هر ساله قوه قضاییه با رصد فعالیتهای قضات و کارکنان دستگاه قضایی، قضات شاخص انتخاب میشوند که در این میان قهرمان مرادی بازپرس شعبه هفتم دادسرای نظامی استان تهران یکی از افراد برگزیده است که گفتوگویی با وی ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید:
در چه رشته ای تحصیل کرده اید؟
در رشته حقوق جزا و جرم شناسی
در چه سالی فعالیتهای قضایی خود را آغاز کرده اید؟
از بدو استخدام در سال ۱۳۶۲ در امور قضایی و انتظامی فعالیت داشتهام، اما از سال ۱۳۸۵ رسماً فعالیت قضایی خودم را شروع و هم اکنون نیز به عنوان بازپرس ویژه قتل در شعبه هفتم دادسرای نظامی استان تهران مشغول انجام وظیفه و خدمت میباشم.
ملاک انتخابتان به عنوان قاضی نمونه در تکریم ارباب رجوع چه بوده است؟
شعبه ما شعبه ویژه رسیدگی به پروندههای قتل، حوادث منجر به فوت و مصدومیت، قصورهای پزشکی منجر به فوت و مصدومیت، تیراندازیهای منجر به جرح و فوت، سوانح هوایی در حیطه نیروهای مسلح استان تهران میباشد و غالب ارباب رجوعهای ما (مراجعه کنندگان) افرادی داغدار میباشند که هنوز پیراهن مشکی عزیزانشان را از تن بیرون نکرده اند؛ بنابراین من و همکارانم در شعبه برای تکریم از ارباب رجوعها شاخصهایی را نهادینه کرده ایم که شامل سرعت در ارائه خدمات ارباب رجوع، کیفیت ارائه خدمات، رفتار خوب، برخورد خوب، تحمل برخوردهای تند و نامعقول ارباب رجوع، گشاده رویی با ارباب رجوع، صبر و حوصله در برخورد با ارباب رجوع، گفتگو با زبان ارباب رجوع، ایجاد و افزایش اعتماد در بین مراجعین و جلب رضایت مراجعین از طریق برخوردهای صمیمی و سازنده میشود.
همچنین با تاکید آموزههای دینی، تلاش ما این است که با تکریم ارباب رجوع در محل خدمت یکی از نشانههای برجسته دین مبین اسلام در تجلیل از مقام شامخ انسان را به قدر وسع مان به نمایش بگذاریم و یقین داریم که تحقق این هدف میتواند یکی از پایههای اساسی تعالی جامعه را بنیان نهد.
معیارهای شما برای یک قضاوت عادلانه چیست؟
معیارهای من برای یک قضاوت عادلانه، کشف جرم، احراز حق از باطل و اجرای عدالت است و در هنگام شک و تردید مشورت است، داشتن ارداه مستقل است و هیچ امر دیگری نباید در تصمیم گیری قاضی دخالتی نماید، قاضی باید نرمخو و در عین حال قاطع باشد و چهرهای معتدل و معقول داشته باشد.
چرا شغل قضاوت را انتخاب کردید و اگر به گذشته برگردید آیا باز هم شغل قضاوت را انتخاب میکنید؟
بله اگر دهها بار به گذشته برگردم بازهم منصب قضاوت را انتخاب مینمایم، چون قضاوت منصبی عالی و عظیم و دارای شرافتی بزرگ است و بخاطر مرتبه عالی، جایگاه بلندی دارد و در این جایگاه بهتر از همه جا میتوانم خدمت نمایم.
اگر فرزندانتان بخواهند وارد این شغل شوند مخالفت نمیکنید؟
نه تنها مخالفت نمیکنم بلکه اگر فرزندانم بخواهند تصدی امر قضا را برگزینند کمک هم مینمایم.
بیشتر بخوانید:اعترافات تکاندهنده قاتل یک پرسپولیسی/ پدر مقتول: فقط قصاص +فیلم
در اوقات فراقت خود به چه فعالیتهایی میپردازید؟
با توجه به اینکه تنها بازپرس ویژه قتل دادسرای نظامی تهران و استان تهران، یعنی در مجموع چهارده شهرستان میباشم و به پروندههای قتل، تیراندازیهای عمدی و سهوی منجر به قتل، جرح و مصدومیت، انفجار، سوانح هوایی و قصورهای پزشکی رسیدگی مینمایم اوقات فراغت چندانی ندارم؛ اما در عین حال اگر فرصتی پیش بیاید نویسندگی میکنم و تاکنون حدود ۱۸۰ داستان و بیشتر داستانهای جنایی نوشته ام که چاپ و منتشر شده و قصد دارم نوشته هایم را کتاب نمایم.
اگر خاطره جالبی در جریان رسیدگی به پرونده ها دارید بیان بفرمایید؟
خاطرهای را که میخواهم تعریف کنم از شاهکارها در حوزه کشف جرم است:چند سال پیش جسد زن جوانی در منزل مسکونی اش کشف شده بود که به ضرب گلوله کشته شده بود. گلوله از بالای سینه چپ وارد و از پشت کمر خارج شده بود، شوهرش مدعی بود که مهناز خودکشی کرده است. گزارش مرجع انتظامی حکایت از خودکشی مهناز داشت، اولیای دم متوفی (پدر و مادر) مهناز مدعی بودند پدر و مادر شوهرش او را اذیت کرده و مهناز از دست اذیت و آزارهای آنان خودکشی کرده است.
ضمناً دست نوشته و وصیت نامهای با خط مهناز کنار تخت جسد قرار داشت که نوشته بود من از دست اذیت و آزارهای پدر شوهر، مادر شوهر و خواهر شوهرم خودکشی کردم، آن موقع من به عنوان مسئول دایره ویژه قتل تهران بودم و تجربه ما چیزی دیگری میگفت، چون زنان معمولاً با سلاح و شلیک گلوله خودکشی نمیکنند.
شوهر مهناز مدعی بود سلاح را برای محافظت از خودش خریده و همیشه در داخل کشو و درب کشو قفل بوده است و مهناز با استفاده از یک اهرم مثل قاشق، پیچ گوشتی یا چاقو، درب کشو را باز کرده و سپس با شلیک گلوله مبادرت به خودکشی نموده است. معاینه محل و درب کشو نشان میداد که کشو محل نگهداری سلاح با کلید باز شده است، چون هیچ آثاری از فشار، اهرم، رنگ پریدگی، سائیدگی، شکستگی و ... روی کشو وجود نداشت و تلاش شوهر مهناز برای بازکردن کشو با قاشق، پیچ گوشتی و چاقو به جایی نرسید از طرفی مرکز تشخیص هویت نیز در نظریه خود اعلام کرد که جوهر خودکار کنار وصیت نامه با جوهر وصیت نامه تطبیق ندارد و جوهر وصیت نامه نشان میدهد که حداقل حدود ۶ ماه قبل نوشته شده است.
با کشف و بر ملا شدن این موضوع شوهر مهناز چارهای جز اعتراف نداشت و اعتراف کرد و گفت: من و مهناز هرکدام تجربه ازدواج قبلی داشتیم من همسرم را طلاق داده بودم و او نیز از شوهرش طلاق گرفته بود به پیشنهاد یکی از دوستان با خانواده مهناز آشنا شدم و در نهایت با مهناز ازدواج کردم و روز قتل وقتی به خانه آمدم سر موضوعی با هم حرفمان شد و من تهدید به شلیک گلوله کردم و یک گلوله به سینه اش شلیک کردم که به سمت قلبش رفت. فکر وصیت نامه افتادم مهناز وصیت نامه را ۶ ماه پیش نوشته بود، چون پدر و مادر و خواهرم اذیتش میکردند از او خواستم وصیت نامهای بنویسد تا من پدر و مادرم را بترسانم و بگویم دست از سر مهناز بردارید و او میخواست خودکشی کند و وصیت نامه هم نوشته است و مهناز وصیت نامهای نوشت، اما من وصیت نامه را به پدر و مادرم هم نشان ندادم و در نزد خودم نگه داشتم تا اینکه روز قتل وصیت نامه مهناز که تاریخ هم نداشت را کنار جسد قرار دادم تا که همه فکر کنند مهناز خودکشی کرده که قضیه بر ملا و دستگیر شدم.
منبع:میزان
انتهای پیام/
اما نوشته ک گفته از دست خانواد شوهرم خودکشی کردم با اون همخونی نداشت..
ای ول ب قاضی
واقعا قاضی بودن هوش و زکاوت میخواهد