دیدار با معدود بازماندههای دانشجویان دهه سی دانشگاه تهران که نقش فعالی را در مبارزه با استبداد دولت شاه داشته است، از نکات جالبی برخوردار بود که ذکر آنان حاوی درسهایی آموزنده برای نسل جوان کشورمان است.
اگر رزومه او را ورق بزنیم، به راحتی میتوان فهمید که او جزو معدود افرادیست که بسیاری از مسئولیتها را تجربه کرده است، عضو شورای شهر، عضو مجلس خبرگان، عضو مجلس شورای اسلامی، عضو شورای انقلاب، وزیر کشاورزی، رئیس دانشگاه تهران، کاندید ریاست جمهوری جزو مهمترین عناوین رزومه او است. اما باید گفت پیش از همه این عناوین، او به تمام معنا یک دانشجوی فعال سیاسی بوده است.
از عباس شیبانی به عنوان پایهگذار انجمن اسلامی دانشجویان نام بردهاند، برای همین در آستانه روز دانشجو به دیدارش رفتیم تا از او در مورد فعالیتهای دانشجویی و تفاوت دانشجویان نسلهای مختلف بپرسیم، آن هم به همراه مهدی چمران، رفیق و همدانشگاهی قدیمی شیبانی که از قضا سالهای سال با او در شورای شهر هم همکاری داشتند.
به خانه شیبانی رفتیم تا خاطرات دانشجویان انقلابی را از زبان آخرین بازمانده نسل استکبارستیز دهه سی بشنویم، هرچند فعالیتهای سیاسی کمرش را خم کرده و فراموشی موجب شده است تاریخ را به یاد نیاورد، اما تاریخ انقلاب جمهوری اسلامی ایران هیچگاه فعالیتهای سیاسی او را فراموش نمیکند. وقتی به پیش او رفتیم مانند رویه همیشگیاش در طول مصاحبه کم حرف بود و بیشتر گوش میداد، اما جمله معروفش مبنی بر اینکه «من هنوز پیر نشدهام» نشان میداد اگرچه بالارفتن سن محاسن او را سفید کرده است اما همچنان روحیه جوانگرای و شوخ خود را حفظ کرده است.
در ابتدای ورودمان به خانه شیبانی مهدی چمران به بیان خاطرات و ناگفتههای خود از روز ۱۶ آذر در دانشگاه تهران پرداخت و او به ما گفت که «سال ۳۹ که وارد دانشگاه شدم، شیبانی داشجوی دانشگاه پزشکی بود. سالگرد ۱۶ آذر در سال ۴۱ بود که شیبانی وارد ساختمان دانشکده هنرهای زیبا شد و او را با نردبان آن بالا بردند تا سخنرانی کند؛ آن سال اولین سالی بود که دانشجویان توانستند برای سالگرد ۱۶ آذر سخنرانی کنند.آن زمان علی امینی نخست وزیر بود و کمی آزادی بیشتر شده بود چرا که آمریکاییها فشار آورده بودند تا در ایران آزادی بیشتری وجود داشته باشد.»
خاطره چمران از شعار «شیبانی آزاد باید گردد» دانشجویان در دهمین سالگرد ۱۶ آذر
چمران در این دیدار سخنرانی شیبانی را بسیار آتشین دانست و تاکید کرد سخنرانی او به حدی تند بود که تا از در دانشگاه بیرون آمد دستگیر شدند و از فردای آن روز ما تظاهرات کردیم که شیبانی را آزاد کنند. در سال ۴۲ در سالگرد ۱۶ آذر راهپیمایی در دانشگاه صورت گرفت، اما نگذاشتند سخنرانی کنیم؛ سالهای بعد از آن هم فقط در دانشکدههای خود شلوغ میکردیم؛ مثلا کلاسها را تعطیل میکردیم.
رئیس سابق شورای شهر تهران در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چه چیزی باعث شد که دانشجویان آن زمان به حضور آمریکاییها حساسیت داشته باشند، به ما میگوید که دانشجویان میدانستند کودتای ۲۸ مرداد را آمریکاییها انجام دادند، به همین خاطر با آنها مخالف بودند؛ من بچه چاله میدان بودم و یادم میآید که عدهای ۹ صبح ۲۸ مرداد روی گاری ایستاده بودند و دلار را در آسمان پخش میکردند؛ آنها مردم را سازماندهی و آماده کردند و با چوب و چماق و داد و فریاد به طرف سه راه سیروس و خانه مصدق رفتند. حدود ۱۰ نفر از سرهنگهای ارتش نیز با تانک جلوی خانه مصدق آمده بودند؛ با اینکه مصدق از خانه فرار کرده بود، اما آنها در خانه او ریختند؛ سپس به طرف میدان ارگ حرکت کردند و به رادیو رفتند، آنها با این کار دولت را ساقط کرده و وزرای دیگر را هم دستگیر کردند و به همین راحتی کودتای ۲۸ مرداد رقم خورد.
جریان محاکمه مصدق در دو روزنامه اطلاعات و کیهان نوشته میشد
دوست و همدانشگاهی قدیمی عباس شیبانی در پاسخ به این سوال که مردم چقدر نسبت به محاکمه مصدق آگاهی و حساسیت داشتند، تاکید کرد «من آن زمان دانشآموز بودم؛ من به شخصه تمام جزئیات محاکمه را در روزنامههای اطلاعات و کیهان میخواندم. تلویزیون محاکمهها را نشان نمیداد. روزنامههای «باختر امروز» و «شاهد» هم تعطیل شده بودند، اما دو روزنامه اطلاعات و کیهان جلسات محاکمه مصدق را مینوشتند و همراه با عکسهایی از سرتیپ آزموده که دادستان بود و سرتیپ ریاحی که وزیر دفاع مصدق بود منتشر میکردند؛ این محاکمه طولانی بود و چندماه طول کشید.»
روایتی متفاوت از ماجرای ۱۶ آذر ۱۳۳۲ از زبان معدود شاهدان عینی + فیلم
او در ادامه سخنانش به تشریح واقعه پرداخت و با بیان اینکه همه اعتراضات دانشجویان به خاطر آمدن نیکسون به ایران بود، از ممانعت دولت برای برگزاری مراسم سالگرد در جریان ۱۶ آذر خبر داد و تاکید کرد «دولت هیچگاه اجازه نمیداد دانشگاه شلوغ شود؛ در سال ۳۲ روز ۱۶ آذر گارد شاهنشاهی در کلاسها حضور پیدا کرد و همین علت کشتار بود؛ آنها با مستخدم دانشگاه جلوی هر کلاس رفتند و میپرسیدند که بگوید چه کسی دیروز در دانشگاه شعار داده است؟ بالاخره یکی از بچهها گفت که مستخدم را رها کنید. سپس دانشجویان شعار دادند شلوغ کردند و بقیه کلاسها هم به آنها پیوستند. در راهروی دانشکده فنی سربازها دستور شلیک گرفتند و همه را به گلوله بستند که در دم سه نفر شهید شدند. بعد از این اتفاق، دانشگاه را تعطیل کردند و نیکسون به ایران آمد و درجه دکترای افتخاریاش را در دانشگاه تهران تحویل گرفت!»
وی با بیان اینکه علت اصلی اعتراضات دانشجویان آمدن نیکسون به ایران بود، به ما گفت که نیکسون میخواست بداند پولهایی که برای کودتا خرج کرده بود چه شده است و برای همین میخواست به ایران بیاید، اما حکومت میخواست وانمود کند ایران ساکت و آرام است و نمیخواستند شلوغی در دانشگاه باشد. چراکه آن زمان فقط دانشگاه و بازار شلوغ میشد، اما نیکسون که نمیخواست به بازار برود برای همین دانشگاه را تعطیل کردند. در نهایت نیکسون دکترای خود را گرفت، از وضعیت موجود اعلام رضایت کرد، کمک مالی که قرار بود به ایران کند، انجام داد و سپس قراردادهای نفتی را تنظیم کرد و نفت را که در اختیار شرکتهای انگلیسی بود بین انگلیس و آمریکا تقسیم کردند.»
رئیس شورای شهر تهران در این دیدار به ذکر خاطره دیگری از عباس شیبانی پرداخت و اظهار کرد: «یک خاطرهای از آقای شیبانی دارم مربوط به انتخابات مجلس در دوره آقای امینی است. آن زمان، آزادی بیشتر شد. خانه آقای لباسچی در چهارراه گلوبندک جلسه جبهه ملی بود. در حیاط خانه صندلی چیده شده بود و آقای شیبانی سخنرانی کرد. شما ببینید همه تظاهرات نیروهای ملی و مردمی تنها در حیاط خانهای صورت گرفت. وقتی شیبانی صحبت کرد، من آنقدر کف زدم که ساعت کوکیام از کار افتاد. شما ببینید شرایط، فضا و جو اینگونه بود که امام راحل گفتند بروید در منابر سخنرانی کنید تا فضا شکسته شود.»
وی با اشاره به فضای خفقانآور مستبدانهای که در آن دوران وجود داشت، تاکید کرد: «ما حتی اجازه خیابانگردی نداشتیم تا دموکراسی داشته باشیم، بلکه فقط اجازه داشتیم در دانشکدههای خودمان شعار، فریاد و اعتراض کنیم و جرات آمدن به خیابان را نداشتیم. حتی سال ۳۲ نیروهای گارد شاهنشاهی تا درکلاسها آمده بودند؛ شعار دانشجویان این بود که نیروهای گارد شاهنشاهی از دانشگاه و نیروهای آمریکا از ایران بروند چرا که همه حکومت ملی مصدق را قبول داشتند و میدانستند کودتا آمریکایی بوده است.»
رئیس سابق شورای شهر تهران خاطرنشان کرد: «درست است که اختلاف بین مذهبیون طرفدار آیتالله کاشانی و ملیون طرفدار مصدق وجود داشت، اما حکومت مصدق را ملیون و مذهبیون با هم آورده بودند و وقتی مصدق از کار برکنار شد همه علیه این موضوع اعتراض کردند؛ به خصوص دانشجویان و بازاریان که جلوی شاه ایستادند.»
دانشجویان دهه ۳۰ با وجود نبود فضای مجازی از اخبار دست اول مطلع بودند
چمران گفت و ما از اوضاع روزگاری شنیدیم که اگرچه علیرغم این روزها فضای مجازی فعال نبود، اما دانشجویان با وجود کمبود منابع از اخبار دست اول مطلع بودند و این مسئله اجازه نمیداد تا آنان از اخبار روز جا بمانند.
این استاد دانشگاه در این رابطه به ما میگوید: « درست است که سایت و فضای مجازی و تلویزیون نبود و رادیو هم عده کمی داشتند، اما تنها مسیری که برای آگاهی داشتیم، اعلامیههای پنهانی بود که پنهانی تولید، منتشر و توزیع میشد. ما از حرکتها و اخبار مهم توسط همین اعلامیهها آگاهی پیدا میکردیم. در دانشگاه اخبار دهان به دهان منتشر میشد، اما در شهر اعلامیهها وجود داشت. مثلا من یکی از کارهایی که میکردم این بود که هرشب چند تا شبنامه را برای خانواده میخواندم و آنها را در جریان اتفاقات سیاسی روز قرار میدادم.»
وی ادامه داد: «از نظر من آگاهی آن زمان عمومیت نداشت. حتی عدهای در دانشگاه هم ما را مسخره میکردند و مایوسانه میگفتند که این کارها به جایی نمیرسد؛ به خصوص که نهضت ملی ایران با مصدق شکست خورده بود و نهضت آزادی بخش جمال عبدالناصر با شکست اعراب در جنگ شش روزه شکست خورد که همین اتفاقات حالت یاسی در بین مردم به وجود آورده بود که اعتراضات شما به جایی نمیرسد و با اینکه امام نهضت ۱۵ خرداد راه انداخته بود و حرکتهایی صورت میگرفت، اما فضای عمومی فضای مقاومت و ضد رژیم نبود؛ اگر هم فضایی وجود داشت فقط در قلبها بود و حرکت بیرونی صورت نمیگرفت. حرکتهای بیرونی بعد از جشنهای شاهنشاهی و اعلامیههای روشنگرانه امام صورت گرفت هرچند آن زمان شیبانی زندان بود.»
مساجد نقش محوری را در هدایت دانشجویان پیش از انقلاب برعهده داشتند
اگرچه باید به این نکته اشاره کرد که اگرچه فضای مجازی فعال نبود اما مساجد نقش محوری را در مسیر پیروزی انقلاب اسلامی ایفا میکردند. پاتوق بچههای انقلابی مسجد هدایت بود، مسجدی که آقای طالقانی در آن امام جماعت بود و شبهای جمعه جلسات تفسیر قرآن اشت و نباید این نکته را فراموش کرد که پررنگ شدن نقش مساجد میتواند کمک شایانی را به تربیت نسل انقلابی و جوان کشور انجام دهد.
چمران از خاطرات خود در مسجد هدایت به قرآن خواندن آقای رجایی و حضور شیبانی در این جلسات اشاره کرد و گفت: « به خاطر دارم که من در آن زمان دانشآموز بودم و مصطفی مرا به این جلسه میبرد. اما بعد از سال ۴۲ آقای بازرگان، طالقانی و سحابی زندانی شدند و تا نزدیک انقلاب زندانی ماندند.»
چمران در کنار رفیق قدیمی خود از ناگفتههایی میگوید که شاید این روزها نسل جوان کمتر آن را شنیده باشند و باورشان نشود که دانشجویان دهه ۳۰ مانند آنان از شور و اشتیاقی مثالزدنی برخوردار بودند.
خاطره چمران از حضورش در راهپیمایی یک روز قبل از کنکور سراسری
رئیس سابق شورای شهر تهران از حضورش در راهپیمایی ضدشاهنشاهی آن هم درست روز قبل از کنکور خود میگوید و تاکید میکند: « خاطره دیگری که من از آقای شیبانی دارم سال ۳۹ بود؛ یادم میآید سالگرد شهدای ۳۰ تیر بود. ما سالگرد ۳۰ تیر تظاهرات میکردیم. روزی که فردای آن روز من کنکور داشتم. تظاهراتی در خیابان ابن بابویه صورت گرفت. آیتالله طالقانی جلوتر از همه حرکت میکرد و بقیه افراد از مسجد و دانشجوها در صفهای ۴ نفری دنبال او میرفتیم. کامیون سربازها جلوی جمعیت ایستاد تا همانگونه که جمعیت بیایند آنها را وارد کامیون کنند. من در صفهای آخر بودم، دیدم اگر دستگیر شوم نمیتوانم کنکور بدهم برای همین به پیادهرو و در بین مردم رفتم، اما دیدم که تا طالقانی به کامیون رسید، گفت: همه بالا برویم. بقیه هم دنبال او در داخل کامیون رفتند. حوالی بعد ازظهر بود و من تا وقتی رسیدم دیدم مسجد همه منتظر آمدن طالقانی هستند، اما من گفتم ایشان را دستگیر کردند و ماجرا را شرح دادم.»
البته از اینکه این روزهای تاریخی از یاد فراموش شده است گلایه دارد و با میگوید: «متاسفانه ما این روز را فراموش کردهایم. شاه در آن زمان میخواست وزارت دفاع را بگیرد، مصدق مخالف بود و باهم به توافق نرسیدند، سپس مصدق استعفا داد و شاه قوام السلطنه را نخست وزیر کرد، مردم اعتراض کردند و جلوی مجلس سرچشمه جمع شدند و کشتار وحشتناکی صورت گرفت و بیش از ۳۰ نفر کشته شدند.»
بعد از ملی شدن نفت صادرات و واردات ایران موازنه داشت/بعد از ملی شدن نفت نمیگذاشتند یک لیتر نفت بفروشیم
چمران در ادامه این جلسه در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا شاه در آستانه کودتای ۲۸ مرداد سعی میکرد مشکلات مردم را معیشتی جلوه دهد، تصریح کرد: «مصدق در اداره امور مملکت بر خلاف گذشتگان خود که نخست وزیر شاه بودند، اما او نخستوزیر مردم بود که مجلس هفدهم او را انتخاب کرده بودند. شاه در برابر مصدق نمیتوانست کاری کند و فقط توطئه و تخریب میکرد.
معیشت مردم پیش از انقلاب به سختی میگذشت
وی در پاسخ به جوسازیهایی که میگویند پیش ازانقلاب وضعیت معیشتی مردم خوب بود، به ما میگوید: «معیشت مردم به سختی میگذشت چرا که بعد از ملی شدن نفت نمیگذاشتند ما یک لیتر نفت بفروشیم. ناوگان انگلیس در خلیج فارس حضور داشت و نمیگذاشت کسی بیاید نفت از ایران خریداری کند حتی ایران میخواست به افغانستان نفت را به صورت زمینی بفروشد، اما زائرشاه که آن زمان افغانستان بود نفتی نخرید و ما یک قران نفت در طول این دو سال نفروختیم. این دو سال تنها دو سالی بود که صادرات و واردات ما موازنه داشت، یعنی روی خرج و مخارج کشور دقت بود، ارز بیرون نمیآمد، ولی بودجه متعادل بود و صادرات به شدت اوج گرفته بود. کودتای مرداد مسئله اجتماعی سیاسی بود. آنها کودتا کردند تا ما نوکر آمریکا شویم.»
چمران در ادامه سخنان خود از آگاهی نسل جوان امروز میگوید و اعلام میکند: « آگاهی یافتن به شدت ساده است در عین حالیکه منحرف شدن هم ساده است. نسل امروز نسل آگاه و مسلط به موضوع است وکسانی که با مسئله انقلاب مشکل دارند بر روی آگاهی مشکل دارند. ممکن است مردم برای مدت کوتاهی ظاهرا فریب بخورند، اما این نسلی نیست که بتوانند تحت سیطره دربیایند.»
شیبانی و شهید مصطفی چمران با یکدیگر رفیق بودند/شیبانی از پایهگذاران انجمن اسلامی دانشجویان است
رئیس سابق شورای شهر تهران از ۱۶ آذر سال ۳۲ به عنوان روز آغاز جنبش دانشجویی یاد کرد و تاکید کرد: « یادمان نمیرود که در این روز شریعت رضوی، قندچی و پاک نیا شهید و چمران زخمی شد. آخرین جایی که مصطفی چمران قبل از عزیمت به آمریکا رفت، امامزاده عبدالله بود که بر سر خاک این سه شهید رفت و فاتحه خواند تا وداع کند. او دستنوشتهای هم از این وداع دارد و فردای آنروز به آمریکا رفت. چمران با شیبانی رفیق بود چرا که او فنی بود و انجمن اسلامی دانشگاه فنی و پزشکی نیز فعال بودند. میتوان گفت که آقای شیبانی از پایه گذاران انجمن اسلامی دانشجویان است.»
اگرچه شاید این روزها انجام فعالیتهای مذهبی مانند نماز خواندن و یا برگزاری مراسم دعا در دانشگاهها به امری ثابت مبدل شده است اما پیش از انقلاب این مسئله یکی از سختترین کارهایی بود که دانشجویان برای انجام آن با مشکلات فراوانی روبرو میشدند، چمران در دیدارش با ما از اوضاع خفقانآور دانشگاهها برای انجام فعالیتهای مذهبی میگوید: «وقتی که بازرگان رئیس دانشگاه فنی بود، دانشگاه مسجد نداشت. برای همین هر دانشکده اتاقی را نمازخانه میکردند. نمازخواندن در آن زمان تحت فشار دولت و کسانی که افکار کمونیسمی داشتند، بود. دانشگاه دست تفکر کمونیسمی بود و هر کس میخواست ادعای روشنفکری کند میگفت کمونیسم هستم حتی در دوره ما که افراد میترسیدند اعلام کنند، اما پنهانی عموما میگفتند که کمونیسم هستند بنابر این نمازخواندن جلوی آنها باعث مسخره قرار گرفتن آنها میشد. چمران تعریف میکرد من در روز بارها نماز میخواندم که بچههای دیگر بیایند و خجالت نکشند.»
اظهارات چمران که به پایان میرسد به صورت بزرگمردی خیره میشوم که سالهای سال در فعالیتهای سیاسی و علمی فعال بوده است اما به قول خودش پیر نیست و خستگی از او خسته شده است. در وسط مصاحبه خواب بر چشمانش غلبه یافته است که در این لحظه تلفن خانه زنگ میخورد و اعلام میکنند مصاحبه دکتر شیبانی در شبکه مستند در حال پخش است. تلویزیون روشن میشود و مصاحبه شیبانی که انگار مربوط به چند سال پیش است به نمایش در میآید. دکتر از خاطرات اخراجش در دانشگاه میگوید...
"سال ۳۵ از دانشگاه اخراج شدم هرچقدر از طریق استادان تلاش کردیم اقبال گفته بود باید یک ترم برود مشهد تا من بتوانم دانشگاه را کنترل کنم. مرجوم بروجردی نیز اقدام کرده بود که شیبانی باید به دانشگاه تهران برگردد. اما اقبال روی حرفش مانده بود. بالاخره من یک نیم سال به دانشگاه مشهد رفتم و بعد از آن به دانشگاه برگشتم. "
از شیبانی تقاضا میکنیم یک نصیحت به دانشجویان بگوید. به سختی حواسش را جمع میکند تا جملهاش خوب ادا شود. این اولین کلامی است که میخواهد بگوید. دهانش را که باز میکند صدایش به سختی باز میشود. صدای پیر فعال جوان سالهای دانشجویی میگوید" دانشجویان باید همیشه گوش به زنگ فعالیتهای انقلابی باشند و حتما در مرکز آن شرکت کنند. ما در گوشه و کنار حرکت نمیکردیم.»
تعریف چمران از نظم کاری شیبانی با کنایهای به ساعات کاری شورای پنجم
چمران به شوخی به او میگوید: « آقای دکتر سلامت بمانید که میخواهیم دوره بعد شورا برویم» و بعد ادامه میدهد شیبانی برکت شورا بود. خلوص و صفای واقعی داشت نه تظاهری. او هیچوقت مصلحت طلبی نمیکرد و همیشه راست میگفت. بسیار منظم بود و در شورا به کسانیکه دیر میآمدند، اعتراض میکرد. حتی یادم است آقای خادم ۶ صبح جلسه شورا میگذاشت، اما به او به خاطر حالش چیزی نمیگفت، اما آقای شیبانی خودش راس ۶ صبح آنجا بود. مسئول دفترش میگفت او هر روز بین ۶.۳۰ تا ۷ در دفتر حضور داشت و مردم برای مشکلاتشان پیش او میآمدند.
البته چمران کنایهای هم به شورای فعلی میزند و میگوید شورای آن موقع مثل شورای کنونی نبود که ۹ صبح شروع کنند ۱۰ تمام شود و شیبانی احساس مسئولیت داشت و وقت اذان که میشد به من اشاره میکرد که شورا را تعطیل کنم. به جرات میتوانم بگویم در مسئولان هیچ کس ساده زیستتر از ایشان ندیدم. او لباسی را سالها استفاده میکرد.
شیبانی حقالجلسه شورای شهر را برای توسعه بیمارستان حضرت زینب (س) داد
چمران از فعالیتهای خیرخواهانه شیبانی برای بیمارانش به ما میگوید که شیبانی برای حضور در شورا حقالجلسه نمیگرفت. میگفت حقوق بازنشستگیام کافی است. خرجی ندارم و خانم هم قانع است و بنابراین نیازی ندارم. بعدا کل حقوق ایشان را گرفتیم ایشان همانجا همه حقوقش را برای بیمارستان حضرت زینب چک کشید.
در حالی این دیدار به پایان میرسد که با خود میگویم ای کاش ما هم بتوانیم راه طولانی و پرافتخاری را که در مسیر استکبارستیزی آغاز شده است، به پیش برده و در آن سربلند و پرافتخار بیرون بیاییم.
گزارش از نعیمه مونسی
انتهای پیام/