به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از ساری ، اسامی تیم ملی در راه عزیمت به جام ملتهای آسیا نه به صورت پیامهای تلگرافی کوتاه، که رسما و علنا در تارنمای فدراسیون فوتبال منتشر شد. ابتدا لیست بلند بالای ۳۵ نفره و اکنون لیست تقلیل یافته ۲۱ تایی، با این تفسیر که جناب سرمربی، فعلا به همه منهای شاغلین در قاره سبز، پاداش چند ماه رنج و مرارت در لیگ را عطا نموده است.
این عقیده به گمان بسیاری کلیشهای اما حقیقتی است که بر طبل مخالفت با سلایق و ذهنیات هدایت گر تیم ملی نبایست کوفت، اما نمیتوان لیست دعوت شدگان را از دیدگان گذراند و برآشفته نشد. "بودن" بسیاری و "نبودن" عدهای هم برای سینه چاکان، هم برای مخالفان و هم برای دنباله روهای واقعی و مجازی جوان و کهنسال تیم ملی سخت آزار دهنده است.
یقینا اغلب کارشناسان بر این گفته صحه میگذارند که یکی از نامهای بی شماری که شایستگی پوشیدن پیراهن تیم ملی را دارد و از او سلب شد، کسی نیست غیر از شجاع خلیل زاده، مدافع شماره ۳ قرمزپوشان پایتخت، مدافع دوست داشتنی مازندرانی که از شهر کوچک بهنمیر به پا خواست و در تمامی این سالها در بهترینهای ایران توپ زد.
گویی شجاع تاوان گناهی ندانسته، یا مجازاتی از پیش تعیین شده و یا طرد شدن بی رحمانهای را میپردازد که اعلان نام وی حتی به طور دلخوشکنانه به جمع اردونشینان تیم ملی، خلاف قانون و شرع است.
به راستی شجاع خلیل زاده برای جلب نظر کمک مربی سابق شیاطین سرخ انگلستان چه باید می کرد؟ عملکرد چشمگیر داشته باشد؟ آیا حضور در تمامی دیدارهای تیمش، در همه رقابتهای داخلی و خارجی و ثبت خط دفاعی تیمش به عنوان مستحکمترین خط در میان تمام تیمها رضایت بخش نیست؟ آیا کسب نمره ۷/۱۹ و حضور در جمع با کیفیتترین بازیکنان حال حاضر لیگ برتر تاثیری در انتخابها ندارد؟ آیا ناجی روزهای سخت پرسپولیس با گلهای سرنوشت ساز و حیاتی در کنار اشتیاقی بی حد و حصر برای جنگیدن تا آخرین نفس، در زمره یک ملی پوش نمیگنجد؟ آیا گذراندن چندین فصل بدون حاشیه و دارا بودن ثبات رفتاری مناسب در قبال هم تیمی ها، مربیان و هواداران در یکی از تیمهای بزرگ پایتخت و قبلتر از آن در قرمزپوشان تبریزی و زردپوشان اصفهانی نمیتواند ملاک حرفهای بودن یک شخص باشد؟
البته که همه اینها می تواند ملاک دعوت به تیم ملی باشد اما به نظر می رسد اینجا معیارها کمی با بقیه کشورهای صاحب نام دنیای فوتبال متفاوت است، مثلا شاید حضور در لیگهای بی کیفیت و درجه چندم آسیایی و اعراب منطقه اهمیت داشته باشد و یا نشستن روی سکوی ورزشگاه تیمهای انتهای جدولی اروپایی! کسی چه میداند!
استیو تولتز نویسنده استرالیایی میگوید هیچ وقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع حس بویایی اش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرند درسی دردناک به انسانها بدهند، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را، اما این درس کائنات برای شجاع خلیل زاده در این گیر و دار وانفسای فوتبال ایران چه می تواند باشد؟ همانا حسرت در پوشیدن پیراهن مقدس تیم ملی.
حامد گلی