به گزارش خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ «شب بخیر فرمانده» قصه زنی است که برای اولین بار پا به میدان جنگ میگذارد تا از زاویه دیگری آن را روایت کند. زنی که در بدترین شرایط روحی به عنوان خبرنگار و روایتگر جنگ خود را به وزارت ارشاد معرفی میکند تا کارت خبرنگاری و مجوز ورود به جبهههای جنگ را بگیرد. عاقبت هم موفق میشود و دوربین به دست پشت خاکریزها قرار میگیرد و با دنیای دیگری آشنا میشود.
«شب بخیر فرمانده» دومین کار انسیه شاهحسینی بعد از فیلم "غروب شد بیا" است. شاهحسینی فیلمنامه فیلم شب بخیر فرمانده را، خاطرات زمان جنگ خود میداند که در این فیلم به تصویر کشیده شده اند. زنی که در طوفانهای زندگی اش از همه جا و همه چیز دل کنده و دل به خاکریزهایی زده که مرهم دردش باشند. بنابراین او از زندگی شخصی خود جدا شده. او احساس میکند باید کاری را انجام دهد و ضربهای را که خورده است، تلافی کند. بنابراین جنگ که شروع شد به جبهه میرود تا آن ضربه را بزند، اما وقتی به جبهه میرود با آدمهای دیگری روبرو و با آنها قاطی میشود و احساس میکند که توهینی به او نشده است. کرانههای وجودی اش حل شده و زندگی و رنج آنها به او منتقل میشود. یعنی دقیقاً شخصیتی که شما در فیلم «شب بخیر فرمانده» میبینید.
ماهم به سراغ او رفتیم تا قدری از رشادت و ایثار زنان و مردان در جبهههای جنگ بپرسیم. در ادامه گفتگوی ما با انسیه شاه حسینی یکی از فیلمسازان دفاع مقدس کشورمان را بخوانید؛
خانم شاه حسینی تعریفتان از جنگ چیست؟
به نظر من جنگ یک نعمت است و من زمانی به این تعریف رسیدم که با تمام وجود آن را در خاکریزهای جنگ درک کردم. جایی که روح و جسمم جا پیدا کرد و توانستم باری دیگر خودم را از نو بسازم. حال و هوای جنگ آنقدر بی نظیر است که ناخواسته همچون قلم تراشت میدهد و تو را میسازد. من زمانی که به جنگ رفتم با آدمهایی آشنا شدم که با وجود جدیتشان در جنگیدن، دریایی از محبت بودند. در رابطه با دفاع مقدس هر نوع سختی تبدیل به لذت میشود و من آن زمان احساس میکردم، هرچه بیشتر سختی میکشم بیشتر به آدمهایی که قرار بود برای آنها فیلم بسازم، نزدیک میشوم.
«شب بخیر فرمانده» را ساختید تا به مخاطب چه چیزی را نشان دهید؟
در ابتدا به بهانه ساختن فیلمی جنگی پا به جبهه گذاشتم، اما رفته رفته دلم به دنیای آنها گره خورد و تصمیم گرفتم زندگی آنها را روایت کنم؛ رزمندههایی که با عشق و با تمام وجودشان از خاکشان دفاع میکردند. از انرژی و حال خوبی که داشتند، لذت میبردم و بر تصمیمی که شاید از اول برای خودم جدی نبود، مصرتر میشدم.
تجربیاتی که شما از آن شرایط و حال و هوا گرفتید، چقدر در قابل باور بودن آن برای مخاطب تاثیر داشت؟
آنقدر دنیای آنها با ما متفاوت بود که اگر در آن موقعیت نبودم، به طور حتم نمیتوانستم این فیلم را بسازم. تا آنجا نباشید نمیدانید من چه میگویم. یکی از شبهایی که آنجا بودم هوا بارانی بود و من در جادهای خاکی و سیاه گم شدم؛ وحشتی تمام وجودم را در بر گرفته بود و تنها نور ماشینها بود که به سرعت از کنارم رد میشدند و من هیچ پناهی نداشتم تا اینکه یک فرمانده من را در آنجا پیدا کرد و از همان جا قصه «شب بخیر فرمانده» در ذهنم کلید خورد. معتقدم تا در دل ماجرا نباشی، نمیتوانی آن را روایت کنی و حال و هوای آنها را به تصویر بکشی. حال و هوایی که تنها آنجا میتوانی ببینی و آن را به تصویر بکشی و همه اینها برای مخاطب قابل باور میشود. من مطمئنم که اگر امروز مخاطب با فیلمم ارتباط برقرار کرده و آن را دوست دارد و هنوز اسمش را به خاطر دارد، همه از واقعیتهایی است که من و تیمم در آنجا درک کردیم و به تصویر کشیدیم. آنهایی که نشان داده شد، رزمندههای آرمانی فیلمهای گیشهای بودهاند. افرادی بودند مثل بقیه نه از آسمان آمده بودند و نه فرشته بودند.
شما که در آن زمان حضور داشتید و آن حال و هوا را درک کردید، از نقش زنان در جبهههای جنگ بگویید.
زنانی که در پشت جبهههای جنگ کار میکردند، خاطرات عجیبی را در ذهنشان حک کردند. زنانی که در رخت شوی خانه مشغول شستن لباس رزمندهها بودند، از بین لباسها گوشت و انگشتهای جامانده از شهدا را پیدا میکردند و در جایی خاک میکردند. واقعا زنان در آن زمان جهاد میکردند و من ناراحتم از پرداختهای نامحدودی که فیلمسازان درباره نقش زن در جبهههای جنگ داشته اند. البته خودم پروانه ساخت اثر سینمایی با نام به کودکان شلیک نکنید را در دست دارم که با محوریت زن در جنگ است. ولی متاسفانه هنوز به دلیل تامین نشدن بودجه متوقف مانده. امیدوارم در آیندهای نزدیک کلید بخورد.
و حرف پایانی؟
امیدوارم روزی برسد که فیلمسازان ما با افتخار بگویند فیلم جنگی می سازيم و تماشاگران هم با افتخار به تماشای آن بروند.
انتهای پیام/