سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

تازه های روایت فتح/از حلوای عروسی تا بوی بهشتی کعبه

جدیدترین کتاب‌های روایت فتح با محوریت زندگی شهدا منتشر شده که در این گزارش به معرفی آن‌ها پرداخته ایم.

به گزارش خبرنگار  حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، مطالعه کتاب های زندگی شهدا علاوه بر درس زندگی و آشنایی با روحیات شهید, ما را با عقاید و افکار خانواده شهید نیز آشنا می کند. زمانی که مادری شهید از فرزند خود می گوید, می توان پاکی را در کلمات او  احساس کرد و زمانی که خانمی از همسر شهید خود می گوید , عشق در کلماتش موج می زند. این پاکی و عشق است که مخاطب را غرق در دنیای آسمانی ها می کند. در این گزارش به معرفی تازه ترین کتاب ها از زندگی شهدا  که توسط   انتشارات روایت فتح  منتشر شده , می پردازیم.

حلوای عروسی

زندگی نامه داستانی شهید محمد رضا مرادی که به روایت مادر شهید (صغری ذوالفقاری) و به قلم فاطمه دانشور جلیل نوشته شده است. کتاب «حلوای عروسی» روایت گر زندگی شهیدی از شهدای دفاع مقدس در سال ۱۳۹۷ در۲۲۰۰ نسخه منتشر شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

من و محمدرضا با هم چند باری برای دیدن زهره به خانه شان رفتیم. خیلی عروسم را دوست داشتم. بعداز کلی انتظار دختری که واقعا دلخواهم بود برای پسرم پیدا کرده بودم. هنوز طعم شیرین نامزد کردن پسرم را نچشیده بودم که جنگ بین ایران و عراق شروع شد. هر وقت محمد رضا به خانه می‌آمد وقت را غنیمت می‌شمردم و می‌گفتم: «پسرم کی می‌خوای عیالت رو عقد کنی؟» محمدرضا می‌خواست عقدشان را امام خمینی بخواند، اما با شروع جنگ همین طور عقب می‌انداخت...

بیست سال و سه روز

سید مصطفی موسوی متولد ۱۳۷۴/۸/۱۸ بود و در تاریخ ۱۳۹۴/۸/۲۱ در العیس حلب به شهادت رسید. کتاب «بیست سال و سه روز»  روایت گر زندگی سید مصطفی موسوی است که به قلم سمانه خاکبازان نوشته شده است. این کتاب در سال ۱۳۹۷ و در ۲۲۰۰ نسخه منتشر شده است.

مقدمه نویسنده: اگر در خیابان می‌دیدمش هرگز باورم نمی‌شد که او روزی شهید می‌شود. شاید هرکس دیگری هم جای من بود چنین خیالی می‌کرد. با خودش می‌گفت: مگر می‌شود پسری که یقه پیراهنش را باز می‌گذارد و بوی عطرش محله را برمی دارد، بشود جوان‌ترین شهید حرم؟ اگر هم محله اش نبودم و او را بیشتر می‌دیدم گمانم محکم‌تر هم می‌شد. باورش سخت است پسر نخبه‌ای که همیشه او را کتاب به دست دیده‌ای بخواهی با یک اسلحه فرض کنی، آن هم روبه روی دشمنی بی رحم؛ اگر از دوستان نزدیک و فامیلش بودم هرگز گمان نمی‌کردم اهل سوریه رفتن باشد. می‌گفتم سید مصطفی ناز پرورده را چه به این حرف ها، او برود جنگ؟ آن هم در خاک سوریه! اما سید مصطفی است دیگر؛ کسی که باورت را به هم می‌ریزد تا مطمئنت کند عشق راه و رسم خودش را دارد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

چند ساعتی باید در سوله می‌ماندند. بعد از آن، وقت رفتن به گیت بود تا خبر به بچه‌ها رسید، به اندازه چشم برهم زدنی صف بسته و سربه سر گذاشتن‌ها و شوخی‌ها شروع شد. پشت سرش کیان، و جلویش محمدرضا ایستاده بودند. دل توی دلش نبود. نگرانی به جانش افتاده بود. متوجه نگاه‌های فرمانده هم شده بود. انگار منتظر بود تا به بهانه‌ای ردش کند...

کعبه بوی بهشت می‌دهد

زندگی نامه داستانی شهید مرجان نازقلیچی (شهید فاجعه منا و فرماندار شهرستان ترکمن)  به قلم اعظم سادات حسینی نوشته شده است. این کتاب در سال ۱۳۹۷ در ۲۲۰۰ نسخه منتشر شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

هر روز ساعت دو تا دو و نیم که فرمانداری تعطیل می‌شد، من هم می‌رفتم پیشش؛ اگر تاخیر می‌کردم خودش زنگ می‌زد و می‌گفت: «حاجی دیر کردی!» می‌رفتم. همیشه با لبخند سلام می‌گفت و پشت بندش می‌گفت: «حاجی برام یه چای بریز!» احساس راحتی می‌کرد وقتی پیشش بودم. ارتباطش با مادرم در حد مادر و دختری بود. ارتباط خیلی صمیمی؛یعنی همه کاره مادرم مرجان بود. با اینکه خواهر داشتم تمام تصمیم‌ها را مرجان می‌گرفت. به نوعی نماینده مادرم بود در مراسم، خرید‌های سنگین، یا در ازدواج خواهر و برادرها، یعنی در خانواده ما حرف حرف مرجان بود. حرف‌ها و اقداماتش همه از نظر مادر منطقی بود و قبولش داشت. از وقتی این اتفاق افتاده، مادرم از غصه مرجان زمین گیر شده. هنوز هم تا اسم مرجان می‌آید، ناخودآگاه اشک از چشمانش سرازیر می‌شود...

دلتنگ نباش

شهید روح الله قربانی متولد ۱۳۶۸/۳/۱ بود که در تاریخ ۱۳۹۴/۸/۱۳ در شهر حلب به شهادت رسید. کتاب «دلتنگ نباش» روایت گر زندگی این شهید بزرگوار است که به قلم زینب مولایی نوشته شده است. این کتاب در سال ۱۳۹۷ در ۱۱۰۰ نسخه منتشر شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

هر چه به تاریخ عروسی نزدیک‌تر می‌شدند، کارهایشان فشرده ترمی شد. هر دو بعد از دانشگاهشان می‌رفتند دنبال خانه. زینب دوست داشت نزدیک خانه پدری اش خانه بگیرد و روح الله هم شهرک شهید محلاتی، اما با پولی که داشتند، نمی‌توانستند به فکر خانه در آن محله‌ها باشند. روح الله پیشنهاد داد بروند سمت میدان شهدا و میدان امام حسین (ع) , زینب حدود دو سالی می‌شد که غرب تهران زندگی می‌کرد و به شرق تهران عادت نداشت. محله هایش را نمی‌شناخت و از خانه پدرش هم خیلی دور بود,، اما از جیب همسرش هم خبر داشت. می‌دانست روح الله آدمی نیست که بخواهد از کسی پول قرض بگیرد و زیر دین کسی باشد. هرچقدر داشته باشد، خرج می‌کند. مستقل بودنش را دوست داشت. به همین خاطر خیلی برایش فرقی نمی‌کرد کجا و در چه خانه‌ای با او زندگی کند. همین که او را داشته باشد، برایش کافی بود...

طائر قدسی

امین کریمی چنبلو در تاریخ ۱۳۶۵/۱/۱ متولد، در تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۲۹ ازدواج و در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۳۰ در حاشیه شهر حلب به شهادت رسید. کتاب «طائر قدسی» به قلم مریم عرفانیان، روایتگر زندگی این شهید بزرگوار است. این کتاب در سال ۱۳۹۷  در ۲۲۰۰ نسخه منتشر شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

هیچ وقت فکر نمی‌کردم این همه حرف برای گفتن داشته باشم و او نباشد! عمر زندگی مشترکمان خیلی کوتاه بود؛ فقط دو سال و هشت ماه. با نگاهی پر از اشک وصیت نامه اش را برای چندمین مرتبه می‌خوانم و آخرین حرف هایش در لحظات جدایی، دلتنگ ترم می‌کند: «همسر مهربان و عزیزم،‌ای دل آرام هستی من،‌ای زیباترین ترانه زندگی من،‌ای نازنین...» بار کلمات در برابر نگاه خیسم موج می‌زند و بر شانه هایم سنگینی می‌کند. کاش کنارم بود، کاش کنارش بودم. حالا برای همیشه رفته است و من روز‌های با او بودن را در ذهن مرور می‌کنم؛ روز‌های شیرینی که لحظه لحظه اش خاطرات عاشقانه هایمان را تکرار می‌کند...

انتهای پیام/

برچسب ها: ادبیات ، نویسنده ، شهدا
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.