با این ادعا «سحر» به پزشکی قانونی معرفی شد و پس از تأیید ادعایش توسط کارشناسان پزشکی قانونی، حکم بازداشت فرید صادر شد.
با دستگیری «فرید»، او که چارهای جز اعتراف نداشت به مأموران گفت: یک روز که در پارک قدم میزدم، با دختر نوجوانی آشنا شدم. از او خوشم آمده بود. به همین دلیل شمارهام را به دختر همسایه مان دادم و از او خواستم به «سحر» بدهد. فردای همان روز سحر به من زنگ زد و رابطه مان شروع شد. بعد از چند وقت او یک بار به من تلفن زد و در حالی که مدعی بود پدرش او را از خانه بیرون کرده از من کمک خواست. وقتی پیش او رفتم دیدم لباس هایش مناسب نیست و به درخواست خودش طلاهایش را فروختم و لباس خریدیم. شب تا صبح بیرون بودیم، اما روز بعد او را به خانه دوستم بردم که آن اتفاق افتاد.
با این اعترافات پرونده به شعبه دوازدهم دادگاه کیفری تهران انتقال یافت. در شروع جلسه متهم اظهارات قبلیاش را تکرار کرد و سپس «سحر» در جایگاه ایستاد و گفت: «بعد از آن اتفاق من از خانه دوست فرید فرار کردم و به خانه مان رفتم، اما نمیدانستم چه بلایی سرم آمده است. فرید به من گفت: مرا دوست دارد و میخواهد با من ازدواج کند. نمیخواستم شکایت کنم تا اینکه فهمیدم او زندگیام را تباه کرده است و پیش پلیس رفتم.»
در ادامه جلسه، قضات دختری که شماره فرید را به سحر داده بود را مورد تحقیق قرار دادند، اما او مدعی شد از قصد و نیت پسر جوان خبر نداشته است.
پس از پایان اظهارات متهم وشاکی پرونده، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/