مرد خیانتکار برای مخفی کردن این ارتباط شیطانی نامزدش را کشت و جسدش را با همدستی آن زن به آتش کشید.
رسیدگی به این پرونده از 21 آبان امسال بهدنبال مراجعه پدر یک دختر جوان به کلانتری 41 خرمدشت شروع شد. او به افسر پرونده گفت: روز گذشته دخترم که دانشجوی علوم غذایی است ساعت 8صبح خانه را به مقصد دانشگاه ترک کرد ودیگر از او خبری نداریم.
نامزد دختر جوان که از چند ماه قبل با او اختلاف پیدا کرده بود بهعنوان نخستین مظنون تحت بازجویی قرار گرفت اما او با اظهار بیاطلاعی از نامزدش گفت: اختلاف ما موضوع مهمی نبود و بین همه زوجها پیش میآید.
در تحقیقات بعدی مشخص شد این دختر 24 ساله روز مورد نظر به دانشگاه نرفته است. بنابراین در حالی که هیچ اثری از سرنوشت وی نبود مأموران پلیس جسد ناشناس یک زن را در جاده آتشگاه کشف کردند. براساس مشخصاتی که خانواده دختر جوان به تیم تجسس آگاهی داده بودند مشخص شد که این جسد متعلق به همین دختر جوان است. خیلی زود بقایای جسد به دستور بازپرس کشیک قتل به پزشکی قانونی منتقل شد.
در ادامه تحقیقات کارآگاهان با رد آخرین تماسهای خط تلفن همراه مقتول دریافتند آخرین تماسهای او در محدوده حصارک کرج و نزدیکی محل کار نامزد دختر جوان برقرار شده است.
از طرفی با بررسی دوربینهای حوالی آتشگاه، پلیس به یک خودروی206 ظنین شد که شماره پلاک آن مشخص نبود اما در ادامه دریافتند خودرو متعلق به نامزد دختر جوان است. این بار وی بهعنوان متهم بازداشت شد و در نخستین بازجوییها منکر این جنایت شد اما درادامه بازجوییها سرانجام پرده از راز جنایتش برداشت.
او در اعتراف به جنایتی که مرتکب شده بود گفت: من با زنی که 10 سال از خودم بزرگتر بود رابطه داشتم. از وقتی نامزدم به رابطه من پی برده بود میترسیدم که از من جدا شود. روز حادثه حوالی حصارک با او قرار گذاشتم و سوارش کردم، بعد فرانک زنی که با او رابطه داشتم به آنجا آمد. آنها با دیدن یکدیگر درگیر شدند و نامزدم شروع به داد و فریاد کرد. من دستم را جلوی دهانش گرفتم و با بندی که همراه داشتم او را خفه کردم. بعد جسد را به جاده آتشگاه بردیم و برای اینکه راز این جنایت مخفی بماند جسد را به آتش کشیدیم وفرار کردیم.
با اعترافهای تکان دهنده مرد جنایتکار، مأموران فرانک را نیز به اتهام همدستی با او دستگیر کردند و هر دو متهم تا تکمیل تحقیقات بازداشت شدند و پرونده در اختیار کارآگاهان جنایی استان البرز قرار گرفت.
انتهای پیام/
منبع ایران
نتیجش رو هم خودش دید.
آخه دختر تو دانشجویی به کارگر قنادی چرا دل بستی ....هرچند که روزگار و آدما اونقدر بد شدن که دیگه به کسی خیلی نمیشه اعتماد کرد
ولی کشتیش و برای همیشه جداش کردی ننگ به تو بی وجدان و بیرحم ۰۰
ولی کشتیش و برای همیشه جداش کردی ننگ به تو بی وجدان و بیرحم ۰۰
اخه ادم بی وجدان طلاقش میدادی دیگ چرا اتیشش زدی.
باید همین بلا سرش بیاد.