به گزارش خبرنگار
گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از
مشهد ، تاریخ
هنر نقاشی در ایران را میتوان به اندازه تاریخ زندگی بشر دانست. نقاشیهای ساده روی ظرفهای سفالی کشف شده در حفاریهای مختلف باستان شناسان در ایران، نشان از قدمت این هنر دارد.
در قرنهای نخستین اسلامی، نقاشی و
نگارگری بیشتر در کتابآرایی استفاده میشد. از حدود قرن دهم هجری نقاشی به صورت مستقل مطرح شد. از این قرن به بعد، مکتبهای مختلف نقاشی در ایران شکل گرفت و تا مدتی، نقاشی ایران تخت تاثیر مکتبهای هنر چینی بود.
نقاشی ایران در دوره تیموری به اوج خود رسید و توانست خود را از تاثیر هنر چینی رها کند و در دوره صفویه و زندیه نیز شکوفا شد. نقاشی منیاتوری و گل مرغ سبک غالب در این دوران بود.
در اواخر عهد قاجار نقاشی معروف به نام
کمالالملک جذب دربار ناصرالدین شاه شد. علاقه وی به نقاشی سبب شد راهی اروپا شود. وی نقاشی کلاسیک غربی را به خوبی آموخت. او از اولین بانیان مدرسه هنری و موزه هنری ایران بود.
عده زیادی از هنرمندان پس از کمالالملک از روش او در نقاشی پیروی کردند و شیوه اکادمیک را بنیان نهادند. در این گزارش به سراغ بررسی زندگی و آثار این نقاش مشهور رفته ایم. نقاشی که آثارش را در کتابهای هنر مدرسه به خاطر داریم و شهرت و آوازه او آن قدر زیاد است که حتی کم سوادترین مردم نیز کمال الملک را به عنوان یک نقاش میشناسند.
زندگی کمال الملک در یک نگاه
محمد غفاری معروف به کمالالمُلک در سال ۱۲۲۴ در یکی از خانوادههای هنرمند و سرشناس در کاشان متولد شد.
وی در دارالفنون در رشتهٔ نقاشی ادامه تحصیل داد. هنگامی که ناصرالدین شاه از این مدرسه بازدید میکرد، از یکی از آثار محمد غفاری بسیار خوشش آمد. این اثر پرتره اعتمادالسلطنه بود و این اقبال ناصرالدین شاه باعث شد که به دربار فراخوانده و به عنوان نقاش دربار انتخاب شود.
پس از کشته شدن ناصرالدین شاه، کمال الملک برای مطالعه به اروپا رفت. وی به دستور مظفرالدین شاه به ایران بازگشت و کار را در دربار ادامه داد، ولی عملاً نتوانست با خواستهای شاه جدید کنار بیاید. سپس به عراق رفت و چند سالی را در آنجا گذراند و چند اثر هنری نیز در مدت حضور خود در عراق خلق کرد.
بعد از بازگشت کمال الملک به ایران، مدیریت مدرسه صنایع مستظرفه را بر عهده گرفت. در این مدرسه با کوشش فراوان به پرورش شاگردان همت گماشت که زبدهترینشان، خود استادانی در مکتب وی شدند.
در دوران پهلوی به دلیل اختلافاتی که با وزیران معارف بر سر استقلال مدرسه پیدا کرد، از کار تدریس و شغل دولتی دست کشید و در سال ۱۳۰۶ به ملک شخصی خود در حسین آباد نیشابور کوچ کرد. در سال ۱۳۰۷ بر اثر حادثهای از یک چشم نابینا شد؛ اما تا سالهای آخر زندگانی به نقاشی ادامه داد.
محمد غفاری (کمال الملک) در سال ۱۳۱۹ ه. ش. بر اثر کهولت سن درگذشت. او وصیت کرده بود که در باغ خودش واقع درحسین آباد دفن شود ‚اما بنا به دلایلی وی را در نیشابور‚ مجاور مزار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری به خاک سپردند.
کمال الملک آغازگر سبک ناتورالیسم اروپایی در ایران
طبیعتگرایی یا ناتورالیسم برای توصیف نوعی از هنر است که در آن طبیعت بدانگونه که به نظر میآید، بازنمایی میشود. کمال الملک را میتوان آغازگر نقاشی سبک طبیعت گرایی در ایران دانست.
سارا حسن زاده کارشناس ارشد هنرهای تجسمی، نقاش و مدرس هنر درباره این نقاش بزرگ میگوید: قبل از کمال الملک
نقاشی منیاتوری رواج داشت و وی نقاشی رئال را وارد ایران کرد. نقاشی منیاتوری بر اساس تصویر ذهنی هنرمند است، اما در نقاشی واقع گرایانه، به جزئیات سوژه پرداخته میشود.
وی درباره مکتب کمال الملک میگوید: مکتب کمالالملک به موضوعات متداول نقاشی غربی از جمله؛ تک چهره، مناظر، بناهای شهری و مجالس اشخاص در آثارش میپردازد. از این رو نقاشی کمال الملک، مورد پذیرش عام و خاص نیز قرار گرفت.
وی ادامه می دهد: وی نخستین نقاشی درباری بود که مردم را سوژه آثار خود قرار داد و به همین دلیل مورد انتقاد درباریان قرار میگرفت، زیرا تا پیش از این، معمولا از شاهزادگان و شخصیتهای سرشناس نقاشی میشد و این کار کمال الملک به عنوان یک هنرمند و به ویژه نقاش درباری غیر متعارف بود. از سوی دیگر، جایگاه او در دربار باعث شد عده ای او را هنرمند حکومتی بدانند.
این مدرس هنر در ادامه میگوید: گفته میشود کمال الملک نقاشی مدرن یا نقاشی اروپایی را وارد ایران کرد، اما عدهای از هنرمندان این موضوع را رد میکنند و معتقدند کمال الملک همان سبک پیشینیان خود را دنبال کرده است.
وی می افزاید: کمال الملک شاگردانی را تربیت کرد که تا چند دهه هنر نقاشی ایران تحت نفوذ آنها بود بعد از آن که جریان هنری کشور ما به سمت هنر مدرن رفت باعث شد تا بین سبک نقاشی سنتی کمال الملک و جریان مدرن هنر ایران تقابلهایی ایجاد شود، اما میتوان گفت در دوره معاصر این انتقادها به نوعی فروکش کرده است و بیشتر به آثار کمال الملک پرداخته میشود.
توجه به تاثیر نور بر سوژه عامل جذابیت آثار کمال الملک
بیشتر گفته میشود کمال الملک در جایگاه یک عکاس است، عکاسی که به جای دوربین، قلم مو در دست خود گرفته است و وقتی که با آثار او رو به رو میشویم گویی با عکسهایی از یک منظره رو به رو هستیم.
سید احمد حسینی ابریشمی مدرس هنر در دانشگاه علمی و کاربردی فردوس مشهد درباره کمال الملک میگوید: آثار کمال الملک الهام گرفته از آثار روبنس، تیسین و به ویژه رامبراند از هنرمندان فرانسوی است که خود وی نیز با طبع شرقی خود، عاصری از هنر شرقی را وارد آثارش میکند.
وی آثار کمال الملک را در مکتب امپرسیونیست میداند و میگوید: در این مکتب به تاثیر نور بر سوژه پرداخته میشود و به همین علت وقتی ما تابلوی تالار آیینه کمال الملک را میبینیم، متوجه میشویم چقدر نورها دقیق در این اثر کار شده و همین اثر تالار آیینه را جذاب کرده است.
این مدرس دانشگاه میگوید: کمال الملک باعث آشتی مردم با هنر شد، زیرا در آثارش به مردم توجه داشت. تابلوی فالگیر او یکی از این دست آثار است.
انتقادها به کمال الملک
کمال الملک در جایگاه یکی از موفقترین ونام آورترین هنرمندان ایرانی نیز مورد انتقاد عدهای از اهالی هنر است.
عده ای از هنرمندان از این نقاش ایرانی انتقاد می کنند که هنگام تحصیل در فرانسه از سبک معاصر نقاشی اروپا استفاده نکرد و از شیوه نقاشی رامبراند که در آن زمان منسوخ بود تاثیر گرفت و نوعی نقاشی به سبک سنتی را وارد ایران کرد.
کمال الملک از جایگاه مردمی خوبی برخوردار بود به طوریکه وقتی در خیابان راه میرفت مردم با او سلام و احوالپرسی میکردند اگرچه عدهای نیز جایگاه مردمی او را زیر سوال بردند و از این جهت که کمال الملک با نهضت مشروطه به طور مستقیم همراهی نکرده بود بر او خرده میگیرند یا اینکه کمال الملک عضو فراماسونری بوده است و از این رو نیز انتقادهایی به این هنرمند وارد میشود.
راز محبوبیت کمال الملک
با تمام فراز و نشیبها، راز محبوبیت کمال الملک در این است که در مقابل ظلم و ستم سر تسلیم فرود نیاورد و همین روحیه باعث شد که با وزارت معارف در دوره پهلوی دچار اختلاف شود و به روستای حسین آباد نیشابور کوچ کند.
درباره این مقطع از زندگی کمال الملک نوشته شده است:پس از کودتای ۱۲۹۹ کمالالملک حاضر نشد به رضاخان روی خوش نشان دهد و حتی تقاضای رضاشاه را برای به تصویر کشیدن چهره محمدرضا ولیعهد وقت، رد کرد.
این موضعگیری همگام با حسادتها و فرصتطلبیهایی برخی رجال باعث اختلاف بین رضا شاه و کمال الملک شد و سپس وزارت معارف به دستور رضاشاه بودجه مدرسه صنایع مستظرفه را که تحت مدیریت کمالالملک اداره میشد، قطع و مشکلات زیادی را برای این هنرمند ایجاد کرد و وی نیز به ناچار از خدمت در مدرسه نقاشی که سالیان طولانی برای توسعه و اعتلای آن زحمات زیادی را متحمل شده بود، کناره گرفت و از تهران به روستای حسن آباد کوچ کرد.
هنرمندی سربلند در آزمون روزگار
همیشه این سوال مطرح است که راز جاودانگی کمال الملک در ذهن مردم چیست؟ راز جاودانگی یک هنرمند را باید در زندگی و فراز نشیبهای زندگی از جوانی تا پیری جست و جو کرد. در این گزارش خوانشی کوتاه از این دورههای مختلف زندگی داشته ایم، میتوان گفت، وی هنرمندی بود که یکسان فکر نکرد و زندگی نکرد. تغییرات زمانه و چنبرههای مختلف تاریخی او را پخته کرد. او توانست از امتحانهای زمانه خود سربلند بیرون بیاید و با این واسطه به مقام اساطیری در تاریخ هنر ایران رسید.
انتهای پیام// س.ح