دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا در جدیدترین اظهارات ضدایرانی خود ضمن تکرار اتهامات کهنه و نخنمای پیشین درباره تلاش ایران برای دستیابی به سلاح اتمی، گفته است؛ «سختترین تحریمها را علیه ایران اعمال کردیم. ما ایران را طوری تحریم کردیم که فکر میکنم کمتر کشوری تا کنون اینطور تحریم شده باشد.» این جزو معدود مواردی است که ترامپ درباره ایران راست میگوید! گستردگی، شدت، تنوع و عمر تحریمهایی که آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرده، در تاریخ بشری بیسابقه است.
بیشتر بخوانید: ترامپ دوباره به ایران پیشنهاد مذاکره داد؛ چرا؟!
آقای روحانی رئیسجمهور کشورمان نیز هفته گذشته در چندین سخنرانی خود در سفر به استان سمنان به تحریمهای آمریکا اشاره و تاکید کرد؛ «قطعاً آمریکا را شکست خواهیم داد.» شکست دادن تحریمهای آمریکا، مشروط به اتخاذ و پیشبرد سیاستهایی است که میزان موفقیت در آنها، نتیجه این نبرد را روشن میکند. رئوس و سرفصلهای این سیاستها به این شرح است؛
۱- آقای روحانی در این سفر خطاب به آمریکاییها گفت: «آمریکا بداند نفتمان را میفروشیم و آنها قادر نیستند و نمیتوانند جلوی فروش نفت ایران را بگیرند، اگر آمریکا بخواهد روزی جلوی فروش نفت ایران را بگیرد، نفتی از خلیجفارس صادر نمیشود.» این موضعگیری قاطع و شجاعانه جای تقدیر دارد، اما برای آنکه اثرگذاری حداکثری داشته باشد، باید با اتخاذ سیاستهای عملی، آن را معتبر کرد و به طرف مقابل فهماند، اقدامات خصمانهاش بدون پاسخ نیست و باید برای پرداخت هزینههای آن آماده باشد.
در شرایط فعلی، مسیر نشان دادن قاطعیت در سیاست خارجی در نحوه برخورد با اروپا نهفته است. نباید به گونهای رفتار کرد و موضع گرفت که اروپاییها گمان کنند، ایران در وضعیتی است که آنها میتوانند به هر شکلی عمل کنند. آقای روحانی، ظریف و سایر دولتمردان، آمریکا را به دلیل خروج از برجام بسیار سرزنش و محکوم میکنند و از این رفتار کاخ سفید عصبانی هستند، اما واقعیت آن است که دیپلماسی غلط دولت کار برجام را به اینجا کشاند. وقتی برداشت طرف مقابل – که برداشتی منطبق با واقعیت نیز هست- این است که شما در هیچ شرایطی از برجام خارج نمیشوید و حتی تعهدات خود را تعدیل نمیکنید، چرا نباید یکطرفه و بیهزینه از آن خارج شود؟! اولین گام برای شکست تحریمهای آمریکا به هم زدن این معادله یکطرفه و زیانبار است.
۲- آمریکا به موازات جنگ اقتصادی و تحریم، جنگ رسانهای و عملیات روانی سنگینی را نیز به راه انداخته است. این جنگ نقشی تعیینکنندهتر از جنگ نخست دارد و اگر آمریکا در جنگ رسانهای شکست بخورد، عملاً بخش اعظم جنگ اقتصادی آن نیز ناکام خواهد ماند. آنچه تقریباً در یک سال اخیر بر سر ارزش پول ملی آمد، بیش از آنکه ناشی از شاخصهای اقتصادی باشد، به اذعان دوست و دشمن دستاورد سلاحی کشتار جمعی به نام تلگرام است.
در این میدان یک جنگ تمامعیار، ۲۴ ساعته و بسیار هوشمند و پیچیده در جریان است. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اصلیترین سلاح این جنگ هستند. اولین و بزرگترین اشتباه در این میدان، تبدیل کردن آن به یک جنگ داخلی است. جنگی که نتیجه آن غفلت از هجمه دشمن و هدر رفتن انرژی است. سخن در این میدان، محدود کردن فضای مجازی و بستن دسترسیها به این و آن ابزار ارتباطی نیست. سخن درباره قانونمند بودن و نظارتپذیری این فضاست. حتی در کشورهای غربی نیز که ادعای آزادی آنها گوش فلک را کر کرده، فضای مجازی اینچنین بیدر و پیکر و نظارتگریز نیست.
نکته دیگر دورویی و تزویر آشکار و بیشرمانه آمریکا در این جنگ است. اگر جمهوری اسلامی برخوردی بسیار سطحی و حداقلی برای حفاظت از افکار عمومی در برابر سیل اخبار جعلی کند، به ضدیت با آزادی بیان و سانسور متهم میشود، اما آمریکا علناً و به راحتی، صدها حساب کاربری ایرانی را در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی مسدود میکند. چرا؟ چون ارزشهای آمریکایی را زیر سؤال میبردهاند و میگفتهاند بالای چشم اسرائیل ابروست!
۳- آنچه دو مورد فوق را تکمیل میکند، شتاب بخشیدن در تحقق عدالت و برخورد با مفاسد اقتصادی است. نظرسنجیهای مختلف و حرف مردم و کوچه و بازار نشان میدهد برخورد با مفاسد اقتصادی یکی از اصلیترین مطالبات مردم است. وقتی سخن از عدالت و برخورد با مفاسد اقتصادی به میان میآید، ناخودآگاه اذهان و نگاهها به سوی قوه قضائیه معطوف میشود. این نوع نگاه به مقوله عدالت و معضل فساد، حاوی اشکالی اساسی است. فرض کنید ویروسی بیماریزا در منطقهای شیوع پیدا کند. بیشک باید مبتلایان را درمان کرد، اما استراتژی و اولویت باید چه باشد؟ کشف و از بین بردن سرمنشأ بیماری و عامل یا عوامل گسترش آن، یا تمرکز صرف بر درمان مبتلایان؟ مجازات مفسدان اقتصادی شبیه درمان مبتلایان به ویروس است. هرچند این برخورد نیز حلقهای از زنجیر ریشهکن کردن بیماری است، اما همه آن نیست و تا وقتی عوامل فسادزا شناسایی و مهار نشوند، مفسد وجود خواهد داشت و تکثیر خواهد شد.
از آنجا که اقتصاد ایران تا حد بسیار زیادی دولتی است، اغلب مفاسد بزرگ نیز از همین طریق رخ میدهند. سیستمهای نظارتی در دولت کم نیستند، اما به دلایل مختلف آنچنانکه باید و شاید کار خود را به درستی انجام نمیدهند. چرا؟ شاید یک دلیل آن نوعی مصونیت نانوشته مقامات و مدیران در دوران مدیریت باشد. البته با اقدامات مثبت دستگاه قضایی، این مصونیت نانوشته طی سالهای اخیر در حال کمرنگ شدن است. باید این روند را ادامه داد و شتاب بخشید. مدیران باید بدانند چنانچه فسادی بر اثر تصمیمات غلط، ترجیح منافع شخصی و بیمبالاتی آنان نسبت به اعمال قانون رخ دهد، اولین یقهای که گرفته میشود، یقه خودشان خواهد بود. مدیریت فقط عرصه اختیارات و امتیازات نیست و بیش از اینها باید عرصه پاسخگویی، دغدغه و نگرانی از نتیجه کارهای کرده و نکرده باشد.
۴- نکته بعدی برای موفقیت در برابر آمریکا استفاده صحیح از منابع است. علیرغم برخی تصورات و القائات، کشور با کمبود منابع مواجه نیست و آنچه مشکلزاست، عدم استفاده بهینه و درست از منابع است. ماجرای ۱۸ میلیارد دلار ارز دولتی که در چند ماه نخست سال جاری با قیمت ۴۲۰۰ تومان واگذار شد، یکی از نمونههای اخیر و تاسفآمیز مدیریت غلط منابع است. نقدینگی کشور به ۱۶۴۶ هزار میلیارد تومان رسیده است. این حجم بزرگ از نقدینگی که امروز تبدیل به بلای جان اقتصاد کشور شده و مانند گاوی وحشی و مهار نشدنی به هر سو حمله میکند - از بازار ارز گرفته تا خودرو و سکه و... - خسارت میآفریند، در صورت مدیریت صحیح میتواند به منبعی برای فعالیت، اشتغالزایی و عمران تبدیل شود. به شرط آنکه افتخار آقای وزیر پس از ۵ سال آن نباشد که یک مسکن نیز نساخته است!
تولید کننده داخلی امروز باید در چند جبهه بجنگد. از یک سو با تحریمهای دشمن، از سوی دیگر با سیل ویرانگر واردات و از این دو سختتر با دو جین اداره و وزارتخانه داخلی که به جای حمایت و تسهیل تولید، گویی کاری جز پشیمان کردن و فراری دادن تولیدکننده از میدان جنگ اقتصادی ندارند! البته وقتی وزارتخانهها خود به وارد کنندگانی بزرگ تبدیل میشوند، این رویه چندان هم جای تعجب ندارد. بدون شک سفرهای خارجی و اقامت در هتلهای لوکس، با حق ماموریتهای دلاری و کمیسیونهای احتمالی، از سرزدن به شهرکهای صنعتی در حاشیه شهرها، خاک خوردن و سر و کله زدن با کارگر و کارخانهدار داخلی که گله و توقع حمایت دارند، جذابتر است!
۵- برنامهریزی، کار، تلاش و مقابله با دشمن نیازمند فضایی عقلانی و تمرکزی دقیق و مداوم است. هر مسئلهای که این تمرکز را مختل کند، خواسته یا ناخواسته در خدمت دشمن عمل میکند. حاشیهسازی و برجسته کردن امور فرعی و مسائل دست چندم و تبدیل آن به موضوعاتی داغ و اولویتهای جامعه، تاکتیکی برای اتلاف انرژی و پرت کردن حواسها از تهدید اصلی است که به شدت باید با آن مقابله و از افتادن در دام آن پرهیز کرد.
این مسئله را میتوان مکمل و در راستای جنگ روانی و رسانهای دشمن ارزیابی کرد. در جنگهای نظامی گاهی دشمن دست به عملیات ایذایی میزند تا حریف خود را فریب داده و وارد میدانی اشتباه کند. وقتی زمین اصلی جنگ از نیروهای خودی خالی شد، دشمن عملیات واقعی و اصلی خود را ترتیب داده و به هدف خود میرسد. حاشیهسازی، عملیاتی از این جنس است. البته تفاوتی که میان این دو وجود دارد آن است که در میدان نظامی دشمن دست به عملیات ایذایی میزند، اما در میدان افکار عمومی، حاشیهسازی اغلب در داخل و توسط عواملی داخلی انجام و دشمن روی موج آن سوار میشود.
بیشک میتوان به موارد بیشتری از بایدها و نبایدها برای شکست آمریکا در جنگ ترکیبی علیه ملت ایران اشاره کرد، اما در پایان ذکر این نکته ضروری است که تحقق موارد گفته شده و موفقیت در آنها و سایر شرایط جنگ، پیش و بیش از هر چیز نیازمند اتکا به منبع لایزال قدرت است. «آنان که گفتند پروردگار ما الله است و پای حرف خود ایستادند، فرشتگان بر آنان فرود میآیند که؛ نترسید و غصه نخورید...» (آیه ۳۰، سوره فصلت)
منبع: روزنامه کیهان
انتهای پیام/