با اعلام این خبر بازپرس جنایی و تیم تحقیق راهی محل حادثه شدند و پساز ورود به خانه با جسد مرد میانسال در اتاق پذیرایی روبهرو شدند که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود. در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد مرد میانسال کارمند خدماتی یکی از بیمارستانهای تهران است که آخرین بار پنجشنبه دربیمارستان دیده شده بود. از آنجایی که شنبه مرد میانسال به محل کارش نرفته بود، از بیمارستان با خانواده او تماس میگیرند و همین مسأله باعث نگرانی خانواده شهریار شد. از اینرو یکی از بستگانش بهخانه مرد میانسال میرود اما کسی در را باز نمیکند.
مرد جوان با کمک کلیدساز وارد خانه شد وجسد شهریار را دید. پزشکی قانونی زمان مرگ را 6 تا 10 ساعت قبل از کشف جسد اعلام کرد. از سویی بهم ریختگی خانه و نبود دو گوشی تلفن همراه مقتول احتمال سرقت را برای تیم تحقیق مطرح کرد.اما سالم بودن در ورودی، این فرضیه را مطرح کرد که عامل یا عاملان جنایت با قربانی آشنا بودهاند.
جسد به دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات در این خصوص ادامه یافت.در ادامه بررسیها کارآگاهان سه مرد جوان را دستگیر کردند.
یکی از آنها، مردی بود که گوشی تلفن همراه مقتول از او کشف شد. در تحقیقات صورت گرفته مرد جوان مدعی شد گوشی تلفن همراه را داخل پاکتی در پارک پیدا کرده .باتوجه به اظهارات مرد جوان تحقیقات ادامه یافت و بررسیها نشان داد که او در این جنایت نقشی نداشته و ادعای او برای پیدا کردن گوشی تلفن همراه درست است. بدین ترتیب مرد جوان بازداشت شد و تحقیقات برای رازگشایی این جنایت ادامه یافت.
تحقیقات کارآگاهان جنایی ادامه داشت تا اینکه سرنخهایی از دومین گوشی تلفن همراه شهریار بهدست آمد. طبق تحقیقات صورت گرفته گوشی تلفن همراه مقتول در شهرستان ارومیه دست پسر نوجوانی بهنام آرش بود.این درحالی بود که کارآگاهان دریافتند آرش آخرین بار به خانه مقتول رفت و آمد داشته بنابراین به وی ظنین شدند و با هماهنگیهای قضایی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت راهی ارومیه شدند. با حضور در ارومیه مشخص شد که آرش گوشی تلفن همراه مقتول را به مغازهداری فروخته است.در ادامه تحقیقات مخفیگاه آرش شناسایی و پسر جوان دستگیر شد. آرش برای تحقیقات به تهران منتقل شد و به جنایت اعتراف کرد.
مقتول را میشناختی؟ اصلاً، آن شب اولین بار بود که او را میدیدم.
پس اختلافتان سر چی بود؟ اجازه بدهید از اول برایتان بگویم. آن روز داخل پارک نزدیک خانه مقتول نشسته بودم. اوقاتم تلخ بود. با پدرم دعوایم شده بود، 17 سال سن دارم اما پدرم به اندازه یک مرد بالغ از من انتظار داشت. دعوایمان بالا کشید و من به حالت قهر خانه را ترک کردم و به پارک آمدم. روی صندلی نشسته بودم که شهریار به سراغم آمد. سر صحبت را باز کرد و از ناراحتیام پرسید. من که دنبال یک گوش برای درد دل میگشتم با او صحبت کردم. شهریار پس از شنیدن حرف هایم از من خواست تا با او به خانهاش بروم.
به خانهاش رفتم. مدتی گذشته بود که متوجه شدم او قصد اخاذی و خفتگیری از من را دارد. ترسیده بودم اگر بلایی سرم میآمد بیشک هیچ کسی متوجه نمیشد که شهریار عامل این خفتگیری است. با او درگیر شدم و در این درگیری خودم را به آشپزخانه رساندم. چاقویی از داخل آشپزخانه برداشتم و به او حمله کردم. آن زمان متوجه نبودم که چکار میکنم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟ شهریار خونین روی زمین افتاد و من خانهشان را بهم زدم و دو گوشی تلفن همراهش را برداشتم. میخواستم قتل را به خاطر سرقت نشان دهم.
وقتی از خانه مقتول بیرون آمدی کجا رفتی؟ابتدا به پارک رفتم و یکی از گوشیهای تلفن مقتول و چاقویی که با آن قتل را انجام داده بودم داخل سطلی در پارک انداختم و بعد هم از تهران خارج شدم.
عذاب وجدان داشتی؟ خیلی، به قدری که چهار بار اقدام به خودکشی کردم ولی بینتیجه ماند. با اعترفات پسر نوجوان او به بازسازی صحنه قتل پرداخت. از آنجایی که متهم به قتل کمتر از 18 سال داشت پرونده برای ادامه تحقیقات به دادسرای ویژه اطفال ارسال شد.
منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/