سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

عناوین ویژه روزنامه‌ها؛

درس‏‌هاى همیشگی ۹ دى / شبکه‌های اجتماعی اینترنت و آدم‌های مسخ شده! / سه درس اعتراضات دی ماه ۹۶ / دستمزد‌ها برمبنای قیمت جهانی شود حرفی نیست

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه‌ها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر می‌شود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای در رسانه‌ها نیز دارد.

 

یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامه‌های و جراید سراسر کشور نهم دی ماه به شرح زیر است:


شبکه‌های اجتماعی اینترنت و آدم‌های مسخ شده!
 
جعفر بلوری در یادداشت امروز کیهان با عنوان شبکههای اجتماعی اینترنت و آدم مسخ شده به تحلیل تاثیرگذاری این شبکه ها پرداخته و نوشته؛ انسان‌اشرف مخلوقات است، اما در همین انسان ظرفیت‌های مثبت و منفی عظیمی نهفته است. انسان عادت می‌کند، فریب می‌خورد، می‌شود آموزشش داد، تربیتش کرد، این انسان ظرفیت این را دارد که اوج بگیرد و بشود از جمله اولیاءالله یا چنان سقوط کند که بشود خود شیطان. این انسان را گاهی می‌توان طوری بار آورد که در اوج جهالت، احساس دانایی کند. دچار ترکیب عجیبی از «جهالت»، «حس دانایی» و «غرور» به طور توأمان شود. با استفاده از مجموعه‌ای از عادات، تعصبات، تمایلات، کمبود‌ها و عقده‌های فرد، در کنار شیپور‌های بزرگ تبلیغاتی و بمباران خبری، می‌شود چنین انسان‌هایی را پَروَرد.
 
با آمدن تکنولوژی و هجوم «افسار گسیخته» وسایل ارتباط جمعی و اینترنت به زندگی، آدم قرن ۲۱ که حالا به شدت هم تنبل شده، گاهی دیگر، زحمت فکر کردن را هم به خود نمی‌دهد. کتاب نمی‌خواند، تحلیل نمی‌کند، بسته‌های خبری «ساندویچی» و «کوچک شده»‌ای را که از قبل آماده شده می‌خواند. (در این باره توضیح خواهیم داد) و غالبا هم می‌پذیرد، یا اگر هم بی‌توجه از کنارش می‌گذرد، آن‌را به ضمیر ناخودآگاه خود در کنار هزاران بسته کوچک خبری دیگر می‌فرستد و تلنبار می‌کند. فکر می‌کند فراموششان کرده اما آن‌ها فراموش نمی‌شوند.
 

چنین آدمی، زیاد فکر نمی‌کند، لزوما با استدلال‌های عقلی اقناع نمی‌شود، یا به سختی قانع می‌شود. شاید، چون این روش سخت است و «فکرکردن درد دارد.» منطق و ملاک اولِ چنین «آدم تربیت شده»‌ای برای پذیرش یک مسئله، دیگر منطق و استدلال‌های عقلی نیست، «گوینده» آن مسئله است. هنرپیشه‌ای را دوست دارد، یا به دلیل توانایی بازیگری‌اش، یا به دلیل زیبایی‌اش یا به دلیل جایزه بین‌المللی که طی بازی در یک فیلم یا برای ساختن آن دریافت کرده است. چون این بازیگر یا رقاص، مطرب و خواننده و یا حتی مثلا داور فوتبال، مجری تلویزیون و گزارشگر موفق را دوست دارد، حرف‌ها و استدلال‌هایش را سوای از اینکه درست باشند یا غلط، «دوست دارد» آن هم نه فقط در حوزه تخصصی خود، که در «همه حوزه‌ها»، «درست» و «حق» می‌داند. چرا؟ نه به خاطر اینکه خوب صغری کبری می‌چیند و استدلال می‌کند و فکر مخاطب را درگیر «حل مسئله» می‌کند، نه؛ چون «فقط» دوستش دارد. خوشگل است، خوب گل میزند، خوب گزارشگری می‌کند، خوب چهچهه می‌زند، خوب در نقشش فرو می‌رود و خوب فیلم بازی می‌کند! یا حتی، چون اخلاق خوبی دارد! به قول داستایوفسکی، در رمان «برادران کارامازوف» برخی را می‌توان با سلاح اخلاق (نه منطق) قانع کرد. بخوانید:
 
هر روز علمای دینی می‌گویند، به مال دنیا نچسبید. تمام عمر خود را صرف جمع‌آوری مال دنیا نکنید. این دنیا محل گذر است. موقع مرگ یک ریال از این پول‌ها را نمی‌شود با خود برد. کمی هم به آخرت خود بیندیشید. کمی هم برای دل خود، برای مردم، برای آخرت خود تلاش کنید. همه چیز پول نیست. این حرف‌های منطقیِ دینی را همه از کارشناسان دینی بار‌ها و بار‌ها شنیده‌ایم، طوری‌که همه آن را از حفظیم. سوای از اینکه گوینده این جملات کیست و چگونه آدمی است، این حرف‌ها «درست و منطقی» هستند و ما مسلمان‌ها به آن باور داریم. فرض بگیرید همین حالا شبکه تلویزیونی را عوض می‌کنید و یک کارشناس دینی را در حال تکرار این حرف‌ها می‌بینید. یکی از آن آدم‌هایی که در بالا توصیفش رفت هم کنارتان نشسته و برنامه را می‌بیند. این صحبت‌های درستِ، منطقی چقدر روی «آدم تربیت شده» نوشتار ما تاثیر می‌گذارد؟!
 
چندی پیش شنیدم استیو جابز، آن مخترع نابغه و فعال در حوزه کارآفرینی و مدیریت، حالا که متوجه شده، سرطان او را خواهد کشت، گفته من ثروت زیادی دارم. وقتی می‌بینم نمی‌توانم این ثروت را بعد از مرگ با خود ببرم، با خود می‌گویم، ای‌کاش به یک نقطه از ثروت و دارایی که می‌رسیدم، تجارت و ثروت‌اندوزی را رها کرده و کمی به خودم می‌رسیدم. آدمی نباید فقط به فکر ثروت‌اندوزی باشد و... (چیزی شبیه به همان حرف‌های روحانیون و علمای خودمان)
 
از میزان صحت این صحبت‌ها اطلاع دقیقی ندارم، اما دوستی که این ماجرا را برایم نقل قول می‌کرد می‌گفت، با خواندن این جملات اشک در چشمانم حلقه زد! گفتم چرا؟ پاسخش جالب بود، منطقش شبیه منطق همان آدم تربیت شده نوشتار ما بود! اما نه به خاطر اینکه این حرف‌های درست را برای اولین بار بود که می‌شنید، او این جملات را از حفظ بود حتی بهتر و کامل‌تر از جابز در این حوزه اطلاعات داشت. فقط به این دلیل که این حرف‌های تکراری و شاید حتی ناقص، اما درست را «استیوجابز» گفته بود از ته دل و عمق جان می‌پذیرفت. کاری هم نداشت که این حرف‌ها ناقص است، درست است یا غلط. اما مگر نه اینکه عقل حکم می‌کند، یک مبحث اخلاقی را از کارشناس اخلاق، یک موضوع ورزشی را از کارشناس ورزشی و یک موضوع هنری را از یک هنرمند بپذیریم؟ آیا «جابز» یک کارشناس دینی است؟! این یعنی برخی از آدم‌های امروز، نگاه نمی‌کنند چِه می‌گوید، نگاه می‌کنند کِه می‌گوید! چون استیوجابز را دوست دارد، حرفش را قبول می‌کند! و این خطرناک است...
 
ملاک «حق یا باطل بودن» نباید دوست داشتن باشد. ملاک «قبول کردن» باید حق یا باطل بودن باشد. اینکه، چون فلانی را دوست دارم، مواضع سیاسی‌مان یکی است، زیباست، خوب فیلم می‌سازد، خوب گزارش ورزشی ارائه می‌دهد، خوب چهچهه می‌زند، پس حق با اوست، غلط است. این یعنی، تباه شدن فضای نخبگانی، یعنی کشیدن مسائل کلان، حیاتی و مهم جامعه به کف خیابان و در بلندمدت یعنی، تباه شدن دموکراسی. طبیعت انسانِ تربیت شده قصه ما گویا، بیش از اینکه تابع عقل باشد، تابع احساسات است، تابع عادات است. گویا برخی ما را عادت داده‌اند به اینکه، تابع عقل نباشیم. اما چه کسانی و چگونه؟!
 
با «بمباران خبری»، با همان بسته‌های ساندویچی خبر و تحلیل که هیچ‌گاه فکر نکردیم، در کجا پخت و پز می‌شوند! گاهی می‌بیند چند میلیون نفر از این یا آن پیام‌رسان خارجی استفاده می‌کنند. این یعنی بخش قابل توجهی از جمعیت ایران بنا به دلایل متعدد مثل کم‌کاری ما و پُرکاری آن‌ها خوراک ذهنی‌شان از چنین پیام‌رسان‌هایی تامین می‌شود. اما چند درصد از آن‌ها تولید‌کننده‌اند؟! چند درصد مصرف‌کننده‌اند؟ پاسخ این دو سؤال تقریبا روشن است. تقریبا همه مصرف‌کننده‌اند. اینکه این اخبار کجا و توسط چه کسانی تهیه و پخت و پز می‌شوند، سؤال بسیار مهمی است؟!

شاید برای به دست آوردن چند رای بیشتر، شاید هم از روی سادگی یا حتی حماقت و به خاطر برخی محاسبات غلط عده‌ای موافق سر و سامان گرفتن شبکه‌های اجتماعیِ بی‌در و پیکر که بعضا عقل، دین، ایمان، خانواده، اقتصاد، اخلاق و امنیت روانی جامعه را نشانه رفته نیستند. از نگاه این طیف، شبکه‌های اجتماعی هر چه بی‌درو پیکرتر باشد، بدون محدودیت‌تر است و نداشتن محدودیت یعنی آزادی، و سرو سامان دادن به آن هم یعنی، مخالفت با آزادی! در چارچوب فکری این طیف، در چنین فضایِ بی‌سر و سامانی می‌توان به هر وسیله و به هر قیمتی به هدف رسید. ذهن‌ها را بمباران کرد حتی به قیمت تربیت شدن آدم‌هایی که نتوانند خوب فکر کنند، نتوانند احساس را از واقعیت تشخیص دهند. برای این طیف آدم‌های «مسخ» شده مفیدند.
 
مسخ شده یعنی، کشورشان در یک جنگ جهانی واقعی توانسته بینی بزرگ‌ترین ابرقدرت‌های عالم را به خاک بمالد، اما «حس» می‌کند، اوضاع افغانستان بهتر از کشور خودش است. در چنین فضایی، این آدم تربیت شده سرنوشت پیچیده‌ترین و مهم‌ترین مسائل یک کشور را به زلف یک هنرپیشه، مطرب یا زیبا رو گره می‌زند و... فراموش نکنید، بسیاری معتقدند، ترامپ ماحصل شبکه‌های اجتماعی است!
 
اگر تا ۱۰ سال پیش با «سانسور» اخبار به افکار جهت داده و آدم‌های مسخ شده تربیت می‌کردند تا به اهداف خود به هر قیمتی برسند، امروز با «بمباران خبری»، همان می‌کنند.

 

 

سه درس برای سه گروه از اعتراضات دی‌ماه 96 
 
غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی نماینده مردم رشت در مجلس شورای اسلامی در یادداشت امروز ایران نوشته؛ حوادث دی‌ماه سال ۹۶ درس عبرت‌های زیادی برای بخش‌های مختلف کشور داشت. درس‌هایی که باید آن‌ها را در سه سطح عموم جامعه، نخبگان و حاکمیت تقسیم‌بندی کرد.
 
به نظر نگارنده، شاید مهم‌ترین درسی که حوادث دی‌ماه سال ۹۶ برای افراد حقیقی و حقوقی حاضر در حاکمیت داشت، این بود که باید بخش‌های نادیده و ناشنیده جامعه ایرانی توسط حاکمیت به صورت رسمی شنیده و دیده شوند. این بخش‌ها به طور قطع دارای ابعاد اجتماعی اکثریت در کشور ما نیستند، اما اینکه به بهانه اقلیت بودن، مواضع، سخنان و اعتراض‌شان نادیده و ناشنیده باقی بماند، یک اشتباه فاحش خواهد بود که می‌تواند به مرکزیت یافتن آن‌ها در حوادثی، چون دی‌ماه گذشته منجر شود. ضمن اینکه قرار گرفتن آن‌ها در مقام گروهی سرخورده و مظلوم امکان همذات پنداری بخش‌های دیگری از جامعه با آن‌ها و گسترش‌شان را نیز فراهم می‌کند. تغییر سیاست‌های رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی، اصلاح نگاه به طیف‌های مختلف جامعه و تغییر سیاست‌ها در برابر اعتراضات و انتقادات قشر‌های مختلف مردم درسی است که حوزه سیاست و مدیریت کشور باید از اتفاقات دی‌ماه گذشته می‌گرفت که البته به نظر می‌رسد هنوز در سطوح مختلفی مغفول مانده است.
 
 
اما در سطح نخبگان هم این اتفاقات یک تلنگر مهم بود؛ جایی که گروه‌های مرجع ما در این اعتراضات در حاشیه ماندند و تقریباً از ایفای یک نقش فعال ناتوان بودند. این وضعیت که گروه‌های مرجع در جامعه اعتبار خود را از دست بدهند، قطعاً یک زنگ خطر بسیار بزرگ است. می‌توان اذعان داشت که بخشی از این وضعیت ناشی از سیاست‌های نادرستی در سطح حاکمیت است که گروه‌های مرجع غیر وابسته به خود را کم اعتبار کرده و از چشم جامعه می‌اندازد و در بزنگاه‌هایی، چون دی‌ماه ۹۶ نمی‌تواند از پتانسیل آن‌ها بهره بگیرد. اما بخشی از این وضعیت هم ناشی از نوع رویکرد خود این گروه‌های مختلف مرجع است که در مسیر زاویه‌داری نسبت به بطن جامعه حرکت کرده و قدم به قدم از بسیاری از واقعیت‌ها دور شده‌اند و این موقعیت، مرجعیت و اعتبار آن‌ها را تحت تأثیر منفی خود قرار داده است. ما اکنون گروه‌های مرجعی داریم که می‌توان گفت: کم و بیش بی خبر از آنچه در بطن جامعه در گذر است، به زیست اجتماعی خود ادامه می‌دهند و چنین سبک زندگی میزان تأثیرگذاری آن‌ها را کم می‌کند.
 
اما در سطح سوم، این اتفاقات باید برای بطن جامعه هم دارای پیام و درسی خاص باشد که هر نوع اعتراض و انتقادی، هر چند حتی حق قانونی و انسانی باشد الزاماً نمی‌تواند منجر به اتفاقات مثبت و سازنده گردد. جامعه ما که برای رسیدن به فاکتور‌های یک زندگی بهتر و شایسته، نقد‌های جدی به سیاستگذاری‌ها و اداره کشور دارد باید در کنار این نقد‌ها هم نکته دیگری را لحاظ کند و آن محاسبه‌گری است. محاسبه‌گری اینکه آیا واکنش او با توجه به واقعیت‌های مسلم کشور و جامعه می‌تواند به یک قدم رو به جلو در زندگی و زیست اجتماعی عموم مردم تبدیل شود یا خیر؟ این محاسبه‌گری همان چیزی است که به نظر می‌رسد زیر سایه انباشت مطالبات بحق مردم طی سالیان گذشته از یاد رفته و فراموش کردن این اصل در حرکت‌های اجتماعی می‌تواند یک خطر مسلم باشد.

 

درس‏‌هاى همیشگی ۹ دى

حسین رشوند در سزمقاله امروز جوان درس ها و عبرت های همیشگی حماسه نهم دی ماه را برشمرده و نوشته؛ فتنه ۸۸ از مقاطع مهم تاریخ جمهورى اسلامى است که سبب شد بن‌مایه ارزشی انقلاب اسلامى بار دیگر به صحنه آمده و حماسه ۹ دى را خلق کند. در شرایط امروزی که نظام ما با انواع تهدیدات و مشکلاتی مواجه است، قطعاً حماسه بزرگ ۹ دی می‌تواند الگوی مناسبی در بخش‌های مختلف کشور برای عبور از مشکلات و خنثی کردن توطئه‌های دشمنانی باشد که برای چالش آفرینی در مسیر پیشرفت ایران اسلامی هر روز نقشه کشیده و اقدام به طراحی عملیات می‌کنند. از این رو، می‌توان گفت:؛ حماسه ۹ دی حداقل در پنج حوزه مهم و حساس، نگاه جامعه را به خود جلب کرد تا برای همیشه این حوزه‌ها مورد توجه باشند و در صورت مشاهده هرگونه تعرض یا خدشه‌ای به آنها، از این پس مردم با حساسیت بیشتری آن‌ها را دنبال کنند. با همین نگاه است که بار دیگر پس از ۹ دی ۸۸، مردم با مشاهده اغتشاشات خیابانی دی ماه ۹۶ به صحنه آمدند و چشم فتنه دیگری را کور کردند. اما این حوزه‌های مهم راهبردی که تجربه ماندگار حضور مردم در ۹ دی ۸۸ بود، عبارتند از:
 

۱- صیانت از اقتدار نظام: یکى از مهم‏ترین اهداف دشمن علیه جمهورى اسلامى در شرایط کنونى، تخریب اقتدار نظام در جامعه است. اقتدار به‏معناى قدرت مشروع است، یعنى اعمال قدرت یک نظام سیاسى که از سوى شهروندان آن پذیرفته مى‏شود، هرچند خلاف اراده بخشى از شهروندان باشد. در شرایط کنونى رسانه‏هاى فارسی‌زبان امریکایى و اپوزیسیون مورد حمایت آنان، سعى مى‏کنند جمهورى اسلامى را در نزد ملت ایران آن‌هم در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی، ناکارآمد و رو به‏بحران معرفى کنند تا مردم در مقابل تصمیمات و اراده حاکمیت ایستادگى کرده و علیه آن دست به اقدامات خیابانی بزنند. حماسه ۹ دى این درس را مى‏دهد که باید با قاطعیت و تلاش جهادى در مقابل هرگونه تخریب حاکمیت سیاسى و وجهه نظام ایستادگى کرد و البته در چگونگى ایستادگى برخلاف آنچه برخی دولت‌های مدعی دموکراسی در غرب همچون نظام حاکم بر فرانسه نسبت به شهروندانش انجام می‌دهد باید تلاش کرد. اقدامات از جنس اقدامات رسانه‏اى، حل مشکلات اقتصادى مردم، برخورد قاطع با مفسدین اقتصادى، برخورد قاطع با عناصر نفوذى و... را شامل مى‏شود، اما موضوع اصلى این است که هرگونه انفعال در مقابل تخریب اقتدار نظام، پیامدهاى خطرناکى را در سرنوشت ملت یکپارچه ایران دارد، باید توجه داشت که مردم ایران اساساً زمینه پذیرش اقتدار نظام را دارند؛ بنابراین در گام اول هیچ‏گونه حرکتى با هدف تغییر نظام سیاسى از سوى مردم ایران آغاز نخواهد شد و این حرکت‏ها حتى با وجود نضج‏گرفتن از سوى دشمن خارجى، نمى‏تواند به‏سادگى در جامعه ایران پا بگیرد، ازاین‏رو دفاع مقتدرانه از حاکمیت سیاسى و حتى برخورد قاطع با معترضان اقتصادى که متأثر از رسانه‏هاى بیگانه خواسته‏هاى سیاسى را فریاد مى‏کنند، موضوعى است که اهمیت راهبردى در حفظ سرنوشت همه ایرانیان، چه انقلابى و چه غیرانقلابى، دارد. گزاره اصلى در دفاع از حاکمیت، ترویج وحدت دولت-ملت و حفظ انسجام سیاسى جامعه است.

۲- ضرورت حفظ امنیت کشور: حماسه ۹ دى به ما مى‏گوید که مردم ایران حساسیت ویژه‏اى براى بحث امنیت ملى دارند، به‏ویژه در قیاس امنیت جمهورى اسلامى ایران بابى‏ثباتى و ناپایدارى امنیتى در کشورهاى منطقه و این موضوع در شرایط کنونى که دشمن تلاش زیادى مى‏کند تا پایه‏هاى امنیت جمهورى اسلامى، همچون توان موشکى ایران را زیر سؤال ببرد، از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است، بنابراین افزایش ضریب امنیت کشور و مهم‏تر از آن، آگاه‏سازى مردم از این سرمایه و امتیاز کم‏نظیر در غرب آسیا، سبب افزایش اعتماد آنان به نظام و از بین رفتن شکاف حاکمیت -دولت مى-شود.

۳- مردم پایه بودن انقلاب اسلامى‏: حماسه ۹ دى و خنثى کردن فتنه ۸۸ با حضور گسترده مردم رقم خورد و مرورى بر بیانات مقام معظم رهبرى در این‏باره همواره تأکید ایشان بر نقش مردم را نشان مى‏دهد. یکى از درس‏هاى بزرگ این حماسه در این است که اساساً حاکمیت دینى با حضور مردم ممکن مى‏گردد. مفهوم «حضور مردمى» یکى از مفاهیم اساسى در اندیشه سیاسى مقام معظم رهبرى است و ایشان در بسیارى از بیاناتشان، حضور مردم در حوزه‏هاى مختلف نظام سیاسى را عامل موفقیت کشور مى‏دانند. این حضور هم به‏صورت جمعى معنا مى‏یابد و حماسه‏هایى نظیر ۹ دى را خلق مى‏کند و هم به‏معناى مردمى‏سازى حیطه‏هاى مختلف نظام، ازجمله حوزه اقتصاد و فرهنگ است و این مهم جزو مبانى فکرى مقام معظم رهبرى محسوب مى‏شود، نکته مهم اینکه حضور حماسى مردم و حضور نهادمند آنان در ساختار سیاسى کشور رابطه‏اى متقابل با هم دارند، یعنى اگر خواهان حضور حماسى آنان در صحنه‏هاى دفاع از انقلاب و جمهورى اسلامى هستیم، باید ساختار و نهادهاى نظام نیز رویکرد مردمى داشته و مردم احساس کنند که ساختار نظام، و قواى سه‏گانه، خواسته‏هاى آنان را پیگیرى مى‏کنند. در شرایط کنونى که مردم با مشکلات اقتصادى مواجه هستند، راه دفاع از حماسه ۹ دى، حل مشکلات اقتصادى مردم است.

۴- توجه به جنگ رسانه‏اى دشمن‏: فتنه ۸۸ و حماسه ۹ دى از یک منظر صحنه رویارویى جنگ روانى دشمن با اعتقادات سیاسى و دینى مردم ایران بود. هرچند در توسعه و گسترش این فتنه، رسانه‏هاى فارسی‌زبان خارجى نقش زیادى ایفا کردند و ‏بى‏بى سى فارسى عملاً خبرنگاران خود را وارد اغتشاشات خیابانى کرده بود، اما دیدیم که این جنگ گسترده روانى در مقابل باور و اعتقاد دینى - سیاسى جامعه ایران در ۹ دی رنگ باخت. در شرایط کنونى نیز جنگ روانى دشمن بیش از هر زمانى گسترش یافته است، مقابله با این جنگ روانى تنها با افزایش اعتقادات دینى - سیاسى ممکن است. طبیعی است که جنگ رسانه‏اى دشمن با همه گستردگى در مقابل افراد صاحب بصیرت و معنویت رنگ مى‏بازد و از این جهت که سرمایه‏هاى امریکا، صهیونیسم و اعراب وابسته را هدر مى‏دهد، براى آنان و فرد تاجرى همچون ترامپ ضرر بزرگى خواهد بود. از این رو، دعوت جامعه به مطالعه آنچه در فتنه ۸۸ گذشت، دورى از قضاوت‏هاى عجولانه و رعایت اخلاق دینى، بصیرت مردم را در وقایعی همچون فتنه ۸۸ افزایش داده و آن‌ها از گرفتار آمدن در حوادث مشابه و در مقاطع دیگر باز می‌دارد.

۵- فصل الخطاب بودن سخنان مقام معظم رهبری: یکى دیگر از درس‏هاى حماسه ۹ دى که برگرفته از تجربه‏هاى ۴۰ ساله انقلاب اسلامی است و برای امروز و فرداى صحنه‌های انقلاب اسلامى به‌کار خواهد آمد، توجه به رهنمود‌ها و هشدار‌های رهبرى و فصل الخطاب بودن سخنان ایشان در همه زمینه‌ها به‌ویژه در هنگامه فتنه‏هاست. کارکرد مهم جایگاه رهبرى در چنین مواقعى آن است که ضمن توجه و ارجاع دادن همگان به قانون و مقررات کشور، مى‏توانند آرامش سیاسى و انسجام ملى را در سطح کشور تثبیت نمایند. در این رابطه اکنون که کشور با جنگ اقتصادى دشمن مواجه است، یکى از مهم‏ترین راهکارهاى اساسى براى غلبه بر حل مسائل داخلى، اهتمام به اجراى رهنمودهاى رهبر معظم انقلاب است. بى‏اعتمادى به دشمن، حل مشکلات اقتصادى از طریق ساز و کارهاى اقتصاد مقاومتى و بهره‏گیرى از ظرفیت‏هاى داخلى مسیرى است که رهبر معظم انقلاب اسلامى براى مرتفع ساختن مشکلات کنونى کشور ارائه کرده‏ اند.
 
 

دستمزدها برمبنای قیمت جهانی شود حرفی نیست

یحیی آل اسحاق رئیس سابق اتاق بازرگانی در سرمقاله امروز آرمان با تحلیل آزادسازی قیمت حامل‌های انرژی نوشته؛ یک عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس افزایش سطح درآمد مردم را شرط لازم برای آزادسازی قیمت سوخت می‌داند که در این صورت دیگر ارزان نخواهد بود و قاچاق نمی‌شود. سوالی که در این‌باره مطرح است اینکه آیا مگر همه امور و دستمزد‌ها به قیمت جهانی است؟ آیا درآمد‌های مردم بر مبنای قیمت جهانی است یا اقتصاد ما بر مبنای اقتصاد بومی است؟ اگر دریافتی یک مهندس را در ایران محاسبه و با دریافتی یک مهندس در کشور‌های همسایه به دلار مقایسه کنیم و هزینه‌ها و قدرت خرید‌ها مقایسه شود، میزان تورم در آن کشور‌ها و کشورمان را درنظر بگیریم، آنوقت می‌توان قیاسی اینگونه داشت. به عبارتی چنانچه همه چیز بر مبنای ارز خارجی به یورو یا دلار محاسبه شود، حرفی نیست. ولی با در نظر گرفتن شرایط کنونی این مقایسه‌ها اصلا درست نیست. نکته دوم، این که مسأله انرژی و به‌ویژه بنزین و گازوئیل یک اثر روی وضعیت اقتصادی و حمل و انتقال دارد و یک اثر روی جنبه‌های روانی دیگر. ضمن اینکه ترتیب نوع مصرفی که در انرژی توسط طبقات جامعه صورت می‌گیرد، مهم است و اینکه استفاده کنندگان چه کسانی هستند و خدماتی که شکل می‌گیرد، چگونه است.
 
 
اگر سرویس حمل‌ونقل در کشور براساس نرخ‌های مورد نظر آقایان شکل بگیرد، حمل‌ونقل به چه شکلی درخواهد آمد و بعد از آن اثر حمل‌ونقل روی کالا‌های اساسی و مواد اولیه چگونه خواهد شد؟ لذا مسأله به این سادگی نیست و باید با یک دید جامع الجهات نگاه کرد. البته طرحی در مجلس به صورت ضمنی مطرح است که یک مقدار ملاحظات اطراف را می‌کند. این درحالی است که مسئولان به عناوین مختلف عنوان می‌کنند در بودجه ۹۸ قیمت انرژی بالا نخواهد رفت مگر اینکه مقدمات و مسائل جانبی‌اش مراعات شود. درواقع باید بر مبنای همان طرحی که حکایت از افزایش قیمت سوخت دارد، اظهارنظر کنند و قطعا انتزاعی درست نیست مگر اینکه جوانب مختلف و سیستم‌های همراه را تنظیم کنید تا روی عامه مردم فشار نیاید. والا تورمی که سال آتی مورد انتظار است؛ یعنی با توجه به حجم نقدینگی ۱۷ هزارهزار میلیارد تومان و تولید ناخالص ملی در حد سال ۹۰، مفهوم اولیه این سه برابر شدن نقدینگی دربرابر تولید ناخالص داخلی بر پایه سال ۹۰ یک تورم ۴۰ درصدی است. اگر انتظار تورم ۴۰ درصدی را داشته باشیم با احتساب نرخ ارز ۳۵۰۰ تومانی که به هشت هزار تومان نیمایی رسیده، مواد اولیه و قطعات و معیشت مردم بر مبنای نیمایی هم محاسبه شود، دو، سه برابر شده.
 
با محاسبه تورم حاصل و نظامات عدم توانایی کنترلی، کالا‌های اساسی ۱۴ میلیارد دلار به رغم اینکه با ارز ۴۲۰۰ تومانی تخصیص یافته حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد اختلاف قیمت دارد و آنهم به دلیل اینکه سازمان توزیع و نظارت و پیگیری و هزینه‌های حمل‌ونقل به گونه‌ای شده که کالای ۴۲۰۰ تومانی تقریبا با دلار سه، چهار برابر یا تورم ۳۰، ۴۰ درصدی عرضه می‌شود. در این گیر و دار اگر افزایش قیمت سوخت را هم لحاظ کنیم، مالیاتی که پارسال ۱۱۵ هزارمیلیارد تومان وصولی بوده و آن را به حدود ۱۵۴ هزار میلیارد تومان برسانیم، واقعیت این است که باید تاب تحمل و قدرت جامعه درحوزه اقتصادی را در نظر گرفت که چگونه خواهد شد. این درحالی است که تنها ۲۰ درصد به حقوق دستمزد‌ها اضافه می‌شود که حتی جبران تورم امسال را هم نمی‌کند و این عدد اصلا محلی از اعراب ندارد. نمی‌توان بی گدار به آب زد که همه چیز گران شود. به عنوان مثال قدرت خرید مردم به گونه‌ای شده که بعضا توان خرید لبنیات را نیز ندارند؛ لذا باید همه جانبه نگریست و کار به این سادگی نیست.

انتهای پیام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.