یکی دیگر از آثار و برکات گرامیداشت نهضت حسینی، پرورش جوانان شهادتطلبی است که عشق به شهادت در روح و جانشان شعلهور گردیده و هرجا که میدان مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب و نظام است، جان بر کف نهاده و با سرمشق قرار دادن عاشورا حماسهآفرینی میکنند.
چنین جوانانی در راه مبارزه با استکبارجهانی و اذنابشان مرز و جغرافیا هم نمیشناسند و هر جا که لانۀ شیاطین و خفاشان و یاران شمر و یزید است حضور یافته و عظمتِ ظلمستیزی و حماسهآفرینیِ فرهنگ حسینی را به رخ جهانیان کشیدهاند.
در حال حاضر خطمقدم مبارزه با آمریکا و اسرائیل در عراق و سوریه است و جوانان تربیت شده در مکتب اباعبدالله(ع) در ایران اسلامی احساس تکلیف نموده و در سطح گسترده جان بر کف نهاده و برای مأموریتهای مستشاری به خط مقدم مبارزه رفتهاند و عده زیادی از آنها نیز در این راه شربت شهادت از دستان سیدالشّهدا نوشیدهاند.
یکی از این جوانان که سرنوشتش شباهت زیادی به شهدای کربلا داشت و سر و دست از تنش جدا کردند و بیسر مانند اباعبدالله و بیدست مانند ابوالفضلالعباس تشییع و به خاک سپرده شد، شهید محسن حججی است. به همین مناسبت با دکتر علی ملکپور مؤلف کتاب «آرام بیسر» درباره شهید حججی که در طول یک سال چندین بار تجدید چاپ شده است.
کتاب «آرام بیسر» شامل چه مطالبی است و چه شد که به فکر نوشتن آن افتادید؟
این کتاب شامل زندگینامه، خاطرات و وصیتنامۀ شهید عزیز محسن حججی است. همزمان با پخش مراسم تشییع شهید از صداوسیما به این فکر کردم که در حد توانم مطالبی از این شهید جمع و منتشر نمایم. اربعین سال قبل به نیابت از شهید به کربلا رفتم. در مسیر نجف به کربلا افراد زیادی را دیدم که عکس شهید با خود دارند. در همان زمان تصمیم گرفتم که به زادگاه شهید بروم و با خانواده و دوستان شهید مصاحبه کنم و دین خودم را به شهید ادا کنم و خدا را شکر توفیق نصیبم شد.
به نظر شما تا چه حد سرگذشت شهید حججی حکایت از آن دارد که این شهید والامقام تربیت شدۀ مکتب حسینی است؟
با مصاحبههایی که با پدر و مادر و دوستان و نزدیکان شهید انجام دادم یقین دارم که محسن از نوجوانی عاشق اهل بیت(ع) و تربیت شده در مکتب امام حسین(ع) بوده است. در گفتههای خانوادهاش هم نشانههای زیادی در تأیید این موضوع وجود دارد. مادر بزرگوار شهید تأکید کرده: «محسن هم از بچگی خیلی به امام حسین(ع) علاقه داشت.
بیشتربخوانید:جزئیاتی از شهادت شهید «حججی» و فرماندهاش+ نقشه میدانی
در همه مجالس مذهبی او را با خود میبردم. شبهای جمعه پدربزرگش مراسم داشت. همیشه در آن مجالس حضور داشتیم...
زمانی که هفت سالش بود زیارتنامه عاشورا را یاد گرفته بود و از حفظ آن را میخواند. چون او را به مراسم مذهبی میبردم، علاقه زیادی به امام حسین(ع) و ائمه داشت».
شهادت محسن هم تجلی عاشورا و کربلا در عصر حاضر بود. پدر معظّم شهید تأکید کرده: «از همان ابتدا در مکتب امام حسین(ع) بود» و نیز گفته: «کسی که از ابتدای زندگی با مکتب عاشورا بزرگ شود در تمام طول زندگی کوتاه یا بلند خودش از امام حسین(ع) و اهل بیت(س) دم بزند در همان مسیر قدم برمیدارد و آخر سر هم با همان مکتب محشور خواهد شد.
پسر من همانطور که در خاطراتش به آن اشاره کرده بود و همچنین وصیتی که اکنون برای فرزندش باقی گذاشته هدف خود را رسیدن به این مکتب بیان کرده و تاکید کرده که آرزویش این است به این شکل به شهادت برسد.
زمانی که محسن از طرف اهلبیت(س) طلبیده شد همان صحنه را برای شهادت او مجسم کردند تا پیامی باشد برای کل جهانیان که میتوان عاشورا را در هر زمانی دید منتها باید دین و بینش در بیننده وجود داشته باشد تا بتواند آن را درک کند.»
همسر گرامی شهید بر این باور است که: «عشق به امام حسین در وجود شهید حججی موج میزد به گونهای که اولین کتاب مورد مطالعه این شهید، مقتل امام حسین بوده است.» و نیز اعتقاد دارد: «امام حسین(ع) محسن را قبول کردند و بهواقع ایشان خواستند که این اتفاق بیفتد و عزتی که خدای یکتا به ما عنایت کرده را شاکر هستم.»
به نظر شما شور حسینی باعث پرورش چنین شیرمردانی میشود یا شعور حسینی؟
هر دوی اینها در شهید حججی در حد اعلا وجود داشت. اگر شور و شعور همراه شوند انسان واقعاً عاشق میشود. شور و شعور دو بال هستند که هر دو توأمان در مکتب حسینی وجود دارند. این شور و شعورِ توأمان است که هر سال در محرم و صفر متجلّی میشود و صحنههای زیبای عشق و عاشقی را به نمایش میگذارد.
برخی چنین القا میکنند که در محرم شور حسینی پررنگ است و شعور حسینی کمرنگ و برخی هم اصلاً شور را زیر سؤال برده و القا میکنند باید فقط شعور باشد. در حالی که اصلاً چنین تعارضی وجود ندارد و هر دوی اینها منطبق هستند. در ماجرای عاشورا و عزاداریهای هر سالۀ شیعیان شور و احساسات نقش بسیار پررنگی دارد اما این شور از یک پشتوانۀ منطقی و اعتقادی بسیار قوی برخوردار است که اباعبدالله الحسین(ع) در گفتارشان بهعنوان اهداف قیامشان بهصورت مفصّل تشریح فرمودهاند.
خود شما هم چند سال در جبهه بودهاید. شور و شعور حسینی چه نقشی در جبهه رفتن و تا درجۀ رفیع جانبازی پیش رفتن از جانب شما داشته است؟
در حماسۀ هشت سال دفاع مقدس در بین نوجوانان و جوانان و رزمندگان هم شور حسینی و هم شعور حسینی وجود داشت که موجب میشد آنها عاشقانه تا مرز جانبازی و شهادت پیش بروند.
شما برای تألیف کتابتان با خانوادۀ شهید حججی هم صحبت کردهاید. آنطور که در این یکساله در خبرها خواندیم صلابت و صبر زینبوار و راضی بودن به رضای خدا و افتخار به شهادت محسن در خانوادۀ شهید در حد اعلا وجود دارد. شما روحیۀ خانوادۀ شهید را چگونه دیدید؟
خداوند کمک کرد و این توفیق نصیبم شد تا بتوانم با پدر و مادر شهید صحبت کنم. آرامش و صبر بالای این خانواده نشان دهندۀ رضایت کامل و از ته قلبِ آنها از تقدیم فرزندشان به اسلام داشت.
شور و شعور حسینی را در مراسم تشییع در مشهد و تهران و اصفهان و نجفآباد که تصاویر آن از رسانهها پخش شد، چگونه دیدید؟
حضور گسترده و انقلابیِ مردم در مراسم تشییع شهید در شهرهای یاد شده نشاندهندۀ عشق و علاقۀ مردم به شهدا و هر کس که در مسیر اهل بیت(ع) باشد، بود. شور و شعور حسینیِ جوانان در این چند مراسم در اوج خود نمایان بود.
شما برای صحبت با خانوادۀ شهید به نجفآباد و سر مزار شهید حججی هم رفتهاید. فضای حاکم بر آنجا را چگونه ارزیابی کردید؟
یادمان شهید به صورت شبانهروزی پذیرای زائران و علاقهمندان و دلدادگان است. در کتابم هم ذکر کردهام که: «دوستان و آشنایان و مردمان همان شهر و شهرهای دیگر همه میآمدند به یادمان شهید، آنجا با هر کی که شهید از قبل میشناخت مصاحبه میکردم.
آرامشی بسیار در آن محل به انسان میرسید. برای یک روز رفته بودم ولی چند روز ماندم. دیگر باید از آنجا میرفتم. دلم نمیخواست بروم ولی باید میرفتم. ... بعد از چند روز که با یکی از دوستان دوران مدرسه محسن شهید تلفنی صحبت میکردم این مطلب را برایش گفتم و ایشان در جوابم گفت شما نه اولین نفر هستید و نه آخرین نفر که اینگونه میگویید. خیلیها چنین حالتی داشتهاند. واقعاً دل کندن خیلی سخت است.»
درباره بازتاب کتابتان و اثرگذاری مطالب آن بر روی خوانندگان هم اگر چیزی شنیدهاید، نقلنمایید.
خدا را شکر میگویم که محسن عزیز مرا پذیرفت و یاریم کرد تا بتوانم کتاب «آرام بیسر» را بنویسم. این کتاب تاکنون چهار بار تجدید چاپ شده است و با استقبال گستردۀ هموطنانمان روبرو شده بهگونهای که هربار در مدت بسیار کوتاهی کتابها فروش رفت. بنده شماره تماسم را در کتاب ذکر کردهام.
تا به حال افراد بسیاری از شهرهای مختلف تماس گرفته یا پیام دادهاند که با خواندن کتاب با این شهید عزیز بیشتر آشنا شدهاند و مطالب کتاب تأثیر عمیقی بر آنها داشته است و حتی در یک مورد ابراز شده که مطالعه کتاب مسیر زندگی شخص را عوض کرده است. دو نمونه از دلنوشتههایی را هم که مکتوب ارسال کردند ذکر میکنم:
«كتاب آرام بىسر را زماني كه موفق شدم خريدارى كنم در صحن رضوى بعد از نماز مغرب و عشا مطالعه مىكردم، در همين حال دختر خانمى كه دانشجو و از كرمان بود آمد جلو وگفت مىتوانم از كتاب شما عكس بگيرم؟ گفتم بفرمایيد. گفت براى من عجيب است اينجا همه مشغول خواندن زيارت و قرآن خواندن هستند شما كتاب مىخوانيد.
گفتم من مدتهاست در انتظار اين كتاب بودم اكثر كتابخانههاى مشهد تمام كرده بودند بعد از جستجو توانستم پيدا كنم وچون علاقۀ شديدى به اين شهيد دارم مىخواستم زندگينامهاش را مطالعه كنم. گفت من هم مىروم بخرم. آقاى دكتر تشكر از نشر اين كتاب. آرزو دارم به ديدار اين خانوادۀ شهيد بروم و دست اين مادر عزيز را ببوسم وعاجزانه براى رفع مشكل فرزندم و برادرم از شهيدشان كمك بخواهند چون مطمئن هستم جواب خواهم گرفت؛ همينطور نمىدانم خانوادۀ شهيد ابراهيم كجا هستند تا بتوانم براى حوائجم دست به دامن آنها شوم.»
«بنده از خوانندگان کتاب آرام بیسر هستم. قبل از هرچیزی بابت توفیقی که نصیبتون شده بهتون تبریک میگم. حرکت شما ارزش معنوی بالایی داره، انشاءالله عاقبتتون ختم به شهادت شه. از اونجایی که شهید حججی درمیان افراد غیرمذهبی هم جایگاه بالایی دارن، تمایل اینگونه افراد به خوندن کتاب شما بالاست و این مسئولیت شما رو سنگینتر میکنه.»
اگر صحبت پایانی دارید بفرمایید.
لازم است که این شهید عزیز به شکلهای مختلف به جوانان معرفی شود. همچنین مطلبی از کتابم را بهعنوان سخن پایانی و آرزوی بزرگم ذکر میکنم:«پیکر مطهرش را آوردند در حسینیۀ امام خمینی(ره). گزارش مراسم از شبکههای مختلف پخش میشد. رهبرش به دیدار آمد. آن رهبری که همه آرزوی رفتن به دیدارش دارند.
این دیدار عجب دیدنی میشود. در کنار پیکر محسن میایستند. خم میشوند بوسه میزنند بر این پیکر مطهر، بوسهای از روی عشق. بوسۀ رهبری که جهان اسلام او را مقتدا و مولای خود میداند.
ای کاش سعادت دیدار داشته باشم و بوسه بر دستان مبارکش از روی عشق بزنم. ای رهبر و مولایم! هنوز جانبازان بسیاری از دوران دفاع مقدس داریم که آرزوی دیدار سیمای پاکتان را از نزدیک دارند.
شاید محسن عزیز هم این آرزو را داشته که قبل از شهادت دوباره به دیدارتان بیاید. اما منتظر ماند تا اینکه شما به دیدارشان رفتید و آن بوسه بر پیکر بیسر و جانش نثار کردید. اکنون که این مطلب را مینویسم در کنار مزار و مرقد محسن عزیز نشستهام و این آرزو در دل دارم که «آرزو بر جوانان عیب نیست».
خدا چه میداند شاید روزی این مطالب به دست رهبر و مولایم برسد و یا کسی به ایشان بگوید که فلانی محسن حججی را واسطه کرده است تا توفیق دیدار پیدا کند.» انشاءالله شهید حججی واسطه شود و توفیق دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی نصیبم گردد.
منبع: جهان نیوز
انتهای پیام/