به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، متحدان و شرکای غربی عربستان سعودی مدتهاست که امیدوارند این پادشاهی از مدرنیزهسازی استقبال کند. به همین دلیل بود که آنها فرش قرمز را برای محمد بن سلمان ولیعهد سعودی پهن کردند. اما با قتل وحشیانه جمال خاشقجی، دیگر نمیتوان چهره و ماهیت واقعی رژیم عربستان را انکار کرد.
به قتل رساندن جمال خاشقجی روزنامهنگار واشنگتنپست پادشاهی آل سعود را در ضعیفترین و شکنندهترین وضعیت دیپلماتیک خود از زمان حملات تروریستی این کشور در یازده سپتامبر قرار داده است. قتل خاشقجی در ادامه چندین اقدام و سیاست اشتباه عربستان نظیر زنان فعال حقوق بشر، بحرانهای دیپلماتیک با آلمان و کانادا و بازداشت سعد حریری نخستوزیر لبنان و اجبار وی به کنارهگیری از قدرت رخ داد و نگرانیهای بسیاری را در مورد آینده و چشمانداز حکمرانی و سیاستهای این کشور به وجود آوردهاند.
قتل وحشیانه خاشقجی همچون تلنگری تکاندهنده، چشم آنها را به روی حقایق باز کرد و خشم و واکنش شدید اندیشکدهها و کارشناسان غربی به ویژه آمریکایی را برانگیخت و آنها را که تا پیش از این شاهزاده محمد بن سلمان را قهرمان خاورمیانه عنوان میکردند وادار به تغییر موضع کرد و ولیعهد سعودی را به یکباره تبدیل به دیکتاتور سرکش خاورمیانه کردند. در این میان اندیشکدههای آمریکایی که از سیاستهای نادرست ترامپ و عربستان سعودی به ستوه آمده بودند از فرصت استفاده کرده و خواستار تنبیه این شاهزاده سعودی و تغییر رویکرد و سیاستهای آمریکا در قبال عربستان شدهاند و پیشنهادها و گزینههایی را برای جلوگیری از وارد آمدن صدمات و خسارتهای بیشتر به امنیت منطقه و منافع آمریکا به دلیل سیاستهای اشتباه و دیکتاتورمأبانه پادشاهی عربستان مطرح کردهاند. اما آنها همگی در یک مورد اشتراک نظر داشتند: اینکه تا دیر نشده باید جلوی ولیعهد سعودی را گرفت. در این گزارش به بررسی واکنش اندیشکدههای آمریکایی و کارشناسان مطرح بینالمللی در خصوص پیامدهای قتل خاشقجی و چشمانداز احتمالی قدرت در خاندان آل سعود میپردازیم.
آمریکا دیگر قادر به کنترل محمد بن سلمان نیست
فارین افرز نشریه وابسته به اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در یادداشتی به نوشته ماداوی الرشید کارشناس و پروفسور مرکز خاورمیانه دانشکده اقتصاد لندن مینویسد: باید افسار شاهزاده سرکش را کشید.[1]
وی در این یادداشت عنوان میکند: اعتبار و وجهه عربستان در سرتاسر جهان خدشهدار شده است. حتی کشورهایی همچون فرانسه، آلمان و انگلیس که شراکت و روابط نزدیک با عربستان را مایه مباهات میدانستند و هرگز به صورت علنی از سرکوب داخلی این کشور انتقاد نمیکردند، بعد از قتل خاشقجی صدایشان درآمده و خواستار تحقیقات شفاف و صادقانه شدهاند.
فارین افرز در ادامه آورده است: بازداشت و حذف مخالفان و منتقدان در عربستان سعودی موضوع جدیدی نیست. اما قتل خاشقجی از چهره یک رژیم شدیداً دیکتاتوری پرده برداشت. در گذشته هر پادشاه حداقل به دلیل وجود یک نظام اشتراکی قدرت که در آن شاهزادههای مختلف شاخهها مهم و حیاتی دولت را کنترل میکردند، محدود میشد. اما با روی کار آمدن ملک سلمان از سال ۲۰۱۵ میلادی و با منصوب کردن پسرش محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد این مدل ازحکومتداری کنار گذاشته شد. اکنون این کشور به جای اینکه با کمک خانواده سلطنتی اداره شود، یک نفر تمام قدرت را به دست گرفته است.
پروفسور دانشکده اقتصاد لندن معتقد است: اشتباهات حیاتی و ناکامی عربستان در نیل به اهدافش در تحریم قطر و جنگ ظالمانه علیه مردم یمن که در حال حاضر به یک فاجعه انسانی تبدیل شده، این اشتباهات را بیش از پیش در برابر افکار عمومی و دیدگان جامعه بینالملل قرار داده است و به دلیل اینکه خانواده سلطنتی به حاشیه رانده شدهاند و کاری از دستشان برنمیآید، این آمریکاست که باید ابتکار عمل را در پیش بگیرد و از ادامه این روند جلوگیری کند.
ترامپ باید توهمات درباره ولیعهد عربستان را کنار بگذارد
ریچارد هاس رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا نیز از دیگر کارشناسان برجسته آمریکایی است که از رویکرد آمریکا در قبال عربستان و همچنین سیاستهای نادرست محمد بن سلمان انتقاد کرده است. [2]هاس در ای خصوص مینویسد: از دید اکثر ناظران بیطرف مطمئناً اینگونه به نظر میرسد که این دولت عربستان بوده که جمال خاشقجی را در کنسولگری خود در استانبول به قتل رسانیده است. اما شاید ما هیچگاه دلیل قطعی دال بر دخالت محمد بن سلمان ولیعهد این کشور در قتل این روزنامهنگار پیدا نکنیم. دلیل چنین امری آن است که هیچ چیزی که شبیه تحقیقات حرفهای و بیطرفانه به نظر برسد در حال حاضر در جریان نیست. اینکه به عربستان برای انجام چنین تحقیقاتی اعتماد کنیم مضحک و خندهدار است.
رئیس شورای روابط خارجی آمریکا در بخش دیگری از مقاله خود آورده است: مشخص نیست چرا محمد بن سلمان باید دستور چنین کاری را بدهد حتی اگر به زعم ما بتواند از زیر بار این اتهام قِسِر در برود. دلیل این کار شاید ناخرسندی وی از روزنامهنگاری باشد که به طور مرتب حکومت را به خاطر اصلاحات ناکافی به باد انتقاد میگرفت. شاید او میخواسته خاشقجی درس عبرتی برای دیگران باشد و بدین طریق برای دیگر منتقدان احتمالی پیام بفرستد. همچنین این دیدگاه وجود دارد که قتل مورد ادعا شاید در کشمکشهای سیاسی ریشه داشته است، زیرا تصور میشد خاشقجی با عواملی در درون خانواده سلطنتی در پیوند بود که با روی کار آمدن و تحکیم قدرت محمد بن سلمان متضرر شدند.
ریچارد هاس با اشاره به توجیهات ترامپ برای تبرئه کردن عربستان مینویسد: رئیسجمهور آمریکا معتقد است که کشورش باید در کنار محمد بن سلمان بایستد، زیرا عربستان یک متحد مهم و ارزشمند است که مقادیر قابل توجهی سلاح از آمریکا خریداری میکند، به اوضاع در سوریه و نبرد ضد تروریسم کمک میکند، و برخلاف ایران شریک آمریکا محسوب میشود. عربستان تولیدکننده یک دهم نفت تولیدی در سرتاسر دنیاست. این کشور سرمایهگذاریهای بزرگ و مهمی بر روی شماری از کسبوکارها و پروژهها انجام داده است.
همه اینها درست است، اما نباید این واقعیت را نادیده گرفت که ولیعهد بیپروای عربستان اغلب دست به کارهایی میزند که به منافع آمریکا لطمه میزنند یا به تأمین منافع این کشور کمکی میکنند.
یمن به ویتنامِ عربستان تبدیل شده است
این کارشناس مسائل بینالملل به فاجعه انسانی در یمن و همچنین تحریم قطر میپردازد و معتقد است: جنگ در یمن که به ویتنامِ عربستان تبدیل شده ابعاد یک فاجعه انسانی و راهبردی به خود گرفته است. تلاش محمد بن سلمان جهت بیثباتسازی قطر موجب تضعیف کشوری شده که از پایگاه نظامی اصلی آمریکا در منطقه میزبانی میکند. ماجرای ربودن و بازداشت نخستوزیر لبنان در سال 2017 را نیز نباید از قلم انداخت. سعودیها همچنین در زمینه نزدیک ساختن اسرائیلیها و فلسطینیها به یکدیگر ناکام ماندند.
قتل خاشقجی جلب حمایت بینالمللی جهت اعمال فشار بر ایران را دشوارتر خواهد کرد
رئیس شورای روابط خارجی در بخش دیگری از نوشته خود هشدار داد: گذشته از این، سرنوشت خاشقجی موجب میشود جلب حمایت بینالمللی جهت اعمال فشار بر ایران دشوارتر شود. ریاض از دید بسیاری حداقل به اندازه تهران دردسرآفرین انگاشته خواهد شد. محمد بن سلمان شاید دست به اصلاحاتی زده باشد، اما وی در عین حال یک حکمران مستبد است. تنها اصلاحات مورد قبول وی مواردی هستند که تحت کنترل و هدایت وی انجام پذیرند. متأسفانه، رویدادهای اخیر شاید موجب شوند وی به آسانی نتواند اصلاحات مورد نیاز کشورش را به اجرا بگذارد.
هاس در بخش آخر مقاله خود پیشنهادهایی به کاخ سفید میدهد: آمریکا باید تصمیمات سختی بگیرد. با این حال، از این تجارب میتوان درسهایی گرفت و آنچه که میتوان و باید انجام داد را مشخص نمود. در وهله اول باید میان عربستان و محمد بن سلمان تمایز قائل شد. چنین چیزی به معنای اجتناب از پذیرش بیقیدوشرط محمد بن سلمان است. او را نباید به کاخ سفید یا لندن دعوت کرد.
جامعه تجاری نیز باید از این امر اجتناب ورزد. تا وقتی که محمد بن سلمان در ریاض همه کاره است، رؤسای ارشد اجرایی، سهامداران، و کارکنان باید در زمینه شراکت و همکاری با دولت عربستان تجدیدنظر کنند. دولت ترامپ یا کنگره باید محدودیتهایی در رابطه با بهرهگیری عربستان از تجهیزات نظامی و قابلیتهای اطلاعاتی که توسط آمریکا تأمین شدهاند محدودیتهایی وضع کنند. با توجه به جنگ یمن، این امر میباید زودتر از اینها صورت میگرفت، اما جلوی ضرر را از هرکجا که بگیریم منفعت است.
محمد بن سلمان آینده خود را به خطر انداخته است
ریچارد هاس از مدیران سابق سیاستگذاری وزارت خارجه آمریکا در پایان پیشبینی میکند: محمد بن سلمان آینده خود را به خطر انداخته است و دیگر اعضای خانواده سلطنتی به این نتیجه خواهند رسید که حمایت آمریکا و غرب از وی نمیتواند بیقیدوشرط باشد. فرآیند تعیین جانشین به سعودیها بستگی دارد. طنز ماجرا آنجاست که اقدامی که ظاهراً در راستای تقویت کنترل محمد بن سلمان بر کشور صورت گرفت شاید نتیجه عکس دهد. چنین چیزی غیرممکن نیست.
در حالت حداقلی، آینده محمد بن سلمان احتمالاً به سیاست بارز وی ــ یعنی اصلاح اقتصاد عربستان ــ به شدت لطمه خواهد زد. او همچنین بسیاری از کسانی که با تلاش و کوشش فراوان توانسته در خارج از کشور با خود همراه سازد را از دست خواهد داد. چنین چیزی پیامد قتل جمال خاشقجی است و همچنین سوءظن گسترده مبنی بر اینکه وی دستور قتل را داده یا از آن مطلع بوده است.
پیامدهای احتمالی قتل خاشقجی برای آینده ملک سلمان و ولیعهدش
اندیشکده مرکز علوم و امور بینالملل بلفر نیز در گزارشی به قلم رامی خوری عضو ارشد این اندیشکده نوشت: تداوم تمرکز ما بر روی کشف حقایق درباره قتل جمال خاشقجی در استانبول به چهار دلیل حائز اهمیت است. این دلایل سرنوشت خاورمیانه و سیاستهای آمریکا در قبال منطقه را طی سالهای آتی از خود متأثر میسازند. به زودی خواهیم دید که آیا قاتلان در مقام پاسخگویی قرار خواهند گرفت یا اینکه دنیا توجهش به این مسئله کمرنگ میشود، به واسطه ذخایر نفت و گاز اغوا میشود، و ساختار کنونی قدرت در منطقه را به همین شکل که هست باقی میگذارد.[3]
یک رویداد مهم دیگر در واقع روزنه کوچکی است که بر روی فرآیند مبهم تصمیمگیری در داخل عربستان (و اکثر کشورهای دیگر منطقه) گشوده شده است. برای اولین بار طی دوران معاصر بحثهای جدی در پایتختهای دنیا در جریان هستند تا مشخص شود چه کسی در داخل تشکیلات عربستان مرتکب این کار شده و چگونه باید وی را مجازات کرد، به ویژه اگر ارتباط مستقیم آن با دفتر یا شخص ولیعهد اثبات شود، و اینکه به چه نحو میتوان ولیعهد را از مقامش برکنار کرد. این امر پیامدهای مهمی در چند حوزه از خود به جای میگذارد. یکی از این پیامدها شکلگیری اهرمهای جدید و بیسابقه پاسخگویی خارجی است که میتوانند شکلدهنده ساختار قدرت در داخل عربستان باشند. پیامد دیگر نیز تبعات آن برای رقابتهای سیاسی در منطقه در صورت تنزل یا برکناری ولیعهد و توقف یا افول ناگهانی سیاستهای کنونی عربستان در داخل و در سطح منطقه است.
مرکز بلفر در ادامه مینویسد: بخش دوم و مهمتر رابطه میان آمریکا و عربستان، احتمال کنار گذاشتن یا محدود کردن ولیعهد را با سرنوشت راهبرد بزرگ تخیلی ترامپ در قبال عرصه سیاست خاورمیانه و اعمال فشار همزمان بر چند جبهه پیوند زده است. این امر بدان خاطر است که در دنیای خیالیِ سیاست ترامپ ـ کوشنر در قبال خاورمیانه، عربستان (غالباً در قالب ائتلاف با اسرائیل) یک رکن مهم و حیاتی است که همه سیاستهای عمده آمریکا حول محور آن شکل میگیرند. چهار مورد از این سیاستها سرآمد هستند: الف) «توافق قرن» خیالپردازانه میان اسرائیل و فلسطین؛ ب) جبهه هماهنگ اعراب ـ اسرائیل جهت «عقب راندن» ایران در منطقه؛ ج) ائتلاف کشورهای عرب ـ مسلمان به رهبری عربستان با بهرهمندی از حمایت آمریکا و حمایتهای خارجی جهت مبارزه با تروریسم (که از روی توهم «ناتوی عربی» خوانده میشود)؛ و د) سیاستی که از سال 2012 و به دنبال انقلابهای بهار عربی اتخاذ شده و در قالب آن از حکومتهای خودکامه عرب که هرگونه جنبش طرفدار آزادی بیان، سیاست مشارکتی و تکثرگرا، انتخابات آزاد، پاسخگوسازی قدرت، حقوق شهروندی، و جامعه مدنی مستقل را سرکوب میسازند حمایت به عمل میآید. اگر ولیعهد عربستان سقوط کند، همه این چهار سیاست کانونی آمریکا در خاورمیانه سقوط میکنند. در نتیجه این امر، برخی چهرههای سعودی به عنوان مجرم شناخته خواهند شد و خامدستی و حماقت تیم ترامپ-کوشنر عیان خواهد شد.
این کارشناس آمریکایی در پایان گزارش خود عنوان میکند: پیامدهای قتل خاشقجی شاید تا سالها گریبانگیر ما باشد، اما گستره و تأثیر این پیامدها تنها زمانی مشخص خواهد شد که واقعیت ماجرا فارغ از هرگونه شک و تردیدی نمایان شود. این همان کاری است که تمام دنیا اکنون باید در راستای تحقق آن تلاش کند ــ زیرا قتل یک انسان بیگناه غیرقابل قبول است، درست همانگونه که حبس عملی 400 میلیون شهروند عرب که همچنان به دنبال حقوق انسانی و شهروندی در کشورهای خود هستند غیرقابل قبول است.
اما اندیشکده آمریکایی کیتو واکنش بسیار شدیدی به سیاستهای سرکوبگرانه و اشتباه محمد بن سلمان و عربستان سعودی نشان داد. داگ باندو عضو ارشد مؤسسه کیتو با انتشار مقالهای سراسر انتقادی و تند نوشت: خاشقجی به تبعید رفت از آن جهت که ولیعهدِ به ظاهر اصلاحطلب حتی مخالفان معتدل را نیز سرکوب میکرد. خاشقجی جانش را از دست داد از آن جهت که به خود جرئت داده بود از حکومتی انتقاد کند که همچنان به مردم خود ظلم روا میدارد، کمترین آزادیهای سیاسی و مذهبی را سرکوب میکند، خاورمیانه را بیثبات میسازد، اسلام افراطی را در سرتاسر دنیا از جمله آمریکا ترویج میکند، و بر جهادگرایان خشونتطلب در سوریه و دیگر نقاط مهر تائید مینهد. عربستان خود نماد همان چیزهایی است که ایران را به آن متهم میکند. سوء حاکمیت محمد بن سلمان به منافع آمریکا لطمه میزند.[4]
این عضو ارشد اندیشکده کیتو در ادامه مقاله خود عنوان کرد: قتل خاشقجی اوج بیپروایی و گستاخی محمد بن سلمان را نمایان ساخت. علیرغم اظهارنظرهای سادهدلانه رئیسجمهور ترامپ و دیگر کسانی که شیفته و مفتون عربستان هستند، هیچکس باور ندارد که یک تیم آدمربایی/ضربت 15 نفره که از جمله یک متخصص کالبدشکافی مجهز به اره استخوان را شامل میشد بدون تائید محمد بن سلمان وارد کنسولگری عربستان شده و خاشقجی را کشته است. ولیعهد عربستان سیاستهای حکومت را به شدت تحت کنترل دارد و تحمل مخالفان را ندارد.
حتی ملک سلمان هم از عملکرد ولیعهد ناراضی است
داگ باندو بر این باور است: شایعاتی مبنی بر بحث و گفتگو میان شاهزادگان ارشد بر سر تغییر جانشینی اکنون مطرح گردیدهاند. این شایعات به واسطه ماهیتشان قابل تائید نیستند. محمد بن سلمان ظاهراً از قدرت و اختیارات کامل برخوردار است، اما این قدرت و اختیارات را مدیون پدرش است. وی که جهت رهبری عربستان در آینده انتخاب شده سیاستهایش در بهترین حالت بحثبرانگیز و در بدترین حالت فاجعهبار بودهاند: تبدیل هتل ریتز کارلتون به زندان، قتلعام بچه مدرسهایها در قالب جنگ یمن، محرومسازی جامعه عربستان از آزادیهای فکری، ربودن سعد حریری نخستوزیر لبنان، مداخله در جنگ داخلی سوریه، و رفتار با قطر به عنوان یک دشمن. حتی پدر ولیعهد نیز شاید از عملکرد وی و پیامدهای آن در آینده ناخرسند باشد. در نتیجه، ملک سلمان بن عبدالعزیز آل سعود شاید به این نتیجه برسد که یکی دیگر از فرزندان مسئولیتپذیرتر وی باید زمان امور را در دست گیرد. این پادشاه نحیف پیشاپیش لازم دیده که در بحران مداخله کند. شاید تغییرات بیشتری در شرف وقوع باشند. محمد بن سلمان در آزمون رهبری شرکت کرد و بازنده شد. او شاید بیسروصدا کنار نرود، اما برای خود دشمنان فراوانی تراشیده و حتی معدود دوستانش نیز به توانایی وی جهت اداره کشور در مواقع سخت و دشوار اعتماد ندارند.
ریسک پادشاهی محمد بن سلمان فراتر از آن چیزی است که بتوان آن را پذیرفت
اندیشکده کیتو در خصوص عواقب اقدامات محمد بن سلمان هشدار داد: آینده عربستان مدتهاست که در هالهای از ابهام قرار دارد. این کشور مستأصلانه نیازمند اصلاحات گسترده است، اصلاحاتی که به خیالپردازیهای غرب درباره محمد بن سلمان دامن زدند. با این حال، او ثابت کرد که ذاتاً یک فرد خودکامه و آدمکش است. بدتر از این، او ثابت کرد که یک احمق بیپروا و متکبر است. زیادهخواهیها، قمارها، و تهدیدات خطرناک وی به عربستان و آمریکا لطمه زدهاند.
ریسک پادشاهی محمد بن سلمان برای هر دو کشور فراتر از آن چیزی است که بتوان آن را پذیرفت. خانواده سلطنتی عربستان باید هر چه زودتر تکلیف خود را روشن سازد. در ضمن، واشنگتن باید به حکومت کنونی عربستان به چشم یک سازمان جانی و تبهکار بنگرد. شرمساری و دیگر هزینههای مرتبط با پذیرش چنین حکومتی در قالب بیمسئولیتی محمد بن سلمان تنها افزایش پیدا میکند.
اندیشکده واشنگتن در یادداشتی به قلم سایمون هندرسون عضو ارشد این مؤسسه در خصوص برکنار شدن محمد بن سلمان نوشت: ماجرای خاشقجی گمانهزنیهایی را مطرح نموده مبنی بر اینکه خانواده سلطنتی شاید بخواهد محمد بن سلمان را به خاطر سبک حاکمیت خودکامه و زیادهخواهیهای وی به حاشیه رانده یا کنار بگذارد. با این حال، هنوز هیچگونه شواهد و قرائنی دال بر این موضوع مشاهده نشده است. او عملاً امید آینده عربستان است ــ این بدان معناست که اگر قرار باشد به این زودیها از رقابت بر سر تاج و تخت کنار بکشد، یک خلأ قدرت شکل خواهد گرفت. دورنمای پادشاهی محمد بن سلمان زمانی نویدبخش ثبات در عربستان طی دهههای آینده بود، اما چنین قضاوتی حالا دیگر دور از ذهن به نظر میرسد.[5]
آمریکا باید عربستان را به پایان بخشیدن جنگ یمن وادار کند
ایوو دالدار رئیس اندیشکده شورای امور جهانی شیکاگو و جیمز لینسی معاون شورای روابط خارجی آمریکا در یادداشت با عنوان «ترامپ چگونه باید با عربستان برخورد کند اما احتمالاً این کار را نخواهد کرد» به انتقاد از ترامپ و عربستان سعودی پرداختند و خواستار عدم فروش سلاح و پایان بخشیدن به جنگ ظالمانه علیه مردم یمن شدند: تا وقتیکه تحقیقات در مورد قتل خاشقجی تکمیل نشدهاند و افراد گناهکار پای میز محاکمه نیامدهاند، آمریکا باید هرگونه فروش سلاح به عربستان را به حالت تعلیق در بیاورد و متحدانش را نیز نسبت به انجام این کار متقاعد سازد. عربستان در زمینه تأمین سلاح مورد نیاز خود از جمله نگهداری و آموزش در رابطه با تسلیحات به طور کامل به آمریکا، انگلیس، و فرانسه وابسته است. این امر موجب شده تا یک اهرم فشار واقعی شکل بگیرد. سعودیها بیش از حد بر روی تسلیحات آمریکایی و غربی حساب باز کردهاند و در نتیجه نمیتوانند به سرعت روسیه یا چین را جایگزین آنها سازند.[6]
این کارشناسان برجسته آمریکایی در ادامه عنوان کردند: اکنون وقت آن رسیده که به عربستان فشار آورده و این کشور را وادار ساخت تا به بمباران بیهدف و جنگ وحشیانه در یمن پایان دهد. محمد بن سلمان این مأموریت نظامی بیسرنوشت را دو سال پیش آغاز کرد ظاهراً با این هدف که مانع نفوذ ایران در شبهجزیره عربستان شود. اما جنگ در این زمینه توفیق چندانی نداشته و در عوض به کشته شدن دهها هزار یمنی و زخمی شدن صدها هزار نفر دیگر انجامیده و میلیونها نفر را گرفتار فقر، گرسنگی، و بیماری کرده است. بدون کمکهای اطلاعاتی و تسلیحاتی آمریکا، بمباران یمن توسط عربستان و امارات خیلی زود متوقف خواهد شد.
عربستان نباید هستهای شود
جیمی فلای کارشناس اندیشکده جرمن مارشال آمریکا و هانری سوکولسکی مدیر اجرایی اندیشکده مرکز سیاسی منعاشاعه سلاحهای کشتار جمعی طی یادداشتی در روزنامه والاستریت ژورنال[7] به کاخ سفید در خصوص هرگونه همکاری هستهای با عربستان شدیداً هشدار دادند و نوشتند: ادعاهای دولت عربستان درباره قتل جمال خاشقجی حکایت از آن دارند که آمریکا نباید چندان به ریاض اعتماد کند. آمریکا مخصوصاً نباید فناوری هستهای در اختیار عربستان بگذارد.
این دو کارشناس معتقدند: مقامات سعودی از جمله محمد بن سلمان علناً تهدید کردهاند که اگر به این باور برسند که ایران به سلاح هستهای دست پیدا کرده است تعهدات خود در زمینه عدم اشاعه تسلیحات هستهای را زیر پا خواهند گذاشت. آمریکا هیچگاه با کشوری که تهدید تسلیحات هستهای را مطرح کرده در زمینه همکاریهای هستهای توافق امضا نکرده است. ریاض با بهرهگیری از قابلیتهای غنیسازی و بازفرآوری میتواند در عرض چند هفته به سلاح هستهای دست پیدا کند. همه مذاکرات میان آمریکا و عربستان بر سر توافق در زمینه همکاریهای هستهای باید متوقف شوند. اگر دولت ترامپ در واکنش به قتل خاشقجی مذاکرات را متوقف نکند، کنگره باید این موضوع را روشن سازد که هرگونه توافق که جهت بازنگری به این نهاد ارجاع داده میشود را بلوکه خواهد کرد.
چه سرنوشتی در انتظار محمد بن سلمان است؟
اکنون سؤالی که مطرح میشود این است که آیا ولیعهد کنترل خود بر تاج و تخت را به عنوان جانشین پدرش ملک سلمان حفظ خواهد کرد؟
کنترل محمد بن سلمان بر اوضاع شاید تا حد زیادی تضعیف شده باشد. تا همین پارسال، تصور بر این بود که محمد بن نایف ولیعهد وقت جانشین بیچونوچرای پادشاه است. اما سپس ملک سلمان ولیعهد وقت را به حاشیه راند تا راه را برای فرزند خودش هموار سازد.
هلیما کرافت افسر سابق سازمان سیا و کارشناس مسائل عربستان در گفتگو با پایگاه آکسیوس در این باره گفته است: «اگر بحران شدت یابد در آن صورت موقعیت محمد بن سلمان در داخل ممکن است بیش از پیش متزلزل شود. فعل و انفعالات در درون خاندان آل سعود گنگ و مبهم است، اما این خاندان به نظر اهمیت فراوانی برای بقای خود قائل است.»[8]
متیو باروز از اندیشکده شورای آتلانتیک نیز در گفتگو با آکسیوس میگوید برکناری محمد بن سلمان «بسیار محتمل است البته در صورتی که ترامپ به واسطه فشارها از طرف کنگره و افکار عمومی مجبور شود فروش سلاح به عربستان را به حالت تعلیق دربیاورد و کسبوکارهای آمریکای نیز در معرض فشار افکار عمومی قرار گیرند یا ریسک همکاری را بسیار بالا ببینند. بسیاری شاهزادههای دیگر هستند که میتوانند زمام امور را در دست بگیرند.»
ایان برمر، رئیس گروه اوراسیا نیز در این خصوص اظهار کرد: «تصمیم ملک سلمان مبنی بر برکناری ولیعهد برای من تعجبآور خواهد بود، اما چنین مسئلهای لزوماً وی را از کشکمشهای داخلی طی ماههای آتی مصون نخواهد ساخت، به ویژه اگر عربستان در خارج حال و روز خوبی نداشته باشد.»
آینده محمد بن سلمان در دستان پدرش است ــ پدری که شاید نتواند یکسویه تصمیم بگیرد ــ و همچنین در دستان ترامپ که به تنهایی میتواند این مسئله را در قالب حفظ منافع آمریکا به پیش ببرد. ترامپ اگر اکنون کاری نکند شاید بعداً مجبور به این کار شود. گرایش محمد بن سلمان به سمت اقدامات خطرناک، پرریسک، و عجولانه مطمئناً ادامه خواهد داشت. اگر او ماجرای خاشقجی را بدون پرداختن عواقبش پشت سر بگذارد به اینگونه اقدامات ادامه خواهد داد.
پایان این ماجرا هرچه که باشد یک نکته مهم در خود نهفته دارد که ولی نصر کارشناس برجسته و ستوننویس نیویورکتایمز به بهترین شکل ممکن آن را بیان کرد: عربستان با قتل خاشقجی هدیهای ارزشمند برای ایران فرستاد.[9]
[1] https://www.foreignaffairs.com/articles/saudi-arabia/2018-11-05/why-us-cant-control-mbs
[2] https://www.cfr.org/article/us-must-shed-its-illusions-about-saudi-arabias-crown-prince
[3] https://www.belfercenter.org/publication/potential-massive-consequences-khashoggi-murder
[4] https://www.cato.org/publications/commentary/crown-prince-total-fraud
[5] https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/view/what-does-khashoggis-murder-tell-us-about-the-saudi-power-structure
[6] https://www.cfr.org/article/commentary-how-trump-should-probably-wont-confront-saudi-arabia
[7] https://www.wsj.com/articles/khashoggis-killing-should-be-a-nuclear-red-flag-1540753005
[8] https://www.axios.com/khashoggi-crisis-saudi-crown-prince-increasingly-vulnerable-24a922c3-8316-4523-bd13-e09fdda4750f.html
[9] https://www.nytimes.com/2018/11/12/opinion/saudi-murder-jamal-khashoggi-iran.html
منبع:مشرق
انتهای پیام/
حکایت دوستی بن سلمان باترامپ وامریکا
حکایت دوستی بن سلمان باترامپ وامریکا