بیشتر بخوانید: لبیک جمعیت جانبازان به فراخوان رهبر انقلاب در تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
مهمترین ویژگی که باید الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی را از الگوهای توسعه و پیشرفت در سایر جوامع ممتاز سازد، بهرهگیری از همه نظامهای فرعی شکلدهنده کلیت نظام اجتماعی در عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برای کمک سازمانیافته و پیوسته به رشد و تعالی انسانهاست و بدیهی است که طراحی چنین الگویی میتواند یکی از گامهای بسیار مهم در روند پیشرفت همهجانبه جامعه امروز ایران و اثبات نظری کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران باشد.
طراحی و تدوین الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی علاوه بر آثار و فواید عام، بهطور خاص میتواند سه پیامد بسیار موثر در سرعت دادن به پیشرفت کشور داشته باشد که عبارتند از:
1. شفافشدن نیازها و خلأهای نظری که حوزههای علمیه باید پاسخگو باشند.
2. مشخص شدن خلأها و کاستیهایی که نظامهای پژوهشی و دانشگاهی ما باید درصدد جبران آن باشند.
3. روشن شدن محتوای نظامهای آموزشی کاربردی برای آمادهسازی مدیران ارشد اجرایی برای ورود در مسئولیتهای راهبردی حوزه مدیریتی خویش.
از آنجاکه ماهیت و محتوای الگوی پیشرفت، جاریسازی اصول و مبانی اعتقادی در فعالیتهای پاسخدهنده به نیازهای فردی و اجتماعی جامعه از رهگذر نظامهای اجرایی کشور است، دستیابی به این الگو و اجرای موفق آن مستلزم مشارکت و همکاری فعال نخبگان و اندیشمندان سه عرصه حوزه، دانشگاه، مدیران و کارشناسان سازمانهای اجرایی است تا از این رهگذر، چهار هدف زیر محقق شود:
1. بهرهبرداری حداکثری از دانش و تجربه موجود کشور.
2. ایجاد درک مشترک از مفاهیم کلیدی مرتبط با مدیریت و پیشرفت کشور.
3. همراهشدن نخبگان با اندیشههای محوری که باید در اداره جامعه اسلامی بهعنوان اصول مورد توجه همگان قرار گیرد.
4. جاریشدن اصول مورد توافق بر الگو در تصمیمگیریهای فعلی مدیران مشارکتکننده در فرآیندهای سازندگی کشور.
1- ضرورتهای داشتن الگوی پیشرفت
مجموعه ضرورتها، آثار و فواید داشتن الگوی پیشرفت در سه سرفصل توضیح داده میشود.
ضرورتهای عام که در همه جوامع مشترک است.
1-1. هماهنگ کردن سیاستها و برنامههای اجرایی با مبانی معرفتی و جهانبینی مورد پذیرش اکثریت مردم هر جامعه.
یکی از عوامل مهم و موثر در ضرورت داشتن الگوی پیشرفت، ایجاد هماهنگی بین مبانی اعتقادی و معرفتی هر جامعه با نوع سازماندهی و نهادسازی آن جامعه است تا بتواند فرآیند پیشرفت و توسعه آن کشور، پایداری لازم را به دست آورد، بهطوری که نظریهپردازان توسعه با ترسیم درختی، ارتباط بین مبانی معرفتی و اعتقادی موجود در فرهنگ جامعه را عامل پیدا شدن نظریههای لازم در حوزه مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دانسته و معتقدند براساس این نظریات باید سازمانها و نهادهای بومی هر جامعه بازسازی شوند تا میوه توسعه و پیشرفت با حداقل هزینه استمرار یابد و زمینهساز تخریب منابع در آن کشور نشود.
2-1. انطباق الگوی پیشرفت با مزیتها، خصوصیات انسانی، جغرافیایی، منابع طبیعی و سایر فرصتها و محدودیتها.
هر کشوری متناسب با مزیتها، منابع انسانی، طبیعی، موقعیتهای جغرافیایی، سرمایههای علمی، فنی و فرصتها و محدودیتهای اقتصادی که از گذشته خود به دست آورده است و در شرایط موجود میتواند از آن بهرهمند شود، نیازمند طراحی یک الگوی پیشرفت خاص جامعه خویش است تا در این الگو در چارچوب نگاهی که به انسان، جامعه و مفهوم پیشرفت دارند، چگونگی بهرهگیری از فرصتها و مزیتهای شرایط خود را مشخص کنند و بهعنوان یک نقشهراه، تصمیمات مقطعی و کوتاهمدت مدیران و نخبگان جامعه را در راستای دستیابی به جامعه توسعهیافته مورد نظر خود، هماهنگ کنند؛ در حقیقت هر جامعهای برای دستیابی به الگوی توسعه خود نیازمند دو نوع هماهنگی است؛ هماهنگی عمودی با مبانی اعتقادی و فلسفی خود و هماهنگی افقی بین اهداف، فرصتها، محدودیتها و شرایط تاریخی و جغرافیایی خود.
2. ضرورتهای خاص انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی
1-2. جدید بودن تجربه پیوند مردمسالاری با حاکمیت اندیشه اسلامی
بهلحاظ مبنایی و با توجه به رسالت حکومت در نظام اسلامی، اصل مشورت و مشارکت دادن مردم در اداره جامعه جزء ماهیت اندیشه اسلامی است و این مساله در بند هشتم اصل سوم قانون اساسی نیز آمده است. از طرف دیگر در همان بند اول اصل سوم، دولت موظف شده است این مشارکت را بهنحوی سامان دهد که زمینهساز «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان، تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» باشد. همانطور که در بند 12 از همان اصل سوم، سخن از «پیریزی اقتصاد صحیح و عادلانه طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف کردن هر نوع محرومیت است». یکی از مهمترین راهبردها در مدیریت راهبردی اجرای الگوی اسلامی، اولویتدادن به نظام فرهنگساز جامعه برای هدایت و کیفیت بخشیدن به نوع انتظارات و خواستههای مردم در فرآیندهای مشارکتجویانه آنها در سازندگی مادی و معنوی جامعه است.
2-2. نقش رهبری نظام جمهوری اسلامی بین کشورهای اسلامی
در حال حاضر نظام جمهوری بین کشورهای اسلامی مانند راهنمای قافلهای است که میخواهد کاروانی را از مسیری سخت برای رسیدن به مقصدی متعالی عبور دهد، بدیهی است هم مسئولیت حفظ سلامتی خود را بر دوش دارد، هم مسئولیت خاصی که از این قافلهسالاری بر دوش میکشد.
3-2. نقش پیامرسانی از اسلام بین تمام بشریت
همانطور که انسان مسلمان باید با حرف و عمل خود، زمینهساز جلب دلهای سایر انسانها بهسوی دین الهی شود، یک ملت مسلمان نیز باید با عینیتبخشیدن به اندیشههای اسلامی در روابط اجتماعی خود، الگویی جاذبهدار را در معرض دید سایر ملل قرار دهد تا زمینه برای گرایش به آخرین دین الهی را فراهم کند. بدیهی است عملیسازی و عینیتبخشیدن به کارایی دین اسلام در پاسخگویی به همه نیازهای فردی و اجتماعی، مستلزم مقدماتی است که یکی از آنها داشتن نقشهای جامع برای همه بخشهای یک کشور است؛ نقشهای که میتوان از آن بهعنوان الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی یاد کرد.
4-2. بهرهگیری از علم و تجربه بشری و مصون ماندن از آفات کاستیهای علوم، فناوری و تجربههای سایر جوامع.
بدون شک چه در تدوین الگو و چه در انتخاب راهبردها و تدوین و اجرای برنامههای توسعه، ما نیازمند مراجعه به علم، فناوری و تجربههای بشری از سایر ملل و جوامع هستیم. لیکن هرگونه بهرهبرداری از علم، فناوری و تجربههای گوناگون بشری، مستلزم زدودن ناخالصیها و بومیسازی این گونه ابزارها متناسب با نیازهای جامعه اسلامی است، تا از ناحیه این عوامل، اعتقادات، ارزشهای غلط و ناهماهنگ با جوامع اسلامی که دارای آثار بسیار مخرب برای فرهنگ ماست، وارد جامعه ما نشده و از این رهگذر دچار خسران نشویم.
یکی از آثار مهم طراحی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی شفاف شدن اهمیت اینگونه مباحث و مشخص کردن مرز ظرفیتهای مثبت علوم، فناوریها و تجربهها با نقاط آسیبرسان آنها به جامعه ماست.
5-2. حفظ هویت فرهنگی جامعه در مقابله با فرآیندهای جهانیسازی
درک و دریافت این معنا که هر نوع اندیشه، علم، فناوری، کالای صنعتی که محصول مداخله ذهن انسانهاست، کم و بیش حامل بخشهایی از اعتقادات و ارزشهای فرهنگ مبدأ آن است از یکطرف و توجه به افزایش سرعت مبادلات اطلاعاتی، علمی، فنی و کالایی بین جوامع مختلف، خطر بیرنگ شدن هویت فرهنگی ملل مختلف را متوجه همه کشورهای جهان کرده است.
بدیهی است برای کشوری که میخواهد رسالت اسلامی خویش را برای اعتلای کلمه الله به کار گیرد، حفظ و تقویت هویت اسلامی از ضروریات اولیه ادای این وظیفه خطیر بوده و مقاومت در مقابل فرآیند جهانیسازی از اولویت بالایی برخوردار است، از این رو، داشتن الگوی توسعه مبتنیبر مبانی معرفتشناسی اسلامی از نیازهای قطعی است تا با اتکا به آن بتوان در مقابله با این امواج گسترده مقاومت کرد.
6-2. مقابله آگاهانه در تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن
از آنجا که دشمن با مطالعه و تجربه خود دریافته است که بزرگترین مزیت نظام جمهوری اسلامی در داشتن فرهنگ اصیل اسلامی است، قرائن قطعی حاکی از تلاش آگاهانه و مدیریتشده استکبار جهانی برای تخریب نقاط کلیدی فرهنگ اسلامی ماست. بدیهی است که در این جنگ تمامعیار فرهنگی نباید مدیریت جامعه اسلامی با رویکرد انفعالی صرفا در محدوده مبارزه با آثار و پیامدهای جنگ نرم دشمن حرکت کند، بلکه لازم است ضمن مقابله با تهاجمات دشمن، طرح جامعی برای استحکام فکری، بینشی و رفتاری نسلهای جدید، به همراه چارچوبی تئوریک برای مقابله با دشمن داشته باشیم.الگوی پیشرفت اسلامی و ایرانی در عمل میتواند با ایجاد امیدواری در اقشار مختلف بهویژه نخبگان جوان ضامن استحکام فرهنگی جامعه شود و روحیه کار و تلاش مضاعف را به نیروهای فرهنگی جامعه تزریق کند.
3. آثار و فواید جانبی داشتن الگوی پیشرفت
1-3. سرعت بخشیدن به روند توسعه و پیشرفت کشور
در طول 33 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره شاهد این معنا بودهایم که با استقرار دولتهای مختلف و داشتن بینش و تحلیلی متفاوت از برنامهها و سیاستهای دولتهای قبلی، تغییراتی وسیع در نوع سیاستها، فعالیتها و پروژههای این دولتها به وجود میآید. این تغییرات در بسیاری از موارد عامل از دست رفتن تجربههای تمرکزیافته در نیروی انسانی، رها کردن بعضی از طرحهای قبلی، کمرنگ شدن اهمیت برنامههای پنجساله توسعه و اقدام در چارچوب برنامه، عدم شکلگیری سازوکارهای علمی ارزیابی، ایجاد تنشهای سیاسی، افزایش مشکلات اقتصادی و بعضا عامل تخریبهای فرهنگی شده است. به عبارتی، وجود الگوهای متفاوت پیشرفت براساس تحلیلهای جناحهای سیاسی و بعضا گرایشها و تجربیات فردی، جامعه را با خسارتها و عدم ثبات در سیاستها و برنامهها روبهرو ساخته است. وجود الگوی پیشرفت اسلامی و ایرانی و البته استقرار آن در ذهن اکثریت مدیران و نخبگان و نهادینه کردن آن در افکار عمومی، میتواند دامنه این اختلافنظرها و تفاوت بینشها را کاهش داده و نوعی ثبات در سیاستها و قوانین ایجاد کند و از این طریق به سرعت پیشرفت کشور بیفزاید.
2-3. افزایش بازدهی سرمایهگذاریهای علمی- آموزشی
در کشور ما به واسطه وجود درآمدهای نفتی و دلسوزی موجود در مدیران ارشد اجرایی و البته انگیزه قوی و افراطی مدرکگرایی در مردم، توجه زیادی به گسترش کمی نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی شده است، اما در ایجاد بسیاری از رشتهها و بهخصوص موضوعات و مباحثی که در محتوای آموزشی آنها وجود دارد، ارتباط زیادی با نیازهای بومی و منطبق با واقعیتها و مزیتهای جامعه ایران نیست. امید میرود با تدوین این الگوی پیشرفت بومی، مبنایی برای پایش این رشتهها و بهویژه محتوای آموزشی آنها فراهم شود.
3-3. ایجاد تعامل و وحدت عملی بین سه قطب نخبگانی کشور
در همه کشورهای جهان ارتباط وثیقی بین مراکز پژوهشی و دانشگاهی با مدیران اجرایی وجود دارد و این تعامل از یکطرف زمینهساز رشد علمی مدیران اجرایی و تزریق نوآوریهای جدید در عرصههای مدیریتی بوده و از طرف دیگر، عامل درک واقعیتهای جامعه از طریق اساتید دانشگاهها و محققان مراکز پژوهشی است تا از این طریق فارغالتحصیلان کارآمدی برای جامعه تربیت شود. متاسفانه به دلایل تاریخی این پیوند در محیط ایران برقرار نشده است و به راحتی نمیتوان مدعی شد توسعه دانشگاهها عاملی برای توسعه و پیشرفت کشور است. از طرف دیگر حوزههای علمیه خود نیز به واسطه دوری چند صدساله از حاکمیت و کشورداری، مطالب خود را در قالبهای کلی بدون راهگشایی عملی مطرح میسازند. نتیجه این معضلات، پیوند بسیار گسسته و ضعیف بین این سه قطب نخبگانی کشور شده است.
4-3. جبران نسبی آثار تفکیک علوم و تخصصها در کنار عدم ثبات و رشد مدیریتهای اجرایی
اگر قرار است از مجموع عملکرد همه سازمانها و نهادهای کشور در زمینه رشد اقتصادی، توسعه سیاسی، گسترش فعالیتهای اجتماعی، فعالیتهای فرهنگی، رشد اخلاق و ارتقای معنویت جامعه حاصل شود، باید پذیرفت که همه سازمانها در مرحله اتخاذ راهبردها و خطمشیهای اجرایی، ضمن تعقیب هدف اصلی و سازمانی خویش بتوانند پیامدها و آثار این راهبردها و خطمشیها را در سایر ابعاد جامعه مورد ارزیابی قرار دهند و اگر لازم است اصلاح کنند. تحقق چنین امری، وجود تخصصهای مختلف و متناسب را در کنار مدیران اصلی طلب میکند و لازم است مدیریتها از مدیریتهای فردی به مدیریتهای جمعی و تعاملکننده با نخبگان رشتههای مختلف تبدیل شوند.
از الگوی پیشرفت این انتظار وجود دارد که با تنظیم چگونگی پیوند علوم و تخصصها در نظام تصمیمگیری جامعه و اعمال مدیریت براساس برنامههای پیشرفت از قبل مطالعهشده، بتواند ثبات سیاستها و ثبات نسبی مدیریتها را فراهم سازد. داشتن الگوی پیشرفت در کلان کشور و انتقال تدریجی این الگو به الگوهای زیرین خود در سطح وزارتخانهها، استانها و مناطق، موجب احساس نیاز تخصصهای مختلف به یکدیگر و رشد نگرش سیستمی در اداره جامعه خواهد شد و بخشی از این آثار مخرب کاهش مییابد.
5-3. دستیابی به چارچوبی برای کاهش آسیبهای تصمیمگیریهای فعلی
گرچه به واسطه پیچیدگی مباحث نظری ممکن است تدوین جزئیات الگوی پیشرفت سالهای زیادی به درازا بکشد، اما اگر تدوینکنندگان این طرح بتوانند با پیشبینی تمهیداتی، همه تصمیمگیرندگان و سیاستگذاران بخشهای مختلف را درگیر مباحث نظری طراحی این الگو کنند، عملا با اصلاح نظام فکری و بینشی آنها و انتقال اصول حاکم بر تدوین الگوی پیشرفت، موجب اصلاح تصمیمات مهم فعلی آنها هم خواهد شد.
6-3. افزایش بازدهی سرمایهگذاریهای آموزشی و پژوهشی
روشن نبودن خلأهای نظری، شفاف نبودن اولویتهای موضوعی و مشخص نبودن مزیتهای بلندمدت جامعه در عرصههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی موجب شده است بسیاری از هزینههای انسانی و مالی که صرف انجام آموزش عالی پژوهشهای مختلف میشود، نتواند نتایج این آموزشها و پژوهشها را وارد فضای تصمیمگیری کند. یکی از آثار و برکات فرآیند تدوین طراحی الگو، شفافسازی این نوع خلأها و روشن شدن مزیتهای بلندمدت جامعه در بخشهای مختلف از جمله بخشهای اقتصادی و فرهنگی خواهد بود و زمینه رشد کیفی فعالیتهای پژوهشی حوزه و دانشگاه را فراهم میسازد.
7-3. کاهش روند مهاجرت مغزها از کشور
یکی از مجموعه عوامل موثر در مهاجرت مغزها، عدم قدرت پیشبینی نیازهای علمی کشور و هدایت تحصیلی اشتباه و ناقص نخبگان جامعه است، بهطوریکه هماکنون نیز متأثر از فرهنگ غلط شکلگرفته در 150 سال اخیر، همچنان اکثریت استعدادهای درخشان به رشتههای فنی و مهندسی و پزشکی هدایت میشوند، این در حالی است که جامعه اسلامی ما درگیر پیچیدهترین مباحث علمی در حوزه علوم انسانی است. انتظار میرود با شروع و تداوم و گسترش روند فرآیند طراحی الگو، اصلاح چشمانداز، کیفیتبخشی به فرآیندهای برنامهریزی در کشور، جریان هدایت نخبگان جامعه شکل منطقی خود را پیدا کرده و این افراد بتوانند با پیشبینی جایگاه خود، نسبت به حضور موثر در سازندگی کشور خویش اقدام کنند.
8-3. کاهش آثار مخرب حلقه تعاملی سیاستورزی، مردمسالاری و درآمدهای نفتی با الگوی غربی
مساله سیاستورزی، مردمسالاری، درآمد نفتی و وجود الگوهای غربی میتواند در روند سازندگی کشور، فرصت تلقی شود، مشروط بر آنکه مدیریت هدایتگر پیشرفت کشور بتواند در راستای تحقق همزمان پیشرفت مادی و رشد اخلاق و معنویت جامعه از آنها بهرهبرداری کند. در جامعه اسلامی ما پاسخگویی به نیازهای مردم و حفظ رابطه عاطفی و احساسی آنها با کلیت نظام، موضوع بسیار مهمی است. در چنین شرایطی عملکرد مدیریت فرهنگ عمومی در تعادلبخشی خواستههای اکثریت مردم نقش بسیار مهمی ایفا میکند و آنقدر باید قوی و توانمند باشد که علاوهبر اصلاح کاستیهای گذشته، آثار مخرب حاصل از تعامل اجتنابناپذیر با فرهنگ غرب و تهاجم فرهنگی مدیریتشده غرب را اصلاح کند، در غیر این صورت وقتی مدیران برای جلب توجه و دریافت رأی مردم به خواستههای اکثریت مراجعه میکنند، به چیزی جز تامین نیازهای مادی و رفاهی نمیرسند.
9-3. رفتن به سمت نقطه تعادل مردمسالاری و حاکمیت ارزشهای اسلامی
بزرگترین و مهمترین امتیاز نظام جمهوری اسلامی، تلاش برای حاکمیت ارزشهای معنوی و اخلاقی تبیینشده از سوی آخرین دین الهی همراه با مشارکت سازمانیافته مردم در اداره امور کشور است. تحقق عملی این امتیاز و مزیت نظام جمهوری اسلامی به شرطی فراهم میشود که بتوان اثبات کرد در روند تحولات کشور، نسل جدید بهویژه اقشار تحصیلکرده، بیش از پیش در پی استقرار ارزشهای اسلامی هستند. شکلگیری چنین فرآیندی در تحولات فرهنگی کشور در گرو استقرار مدیریت راهبردی فرهنگی است؛ به این معنا که با توجه به سرعت تحولات علمی، فنی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه شاهد آن باشیم که تمامی سازمانهای عضو این نظامها در فرآیند تحولات خود، همزمان با تعقیب اهداف خاص خویش تلاش کنند در استقرار ارزشهای معنوی و اخلاقی برآمده از دین الهی، مشارکتی فعال و سازنده داشته باشند. همه مدیران باید سبکی از مدیریت و رهبری سازمانی را اعمال کنند که اهداف زیر را همزمان مدنظر قرار دهند و حداکثر بازدهی را داشته باشند.
بنابراین رفتن به سمت نقطه تعادلی حفظ مردمسالاری درعین حاکمیت ارزشهای اسلامی مستلزم وجود سه خصوصیت غالب در رفتار مدیران نظام است که عبارتند از:
بالاترین اثربخشی و بهرهوری را در تحقق اهداف سازمانی خود داشته باشند.در نحوه دستیابی به حداکثر اثربخشی و بهرهوری، بیشترین کمک را به استقرار احکام، قوانین و ارزشهای متعالی اسلامی داشته باشند.در فضایی از تعاون و همکاری، بیشترین کمک و مساعدت را برای موفقیت سایر سازمانها و نهادهای اجتماعی انجام دهند. و این موارد عملی نمیشود مگر با وجود یک الگوی جامع پیشرفت برای راهنمایی تصمیمات مهم مدیریتی.
10-3. نجات سرمایههای علمی تاریخی از نابودی
غربگرایی افراطی در بخشی از نخبگان ایرانی در طول 200 سال اخیر موجب شده بسیاری از ما ایرانیان با شیفتگی افراطی نسبت به فرهنگ غرب، از مجموعههای وسیعی از سرمایههای علمی و تجربی تمدنی خویش غافل شویم؛ سرمایههای علمی که در رشتههای پزشکی، معماری، فلسفه، عرفانی و... داشتهایم و بزرگترین امتیاز آن که پیوند طبیعی آموزههای دینی با دستاوردهای علمی بشر بوده است را به فراموشی بسپاریم.
یکی از آثار پربرکت تدوین الگوی پیشرفت اسلامی و ایرانی، احساس نیاز به بهرهبرداری از این ذخایر علمی و تمدنی است، چراکه بسیاری از آنها تجلی عینی اقداماتی است که میتواند نیازهای روحی، روانی و جسمی انسان را همزمان پاسخگو باشد.
11-3. تسریع در روند انطباق حوزه با دانشگاه
ضرورت هماهنگسازی کامل دو نهاد حوزه و دانشگاه با یکدیگر از اهمیت زیادی برخوردار است. تلاش برای دستیابی به الگوی پیشرفت، دریافت این واقعیت را تسریع میبخشد و به اقدامات جسته و گریختهای که برای ایجاد مراکزی از این دست شده است سامان میدهد. برای اداره جامعه اسلامی نیز این درک ایجاد خواهد شد که برای سازندگی جامعه اسلامی، باید همه مدیران در همه بخشهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... یک دوره کامل جامعهشناسی اسلامی و معرفتشناسی الهی را دریافت کنند تا بتوانند چنین الگویی را پیاده کنند.
نتیجهگیری
دسترسی به مجموعه آثار و فواید تدوین الگوی پیشرفت تا اندازه زیادی تابع فرآیند دستیابی به الگوی پیشرفت است. پیشنهاد میشود مراحل زیر برای فرآیند دستیابی به الگوی پیشرفت مدنظر قرار داده شود:
در هر وزارتخانه، استانداری، دانشگاه و حوزه علمیه یک هسته فکری برای مشارکت در این امر تشکیل شود.در هسته مرکزی از حاصل مطالعات قبلی و موجود، اصولی بهعنوان اصول حاکم بر محتوای الگوی پیشرفت استخراج و خواسته شود نسبت به آنها اعلام نظر کنند. تعدادی مدرس برای آموزش اعضای این هستههای فکری پیشبینی شود و با برگزاری کارگاه آموزشی کوتاهمدت، ذهن آنها درگیر محتوای الگو شود. از آنها خواسته شود متناسب با موقعیت سازمان و محیط خود، الگویی برای پیشرفت سازمان یا منطقه خود ذیل اصول حاکم بر الگوی پیشرفت کشور تهیه کنند، برای مثال هر دانشگاه الگوی مورد نظر خود را برای توسعه و تحول درونی خود دانشگاه ذیل اصول حاکم بر الگوی پیشرفت کشور تهیه کند.با پیشبینی ستادی در مرکز سعی شود به صورت رفت و برگشتی با پاسخ به سوالات آنها، روند کار ادامه پیدا کند.با چنین فرآیندی تعداد زیادی از مدیران، حوزویان و دانشگاهیان با تعامل با یکدیگر درگیر حل مسائل و مشکلات محیط خاص خود شدهاند که باید ذیل یک چارچوب منطقی و اصول و مبانی برگرفته از اندیشه اسلامی باشد و آثار و فواید برشمرده شده نمود پیدا خواهد کرد و مهمتر از همه، گفتمان اسلامی و انقلابی از درون هسته مرکزی به بدنه نخبگان سراسر کشور گسترش مییابد و نقاط مثبت و منفی فرهنگی جامعه شفافتر خواهد شد.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/