به گزارش خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اردبیل؛ خدمتگزاری و غلامی در مکتب اباعبداللهالحسین علیهالسلام عشق و ارادتی بس راسخ و والا میخواهد که در این میان پیرغلامان و مداحان بسیاری هستند که شاید با فرا رسیدن ایام محرم و سوگواری سیدالشهدا به یاد ایام جوانی خواستار در اختیار قرار دادن یک تریبون آزاد برای گفتن از غمها، شور و خاطرات باشند.
عوض قاسمی یکی از پیرغلامان استان اردبیل است که 58 سال از طول 71 سال عمر خود را مشغول خدمتگزاری در دستگاه حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام بوده و بنا به گفته خود که سیری از این مکتب و این باب برای هیچ عاشق دیوانهای ممکن نیست همچنان در این عرصه به فعالیت ادامه میدهد.
وقتی پای صحبتهای این مداح کهنهکار نشستیم چنان عشق به اهل بیت علیهمالسلام را برایمان توصیف و آن را عشقی پاک و فطری معرفی کرد که آدم از شنیدن حرفهای او و لذتی که پس هر کلمه و "یاحسین" علیهالسلام گفتنهایش بود، سیر نمیشد.
مداح و پیرغلام شهر ما در طول فعالیتهای فرهنگی و مذهبی که در دهههای گذشته در کارنامه خود داشته باز به همین میزان عشق ورزیدگی و خدمتگزاری اکتفا نکرده است و هماکنون یک وظیفه خطیری بر دوش گرفته و آن هم ریاست شورای هیئتهای مذهبی استان اردبیل میباشد.
در ادامه خصوصیات بیشتر و بیان حال این عاشق دیوانه در مکتب سیدالشهدا؛ البته به تعبیر خود ایشان، را از قول وی میخوانیم.
من عوض قاسمی متولد 1326 در محله نوهلر هستم که هماکنون اگر اهل بیت علیهمالسلام مرا شایسته خدمتگزاری بدانند، نه ریاست بلکه خدمتگزاری در شورای هیئتهای مذهبی استان اردبیل و همچنین هیئت سیدالشهدا را بر عهده دارم.
هیئت مذهبی سیدالشهدا که سال تاسیس و بنیانگذاری آن به 5 سال پیش از تولد من بازمیگردد که توسط مرحوم رمضان قاسمی و در منزل شخصی ایشان بنا نهاده شده است که در راهاندازی و بنا نهادن این هیئت مذهبی شعرا و مداحان قدیمی استان نقش بسیاری داشتند.
این هیئت که هماکنون به امالهیئات شهره است توسط مداحانی همچون برادران موذنزاده اردبیلی، نوحهخوانان قدیمی همچون حاج ارشد نوری، تاجالشعرا مرحوم یحیوی، مرشد مقدم، حسین قلی داودی و ... که بانی اصلی راهاندازی و موسس آن مرحوم ابوی، رمضان قاسمی بوده راه اندازی شده است.
اول این که من در یک خانواده مذهبی چشم گشودم و بزرگ شدم و طبیعتا از همان دوران کودکی چون شاعری و مداحی پدر را میدیدم بسیار علاقهمند به فعالیت در این مکتب و عرصه بودم و چون ابوی از قدیمیترین شعرای استان و یکی از بنیانگذاران هیئت مذهبی و تعزیهخوانی در اردبیل بود تبعا ساز و کار من که همیشه همراه پدر بودم با هیئتها و مجالس قرآنی و مذهبی بیشتر بود.
و اینکه من از همان ابتدای کودکی در محیطی رشد کردم که آمیخته با حسینیت بود و همیشه به همراه پدر به مجالس قرآنی و تعزیهخوانی میرفتم و در هفتهخوانیها شرکت داشتم.
از طرفی چون در ایام محرم مراسم رجزخوانی بیشتر در محله و خانه ما بود شعرایی همچون مرحومین یحیوی، ذاکر، مستر، ابوی، صدرالممالک و جمعی از نوحهخوانان به خانه ما میآمدند و به نوبت از پدر من شعر میگرفتند تا در ایام محرم در مراسم بازار برای مردم مداحی کنند.
قدیمیترین شعری که حاج تمدن برای بار اول در محله پیرزرگر اردبیل خواند این بود که:
یوللادئم سنه قاصید، ذوالجناحی یا زینب
یاندورورلار آگاه اُل خیمهگاهی یا زینب
سرودن این شعر تقریبا به 70 سال پیش و مداحی آن توسط حاج تمدن به 60 سال پیش بازمیگردد که البته این شعر ادامه هم داشت.
متاسفانه خیر؛ البته ردیف و قافیه بلد هستم اما خیلی تلاش کردم تا شعر بگویم و در کنار پدر از تجربیات و علم وی بهرهمند شده و راه او را ادامه دهم اما نشد ولی در حالت اجمالی آشنایی جزئی از شعر و اجزای آن دارم.
در عوض 8 سال نوحهخوانی کردم که سه سال در روستاهای اطراف استان بوده و 5 سال هم در خود استان و مراکز شهرها که دوست داشتم نوحهخوانی را ادامه دهم اما بعدها به اصرار پدر که مبادا از درس دلسرد شوم از نوحهخوانی دست کشیدم.
چرا هر دیوانه عاشقی که فقط یک مدت کوتاهی خدمتگزار مکتب حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام باشد سرسپرده میشود که در این زمینه من نیز مستثنی نیستم و گاه دلتنگ آن روزها و آن عشق و شور میشوم و معتقدم که در این عرصه حداقل برای خود من مرثیههای ناتمام بسیاری هستند که ماندند و سروده نشدند.
البته نزدیک به 50 سال هست که در روز عاشورا تعزیهخوانی میکنم و افتخار نقشآفرینی در نقش امام حسینعلیهالسلام را دارم و در کنار این موضوع در مجالس محلات روضهخوانی و سخنرانی میکنم و خلاصه کلام اینکه بطن و وجود من با حسینیت اخت شده است و اگر نمیتوانم مداحی کنم در مقابل باز هم خدمتگزار و غلام این مکتب هستم.
من با نوحه و روضه "حسینیم وای" که شرح حال حضرت زهرا سلامالله است خیلی مشهور هستم اما در کنار این نوحه "حضرت علیاکبر علیهالسلام" و "گودال قتلگاه" را بیش از اندازه دوست دارم.
از بین اشعار تاجالشعرا یکی از اشعارش را بیشتر از همه دوست دارم آنجایی که میگوید:
ای شاه تشنه درگاهووه بنده گلمیشم
بوش دور الیم خجالت و شرمنده گلمیشم
....
شعری که همیشه قبل از آغاز روضه میخوانم و بسیار هم برای من ارزشمند و محبوب است:
سلام اولا قاپودان حرو قوومویان آقاما
بالالاریندان اؤ صحراده دؤیمویان آقاما
سلام اولا آقامون یانمیان چراغلارینا
حبیبه، مسلمه، آخشام گلن قوناقلارینا
سلام شمر الینده قالان یارالی باشا
او حالدا خیمهلره نگران باخان آقاما
....
بحث آموزش در کار نبود و من چون همیشه همراه پدر و سایر بزرگواران مکتب اباعبدالله بودم که عقیده و افکار و صحبت آنها در ذهن من نقش بست و خاطرات همه آنها به مرور برای من تبدیل به اعتقاد شد و در واقع اعتقاد مرا راسختر کرد.
البته باید بگویم که با علاقه شخصی به این مکتب روی آوردم و تجربیاتی کسب کردم که این تجربه هایتا منجر شد تا من برای یک دوره کوتاهی نوحهخوانی و مداحی کرده و سپس به تعزیهخوانی مشغول شوم.
به جهت اینکه دخیل بستن کودک معصوم در استان اردبیل از قدیمالایام در این منطقه مرسوم بوده مردمی که حاجتی داشته باشد به طشت و یا محل طشتی که در مساجد تعبیه شده است دخیل میبندد.
61 سال پیش وقتی من پسری 10 ساله بودم مرحوم پدرم به جهت اعتقاد قوی و راسخی که داشت میگفت باید تو را دخیل ببندم و با این حرف پدرم به مسجد جامع اردبیل رفتیم و در آن زمان خادم مسجد یک شخص کهنسال و سیدی خوشرو بود که این شخص مرا با شالبند مشکی عزا به طشت مسجد بست به طوری که پنج گره از سمت طشت و پنج گره از سمت گردن من بسته شد و این آقا بعد از آن به طبقه بالا رفت و گفت که اگر کاری با من داشتید مرا صدا بزنید.
پدر در آن هنگام مشغول نوشتن شعر بود و گاهی هم امام حسین را صدا میزد...بعد از دقایقی به چشم خود دیدم که شال مشکی عزا هم از دسته طشت و هم از گردن من وا شد و بر روی زمین افتاد و بعد از این اتفاق پدر مرحومم صورت مرا به نشانه رضایت و خوشحالی از گرفتن حاجت بوسید و من بعدها متوجه شدم که پدر مرحوم برای حاجت خود مرا دخیل بسته بود چون به سفارش ائمه معصومین و قرآن انسان برای گرفتن حاجت خود باید واسطه به درگاه خدا ببرد.
ائمه اطهار اقیانوس بیکران هستند و علاقه و عشق به ائمه اطهار یک چیز عاطفی و فطری است و همانند محبت مادر به فرزند است مخصوصا حضرت اباعبدالله الحسین چرا که در ماه محرم از کودک گرفته تا پیر همه دیوانه هستند و این دیوانگی جز عشق و محبت چیز دیگری نیست و نهایتا این اندازه ایثار، این دین و این اخلاص همه پایه و اساس دارند و هرچه محبت انسان به ائمه اطهار بیشتر باشد ایثار هم بیشتر میشود.
و از طرفی به عقیده من فاصله ما با توحید بسیار است و این فاصله با چیزی پر نمیشود الا با عشق ائمه اطهار علیهم السلام و در این راستاست که باید ما از ائمه اطهار و معصومین به عنوان واسطه بین خود و خدای خود و بین خود و توحید کمک و استطاعت بجوییم به گونهای که بارها در زندگی خود دیدیم که امامان و معصومین چگونه شفیع ما بین خدا و ما میشود.
که البته این موضوع یک لازمه اساسی دارد و آن این است که انسان باید در زندگی ابتدا امام شناس باشد و هدف اصلی زندگی او نیز باید امامشناسی باشد چرا که از 72 اسم اعظم که خداوند به پیامبر داده 2 نام اعظم برای ابراهیم و هر 72 اسم برای حضرت محمد صلواتالله علیه است که پیامبر نیز به امامان داده است و باید از همینجا به عظمت شان امامان پی برد.
اگر بخواهیم مداحی 6 دهه قبل را با مداحی نو مقایسه کنیم تبعا طرز فکر و شرایط کمی تغییر کرده است اما بن کل مداحانی در استان هستند که هم صدای تازه نفس دارند و هم بسیار عالی فعالیت میکنند اما نمیتوان نام برد لیک برخی جوانان مداح هستند که به جهت شرایط زندگی بیشتر به شهرت در مداحی فکر میکنند تا به ابراز عشق به ساحت سیدالشهدا و ای کاش یقین، اعتقاد و خلوصی که قبلا در بین مداحان سیدالشهدا بود الان هم در بین برخی از مداحان جوان باشد چرا که قدیم اینگونه بود.
برخی از این جوانان نیاز به تربیت دارند اما بسیاری به خوبی فعالیت میکنند که البته آنان نیز نیاز به آموزش دارند در هر صورت مداحی یعنی علم و آگاهی به همراه عشق و تجربه و لاغیر.
پاسخ به این سوال کمی مشکل است ولی برخی از مداحان برای شهرت و عامهپسندی میخوانند و این کار به نظر من بسیار اشتباه است، چرا که اگر یک مداح بخواهد موفق باشد و در قلب مردم زندگی کند اول باید رضایت خدا مدنظر وی باشد، بعدا علم و تجربه و به عقیده من چنین مداحی به خوبی میتواند موفق باشد.
به تعبیری دیگر کار مداح به پرواز کبوتر میماند و یک بال مداح باید آگاهی و علم باشد و بال دیگر او تقوا، ولی اگر این دو همراه هم نباشد و به زندگی مداح مادیات وارد شود بعد از زمان کوتاهی افت جایگاه خواهد داشت.
شما اگر الان نگاه کنید به خوبی درک میکنید که چرا شعرا و مداحان ما در قدیم ماندگار شدند همچون یحیوی، منزوی و منعم چون همه هم و غم این بزرگواران در عرصه مداحی و شاعری ابراز عشق و ارادت به مکتب اباعبداللهالحسین علیهالسلام بود.
حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام .
امام حسین علیهالسلام: ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
گودال قتلگاه: مرکز مناجات حضرت اباعبدالله...مرکز عرفان، اخلاص، صبر و بردباری
کربلا: وادی عشق، حریم مخصوص الهی، گوشهای از بهشت بر روی خاک
مرحوم موذنزاده اردبیلی: نمونه کامل از اعتقاد و عشق به اباعبدالله
مرحوم رمضان قاسمی: 70 سال تعزیهخوانی و ابراز عشق به ائمه اطهار
انتهای پیام/س
گفت وگو از نوشین سلامت