر عوض کردن جای دوست و دشمن به کمک وادادگان و مرتجعان. نگرانی مهم، اشرافیت‌زدگی برخی خواص متمایز از معرفت و معیشت توده مردم است؛ آن‌ها که می‌خواهند مانند زبیر و طلحه اشرافیگری پیشه کنند و بنابراین به اردوگاه عدالت و ولایت پشت پا می‌زنند و با امویان روزگار و مروان‌ها و ولید‌ها می‌بندند. تاریخ می‌گوید اردوگاه اموی شام، با حرمت‌شکنی همین صحابه عقبگرد زده جان گرفت. آن‌ها ژنرال‌هایی بودند که برای «جنگ نیابتی» دشمن سربازگیری شدند.
 
۱۰- انحراف و تحریف، علت و معلول هم هستند. به تعبیر امیر مومنان (ع) در خطبه ۵۰ نهج‌البلاغه «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ». آغاز پدید آمدن فتنه‏ها، هواهایى است که پیروى مى‏شود و برای توجیه همین انحراف از چهارچوب، دست به بدعت و تحریف موازین می‌زند. امام درخطبه ۸۸ و در تبیین «آنچه سبب هلاکت مى‌شود» فرمود: «خدا هرگز جبّاران روزگار را در هم نشکسته مگر پس از آن که مهلت لازم و نعمت‌هاى فراوان بخشید، و هرگز استخوان شکسته ملّتى را بازسازى نفرمود، مگر پس از آزمایش‌ها و تحمّل مشکلات... در شگفتم و چرا در شگفت نباشم از خطاکارى گروه‌هاى پراکنده با دلایل مختلف... یَعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ... کَأَنَّ کُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ. در شبهات عمل مى‌کنند و در شهوات حرکت می‌کنند. معروف در نظرشان همان است که نیک می‌شمارند (می‌پسندند) و منکر همان است که زشت می‌شمارند (نمی‌پسندند). در حل مشکلات به خود پناه مىبرند، و در مبهمات تنها به رأى خود تکیه مىکنند، گویا هر کدام، امام خویش هستند»!
 
۱۱- مولای متقیان همچنین در خطبه ۱۰۶ خطاب به خواص «شهوت‌مدار و شبهه‌محور» فرمود: «از کرامت خداوند به مقامى رسیدید که حتى کنیزانتان را گرامى می‌دارند و می‌خواهند همسایگانتان را نیز بهره‌مند گردانند. در برابر شما سر فرود مى‌آورد، آن که شما را بر او برترى نیست و احسانى در حق او نکرده‌اید؛ و برای شما هیبت قائل است، کسى که از سطوت شما نمی‌ترسد و شما را بر او فرمانى نیست. مى‌بینید پیمان‌هاى الهی شکسته شده و به خشم نمى‌آیید؛ حال آنکه شکسته شدن پیمان‌هاى پدرانتان را ننگ مى‌دانید. احکام خدا را از شما مى‌پرسیدند و شما پاسخ مى‌گفتید و در مرافعات قضاوت مى‌کردید. پس مقام و منزلت و زمام کارهایتان را به ستمگرانی واگذاشتید و پیروى کردید که؛ یَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ. به شبهات عمل می‌کنند، و در پى شهوات و خواهش‌هاى نفسانى مى‌روند».
 
۱۲- این نهیب حکیمانه از امام خمینی (ره) است که فرمود: «اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خداست یا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیس‌جمهور با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است. وقتی غیرمشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزۀ او وارد شدن در حوزه طاغوت است... ما به دیوار می‌زنیم آن حرفی را که برخلاف مصالح اسلام باشد... آقا ما مدت‌ها زیر بار طاغوت بودیم، بس است! ملت ما مدت‌ها ـ. ۵۰ سال بلکه ۲۵۰۰ سال ـ. زیر بار طاغوت بود، بس است! آقایان بگذارید یک چند وقتی هم مردم الهی بشوند، تجربه کنید... این قدر تبعیت نکنید از این غربی‌ها، از این شرقی‌ها... بعضی‌شان می‌گویند مسئلۀ ولایت فقیه یک مسئلۀ «تشریفاتی» باشد، مضایقه نداریم. اما اگر بخواهد ولیّ دخالت بکند در امور، نه، ما آن را قبول نداریم ـ. حتماً باید یک کسی از غرب بیاید دخالت بکند؟! ـ. ما قبول نداریم که یک کسی اسلام تعیین کرده، او دخالت بکند. اگر متوجه به لوازم این معنا باشند، مرتد می‌شوند لکن متوجه نیستند... ما بین راه هستیم. ما بعد از این گرفتاری داریم، آقا. گرفتار همین یا دوست‌های جاهل، یا دشمنان عاقلِ متوجه... من از خدای تبارک و تعالی می‌خواهم که ما را از شرّ دوست‌های جاهل و دشمن‌های شیطان نجات بدهد». (جلد ۱۰ صحیفه امام، صفحه ۲۲۱)
 
۱۳- در چهل‌سالگی انقلاب، اگر با وجود همه موفقیت‌ها و پیشرفت‌های بزرگ، هنوز از نقطه آرمانی فاصله داریم، علت را باید در همین انحراف و تحریفگری -یا تحریفگری دشمن با دستمایه قرار دادن عملکرد همین طیف- و تحمیل آدرس دروغین پیشرفت به جامعه جست‌وجو کرد. خودکامگان دارای روحیات طاغوتی، در متن نقشه دشمن قرار دارند. هویت انحراف و تحریف را باید از جانب هر شخص و گروهی بود، روشن کرد و آن را دشمن داشت.

 

 اهمیت عراق و ایران برای یکدیگر

صباح زنگنه کارشناس مسائل عراق در یادداشت امروز ایران با عنوان " اهمیت عراق و ایران برای یکدیگر " نوشته؛ در دوران معاصر روابط میان دو کشور ایران و عراق با فراز و فرود‌های بسیاری همراه بوده است. این اتفاق در روابط بین دو کشور بسته به اینکه حکومت‎های مستقر از چه گرایش سیاسی باشند، شاهد افت و خیز بوده است. زمانی که هر دو کشور دارای حکومت پادشاهی بودند، روابط حسنه‌ای بین آن‌ها برقرار بود. پس از سقوط پادشاهی در کشور عراق، این روابط مختل و با روی کار آمدن حزب بعث هم شرایط بدتر از قبل شد تا مرحله‌ای که به جنگ علیه ایران انجامید.
 
اما با سقوط صدام روابط ایران با همسایه غربی خود بهبود پیدا کرد. این اتفاق به این دلیل رخ داد که احزاب و گروه‎هایی که به جمهوری اسلامی نزدیک‌تر بودند به قدرت رسیدند و کشور به صورت دموکراسی اداره می‎شود. همین امر برای جمهوری اسلامی ایران مورد تأیید و استقبال است؛ بنابراین اینک موقعیت بهتری برای ارتقای روابط مهیاست. زیرا از یکسو حاکمیت دست مردم افتاده و از سوی دیگر مرجعیت دینی در نجف، نقش مهمی در این خصوص ایفا می‎کنند. این در حالی بود که ایران در جریان بحران‌هایی که کشور عراق با آن‌ها مواجه شد، یاری‌رسان کشور همسایه خود شد. در حمله داعش به این کشور و تسلط تروریسم، این ایران بود که در کنار مردم و دولت عراق ایستاد و توانست ریشه تروریسم را از بین ببرد و در ادامه آن روابط اقتصادی، تجاری‌اش را با عراق توسعه بخشید.
 
 
البته شایسته‌تر بود که سفر آقای ظریف به بغداد، اربیل و سلیمانیه زودتر از این انجام می‌شد. بویژه در مقطع حساس تحولات منطقه و تلاش امریکا برای ایجاد ائتلاف‌های جدید منطقه‌ای، اهمیت رفت و آمد‌های مرتب بین دو کشور با توجه به روابط عمیق تاریخی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی از ضرورت دوچندانی برخوردار شده است. سفر‌ها و ملاقات‌هایی که بی تردید می‌تواند به تعمیق و توسعه روابط کمک کرده و برطرف کننده موانع پیش روی دو کشور باشد. هم جایگاه عراق در ترتیبات منطقه‌ای و مراودات دوجانبه برای ایران حائز اهمیت است و هم ایران برای عراق دارای درجه بالایی از اهمیت است. آنچه که در برشمردن اهمیت سفر دکتر ظریف به عراق قابل ذکر بوده، انجام آن پس از سفر هفته گذشته مایک پمپئو وزیر امور خارجه امریکا است. ایالات متحده پس از اشغال عراق خواهان تثبیت حضور خود با ورود نیرو‌های مسلح و ایجاد پایگاه‏‌های نظامی در این کشور است. جمهوری اسلامی هم نفوذ معنوی در این کشور داشته و این نفوذ همچنان ادامه خواهد یافت. اما در این میان هرچند روابط بین عراق و ایران خوب ارزیابی می‌شود، اما این اصل بدیهی را باید در نظر داشته باشیم که هر کشوری که امریکا به آن ورود پیدا کند، در ارتباطش با برخی کشور‌ها از جمله ایران خلل ایجاد خواهد شد. بویژه که می‌کوشد از اهرم فشار اقتصادی برای پیگیری سیاست‌های خود در قبال ایران بهره ببرد تا وضعیت مراودات اقتصادی این کشور‌ها از جمله عراق را محدود و مجبور به تبعیت از تحریم‌ها کند. اما دولتمردان عراق تا این اندازه واقع‎بینی و عقلانیت دارند که تشخیص بدهند منافع کشورشان چگونه باید تأمین شود و از تحریم یکجانبه یک کشور که به دخالت در روابط عراق با دنیا تعبیر می‌شود، پیروی نکنند. امیدواریم که ظرفیت‎های موجود در هر دو کشور ایران و عراق منجر به توسعه بیشتر این روابط شود.

 

 خطر گرایش به اشرافی گری

محمد جواد اخوان کارشناس مسائل سیاسی در یادداشت امروز جوان با عنوان " خطر گرایش به اشرافی‌گری " نوشته؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی در ضمن بیانات خود در دیدار مردم قم خطاب به مسئولان و دولتمردان فرمودند: «قدر موقعیت‌های خودتان را بدانید. اینکه شما در فلان مسئولیت مشغولید، نعمت بزرگ خدا است.  اینکه انسان بتواند مسئولیت داشته باشد و کار کند برای یک چنین اهدافی، برای یک چنین ملّتی، برای یک چنین کشوری، این نعمت بزرگ پروردگار است؛ قدر این را باید بدانند و شاکر باشند. ثانیاً به لوازم این نعمت بزرگ عمل بکنند؛ مراقبت بکنند گرایش به رفتار غلط، گرایش به اشرافی‌گری، گرایش به اسراف، گرایش به آن چیزی که در بین دولتمردان طاغوتی رایج است، پیدا نشود؛ این وظیفه دولتمردان ما است. راه، راه اسلام است؛ حکومت اسلامی. ما مثل امیرالمؤمنین نمی‌توانیم عمل کنیم، امّا می‌توانیم آن را یک مسیری بشناسیم و بدانیم که به آن‌طرف می‌شود حرکت کرد، در سایه آن راه باید حرکت بکنیم.»
 
واکاوی شرایط کشور نشان می‌دهد انقلاب اسلامی چندی است که با آفتی جدی به نام «اشرافیت مدیریتی» و شکل‌گیری طبقه «مدیران اشرافی» مواجه شده است. این آفت نشانه‌هایی دارد که از جمله آن «جدا شدن مسئولان از عامه مردم»، «پیگیری خواسته‌های طبقه خاص و ممتاز»، «بی‌توجهی به اقشار محروم و مستضعف»، «افتادن در ورطه مسابقه کسب ثروت» و نهایتاً «سبک زندگی تجملی، اشرافی و به‌دوراز مردم مستضعف» برخی از علائم این بیماری است. عجیب نیست که در سال‌های اخیر بیشتر مدیران مناطق شمال تهران و بعضاً ویلانشینی در اطراف تهران را برای سکونت گزیده‌اند، هم‌زمان با مسئولیت دولتی، از ثروت‌اندوزی در کسب‌وکار‌های شخصی دست نکشیده‌اند و فرصت‌های ویژه‌ای (!) برای آقازاده‌های خود فراهم آورده‌اند. نمی‌توان از مدیری که باوجود کهولت سن هم‌وغم خود را معطوف به کسب‌وکار و شرکت‌های خانوادگی واردات، برج‌سازی و... کرده است، انتظار توجه به معیشت جامعه داشت و نباید توقع داشت مدیری که کالا و خودروی لوکس خارجی را مصرف می‌کند، دغدغه بیکاری کارگر و مهندس جوان ایرانی را داشته باشد. شرح این قصه پرغصه فراتر از مجال محدود این سطور است، اما با تلخی باید بپذیریم که تعداد معتنابهی از مدیران دولتی به رغم ممنوعیت صریح در اصل ۱۴۱ قانون اساسی هم‌زمان به مدیریت در بخش خصوصی مشغول‌اند.
 
 
ناگفته پیداست که نمی‌توان از مدیری که خوش‌نشینی در خانه ۶۰ میلیاردی در ولنجک را برگزیده یا سرگرم دلمشغولی‌های اقتصادی شخص خود و خانواده‌اش است، انتظار داشت که درد حاشیه‌نشینان بی‌بضاعتی را بفهمد که کل امیدشان به یارانه ناچیز ماهانه است، یا حال زن سرپرست خانواری را درک کند که برای خرجی خود و فرزندانش، خود را به مشقت فراوان می‌اندازد، یا حس پدری را بفهمد که چند فرزند بیکار و فارغ‌التحصیل دانشگاه دارد یا مصائب کارگرانی را که چند ماه را بدون حقوق سپری کرده‌اند، اندکی متوجه شود.
 
نفوذ اشرافیت در میان مدیران کشور که به شکل‌گیری طبقه‌ای جدید انجامید، چیز تازه‌ای نیست، قدمت آن به حدود سه دهه پیش بازمی‌گردد؛ زمانی که در دوره موسوم به سازندگی صراحتاً از مانور تجمل سخن به میان آمد، به بهانه پذیرایی از مهمانان خارجی، کاخ‌های رژیم ستم‌شاهی گشوده شد و تجمل‌گرایی در سبک زندگی شخص و نیز دکوراسیون اتاق‌های مدیران ظهور و بروز پیدا کرد. این زمان بود که مسابقه اشرافیت میان برخی از مدیران به راه افتاد و روزبه‌روز آ‌نها را از جامعه دور کرد. اما نسلی از مدیران که چند سالی به‌واسطه گردش نخبگانی، از قدرت دور بوده و در بخش خصوصی مشغول فعالیت بوده‌اند و احتمالاً نیز در همین دوره ثروت میلیاردی خود را چندبرابر کردند، چندسالی است - باز به همان دلیل گردش نخبگانی به سویی دیگر- راهی میز و صندلی‌های پیشین خود شده و سکان‌دار مسئولیت‌های مهم اجرایی شده‌اند. این دسته از مدیران که دیگر به سبک زندگی تاجرمآبانه و سرمایه‌داری عادت کرده‌اند، گویی فراموش کرده‌اند که مسئولیتی که به آن‌ها سپرده می‌شود ماحصل خون نزدیک به ۳۰۰ هزار شهید گلگون‌کفن است و خزانه بیت‌المال غیراز حساب شرکت‌های خصوصی مایملک خودشان است. اگر تا دیروز در بخش خصوصی که در مالکیت تام و تمام خودشان بوده، به صندوق دخل بنگاه خود به‌عنوان جیب شخصی خود و خانواده‌شان نگریسته‌اند، باید بپذیرند که خزانه کشور و دارایی ملت، این‌چنین نیست و ریال به ریال آن در دو دنیا مورد سؤال قرار می‌گیرد.
 
بعید است که کسی از مدیرانی که فیش‌های نجومی‌شان مردم را در بهت و حیرت فروبرد این واقعیت‌ها را نداند، پس چگونه با چنین دریافتی‌هایی مواجهیم. در پاسخ باید گفت: دلیل را باید در جدی‌تر شدن خطر «اشرافیت» در میان نخبگان و مسئولان دانست. زمانی که فرهنگ و الگوی اشرافیت در نظام مدیریتی کشور حاکم شود، اولاً مسابقه زراندوزی میان دست‌اندرکاران به راه می‌افتد، ثانیاً فرهنگ تکنوکراتیک لیبرال که فساد را لازمه پیشرفت می‌داند غلبه پیدا می‌کند، مسئولان نسبت به اقشار مستضعف و محروم جامعه بی‌تفاوت می‌شوند و نهایتاً طبقه‌ای از مدیران اشرافی مسلک در مصدر امر قرار می‌گیرند که تنها منافع قشر خاصی از سرمایه‌سالاران و مرفهین بی‌درد را پیگیری می‌کنند. نمونه تام و تمام چنین ساختاری را در کشور‌های غربی دارای نظام سرمایه‌داری می‌توان دید که حاکمیت یک درصد اشراف، ۹۹ درصد مابقی را به واکنش وا‌می‌دارد.
 
اکنون به کشور خود نگاه کنیم. چهار دهه پیش در این کشور انقلابی رخ داد که پیش‌برنده اصلی آن مستضعفان بودند و نظام برخاسته از آن مردم را، ولی نعمت مدیران می‌انگاشت. اکنون مدیرانی – هرچند قلیل شمار- یافت می‌شوند که تفرعن‌آمیز به مردم می‌نگرند و خزانه بیت‌المال مسلمین را تأمین‌کننده «هزینه‌های اوقات فراغت فرزندان خود» می‌انگارند. روشن است که هیچ نسبتی میان این دسته از مدیران با گفتمان انقلاب اسلامی وجود ندارد، اما مع‌الأسف هزینه‌های آن به‌پای نظام مقدس جمهوری اسلامی می‌رود. دلیل آن نیز وجود نگاهی خطرناک است که به دنبال تغییر هویت جمهوری اسلامی است به‌گونه‌ای از این نظام، تنها نامی به‌ظاهر باقی بماند. همگی شنیده‌ایم که امام راحل عظیم‌الشأن چگونه در برابر اشرافیت دولتی هشدار داد و فرمود: «آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس‌جمهور ما خدای‌نخواسته، از آن خوی کوخ‌نشینی بیرون برود و به کاخ‌نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می‌شود. آن روزی که مجلسیان خوی کاخ‌نشینی پیدا کنند خدای‌نخواسته، و از این خوی ارزنده کوخ‌نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم.»
 
باری، صدای پای اشرافیت این بار بلندتر شنیده می‌شود و خطر آن به‌مراتب جدی‌تر است. اگر تا دیروز اشرافیت خود را مزورانه پنهان می‌کرد، این بار آشکارا و بی‌محابا در اتاق، خودرو، منزل و فیش‌های حقوقی مدیران اجرایی لانه کرده و این بیماری روزبه‌روز دامن تعدادی بیشتر را می‌گیرد. اینک نیاز است که عزم ملی و مجاهدتی مخلصانه به میدان آید تا طومار مدیران اشرافیت‌گرا و طبقه مدیریت اشرافی مسلک را درهم پیچد.

 

 وضعیت هشدار در منطقه

جلال‌خو ش چهره کارشناس مسائل منطقه در سرمقاله امروز ابتکار با عنوان " وضعیت هشدار در منطقه " نوشته؛ هنوز زود است برای اتفاقاتی که خاورمیانه و بالتبع آن منطقه خلیج‌فارس در ماه‌های آینده آبستن آن است، به روشنی پیش‌بینی کرد. با این حال قرائن ضدونقیض در آن بسیار است. همین مهم سبب می‌شود تا با احتیاط به فرآیند تحولات نگریست. اینکه آیا خاورمیانه به سمتی می‌رود که جنگ بزرگ دیگری را در سال نوِ میلادی تجربه کند و یا دیپلماسی خواهد توانست مانع این اتفاق شود؟
 
رویکرد تقابلی ایالات متحده علیه ایران، هر روز ابعاد تازه و گسترده‌تری می‌یابد. به نظر می‌رسد دولت ترامپ علاوه بر تلاش برای تنگ‏کردن حلقه‌های فشار اقتصادی، اکنون بیش از گذشته به دو راهکار دیگر نیز توجه دارد؛ انزوای منطقه‌ای و نیز اقدام برای ایجاد اجماع جهانی علیه ایران. «مایک پمپئو» پیش از سفر دوره‌ای خود به هشت کشور خاورمیانه به شبکه CNBC از نیت خود در این سفر برای ایجاد و گسترش ائتلاف علیه ایران خبر داد. به گفته او این ائتلاف باید کشور‌های حوزه خلیج‌فارس، اسرائیل، اروپا و آسیا را دربرگیرد. او تصریح کرد می‌کوشد چنین باوری را گسترش دهد که ایران بزرگ‌ترین حامی دولتی تروریسم در جهان است. آنچه محل تردید نیست، اینکه اکنون اعضای دولت تندروی «دونالد ترامپ» نشانه‌های روشنی از ورود به مراحل تازه‌ای از سیاست‌های نظامی، اقتصادی و سیاسی در برابر ایران بروز داده‌اند. در این میان نمی‌توان ولع اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی را در تشویق و ترغیب ترامپ به مقابله با ایران نادیده گرفت.
 
 
از این‌رو درخواستِ مایک پمپئو از کشور‌های اردن، مصر، بحرین، امارات متحده‌عربی، قطر، عربستان سعودی، عمان و کویت برای ایفای نقش بیشتر در همکاری‌های استراتژیک منطقه‌ای در نظر بسیاری از ناظران به بروز علائم تغییر استراتژیک در عملکرد منطقه‌ای دولت ترامپ تفسیر شده است. به‌ویژه اگر یک‌دست‏شدن کابینه ترامپ را پس از خروج دو چهره به‏نسبت معتدل و مخالف با چهره‌های تندرو مانند جان بولتون، مایک پمپئو و برایان‌هوک از تیم ترامپ در نظر آوریم، استعفای «جیمز متیس» وزیر دفاع و نیز «مک‌کورگ» نماینده آمریکا در ائتلاف مبارزه با داعش، نشانگر اعتراض جریان معتدل از تیمی است که حتی برخلاف ترامپ بر طبل تشدید منازعات تا مرز رودررویی می‌کوبد. اگرچه به‌ظاهر اعلام خروج ۲۰۰۰ نیروی نظامی آمریکا از سوریه چنین به‌نظر آمد که دولت ترامپ می‌خواهد تن خود را از آتش منازعات خاورمیانه دور کند؛ ولی سفر بولتون و پمپئو به منطقه و گفت‌وگوهای‌شان با رهبران کشور‌های متحد آمریکا از یک‌سو به کمرنگ‏کردن اعلام ترامپ انجامید و از سوی دیگر اعزام ناو هواپیما‌بر «جان استینس» به خلیج‏فارس با همراهی ۱۱ هزار نظامی که با خود موشک‌انداز‌های «موبایل بای» و دو توپ «دیکاتور» و «میچر» دارند، تصویر دیگری را پیش چشم قرار می‌دهد. این درحالی است که آمریکاییان، حضور نظامی خود در عراق و در پایگاه‌های نظامی را به شدت تقویت کرده‌اند. پایگاه «عین‏الاسد» ۶۶ کیلومتر با مرز ایران فاصله دارد و قرار است نظامیان آمریکایی پس از خروج از سوریه ـ. که البته زمان آن هنوز اعلام نشده ـ. در این پایگاه مستقر شوند. پرسش این است‌: آیا تندرو‌های آمریکایی با تشویق متحدان منطقه‌ای خود درصدد ماجراجویی در خلیج‌فارس هستند؟ دامنه این ماجراجویی چه میزان است؟ چه نتیجه‌ای برای این اقدام پیش‌بینی شده است؟ آیا نزدیک‏شدن به پرتگاه رودررویی همراه با احتیاط‌های لازم خواهد بود تا افراطیون آمریکایی و یا متحدان منطقه‌ای آنان نتوانند با اقدامی غیر‌منتظره اوضاع را از کنترل خارج کنند؟ نمی‌توان پیش‌بینی روشنی دراین‌باره کرد، اما بی‌تردید منطقه آبستن رخداد‌هایی است که خوش‌بینی در آن کمرنگ است.

 انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.