سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

به احترام این ۴ شهید بازار تعطیل شد

۱۸دی برای اهالی شهرری روزی تاریخی است، روزی که ۴شهید را به‌عنوان اولین شهدای شهرری تقدیم انقلاب کرد. به همین دلیل برای گرامیداشت این روز، بازاریان خیابان حرم حضرت عبدالعظیم(ع) کرکره مغازه‌شان را پایین می‌کشند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روز «۱۸ دی» برای اهالی شهرری نقطه عطف پیروزی انقلاب است. روزی که این شهر ۴ شهید انقلابی به‌ عنوان اولین شهدای شهرری را تقدیم کرد؛ تا نام «۱۸ دی» بر کوچه و خیابان‌های این شهر بنشیند ویکی از مدارس مرکزی شهر نیز به نام ۱۸دی مزین شود تا بهانه‌ای باشد که این روز در اذهان اهالی شهرری و نسل‌های بعد از انقلاب زنده بماند.

داستان از این‌ قرار بود که از اوایل دی‌ماه سال ۵۷ هرروز در شهرری به‌ صورت پراکنده راهپیمایی شکل می‌گرفت طوری که تجمع‌ها از خیابان حرم حضرت عبدالعظیم(ع) شروع و به صحن حرم حضرت عبدالعظیم(ع) ختم می‌شد. تا این‌که جمعیت روحانی و مبارز شهرری با عده‌ای از جوان‌های انقلابی همگام شدند و قرار شد راهپیمایی باشکوهی را در روز 18 دی برگزار کنند. البته انتخاب این روز به این دلیل بود که امام خمینی(ره) از شهر نوفل‌لوشاتو برای گرامیداشت شهدای شهرهای مشهد، قزوین و کرمانشاه روز ۱۸ دی را عزای عمومی اعلام کردند و همین بهانه خوبی بود تا اهالی شهرری نیز بتوانند به مبارزات انقلابی خود قوام بیشتری بدهند.

قیام ۱۸ دی شهرری منجر به شهادت ۴ نفر از جوان‌های انقلابی شهرری شد. «قاسم سبزعلی»، «عباس ملکی»، «اصغر طرق وردی»، «علی کوهی نژاد» وهمچنین زخمی شدن عده ای از تظاهرکنندگان. باگذشت این سال‌ها همچنان اهالی شهرری به‌صورت خودجوش این روز را محترم می‌دانند و برخی از بازاریان خیابان حرم به احترام این روز کرکره مغازه‌هایشان را پایین می‌کشند و در بیشتر مدارس شهرری، روز ۱۸ دی مراسم صبح گاهی با یاد شهدای این روز برگزار می‌شود.

سراغ خانواده سبزعلی رفتیم برادرانی که از مهره‌های اصلی این تظاهرات بودند و برادرشان «قاسم سبزعلی» اولین شهید روز ۱۸ دی بود. «حاج اصغر»، «محسن»، «امیر»، «حسن»، «ابوالفضل» برادران سبزعلی هستند که شنیدن خاطرات‌شان بخشی از تاریخ شفاهی این روز را رقم می‌زند.

مبارزه ای که از سال ۴۲ شروع شده بود

مبارزه خانواده سبز علی علیه رژیم طاغوتی حول‌وحوش سال ۱۳۴۲ آغازشده بود. از همان زمانی که «اصغر» برادر بزرگ این خانواده، جوان برومندی بود و به بهانه خریدوفروش میوه هر هفته به قم می‌رفت، بعد از زیارت مسجد جمکران راهی منزل آیت‌الله مرواریدی می‌شد و پای منبر امام خمینی(ره) می‌نشست. ازآنجا دست‌خالی نمی‌آمد؛ هر دفعه تعداد زیادی رساله امام را زیر بار میوه‌ها پنهان می‌کرد و با خودش به شهرری می‌آورد. نوار سخنرانی‌های امام نیز جزء سوغات قم بود. مادرسبزعلی ها رساله و نوار سخنرانی‌ها را در پستوی خانه پنهان می‌کرد.

از همان ابتدا خانه سبزعلی که در گوشه دنجی از خیابان حرم قرار داشت پاتوقی برای تبلیغ اسلام و بعدها مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی بود؛ به گفته محسن سبزعلی «چه آن موقع که "نرگس اکبر مقدم "مادرمان هرماه در منزلش بدون واهمه از نیروهای ساواک مجلس روضه برپا می‌کرد و چه آن موقع که در بحبوحه انقلاب منزلمان به لطف و شجاعت مادر پایگاهی برای برنامه‌ریزی تظاهرات و جنبش‌های مردمی شهرری شده بود.»

«حسن سبزعلی» می‌گوید: «روزهایی که در خانه ما جلسه برگزار می‌شد مادرم برای 50 نفر غذا درست می‌کرد و از جوانه‌های انقلابی پذیرایی می‌کرد. در این شرایط پسربچه‌های کوچک‌تر از سر کوچه دو نفر دو نفر می‌ایستادند که اگر سروکله مأموران ساواک پیدا شود به ما اطلاع دهند تا انقلابیون از راه پشت‌بام فرار کنند.»

فرمان تیری که توسط غریبه ها صادر شد

محسن سبزعلی می‌گوید: «اوج همه این جلسه‌ها و اتفاقات در راهپیمایی روز ۱۸ دی بود. بعدازاینکه قاسم بلندگو را به دست گرفت و سخنرانی کرد و ضرورت راهپیمایی مردم را بنا به گفته امام مطرح کرد شعارهای انقلابی را سر داد و هرلحظه به جمعیت در حال شعار دادن افزوده می‌شد. شعارهایی با این مضمون: «سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن»، «تا شاه کفن نشود، وطن وطن نشود»، «خدا، قرآن، خمینی» موج جمعیت از طرف حرم به‌سوی میدان شهرری به جریان افتاد. هرچند با نیروهای کلانتری هماهنگ کرده بودیم که یک راهپیمایی و تظاهرات آرام و در کنترل داشته باشیم. مأموران کلانتری غریبه نبودند. بیشتر آن‌ها همسایه‌های ما وهم‌محلی بودند و اصلاً فکر نمی‌کردیم فرمان تیر صادر شود. هرچند بعدها فهمیدیم چندین نیروی ضربتی در روز ۱۸ دی وارد شهرری شدند و مأمور به‌فرمان تیر بودند.»

قاسم پیشتاز بود

اصغر سبزعلی توضیح می‌دهد: «قاسم بلندگویی را در دست گرفته بود و شعارمی داد مردم پشت سر او تکرار می‌کردند در پیشاپیش جمعیت علمای شهر ازجمله «آیت‌الله لاله‌زاری» و «آیت‌الله کنی» حضور داشتند. به‌محض اینکه فرمان تیر صادر شد قاسم اولین شخصی بود که تیر خورد و مردم به کوچه‌پس‌کوچه‌های حوالی بازار شهرری فرار می‌کردند. ساواک گزارشی را از اتفاقات ۱۸ دی این‌چنین روایت کرد: «برابر گزارش منطقه شهرری در ساعت ۱۰ الی ۱۳ تظاهرات شدید در منطقه وجود داشت که در این درگیری ۱۳ نفر دستگیر، ۹ نفر زخمی و ۳ نفر کشته شدند». پلیس تهران نیز گزارش داد: «ساعت ۱۲: ۱۵ مرم قصد پایین کشیدن مجسمه شاه در شهرری را داشتند تظاهرات ساعت ۱۲ روز ۱۸ دی سال ۵۷ در شهرری به علت تیراندازی مأمورین فرمانداری نظامی، شش نفر کشته و ۷ الی ۸ نفر مجروح شدند.»

غروبی که در شهرری گرد مرگ پاشیده بودند

«محمدرضا ملکی» از آن روزها برایمان تعریف می‌کند: «روز ۱۸ دی در تهران بودم بعدازظهر بود که به شهرری رسیدم انگار در محله‌مان گرد غم پاشیده بودند. وقتی وارد کوچه فرهنگ (مسلم ابن عقیل) شدم. تا چشم کار می‌کرد لنگه‌کفش بود که روی زمین ریخته شده بود آن‌قدر کوچه و خیابان خلوت بود که تصور می‌کردم خواب می‌بینم. به‌سرعت خودم به خانه پدری رفتم؛ متوجه شدم که تا چند ساعت قبل تظاهرات مردمی باعث درگیری شده و برادرم تیرخورده؛ خودم را به بیمارستان فیروزآبادی رساندم انگار که همه جمعیت شهرری در بیمارستان بودند خودم را از لابه‌لای جمعیت به برادر مجروحم "عباس ملکی" رساندم. بی‌رمق بود و قادر به حرف زدن نبود. بعد از چند روز بانام مستعار «مهدی رحیمی» به بیمارستانی در تهران اعزامش کردیم اما سهم او از اتفاقات ۱۸ دی شهرری شهادت بود.

دکتر داروساز به تظاهر کنندگان پناه داد

حسن مشهدی محمود یکی از شاهدان واقعه ۱۸ دی است می‌گوید: «آن روز جمعیت زیادی از اهالی شهرری در خیابان حرم حضرت عبدالعظیم(ع) جمع شده بودند. به‌طوری‌که یک سر جمعیت در حرم و سر دیگر آن در خیابان 24 متری بود. در گیرودار تظاهرات و شعارهای انقلابی بودیم که به‌یکباره نیروهای ارتشی به سمت مردم شلیک کردند. من وسط خیابان حرم بودم. مردم به سمت کوچه‌های اطراف متفرق می‌شدند. به سمت داروخانه مرمر دویدم، دکتر داروساز داروخانه مرمر آن روز به همه‌کسانی که وارد داروخانه او شده بودند پناه داد و زمانی که مأموران به داخل داروخانه آمدند تا انقلابیان را شناسایی کنند. با شجاعت به آن‌ها اجازه ورود نداد و گفت همه این‌ها مراجعه‌کننده به داروخانه من هستند.»

با تشییع شهیدملکی مجسمه شاه سرنگون شد

شهید «عباس ملکی» متولد سال ۱۳۸۸ فرزند حسین هنگام شهادت ۱۹ ساله بود و در کلاس چهارم نظری دبیرستان رضاشاه (دبیرستان شهید مدرس فعلی) مشغول تحصیل بود. شهید عباس ملکی از همان نوجوانی مؤمن، متدین و اهل نماز و علاقه‌مند به اهل‌بیت بود و هم‌زمان با شروع دوره دبیرستان شهید عباس به کمک دوستان خود در محله هیئت متوسلین به حضرت علی‌اصغر(ع) را تأسیس کرد که شب‌های جمعه به‌طور سیار در منازل بچه‌های محل تشکیل می‌شد روحانی این هیئت شخصی به نام حاج صالحی بود. اغلب اوقات جلسه با تلاوت شهید عباس شروع می‌شد با شروع مبارزات در شهرری مبارزات در شهرری شهید عباس ملکی که آمادگی لازم را در جلسات مذهبی و از طریق تماس با روحانیت مبارز کسب کرده و بخشی از انتظامات تظاهرات را بر عهده می‌گرفت.

روز۱۸ دی بعد از اجرای فرمان تیر عباس ملکی نیز مجروح شد.تیر به کشاله ران عباس اصابت کرده بود و به مدت 7 روز در بیمارستان فیروزآبادی بستری شد این در حالی بود که بیمارستان در تسلط نیروهای ساواک بود و بنا به گفته برادر شهید ملکی «وقتی در بیمارستان به جسم نیمه‌جان برادر رسیدم آن‌قدر خون از او رفته بود که زیر تخت او آغشته به خون بود. اجازه خروج نمی‌دادند سرانجام در روز ۲۶ دی‌ماه روزی که محمدرضا پهلوی ایران را ترک کرد. عباس ملکی در بیمارستان شهید شد.»

محمدرضا ملکی برادر شهید در ادامه می‌گوید: « روز ۲۶ دی‌ماه پیکر عباس را در شهرری تشییع کردیم و پیکر عباس که به میدان حضرت عبدالعظیم رسید پدرم در بین جمعیت فریاد زد «مجسمه شاه ملعون را پایین بکشید.» مجسمه شاه در میدان اصلی شهرری قرار داشت به سیم بکسل بسته شد و ازیک‌طرف هم به تانکر نفت‌کش متصل شد و با فریاد الله‌اکبر مردم بر زمین افتاد. او در بهشت‌زهرا قطعه ۲۱ ردیف ۲۳ شماره ۱۹ به خاک سپرده شد.

با غسل شهادت از این دنیا رفت

«قاسم سبزعلی» اولین شهید انقلاب در روز ۱۸ دی سال ۵۷ تحصیلات خود را در هنرستان صنعتی شهید گلشنی در رشته مهندسی راه و ساختمان گذراند. او مسئولیت تکثیر بخشی از اعلامیه‌های حضرت امام (ره) را در شهرری بر عهده داشت. قاسم سبزعلی در اکثر تظاهرات به همراه خانواده شرکت می‌کرد و در مساجد لرزاده، قبا و... حضوری فعال داشت و از صحبت‌های شهید بهشتی، دکتر مفتح، برادران چاوشی و ... بهره می‌برد.

روز 18 دی زودتر از همیشه از خواب بیدار شد و غسل شهادت کرد. این را برادرانش می‌گویند تعداد زیادی از اهالی از حرم به سمت خیابان آمدند و هرلحظه جمعیت افزوده می‌شد قاسم جزء انتظامات بود و جلوتر از مردم حرکت می‌کرد. بعدازاینکه فرمان تیر صادر شد. مردم به داخل خانه‌ها و کوچه‌پس‌کوچه‌ها فرارمی کردند گلوله‌ای به پهلوی قاسم اصابت می‌کند و با عشقی که به امام داشت سه مرتبه با همان حال وخیم فریاد می‌زند: «درود بر امام. درود بر امام. درود بر امام» و جام شهادت را نوشید.

پیکر بی‌جان قاسم سبزعلی در بیمارستان فیروزآبادی بود و اجازه خروج نمی‌دادند. با اصرار مردم و برادران سبزعلی پیکر او را تحویل می‌دهند. تشییع‌جنازه باشکوه قاسم سبزعلی و سخنرانی برادران او در بهشت‌زهرا در تشریح سخنان امام باعث شد که خیلی از ارتشی‌های شهرری به انقلابی‌ها بپیوندند. قاسم سبزعلی در بهشت‌زهرا قطعه ۲۱ ردیف ۸ شماره ۲۱ به خاک سپرده شد.

مهمانی که آمده بود پدر شود ولی شهید شد

روز ۱۸ دی وقتی جوان‌های مبارز انقلابی موردحمله تیراندازان قرار گرفتند. چند نفر از جوان‌ها به کوچه یخچال در خیابان ۲۴ متری شهرری رفتند تا ازآنجا راهی برای فرار پیدا کنند. همان موقع «اصغر طرق رودی» صدای شلیک اسلحه را شنیده بوده به نیت کمک به جوان‌ها در منزل را باز می‌کند؛ تا یک‌قدم بیرون می‌گذارد تیر رهاشده از تفنگ یکی از مأموران به دیوار می‌خورد و کمانه می‌کند و یک‌راست به سر اصغر طرق رودی اصابت می‌کند. طرق رودی همان‌جا کنار تک‌درخت کوچه یخچال به شهادت می‌رسد. او در کوچه یخچال شهرری به شهادت رسید و حالا نام این کوچه را اصغر طرق رودی گذاشته‌اند. مردی که اهل این کوچه نبود و چند روزی مهمان این کوچه شده بود تا همسر باردارش را به بیمارستان فیروزآبادی ببرد اما برای همیشه نامش بر کوچه یخچال جاودانه ماند. او امروز جزء اولین شهدای شهرری محسوب می‌شود پیکر او را به کمک جوان‌های انقلابی شهرری از بیمارستان فیروزآبادی گرفتند در شهر خودشان در توابع اصفهان به خاک سپردند.

منبع: فارس

انتهای پیام/

برچسب ها: شهدا ، انقلابی‌ام
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.