به گزارش گروهوبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پیدایش رژیم سعودی در شبه جزیره عربستان، جز با حمایت دولتهای استعمارگر که در پی به غنیمت بردن بقایای امپراتوری رو به زوال عثمانی بودند، امکان نداشت. مدتها طول کشید تا انگلیسیها، از همراه دیرینه خود شریف حسین دست بکشند و برای ترمیم غرور جریحهدار شدهاش، عراق و اردن را به او بسپارند و سپس، از حاکمیت خاندان سعودی در حجاز، حمایت کنند؛ خانوادهای که پیوندی ناگسستنی با جریان وهابیت داشت و اصولاً، مشروعیت حکومت خود را از فتاوای سرکردگان وهابی میگرفت؛ همانها که به راحتی، حکم قتل هزاران زن، مرد و کودک را امضا میکردند و خم به ابرو نمیآوردند.
بیشتربخوانید :تلاشهای ترامپ برای حفظ تاج و تخت بن سلمان + فیلم
برای سعودیها، حمایت خارجی رمز بقای حکومت است. آن ها به خوبی میدانند که توان رویارویی با قدرتهای خارجی اطراف و حتی جریانهای قدرتمند داخلی خود را ندارند و به همین دلیل، باید همواره به شکلی، اتصال خود را با کانونهای قدرت جهانی برقرار نگه دارند. عبدالعزیز بن عبدالرحمن، بنیان گذار رژیم سعودی، به خوبی از این ضعف آگاه بود و به همین دلیل، میکوشید تا آن را با عوض کردن و تغییر دادن تکیهگاه خارجی خود، پنهان کند. او پس از آنکه در 22 سپتامبر سال 1932(1311 هـ.ش)، تأسیس رژیم سعودی را اعلام کرد، به تدریج تصمیم گرفت جهت گیری مناسبات خود را از سمت انگلیس که قدرتش آشکارا رو به زوال بود، به سمت آمریکا تغییر دهد؛ ابرقدرت نوظهوری که عطش فراوانی برای کسب ثروت و قدرت در سراسر جهان داشت.
ارتباط میان سعودیها و آمریکاییها، در همان سالهای نخست تأسیس رژیم کنونی حاکم بر عربستان، آغاز شد. عبدالعزیز از شرکت «استاندارد اویل کالیفرنیا» خواست که مسئولیت اجرای عملیات اکتشاف نفت در عربستان را برعهده بگیرد. در آن زمان هنوز ذخایر هنگفت نفتی این سرزمین، برای بریتانیا شناخته شده نبود و انگلیسیها تلاش میکردند سلطه خود را بر منابع نفتی ایران تثبیت کنند.
آن ها با سرمایهگذاری در منطقه خوزستان و تأسیس پالایشگاه آبادان که در آن زمان بزرگ ترین پالایشگاه نفتی جهان بود، منافع خود را به قیمت چپاول ثروتهای ملت ایران، تأمین میکردند.عملیات اکتشاف نفت در عربستان، طی ماهها و حتی سالهای نخست، ناامید کننده بود. شرکت «استاندارد اویل کالیفرنیا»، پس از مدتی تلاش بیحاصل، امتیاز اکتشاف نفت را به یکی از شرکتهای اقماری خود سپرد. اما این شرکت هم توفیقی به دست نیاورد و «استاندارد اویل» برای جلوگیری از ضرر بیشتر، 50 درصد از حق امتیاز خود را به شرکت آمریکایی دیگری به نام شرکت «نفت تکزاس»(تکزاکو) واگذار کرد. چهار سال بعد، در 1938، سرانجام جستوجوها به نتیجه رسید و آمریکاییها در «دمام»، جایی در چند کیلومتری شمال «ظهران»، شهری که امروزه یکی از مراکز مهم نفتی عربستان است، به نفت دست پیدا کردند. به این ترتیب، روند اکتشاف نفت در عربستان، با جدیت بیشتری دنبال شد و در سال 1944، شرکت نفت «آرامکو»، با شراکت تعدادی از شرکتهای بزرگ نفتی آمریکایی تأسیس شد؛ شرکتی که همچنان استخراج نفت در عربستان را مدیریت میکند.
به این ترتیب، پای یانکیها به خاورمیانه باز شد تا در کنار انگلیسیها، نقشی مؤثر در آینده این منطقه و نیز، غارت ثروتهای مادی و معنوی آن ایفا کنند. هنگامی که جنگ جهانی دوم به پایان رسید، ابرقدرتها بیش از پیش به اهمیت مقوله انرژی برای حفظ سلطه بر اقصی نقاط عالم پی بردند. نفت اساسیترین منبع انرژی جهان بود و سرزمین عربستان، با منابع سرشار نفتی خود، به یک هدف ثابت برای توسعهطلبی و زیادهخواهی قدرتهای جهانی تبدیل شد. انگلیسیها کوشیدند تا از نفوذ سنتی خود در منطقه برای دستیابی به منابع سرشار نفت این خطه استفاده کنند، اما آمریکاییها که پس از جنگ جهانی دوم، جایگاه بالاتری از هم پیمانان اروپایی خود پیدا کرده بودند، عرصه را به رقیب واننهادند و سلطه خود را بر عربستان تثبیت کردند.
هنوز یکی دو سال به پایان جنگ جهانی دوم باقی مانده بود که دو کنفرانس «تهران» و «یالتا»، برای تعیین تکلیف قلمرو و سهم کشورهای پیروز از غنایم جنگی برگزار شد. روز 14 فوریه سال 1945(1324 هـ.ش)، تنها سه روز پس از پایان کنفرانس «یالتا»، روزولت که قصد داشت به آمریکا بازگردد، در مسیر بازگشت، در جلسهای راهبردی و بسیار مهم شرکت کرد. مکان جلسه، عرشه ناو «کوینسی» بود و مهمان آمریکاییها کسی نبود جز عبدالعزیز بن عبدالرحمن، نخستین حکمران رسمی رژیم سعودی در حجاز. روزولت با عبدالعزیز از هر دری سخن گفت و او را مورد تفقد قرارداد؛ تأکید کرد که آمریکا دوست دارد حامی سعودیها باشد؛ اما در این بین، مسائلی مانند بهرهمندی از منابع نفت عربستان وجود دارد که بهتر است درباره آن صحبت کنند. خوش و بش یانکیها با عبدالعزیز، ساعاتی به طول انجامید. او آنقدر از این دیدار خوشحال بود که برای امضای قراردادی که پیشِ روی او گذاشته بودند، تردید نکرد.
این قرارداد مشکل حامی را برای سعودیها حل میکرد و آن ها، میتوانستند در آغوش باز آمریکاییها، امنیتی را که طالب آن بودند به دست آورند؛ منتها در ازای صدور مجوز برای بهرهمندی همیشگی و انحصاری آن ها از نفت سرزمین عربستان؛ نفتی که در واقع متعلق به مردمان این خطه بود نه سعودیهای تازه به دوران رسیده. این قرارداد که بعدها به «پیمان کوینسی» شهرت یافت، آمریکاییها را متعهد میکرد که در هر شرایطی، از حاکمیت رژیم سعودی حمایت کنند و در عوض، از موهبت منابع نفتی این کشور، برخوردار باشند. مدت این پیمان 60 سال بود، اما در سال 2005 و در دوران ریاستجمهوری جرج دبلیو بوش، به مدت 60 سال دیگر نیز تمدید شد.
«پیمان کوینسی» در واقع مجوز رسمی ورود آمریکاییها به مسائل داخلی عربستان است؛ آن ها میتوانند به بهانه حفظ رژیم سعودی، هر زمان که صلاح بدانند، در امور داخلی عربستان دخالت کنند؛ هر چند که برخی تحلیلگران سیاسی با استناد به مفاد پیمان، آمریکا را از اتهام دخالت در امور داخلی عربستان تبرئه میکنند؛ اما حمایت آمریکاییها از برخی شاهزادگان سعودی و در همان حال، دخالت در امور داخلی عربستان، امروزه دیگر بر کسی پوشیده نیست. موضوعی که باعث شده است، شاهزادههای متعدد و نازپرورده سعودی، برای بالا رفتن از پله قدرت، دستشان را به سوی آمریکاییها دراز کنند و هر گونه پیشرفتی را بدون کمک آمریکا، غیرممکن بدانند.
طی 73 سال گذشته، آمریکاییها همواره حامی رژیم سعودی بودهاند تا جایی که حتی رسوایی قتل جمال خاشقچی هم نتوانست تزلزلی در این حمایت ایجاد کند و ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، ضمن ابراز تأسف ظاهری از قتل وحشیانه خاشقچی، برخورد با سعودیها را به دلیل منافع مالی سرشاری که برای آمریکا دارند، غیرممکن دانست و نشان داد که مبنای ارتباط آمریکا با دیگر کشورها، منافع است نه موضوعات دهان پُرکنی مانند حقوق بشر.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/